با سلام
تا به حال مانی به این جذابی و تاثیر گزاری ندیده بودم. من خودم خیلی وقت ها کتاب که می خونم مصداق همون جمله شما می شم که از کتاب سنگریزه ها رو بر می داره. یه دنیا ممنون از این که نکات کلیدی رو این قدر خوب بیان میکنید
سلام میثم بزرگوار؛
خوشحالم که دوباره نوشتی. اگه اغراق نکنم یک روز در میان به اینجا سر می زدم تا مطلب جدیدی بخونم و دست خالی بر می گشتم و علت را مشغله ات گمان می کردم.
امیدوارم برامون بیشتر بنویسی نه بخاطر اینکه کتاب بخونیم که کسی که راهش رو پیدا کرده به راحتی به بیراهه نمیره. برامون بنویسی چون نوشته هات کپسولی از ویتامین هاست.
با سلام: دکتر مدنی عزیز مدت ها ست که یکی از وظایف روزانه ام که به نظرم در دیدگاه و طرز نگرشم خیلی نقش داشت خوندن وبلاگ و مطالب مفید آن است. چالش های شما رو خیلی وقت ها از جان و دل درک و تجربه کردم اما هیچ وقت به جوابی مانند جواب های شما نرسیدم. من عاشق کتاب خوندن هستم اما وقتی که در زندگی مشگلی پیش میاد و می ببینم که ادم های که طالعه نمی کنند بهتر با این مشکل رو به رو می شن خودم رو تنبیه می کنم و کتاب نمی خونم اما باز دوباره به سراغ کتاب خوندن میام و تنها چیزی که به من آرامش می ده خوندن کتاب است.
خواهش می کنم من رو از مطالب زیبا و روشن گر خودتون محروم نکنید
سلام
راستش من این متن رو تغییر ندادم (اگر چه بعضیها رو تا به حال تغییر دادم) تا به سایر دوستان هم بگم، لطفا با لقب بنده رو صدا نکنید. من با همون اسم خودم «میثم» راحتم (در محیط وبلاگ).
ممنون از موضوعی که مطرح کردید. راستش اومدم پاسخ رو بنویسم دیدم در حد 4 تا نوشته میشه. در ماه پیش رو اونها رو خواهم نوشت. عنوانهای اونها رو هم برات مینویسم تا یادم نره: «ما زود فراموش میکنیم، در کمتر از یک چشم به هم زدن» «آقای چهگوارا: من رفیق تو نیستم!»
دوتای دیگش رو هم در
«چرا کتاب بخوانیم؟ * تا یکی از اولین اصلهای هندسه، یعنی خم جردن را با عمق وجود درک کنیم!»
«نکاتی برای کتابخوانی (۷) معمولا کتابها، صفحات و پاراگرافهای هیجان انگیز ندارند، بلکه مجموع آنها در کنار هم (شاید برای شما) جذابند.»
میگنجونم. امیدوارم به دردتون بخوره.
میثم عزیز
می دونم که گاهی نوشتن کامنت نه تنها ضرورتی نداره بلکه منفعتی هم نداره. اما نوشتن توی این وبلاگ به من حس خوبی میده و باعث میشه با این وبلاگ و با شما حس صمیمت رو داشته باشم. شاید به همین علت باشه که هیچ پیشوندی قبل از اسمت نمیارم. ( توی ذهنم این بیت مولانا رو با خودم مرور می کنم که فرمود: شاه گر با تو بنشست برزمین*** قدر خود بشناس و نیکوتر نشین)
اما خواستم بگم که چهارمین کتابمو تموم کردم و کتاب پنجم رو شروع کردم.
سه هفته اخیر تقریبا کتاب نخوندم.
این بخاطر شماست؟ قطعا نه.
پست نذاشتن شما تاثیرگذار بوده؟ تا حدودی!
می دونی این جریانی که شما و شعبانعلی به راه انداختید منشاء خیری شده برای کتاب خونی. توی وبلاگ خودت این قضیه مشهود بود. یه کم که فیتیله پایین کشیده بشه اثرات خودشو روی افرادی که شما مشوقشون بودید می ذاره. لااقل من اینجوری برداشت می کنم.
