میثم عزیز،
همون روز اولی که پستش کردی خوندمش و سعی کردم که زندگیش کنم. واقعیت همینی هست که گفتی، و به راستی، فیلم ماجان هم به خوبی روایتگر چنین نکته ای بود: عذاب وجدان تو رو توی موضع ضعف و حقارت قرار میده.
بعد از خوندن مطلب، سعی ام بر اینه که ذهنم رو نسبت به مقوله ی عذاب وجدان هوشیارتر کنم و از جایگزین مناسبی که براش وجود داره -که اون هم چیزی نیست جز جبران – بیشتر بهره ببرم.
ترجمه نادقیق و شاید نادرست عکس نوشته:
رسیدن به چیزهای عالی همواره ممکن است برای رسیدن با آن باید از انجام کارها به شیوه ای غیر عالی صرفنظر کنید.
با سلام خدمت میثم عزیز چرا جدیدا کم می نویسید و کوتاه؟؟؟ فکر میکنم خوانندگان این وبلاگ عادت به متن های طولانی دارند تا آدم میاد گرم خوندن شه متن تموم شده :-))
با سپاس از شما
با عرض سلام و ادب
وقتتون بخیر
در مورد دعا کردن (بالاخص دعای مثال زده شده در بالا) به نظرم اینچنین که می فرمائید نیست. در دعا ما نیازهایمان را به درگاه بینیاز خداوند میبریم. قادر متعال بینیاز میتواند این دعا را به عرصه اجابت برساند.
ضمن اینکه این دعا قسمتی از دعایی است که از طریق معصومین علیهمالسلام به ما رسیده است { «اللهم ادخل علی اهل القبورالسرور، اللهم اغن کل فقیر، اللهم اشبع کل جائع …»}. در تمام این دعا کاملا برای «همه» دعا میشود و دعای نسبتا کوتاه و بیدردسری است و علاوه بر آن دعایی است که بر وفق مراد همه است و همه را خوشحال میسازد. در ظاهر ممکن است به نظر برسد که چنین دعایی محقق نشدنی است و زمانی فرا نخواهد رسید که همه بیماران شفا بیابند یا مثلا همه گرسنگان را سیر باشند و غیره؛ اما این وعده خداوند که چنین زمانی فرا خواهد رسید(!). ممکن است عجیب به نظر برسد ولیکن با ظهور امام زمان عجل الله تعالی فرجهالشریف تمامی این دعا تحقق مییابد. آنچنان که در روایاتی که عالم بعد از ظهور را توصیف میکنند میتوانیم این موضوع را بیابیم. از این جهت است که عده ای این دعا و دعاهای با این مضمون را دعا برای فرج امام زمان عجلاللهتعالیفرجهالشریف میدانند.
البته بنده موضوع اصلی که این متن به آن پرداخته است را متوجه و همینطور با آن موافق هستم. اگر تمام جماعتی خودشان را درون چاه بیاندازند؛ اینکه با آنها همراهی نکنیم رسوایی نیست. یا اینکه قرار و درست نیست به دنبال به دستآوردن دل دیگران باشیم چون یا نمیتوانیم همه را از خود راضی نگه داریم، یا اینکه به قول متن فوق «میانمایه» و «معمولی» میمانیم. عرض بنده صرفا این بود که «دعا»یی که در فوق مثال زده شده است جزو دستهٔ دعاهای «کممایه» قرارنمیگیرد.
روایاتی که در مورد امام زمان گفتید چندان قطعی نیست و اگر دقت کنید با متن قرآن هم در تناقضه. توجه کنید که بسیاری از این روایات از بحارالانوار میآد که یک جور ویکیپدیا زمان خودش حساب میشه! حتی علامه مجلسی هم تلاشش بر صحت نبود و بیشتر تمرکزش بر جمعآوری بوده. منکته بعد هم اینه که اکثر دعاها قرار بوده مسلمانها رو جمع کنه و آزار نده، بنابراین از چیزهایی استفاده میشده که کمترین آزار به افراد برسه، کمترین تفرقه و بیشترین امید رو ایجاد کنه.
