سلام آقای مدنی
تقریبا هر روز مطالب شما رو مطالعه می کنم و از شما بخاطر سهیم شدن این اطلاعات بسیار ممنونم . یه پیشنهاد دارم :در قسمت چرا کتاب بخوانیم امکانش هست یه سری کتاب آخر همون مطالبی که ارائه کردین پیشنهاد بدین .
منظورم این که چرا کتاب بخونیم ، به این دلایل، که شما در مطلبتون می فرمایین ، حالا برای رفع این دلایل و یا ایجاد آنها این کتابها رو میشه خوند .
با توجه به اینکه تو نوشته های قبلی تون منابع در خلال مطلب ارائه می دهید . مثلا امروز که داشتم این مطلب می خوندم واقعا به این فکر کردم که برای اینکه بفهمم تشخیص داد اهداف احمقانه س چه کتابی میشه خوند .
خیلی از مفاهیم رو ممکنه بعد از دهها و شاید صدها کتاب درک کنیم. کتابهایی هستند که این موضوع رو تسریع میکنند اما کتابهای کوکبوکی یا مدل دستورالعملی یا کتابهای سطحی، همونقدر که سریع برای شما مفهوم رو میرسونند، همونقدر هم سطحی هستند. یعنی اگر میخواهید یاد بگیرید تصمیمات بزرگ بگیرید، خوندن یک کتاب تئوری انتخاب فقط شما رو بیشتر گیج میکنه! من خیلی جاها کتابها رو مثال میزنم، خیلی جاها مسیر (و شاید آغاز) مسیر رو اعلام میکنم. اما من به خاطر این که همه مسیرهای ممکن رو نرفتم، تا یک جایی بیشتر نمیتونم راهنمایی کنم.
برای خیلی از مهارتهایی که اشاره میکنم، باید تا ۲۰۰ امین کتاب صبر کنید! ممکنه این وسط چندتا کتاب احمقانه هم گیرتون بیاد اما نگران نباشید. اگر به اندازه کافی کتاب خوب بخونید، درک مناسبی از دنیا به دست میآرید (در کنار و به عنوان مکمل تجربه).
سلام
کتاب سمی یعنی چطور کتاب هایی؟
وقتی با کتاب های خوب شروع می کنیم و پیش میریم، کم کم متوجه میشیم که همه ی کتاب ها به درد من نمی خوره، به درد حال من، شرایط یا علایق من و اون ها رو کنار می گذاریم این باعث میشه سرخورده نشیم و انتخاب کنیم و اگر احیانا اشتباه انتخاب کردیم نامید نشیم و باز هم ادامه بدیم. کتاب هایی بوده که شروع کردم یا اصلا خوشم نیامده و یا خیلی سخت بودن و یا ترجمه ی خوبی نداشتن. کم کم فهمیدم اشکال نداره کنار بگذارم.
در مورد کتاب خوندن یک نکته ی مثبت وجود داره و اون هم اینکه وقتی شروع بشه به نظرم تموم نمیشه یک جور اعتیاد به وجود میاد. ممکن هست در همین حین که داریم کتاب می خونیم سوالاتی پیش بیاد و به مواردی برسیم که هیچ وقت بهشون فکر نکرده بودیم و حالا فکر کنیم و کلا خط سیر مطالعه امون عوض بشه.
راستی بعضی وقتا در مورد خودم فکر می کنم، برای فرار از چیزی کتاب می خونم. برای فرار از فکر نکردن. درسته کتاب خوندن رو دوست دارم و جز عادت هام شده و خیلی کتاب های زیادی هست که دوست دارم تا وقتی زنده هستم بخونم ولی این سوال همیشه هست. می خوام در مورد چیزی تصمیم بگیرم میگم حال صبر کن این کتاب تموم بشه. می خوام کاری شروع کنم میگم حالا صبر کن این کتابه هم تموم بشه شاید لازم باشه این رو هم بخونم بعدش شروع کنم.
راستی می خواستم تشکر کنم. خوبه امثال شما و آقای شعبانعلی هستید. با نوشته هاتون باعث امیدواری هستید که هنوز هم اینجا امید وجود دارد. ممنون.
کتاب سمی، کتابیه که بیشتر انرژی منفی توشه، در حالی که رشد و دانش آنچنانی پشتش نیست! تکیه اش رو تحقیر و تقدیس نامناسب آدمها است.
کتابهایی که آشوب نامناسب در شما ایجاد می کنه! بخوام مثال بزنم، فرق یک ماده مخدر صنعتی با یک سخنرانی متحول کننده در چیه؟ هر دو آشوب ایجاد می کنند.
کمی سخته تشخیص دقیقش، اما باید مواظب باشیم.