البته اینو نمی دونم که آیا میشه “داخل معدن رفت و رو سیاه شد ” ولی در عین حال نوشت و صحبت کرد و این فتیله رو همچنان روشن نگه داشت یا نه؟ شما قطعا جوابشو بهتر می دونی.
سپاس
یک سوال بی ارتباط با بحث
کلی راجع به اینکه ذهن ما نامحدوده و مدام ازش کار بکشید تا کارامد بشه و … بیان میشده و حالا همه از توانایی محدود مغز و صرفه جوییش برای کارهای اساسی صحبت میشه مثل همین کتاب تصمیم گیری
سوالی و درخواستی که از شما دارم اینه
چند کتاب در زمینه محدودیت های ذهنی و نحوه استفاده صحیح از مغز معرفی کنید درواقع دفترچه راهنمای مغزی
چون خود من هم بشدت دچار حواسپرتی شدم و فکر کنم علتش پراکندگی داده های ذهنیم و ورودیهاش باشه
باتشکر بدرود
این مورد باید به طور کامل باز بشه. اما بگذار با یک داستان کمی شما رو به جواب نزدیک کنم.
به یه بندهخدایی گفتن میتونی ۵ تا نون بخوری؟ گفت صبر کن. رفت اون پشت و برگشت. گفت بله. خلاصه برای امتحان ۵ نون بهش داد تا بخوره و دید میتونه.
دوباره بهش گفت، ده تا نون رو چی؟ میتونی بخوری؟ باز هم گفت، بگذار برم اون پشت ببینم میتونم یا نه.
خلاصه برگشت و گفت بله میتونم. و باز ۱۰ تا نون رو خورد.
همینطور ادامه پیدا کرد و در آخر ازش پرسید ۳۰ تا نون رو چی میتونی؟
رفت اون پشت و برگشت گفت، نه دیگه نمیتونم. با تعحب پرسید اون پشت چکار میکنی؟
با لحنی مطمئن و حق به جانب جواب داد: خوب معلومه، میرم اون پشت ۳۰ تا نون میخورم، اگر تونستم بخورم، میام بهت میگم تونستم و اگر نشد میگم نشد!
توی ورزش هم همینه. فرض کنید اومدید تا با حریف قدرتون مسابقه دو بدید. آیا قبلش ۴ کیلومتر میدوید؟
نباید تقویت ماهیچه رو نزدیک مسابقه انجام داد. چیزی جز خستگی نداره براتون. باید ببینید توی اون زمان در حال تمرین هستید یا امتحان؟ یا مثلا فرض کنید دارید برای مسابقه دو آماده میشید. چقدر برای وزنهبرداری (بیهوازی) و چقدر برای ورزشهای هوازی وقت میگذارید؟ معلومه که به اون مسابقه مورد نظر شما بستگی داره. بنابراین در حالت مسابقه دو، افزایش توده ماهیچه به ضرر شماست! در حالی که در مسابه بدنسازی به نفع شماست.
اگر در حال حل مسئلهای بزرگ هستید، خوب نباید تمرین سنگین انجام بدید و اگر نه میتونید تمرینهای متناسب با مسابقات انجام بدید.
برای معرفی منابع هم در همون متنهای مخصوص معرفی خواهد کرد.
میتونید با هر زندگینامه واقعی شروع کنید.
آقای مدنی عزیز
خدا قوت
نام کتاب داستان های زندگی که معرفی کردید ، لطف می کنید آدرس لینک برای خرید معرفی بفرمایید . وقتی اسم این کتاب رو جستجو می کنم کتابای دیگه با عنوان مثلا درباره معنی زندگی میاد .
ممنون
میثم عزیز سلام:
…..و چقدر کوچک است دنیا
دوست خوبم چندی پیش از طریق محمد رضا شعبانی عزیزبه بازدید از وبلاگتان دعوت شدم . چه نام آشنایی ” میثم مدنی؟؟؟!!!! ” ،وقتی وارد وبلاگتان شدم با دیدن عکستان خاطرات 17 سال پیش دوران پیش دانشگاهی برایم تداعی گردید. همان چهره ساده و بی آلایش ولی اصطلاحا جا افتاده تر. البته پیشتر از طریق دوستانی قدیمی که با آنها در ارتباط بودم خبر پیشرفت و موفقیتهایتان را در حوزه ریاضیات،IT، کامپیوتر و…..پیگیر بودم و بسیارخوشحال و مسرور شدم از این که پله های موفقیت را یکی پس از دیگری پشت سر میگذاری ولی از این که دستی بر قلم داری اطلاعی نداشتم تا اینکه با دیدن وبلاگت شوکه شدم البته جای تعجب نیست بلاخره نوابغ کسانی هستند که بر خلاف جریان آب حرکت میکنند و شما اینگونه هستید این را بنده در کلاس درس به وضوح دیده ام.