آخرین ناراحتیم اینا بوده که1-شوهر خواهر شوهرم جو مدیریتی میگیردش و هعی دستور میده .من که اجرا نمیکنم ولی حرص میخورم از پررویی اش و اینکه جواب دندان شکن ندادم بهش
2-ریسم وقتی فهمید سرویس من را از دم خانه مان میآورد گفت کجا بهتر از اینجا ؟ بد نگذره!از منتش ناراحت شدم
3-مادرم پیرو تعریف خاطراتم از شوهرم ،بهم انتقاد کرد که دست از اخلاق زشتت برداردختر!(خرده غذا تو یخچال نذار!!!کارهای منو نکن)(مادرم خیلی حس عذاب وجدان بهم میده)
4- به اشتباهاتم در گذشته فکر میکنم که باید حرمت خودم را بیشتر نگه میداشتم و زودتر محل کار قبلیم را ترک میکردم
5-از اینکه گاهی همسرم منظورم را اشتباه متوجه میشه و عصبانی میشه ناراحت میشم
6- از اینکه اون و همه ی عالم توی یک مسیری دارند رشد و پیشرفت میکنند ولی من نه ناراحتم
7-از اینکه تابلو های هنریم به فروش نرسیدند ناراحتم
8- از اینکه استادم قیمت کلاسش را زیاد کرده و من دیگر نرفتم و احساس میکنم عقب افتادم ناراحتم
9-از اینکه به تنهایی نمیتوانم اثری هنری بسازم ناراحتم(بعد از چندین سال کلاس رفتن نزدیک 10 سال!)
10-از اینکه وقت آزادم کمه ناراحتم(کارمندم و سخت بهم مرخصی میدند)
با سلام
شاید منظورش اینه که زمانی که شما زیاد کار می کنید خود اون کار نیست که شما رو از پا در می آره بلکه اون حس نگرانی و اضطراب بابت زیاده روی در کار و حس از دست دادن اون چیزایی که از دست دادی ( مثل خانواده و سلامتی و لذت های دیگه زندگی) باعث از پا دراومدنت میشه .
چیزی که هست این که ما مجموعه ای از خوبی ها بدی ها هستیم ولی به نظرم خیلی نادرست میاد که به عذاب وجدان ها دقت نکنیم .( چون مستعد توجیه تمام بدی ها و زشتی ها هستیم ) شایداگر به جای غصه خوردن از عذاب وجدان ها درصدد جبران یا درس گرفتن از آن ها باشیم بهتر باشد .
یادمون نره که همه ما در در شرایط یکسان کار های مختلفی میکنیم و این انتخاب های ماست که زندگی مارو شکل میده و پیشمون شدن چیزی جز استمرار اشتباهات قبلی نیست .
با سلام، به نظرم کلمه انسانیم و واجبالخطا معنی نارسا و حتی اشتباهی داره. واجب الخطا اطلاق کردن انسان این معنی رو به ذهن میرسونه که هر کاری هم کردی ایرادی نداره، دست خودتت که نبوده! (به معنی منفی این جمله دقت کنید، نه جنبه جبران و پوزش خواهی آن) یک جوری توجیه برای افراد میشه.
کلمه ای دیگری مثل ممکن الخطا برای انسان به کاربردن صحیح تر است از جایز الخطا و یا واجب الخطا.
دقیقا همین حالت رو توی خدمت داریم تجربه میکنیم
خدمت در جایی ک هستیم به دو صورت هست :
حالت اول ) میتونی تایم اداری باشی شهر خودت یعنی 6 7 صبح بری تا 2 3 ظهر ولی هر روز باید بری پادگان . مرخصی هم 1 روز بیشتر نداری در ماه که اینجوری خدمت کردن مزایا و معایب خودشو داره :
مزایا :
*هر روز میتونی بری خونه و تقریبا روحیه ت یجورایی حفظ میشه
* به دوستان ، خانواده ، گوشیت و سایر دلبستگی هات دسترسی داری
*در اوقات بیکاری بعدظهر میتونی پروژه ای یا یه کاری انجام بدی و فعالیت اقتصادی داشته باشی .
معایب :
* مرخصیت خیلی کمه و تقریبا هرروز صبح گیر هستی
*حقوق پایین میدن در حد 100 تومن در ماه
* کسانی که شهر خودشون خدمت میکنن ، هیچ نوع کسری تعلق نمیگیره
حالت دوم ) خدمت ما و جایی ک هستیم به این صورت هست که بین 45 روز تا 2 ماه توی مرز آبادان میمونیم وبعدش چیزی بین 15 تا 17 روز میایم مرخصی . توی این 2 ماه باید بصورت شبانه روز کار کنیم و تایم استراحت هم اگر باشه فقط 9 شب تا 5 صبح و باقی ساعات قطعی نیست و هر موقعی که گفتن باید کارهای محوله رو انجام بدیم .