توی تصمیم گیری پارامترهای زیادی اهمیت دارن. سعی دارم سر موقع به اون موضوع ها بپردازم.
گاهی ما برای خودمون تصمیم می گیریم و گاهی نگران اثرات تصمیماتمون رو تصور یا زندگی دیگران هستیم. برای همین به نحوی در دور باطل می افتیم، چون در چند بلوک متمایز تصمیم گیری می افته تصمیماتمون! مشکل درگیری در ناسازگاری ارزش هاست.
اگر ناسازگاری ارزش نداشتید، کمی خوب بخورید، بخوابید بنویسید، تصمیم بگیرید. اگر می خواهید طول بدید از خودتون برنامه اجرایی بخواهید.
مطالعه هم باید طبق برنامه باشه، اگرنه توی همون مسیری که گفتید می افتیم
درمورد این یادگیری قطعه قطعه :اگه من بخوام چندکتاب بخونم،درعرض چندماه حالاتخصصی یا عمومی،اینکه همزمان درطول هفته اون تعداد کتاب رو پیش ببرم باهم بهتره منتهی درهرساعت فقط بخشی ازاون کتاب یا نه ابتدا یکی رو تموم کنم تا به فضای کلی اون کتاب مسلط بشم بعدبرم سراغ بعدی؟ایا اینم مشمول همون قطعه قطعه خواندن میشه؟
اول اینکه اون روز یادم رف بگم خوشحالم ازاینکه مجدد مینویسید.من هرروز میومدم سرمیزدم ومیگفتم چرا نمینویسه میثم ؟!یه روز اومدم دیدم کلا سایت باز نمیشه!!گفتم دیگه کلا بیخیال نوشتن شد.بهر حال خوشحالیم که هستید.
اون مورد پدرشما چندوقت قبل برا منم پیش اومد.پنجشنبه شب اومدیم به بچه های فامیل تو گروه تلگرامی یه فیلم معرفی کردیم.که شبکه4گذاشته بود ولی قشنگ بود همزمان با پخشش بازی پرسپولیس هم بود.اومدم گفتم فوتبال که برا من هیچ جذابیتی نداره!ولی اونچه برام جالب بود اومدم برا شما گذاشتم!همه شاکی شدند که چرا داری از فوتبال بد میگی!!!اینجا همه فوتبال دوست دارند تو بهتره بری همون فیلم رو ببینی !خلاصه هیچی دیگه .بعدشم کلا بهشون برخورده بود.اومدیم کلی استدلال که هرکسی خب ازیه چیزی خوشش میاد.ولی خب قبول نکردند.
من خودم از شاهین کلانتری، محمدرضای شعبانعلی و یاور مشیرفر الهام گرفتم. اونها در این زمینه مطالب خوبی دارند. البته کتابهای خوبی هم در این زمینه وجود دارند. من این موضوع رو در یک فصل باز خواهم کرد، اما باید، چند ماهی صبر کنید.
میثم عزیز
سلام
درمورد نشخوارمحتوا اینکه،بصورت ذهنی هست یا مکتوب؟من بیشتر وقت ها بعدمطالعه یه متن اونو مینویسم معمولا،حالا نمیدونم اینم مشمول میشه؟
واینکه نفهمیدم چرا نباید درمورد کتب تخصصی رشته مون این روش رو اجراکنیم؟وفقط برای مطالعات ازاد باشه؟
درضمن ممنونم .جدول خوبی هست منم درستش کردم.منتهی یکم زمانبر هست تکمیلش!حالا نمیدونم این ناشی از کمال گرا بودن هست در ثبت اون موارد؟!
یه چیزی رو نفهمیدم،اینکه شما اول اون روز تعداد صفحه رو مشخص میکنیدومطالعه میکنید؟یا بر طبق زمان بندی خاصی پیش میرین؟حالا هرچندصفحه که بشه
واین که چرا توش دقیق نباشیم!مگه قرار نیست با این داده ها پیشرفتمون رو اندازه بگیریم؟نمیدونم شاید هدف شما اینه که فعلا شروع کنیم به مرور زمان دقیق بشیم؟یا اصلا قرار نیست ذهنمون درگیر انقد دقت باشه؟که اصل هدف به حاشیه بره؟ ویه چیز دیگه بعد مطالعه مشخص هست که چند صفحه خوندیم!همون تعداد صفحه رومیزنیم دیگه!چرا تقریب!
ولی درکل یه چیز فهمیدم (البته فک کنم)اینکه شما میخوایید ما با ذهن ازاد به مطالعه بپردازیم وخیلی درگیر جزئیات نشیم منتهی ثبتشون کنیم تا تقریبی پیشرفتمون قابل اندازه گیری باشه.