برخی از نوشته هایت را خواندم و بسیار تحت تاثیر قرار گرفتم خاطراتت برایم ملموس است.
با آرزوی موفقیت روز افزون شما در تمامی مراحل زندگی
سلام دوست قدیمی عزیز. من رو به خاطر دیر پاسخ دادنم ببخش. ممنون که یاد آن دوران خوب و سخت انداختی من رو. ببخش که در خاطر ندارمت. یعنی به خاطر سختیهای اون دوران، خیلی از مسائل رو فراموش کردهام. اما واقعا بهم لطف داری و داشتی. خیلی خیلی ممنون.
سلام.
اگر هدف نویسنده ای تاثیرگذاری حداکثری بر جامعه باشد، نمی تواند خود را با شرایط موجود وفق ندهد. اینکه در شرایط کنونی تلگرام و چنین فضاهایی نظیر توییتر و اینستاگرام، خانه دوم ایرانیان شده شکی نیست و تنها در صورت استفاده از این فضاهاست که مطالعه کنندگان آن مطلب بالا خواهد رفت و طبعا تاثیر بیشتری نیز خواهد گذاشت.
سلام آقای مدنی
تقریبا هر روز مطالب شما رو مطالعه می کنم و از شما بخاطر سهیم شدن این اطلاعات بسیار ممنونم . یه پیشنهاد دارم :در قسمت چرا کتاب بخوانیم امکانش هست یه سری کتاب آخر همون مطالبی که ارائه کردین پیشنهاد بدین .
منظورم این که چرا کتاب بخونیم ، به این دلایل، که شما در مطلبتون می فرمایین ، حالا برای رفع این دلایل و یا ایجاد آنها این کتابها رو میشه خوند .
با توجه به اینکه تو نوشته های قبلی تون منابع در خلال مطلب ارائه می دهید . مثلا امروز که داشتم این مطلب می خوندم واقعا به این فکر کردم که برای اینکه بفهمم تشخیص داد اهداف احمقانه س چه کتابی میشه خوند .
خیلی از مفاهیم رو ممکنه بعد از دهها و شاید صدها کتاب درک کنیم. کتابهایی هستند که این موضوع رو تسریع میکنند اما کتابهای کوکبوکی یا مدل دستورالعملی یا کتابهای سطحی، همونقدر که سریع برای شما مفهوم رو میرسونند، همونقدر هم سطحی هستند. یعنی اگر میخواهید یاد بگیرید تصمیمات بزرگ بگیرید، خوندن یک کتاب تئوری انتخاب فقط شما رو بیشتر گیج میکنه! من خیلی جاها کتابها رو مثال میزنم، خیلی جاها مسیر (و شاید آغاز) مسیر رو اعلام میکنم. اما من به خاطر این که همه مسیرهای ممکن رو نرفتم، تا یک جایی بیشتر نمیتونم راهنمایی کنم.
برای خیلی از مهارتهایی که اشاره میکنم، باید تا ۲۰۰ امین کتاب صبر کنید! ممکنه این وسط چندتا کتاب احمقانه هم گیرتون بیاد اما نگران نباشید. اگر به اندازه کافی کتاب خوب بخونید، درک مناسبی از دنیا به دست میآرید (در کنار و به عنوان مکمل تجربه).
سلام
کتاب سمی یعنی چطور کتاب هایی؟
وقتی با کتاب های خوب شروع می کنیم و پیش میریم، کم کم متوجه میشیم که همه ی کتاب ها به درد من نمی خوره، به درد حال من، شرایط یا علایق من و اون ها رو کنار می گذاریم این باعث میشه سرخورده نشیم و انتخاب کنیم و اگر احیانا اشتباه انتخاب کردیم نامید نشیم و باز هم ادامه بدیم. کتاب هایی بوده که شروع کردم یا اصلا خوشم نیامده و یا خیلی سخت بودن و یا ترجمه ی خوبی نداشتن. کم کم فهمیدم اشکال نداره کنار بگذارم.