این جور خدمت کردن یک سری مزایا و معایب داره که مینویسم :
مزایا :
* به کسانی که در مرز خدمت میکنن 2 ماه کسری میدن
* حقوق مرز سه چهار برابر حقوق سربازهایی هست که شهر خودشونن( به لیسانسه ها اینجا 500 تومن میدن )
* مرخصی خوب که باعث میشه نزدیک دو سه هفته ای برای خودت راحت باشی
معایب:
* کار سنگین و فشار کاری زیاد گاهی اوقات به حدی میرسه که غیر قابل تحمل میشه
* 2 ماه دوری از خونه و زندگی توی بیابون اثر منفی روحی روی روان آدم ایجاد میکنه .
* دو ماه دوری از گوشی و اینترنت و دنیای اطراف باعث میشه از دنیای اطرافت یه مقداری عقب بیفتی
و در آخر 5 ماه دیگه بیشتر نمونده و خلاص میشیم از خدمت اجباری 🙂
این سیاه و سفید ندیدن و تمرین نگاه خاکستری و اساسا سبز و زرد کردن میتونه خیلی کمک کنه.
هر اشتباهی که کردیم ما رو به حفرۀ حماقت سقوط نمیده و هر کار خوبی که کردیم لزوما ما رو به قلۀ رفیع سعادت نمیرسونه.
هر اشتباهی به جای خودش، هر کار خوبی هم به جای خودش.
در کل اون وجهه انسانی به ندرت و به سختی میتونه نابود بشه و انسان شایستۀ تحقیر باشه.
یکی ازدلایلی که گفتم بهتره درپاسخ هم دخالت نکنیم همینه.باعث بی نظمی میشه.شماببین الان موضوع به کجا کشیده شد.
البته تفسیر شما هم از باز بودن پاسخ ها ایراد داره.(معنی ش اظهارنظر هست منتهی نظر نسبت به کی؟؟مااومدیم اینجاتا ازاستاد یاد بگیریم یااز همدیگه؟االته که نظر هرکس محترمه منتهی درجای ومکان خودشه.)
درمورد بقیه صبت هاتون هم فقط همینقد بدونید شماادعاهایی مطرح کردید ولی پاسخ ندادید بلکه فقط تفسیر کردید!نه معیاری دادید برای تفکیک تصمیم انسانی ازغیر انسانی(مثلا فرض کن قراره با میثم یه اختلاس میلیاردی کنیم ،انسانیه یا غیرانسانی یا شاید غیرقانونی؟)
پاسخ تون درمورد آمارهم با پاسخ قبلی درتناقض هست!درقبلی گفتید به انگیزه امنیت ووجهه اجتماعی میرن پزشکی اما اینجا گفتید آمار قرارنیست ازانگیزه بگه!(مگه تاحالا غیر این بوده؟!)شمااونجاگفتید واقعیت اینه تعداد کمی میخان پزشک بشن من گفتم اثبات کنید چون موضپوع هم کمی هست بالطبع باید به آمار رجوع کرد.من اونجا گفتم نگاهیی به تعداد داوطلبین بیندازید.
بقیه موارد هم جز یکی مورد(که اونهاهم دلایل قوی نیست)بیشترتفسیرهست وشما به تعبیری ،دچار گسترش متن شدید.
بخاطر جلوگیری ازاطاله کلام،دیگه جلوتر نمیرم.
ودرپایان از میثم وبقیه معذرت میخام بخاطر این موضوع فرعی و بی ربط من.
وازخانم الماسی هم خواهش میکنم درصورت تمایل به پاسخ وبرای جلوگیری ازبی نظمی که نه فایده ای برای میثم ونه مخاطبانش داردبه ایمیل من پاسخ بدن ممنون.sirjani2002@yahoo.com
سلام میثم عزیز.
قبلا هم بهت گفتهام که وبلاگت چقدر عزیزه برام.
بهت گفتم که به هر بهانهای محتوا بیرون بده، حتی شده گفتگوی عادیت با آدما رو ضبط کن و منتشر کن.
این فرصت مصاحبت دیجیتال برای امثال من خیلی مغتنمه.
حتی اگه این مصاحبت یک طرفه باشه.
یا با تاخیر پستهات رو بخونم.
یا خیلی کم کامنت بذارم.
اخیرا شروع کردم به خوندن تمام پستها و کامنتهات.
توی نوشتههام هم نسبتا زیاد بهت لینک میدم ولی خب ویرگول بکلینک نمیفرسته و خودم هم نمیام اینجا بگم. (شاید برای شکلگیری گفتگو بهتر باشه بگم.)
حرفهای تو بذرهای مهمی رو توی فکر شخص من کاشته. البته واحد اندازهگیری این تاثیر کامنتهایی که گذاشتم نیستن. ولی راست میگی، باید بیشتر حرف بزنم.
