مثلا مادری بوده حامله شده وبا هزاران عشق وامید رفته وبایش کفش ولباس خریده کما اینکه مادران ما هم همین کارهارا میکنند حالا بر اثر اتفاقی بچه ازدست رفته وتمام آرزوهای این مادر بر باد رفته وتصور کن چه مصیبتی برسرش امده و دیگر امیدی به بچه دار شدن نداسته ودر کمال ناامیدی و حرمان آن کفش ها که عشق او بوده اند را برای فروش گذاشته یا ازسر فقر یادلایل دیگر. ….اما نویسنده تمام ماجرا را در شش کلمه آورده
سلام آقای مدنی
من امروز بخشی از ۳ تا پست های شما رو در وبلاگم منتشر کردم و به مطالب مربوطه در وبلاگ شما هم لینک دادم.
اومدم از شما بپرسم که آیا از این موضوع رضایت دارید و اگر نه، اون مطالب رو حذف کنم.
ممنون
سپاس از نوشته خوبتون.
توسعه فردی و مهارت های ارتباطی لازمه و ابزاری مهمی در زندگی اجتماعی است. بیشتر ما در مدرسه تحصیل میکنیم ولی کمترین تجربه از کار گروهی، اردوهای دسته جمعی و مشارکت در کارها رو در مدرسه تجربه میکنیم. دبیرستان که میایم کنکور و ورود به دانشگاه ها و درس خون بودن، این تعامل و کار گروهی رو به کمترین میزان خودش میرسونه، گویا این اکوسیستم که همهی ما به مدت 12 سال باید درونش به سر ببریم فرد گرایی رو در ذهن ما ریشه دار میکنه و نیاز به تعامل، مذاکره و همدردی و مشارکت و ارتباطات رو کم رنگ تر میکنه. مسلما تا به صورت جدی نخواهیم وارد بازار کار بشیم متوجه نمیشیم به شدت به ابزار مهارت های نر نیاز داریم. من به مدت شش و نیم سال در دانشگاه بودم در طول این دوران کم و بیش برای ورود به بازار کار تلاش میکردم، اما زیاد موفق نبودم، کم کم درس و دانشگاه برای من کمرنگ تر شدن و فهمیدم مهارت نرم و دانش اجتماعی کمی درباره بازار کار و ورود به اجتماع دارم. متوجه شدم نیاز به آموزش در این زمینه دارم. فکرش رو بکنید در این 12 سال در مدرسه بودن به اضافه شش و نیم سال تحصیل در دانشگاه، هیچ سخنی و درس و آموزشی دراین زمینه نبود! . مگر هدف نهایی این ارگان ها تربیت نیروی توانمند برای جامعه نبوده!؟ البته این شش سال دانشگاه توانستم به کمک کارهای دانشجویی و زندگی در خوابگاه اندکی تعامل با جامعه را بیاموزم (هرچند خانواده اصرار داشتند که برایم خانه بگیرند اما من نپذیرفتم) و به صورت ناخودآگاه برخی مهارت های ارتباطی را کسب کنم.
اگر امروز مطمئن نبودم که دیگر نمیخواهم درس بخوانم و میخواهم با جامعه در تعامل باشم ، هرگز نمیفهمیدم برای ورود به بازار کار و اجتماع یک سری مهارت ها رو باید کسب کرد، بخشی از شکست های من در اجتماع به سبب نداشتن مهارت و ابزار های مرتبط با آن بوده. خلاصه که به کمک اینترنت وشبکه های اجتماعی تونستم با افرادی آشنا بشم که راه و رسم زندگی اجتماعی و کاری رو دارن آموزش میدن.
سلام ممنون از شما این نوشته عالی بود.
من شخصا خیلی درگیر انتظارات بودم چه از خودم چه ازدیگران و همچنین انتظاراتی که دیگران از من دارند.
این نوشته خیلی از مسایل رو برام باز کرد ممنون که مینویسین. امیدوارم زود به زود آپدیت کنین و ما رو از مطالب جدیدتون محروم نکنین.
راستی منتظر پاسختون هستم همچنان.
ببین دوست عزیز باید قوه تخیل رابکار بیندازی و این داستان راخودت تکمیل کنی مثلا مادری بوده حامله شده وبا هزاران عشق وامید رفته وبایش کفش ولباس خریده کما اینکه مادران ما هم همین کارهارا میکنند حالا بر اثر اتفاقی بچه ازدست رفته وتمام آرزوهای این مادر بر باد رفته وتصور کن چه مصیبتی برسرش امده و دیگر امیدی به بچه دار شدن نداسته ودر کمال ناامیدی و حرمان آن کفش ها که عشق او بوده اند را برای فروش گذاشته یا ازسر فقر یادلایل دیگر. ….اما نویسنده تمام ماجرا را در شش کلمه آورده برای فهم این مسایل باید زیاد داستان بخوانی تا قدرت تخییل شما بیستر شود
سلام وقت به خیر
قبلا یه سوال ازتون پرسیده بودم، اما به جواب نرسیدم. گفتم خلاصه تر سوال رو بپرسم چون کمی با این مطلب مرتبطه دوست داشتم جوابش
رو از شما بشنوم.
جایی که کمتر کسی کار درست خودش رو انجام میده و یا حتی کمتر کسی هم انتظار داره کار درست خودت رو انجام بدی، چجوری انگیزه برای ادامه دادن داشته باشیم؟ خیلی ها که با این قضیه مواجه شدن، رفتن از ایران رو ترجیح دادن. از خیلی ها می شنوم که با این روحیه کار کردن ایران جای مناسبی برای کار نیست.