در مورد کتاب خوندن یک نکته ی مثبت وجود داره و اون هم اینکه وقتی شروع بشه به نظرم تموم نمیشه یک جور اعتیاد به وجود میاد. ممکن هست در همین حین که داریم کتاب می خونیم سوالاتی پیش بیاد و به مواردی برسیم که هیچ وقت بهشون فکر نکرده بودیم و حالا فکر کنیم و کلا خط سیر مطالعه امون عوض بشه.
راستی بعضی وقتا در مورد خودم فکر می کنم، برای فرار از چیزی کتاب می خونم. برای فرار از فکر نکردن. درسته کتاب خوندن رو دوست دارم و جز عادت هام شده و خیلی کتاب های زیادی هست که دوست دارم تا وقتی زنده هستم بخونم ولی این سوال همیشه هست. می خوام در مورد چیزی تصمیم بگیرم میگم حال صبر کن این کتاب تموم بشه. می خوام کاری شروع کنم میگم حالا صبر کن این کتابه هم تموم بشه شاید لازم باشه این رو هم بخونم بعدش شروع کنم.
راستی می خواستم تشکر کنم. خوبه امثال شما و آقای شعبانعلی هستید. با نوشته هاتون باعث امیدواری هستید که هنوز هم اینجا امید وجود دارد. ممنون.
کتاب سمی، کتابیه که بیشتر انرژی منفی توشه، در حالی که رشد و دانش آنچنانی پشتش نیست! تکیه اش رو تحقیر و تقدیس نامناسب آدمها است.
کتابهایی که آشوب نامناسب در شما ایجاد می کنه! بخوام مثال بزنم، فرق یک ماده مخدر صنعتی با یک سخنرانی متحول کننده در چیه؟ هر دو آشوب ایجاد می کنند.
کمی سخته تشخیص دقیقش، اما باید مواظب باشیم.
توی تصمیم گیری پارامترهای زیادی اهمیت دارن. سعی دارم سر موقع به اون موضوع ها بپردازم.
گاهی ما برای خودمون تصمیم می گیریم و گاهی نگران اثرات تصمیماتمون رو تصور یا زندگی دیگران هستیم. برای همین به نحوی در دور باطل می افتیم، چون در چند بلوک متمایز تصمیم گیری می افته تصمیماتمون! مشکل درگیری در ناسازگاری ارزش هاست.
اگر ناسازگاری ارزش نداشتید، کمی خوب بخورید، بخوابید بنویسید، تصمیم بگیرید. اگر می خواهید طول بدید از خودتون برنامه اجرایی بخواهید.
مطالعه هم باید طبق برنامه باشه، اگرنه توی همون مسیری که گفتید می افتیم
درمورد این یادگیری قطعه قطعه :اگه من بخوام چندکتاب بخونم،درعرض چندماه حالاتخصصی یا عمومی،اینکه همزمان درطول هفته اون تعداد کتاب رو پیش ببرم باهم بهتره منتهی درهرساعت فقط بخشی ازاون کتاب یا نه ابتدا یکی رو تموم کنم تا به فضای کلی اون کتاب مسلط بشم بعدبرم سراغ بعدی؟ایا اینم مشمول همون قطعه قطعه خواندن میشه؟
اول اینکه اون روز یادم رف بگم خوشحالم ازاینکه مجدد مینویسید.من هرروز میومدم سرمیزدم ومیگفتم چرا نمینویسه میثم ؟!یه روز اومدم دیدم کلا سایت باز نمیشه!!گفتم دیگه کلا بیخیال نوشتن شد.بهر حال خوشحالیم که هستید.