(کلا این وسواس رو برای همهی آدمای جذاب زندگیم دارم که از حرف زدن باهاشون میترسم. میترسم وقتشون گرفته بشه. ترجیح میدم در سکوت دنبالشون کنم و گاهی با اینکه تاثیرات خیلی زیادی ازشون میگیرم ولی هیچ حرفی بهشون نمیزنم. مثلا برای محمدرضا شعبانعلی هم این ترس رو داشتم. حتی طوری رفتار کردم که شاید اون موقع احساس کرد که زیاد دوست ندارم باهاش حرف بزنم! در حالی که خودش یه جایی گفته بود این اشتباهه که فکر کنین پیامک زدن به من باعث میشه وقتم گرفته بشه، گاهی به این حرف زدنها و تماسها نیاز هست. من حتی سالی یکبار هم این کارو انجام نمیدم.)
به نظر من آدمها با ناخودآگاهشون تصمیم میگیرن . اما اینکه این ناخودآگاه چه جوری باشه بستگی به تربیت و محیطی داره که توش بزرگ شده . حتی اینکه اصلا زیبایی چی هست هم به همین ناخودآگاه بستگی داره . الان همه زنان حرمسرای قاجار رو مسخره میکنن میگن این گنده های سیبیلو چه خوشگلی ای دارن آخه . تحریک احساسات هم بین افراد مختلف فرق داره چون ناخودآگاهشون فرق داره . مثلا اون چیزی که باعث تحریک احساسات یک ایرانی میشه ممکنه در یک آلمانی هیچ معنی ای نداشته باشه . چیزی هم که من طبق تجربه بهش رسیدم آقایون احساساتی تر از خانوم ها هستن حتی در مسائل مدیریتی ، یا موقع استخدام و ارتقاء افراد ، اما خانوم ها چون آسیب پذیر تر بودن یاد گرفتن که منطقی تر و عاقلانه تر تصمیم بگیرن .
میثم عزیز،
از شما بابت نوشته های دلنشین و مفیدتون که ازشون بهره ها بردم بسیار ممنونم. ورود به دور هزاره دوم از نوشته هاتون رو تبریک میگم. امید که پیوسته و پیوسته تر بنویسید.
منتظر چند تا مطلب دیگه هم هستم:
ماجان،
حسین دهباشی،
و دنباله ی پست “وقتشه راه کتابخوانی رو حرفهای آغاز کنید! فعلا با ثبت فعالیت شروع کنید.”
From امین رضا on مورد عجیب عذاب وجدان (مطالعه موردی فیلم ماجان)
Go to commentFrom محمد ریاحی on چیزهای کم مایه و کم دردسر!
Go to commentFrom میثم مدنی on چیزهای کم مایه و کم دردسر!
Go to commentFrom نهان دست on چیزهای کم مایه و کم دردسر!
Go to commentFrom میثم مدنی on چیزهای کم مایه و کم دردسر!
Go to commentFrom مریم on کی ناراحت میشوید؟ و کی خوشحال میشوید؟
Go to commentFrom محمد ریاحی on (پاسخ به) کدام را ترجیح میدهید؟ یک هفته کار (روزی ۱۵ ساعت) یک هفته استراحت یا هر روز ۸ ساعت؟
Go to commentFrom میلاد on مورد عجیب عذاب وجدان (مطالعه موردی فیلم ماجان)
Go to commentFrom رسول احمدپناه on مورد عجیب عذاب وجدان (مطالعه موردی فیلم ماجان)
Go to commentFrom محمد on مورد عجیب عذاب وجدان (مطالعه موردی فیلم ماجان)
Go to commentFrom بهزاد on (پاسخ به) کدام را ترجیح میدهید؟ یک هفته کار (روزی ۱۵ ساعت) یک هفته استراحت یا هر روز ۸ ساعت؟
Go to commentFrom یاور مشیرفر on مورد عجیب عذاب وجدان (مطالعه موردی فیلم ماجان)
Go to commentFrom جعفرسیرجانی on نوشتهای کوتاه به مناسبت هزارمین دیدگاه!
Go to commentFrom ادریس on نوشتهای کوتاه به مناسبت هزارمین دیدگاه!
Go to commentFrom صبا on خیلی اوقات منطقی بودن یا انتظار منطق، غیر منطقی است (هزینه)
Go to commentFrom امین رضا on نوشتهای کوتاه به مناسبت هزارمین دیدگاه!
Go to commentFrom میثم مدنی on نوشتهای کوتاه به مناسبت هزارمین دیدگاه!
Go to commentFrom داود on پاسخ به نریمان، در زندگی، میانه نداریم! چالش عجیب قضاوت.
Go to commentFrom میثم مدنی on پاسخ به نریمان، در زندگی، میانه نداریم! چالش عجیب قضاوت.
Go to comment