سلام
از چند جنبه میشه به سوال شما پاسخ داد
واقعیت اینه که این موضوعی که مطرح میکنید خیلی اوقات نشونه اینه که شاید باید مجموعه رو ترک کنی، البته اگر چاره داری، شاید باید شغلت رو ترک کنی، شاید باید موضوع رو عوض کنی!مثلا موضوعهایی که به امور دولتی و سیاسی منجر میشن گاهی اینجورین و ممکنه کلا با روحیه شما سازگار نباشه
موضوع بعدی اینه که همه مثل هم نیستند در تحمل دیگران، ممکنه برخی دوست داشته باشن برن، دوست داشته باشن برای دو گرم مواد مخدر فرزندشون رو هم فدا کنن، شاید بگید اطرافیان من که مواد نمیکشن، من میگم خیلی چیزها توی دنیا هست که افیونی فراتر از مواد دارن و این میتونه باعث بشه زندگی خودت رو تباه کنی
باید نگاهتون حتی به روابط دوستی، کار و … به عنوان قسمتی از مسیر زندگیتون باشه، گاهی وارد جایی گرم میشید گاهی سرد، اما مسیر زندگی شما، شخصیت شما، معنای زندگی شما تعیین میکنه که باید چکار کنید! ممکنه وارد روستایی بشید که هیچ کدوم از روستاییهاش تاحالا بیرون از روستا رو ندیدن! آیا اونجا تا آخر عمر زندانی میکنید خودتون رو؟
سلام مجدد جناب مدنی
یه سوال از حضورتون داشتم
من تو کتابخانه کار میکنم. کتابدار کتابخانه عمومی هستم
میخواستم ببینم اجازه میدین بعضی از مطالب وبلاگتون را درباره کتابخوانی تو پیج شخصی خودم و کانال و گروه کتابخوانی بازنشر بدم؟
فوق العاده فوق العاده فوق العاده لذت بردم!!
یعنی اینا همه حرفای دل خودم بود که میخواستم گفته بشه. هرچند شاید سهمم خیلی کوچیک باشه توی این اتفاق اما استوریش کردم که مطلب رو حداقل فالوئرای خودم بخونن.
From Z.a on مروری بر کوتاهترین داستان دنیا
Go to commentFrom فرهاد مومني فر on مروری بر کوتاهترین داستان دنیا
Go to commentFrom امیرمحمد کرمعلی on خدا رو شکر، پاهای فرزندم ضعیف است!
Go to commentFrom مریم بزرگان on هر کسی باید کار درست خودش رو انجام بده هر چند به ضرر شماست!
Go to commentFrom میثم مدنی on هر کسی باید کار درست خودش رو انجام بده هر چند به ضرر شماست!
Go to commentFrom فیروزه on هر کسی باید کار درست خودش رو انجام بده هر چند به ضرر شماست!
Go to commentFrom یاسر on هر کسی باید کار درست خودش رو انجام بده هر چند به ضرر شماست!
Go to commentFrom میثم مدنی on هر کسی باید کار درست خودش رو انجام بده هر چند به ضرر شماست!
Go to commentFrom خواننده بیصدا on هر کسی باید کار درست خودش رو انجام بده هر چند به ضرر شماست!
Go to commentFrom خواننده بیصدا on هر کسی باید کار درست خودش رو انجام بده هر چند به ضرر شماست!
Go to commentFrom امیرمحمد کرمعلی on هر کسی باید کار درست خودش رو انجام بده هر چند به ضرر شماست!
Go to commentFrom ماریا عزیزی on ۶۰ روز وبلاگنویسی
Go to commentFrom ماریا عزیزی on خیلی موضوعات برای شماست نه برای دیگران
Go to commentFrom کارمند صبور on ما بر سگِ هار سجده میکنیم و بر وفادار ضربه میزنیم.
Go to commentFrom آرزو on هر کسی باید کار درست خودش رو انجام بده هر چند به ضرر شماست!
Go to commentFrom میثم مدنی on هر کسی باید کار درست خودش رو انجام بده هر چند به ضرر شماست!
Go to commentFrom ریحانه on جمله «شغلی را انتخاب کنید که دوست دارید» را زیاد جدی نگیرید! بحث انتخاب رشته
Go to commentFrom مجید on نکاتی برای کتابخوانی: آفت مطالعه جهت تعریف برای دیگران (۱)
Go to commentFrom .... on مروری بر کوتاهترین داستان دنیا
Go to commentFrom نورایی کرمانشاهان on مروری بر کوتاهترین داستان دنیا
Go to commentFrom سیاره آبی on مروری بر کوتاهترین داستان دنیا
Go to commentFrom امیرمحمد کرمعلی on نکاتی برای کتابخوانی (۱): برای مطالعه و کتابخوانی، از رانندگی آموز، اگر طالب فِیضی.
Go to commentFrom ماریا عزیزی on هر کسی باید کار درست خودش رو انجام بده هر چند به ضرر شماست!
Go to commentFrom میثم مدنی on هر کسی باید کار درست خودش رو انجام بده هر چند به ضرر شماست!
Go to commentFrom امیری on جوشاندن سر سگ در دیگ و بچه خرخون
Go to commentFrom میثم مدنی on جوشاندن سر سگ در دیگ و بچه خرخون
Go to commentFrom Dreamer.m.t on گامهایی برای مقابله با مدرک گرایی: ۱- همدیگر را دکتر/مهندس خطاب نکنیم.
Go to comment