اون مورد پدرشما چندوقت قبل برا منم پیش اومد.پنجشنبه شب اومدیم به بچه های فامیل تو گروه تلگرامی یه فیلم معرفی کردیم.که شبکه4گذاشته بود ولی قشنگ بود همزمان با پخشش بازی پرسپولیس هم بود.اومدم گفتم فوتبال که برا من هیچ جذابیتی نداره!ولی اونچه برام جالب بود اومدم برا شما گذاشتم!همه شاکی شدند که چرا داری از فوتبال بد میگی!!!اینجا همه فوتبال دوست دارند تو بهتره بری همون فیلم رو ببینی !خلاصه هیچی دیگه .بعدشم کلا بهشون برخورده بود.اومدیم کلی استدلال که هرکسی خب ازیه چیزی خوشش میاد.ولی خب قبول نکردند.
From ال on اتمام فصل اول کتابخوانی «چرا کتاب بخوانیم؟»
Go to commentFrom سارا حق بین on روی سیاهم آرزوست، گربههای شمعبهدست و نویسندههای تک کتاب.
Go to commentFrom ال on روی سیاهم آرزوست، گربههای شمعبهدست و نویسندههای تک کتاب.
Go to commentFrom میثم مدنی on روی سیاهم آرزوست، گربههای شمعبهدست و نویسندههای تک کتاب.
Go to commentFrom احسان کارگزارفرد on روی سیاهم آرزوست، گربههای شمعبهدست و نویسندههای تک کتاب.
Go to commentFrom میثم مدنی on روی سیاهم آرزوست، گربههای شمعبهدست و نویسندههای تک کتاب.
Go to commentFrom صدف on 1- چرا کتاب بخوانیم؟ بخش پنجم: تا استثمار نشویم.
Go to commentFrom میثم مدنی on 1- چرا کتاب بخوانیم؟ بخش پنجم: تا استثمار نشویم.
Go to commentFrom رسا on چرا کتاب بخوانیم؟ بخش سی و دوم: فقط برای تفریح.
Go to commentFrom میثم مدنی on چرا کتاب بخوانیم؟ بخش سی و دوم: فقط برای تفریح.
Go to commentFrom آلاله on نکاتی برای کتابخوانی (۵) با فرایند سیگاری شدن، کتاب خواندن را شروع کنیم.
Go to commentFrom میثم مدنی on نکاتی برای کتابخوانی (۵) با فرایند سیگاری شدن، کتاب خواندن را شروع کنیم.
Go to commentFrom ابراهیم عبداللهی on چرا کتاب بخوانیم؟ بخش سی و دوم: فقط برای تفریح.
Go to commentFrom میثم مدنی on چرا کتاب بخوانیم؟ بخش سی و دوم: فقط برای تفریح.
Go to commentFrom مهشید on چرا کتاب بخوانیم؟ بخش سی و دوم: فقط برای تفریح.
Go to commentFrom میثم مدنی on چرا کتاب بخوانیم؟ بخش سی و دوم: فقط برای تفریح.
Go to commentFrom آرش بیک پور on عذرخواهی، تلگرام و تصمیم (نوشته شِبهِ موقت)
Go to commentFrom میثم مدنی on عذرخواهی، تلگرام و تصمیم (نوشته شِبهِ موقت)
Go to commentFrom سعید on داستان برگ چغندر و ریاضی
Go to commentFrom آلاله on چرا کتاب بخوانیم؟ بخش سی و یکم: تا «ایستادن در میانه» و «لذت از مسیر» طریق زندگی (موفق یا معمولی) را بیاموزیم.
Go to commentFrom میثم مدنی on چرا کتاب بخوانیم؟ بخش سی و یکم: تا «ایستادن در میانه» و «لذت از مسیر» طریق زندگی (موفق یا معمولی) را بیاموزیم.
Go to commentFrom سعیده on چرا کتاب بخوانیم؟ بخش سی و دوم: فقط برای تفریح.
Go to commentFrom میثم مدنی on چرا کتاب بخوانیم؟ بخش سی و دوم: فقط برای تفریح.
Go to commentFrom جعفرسیرجانی on بخش بیست و دوم: تا عادت نکنیم؛ چون یک ماهی آزاد که به آب مسموم عادت میکند!
Go to commentFrom میثم مدنی on بخش بیست و دوم: تا عادت نکنیم؛ چون یک ماهی آزاد که به آب مسموم عادت میکند!
Go to commentFrom جعفرسیرجانی on چرا کتاب بخوانیم؟ بخش سی و دوم: فقط برای تفریح.
Go to comment