اصلش ذهنیه، نوشتن و گفتن بعدش رخ می ده. گاهی در یادداشت برداری اونقدر غرق می شیم، که اصل کار رو یادمون می ره، باید کمی شرایط و گفته ها رو بررسی کنید، جدید بودنش، تفاوت های و … بعدها اگر متنی می نویسید، نشخوارت باشه، نه اینکه کپی کنید. یعنی باید فاصله زمانی کافی بین نوشتن و خواندن بگذارید.
موضوع تقریب از این جهته که بدون شمردن بتونید زیر جند ثانیه ثبت کنید. یکم بخواهید بشمارید، فرایندش ممکنه سخت شده.
من خودم بارها سر کلاس هام اعتراف
کردم که اگر نمره ای می دم کلی با حق شما تفاوت داره، سهیم اینه به دو نمره برسونم، ولی بقیه قاعده نمره دهی که نمی شده زیرش زد.
توی ثبت، ما حتما خطا داریم، اما اون عدد های ریز اهمیت کمی دارند. روند مهمه، نه اینکه. بخوای نگرانی در خودت ایجاد کنی. تقریب وسواس آدم رو کم می کنه، مخصوصا برای کمال گرایی مثل شما.
اگر مطلبی رو از جایی بیارم ذکر می کنم. البته ممکنه مواردی از دستم در بره. که بعضیاشون هم با تذکر دوستان اصلاح شده.
البته عکس ها رو تا اونجا که بشه کپشندارهاش رو میزنم، تا حالا زیاد توی ذکر منبع عکسها خوب نبودم. اما در آینده حتما این کار رو خواهم کرد.
با سلام جناب آقای مدنی :
در خصوص استفاده از تلگرام و مزایای اون به شرطی که مخاطبین شما انتخاب شده باشد بسیار عالی است، زیرا محتوای بهتری از ویدئوها و پادکست ها و مقالات رو می تونیم بفرستیم و بازخوردبهتری در فضای تعاملی بگیرم، تقریبا شبیه یک پلیتفرم کوچک کتابخانه مجازی. البته پیشنهاد می گردد مخاطب باید یک حداقل همگرایی با هم داشته باشند و مسیردوطرفه محتوا حفظ شود .
در خصوص رادیو تصمیم، همانطور که من تجربه کردم، تقریبا ایجاد فضای صوتی جهت خواندن این روزها بهتر از فضای کتاب خوانی شده(مطالعه کتاب ونوشته ها )شده، که هم خیلی بد به نظر نمی رسد، زیرا ما مجبوریم در طی روز همزمان چند کار انجام دهیم و کمتر زمانی را پیدا می کنیم، که به صورت خالص باشد، لذا جذابیت صوتی در این میان می تواند در انتقال محتوا و مکمل محتوای نوشتاری بسیار مفید باشد. البته تجربه من در این زمینه بسیار کمتر از سایر دوستان متممی ام است.
من واقعا راهکاری ندارم چون خودم مطالب شما رو دنبال میکنم و ازشون استفاده میکنم.کسی که دنبال موفقیت باشه میتونه تو انبار ذغال هم ذغالی نشه اما وسوسه خیلی قوی تره و من فکر میکنم سایت بهتر از شبکه های اجتماعی.بستر ویدیو و صدا بهتر از نوشته است روی این موضوع هم یک وقتی بذارید.سپاس بیکران از شما و زحماتتون.ادامه بدید موفق میشید
در راستای این پست یه مثال مرتبط رو پیدا کردم گفتم با شما به اشتراک بذارم:
مارک زاکربرگ بنیانگذار فیس بوک، معمولاً همیشه یک نوع تیشرت خاکستری ساده را به تن دارد، بدون هیچ تنوعی. وقتی از او دربارۀ این کارش سؤال کردند در پاسخ گفت که معمولاً هر بار سی دست از این نوع تیشرت تهیه میکند و دوست ندارد هرروز وقتش را صرف انتخاب لباس کند. او با کمکردن حجم انتخابهای روزانه میخواهد تمرکز بیشتری برای کار روی فیس بوک پیدا کن.
منبع: https://goo.gl/94bRhi
من ایده خودم در مورد رادیو رو براتون میگم. چرایی اینکه رادیو کتاب راه افتاد. پیشنهاد دوستان بود. گفتند ما کتاب تفکر سریع و آهسته کانمن رو به صورت ترجمه شده خوندیم، ولی خیلی گنگه. من هم متن اصلی رو داشتم. از فرودگاه استانبول خریدمش. قرار شد هر هفته یا هر ده روز یک بار یه پادکست بسازم از کتاب هایی که میخونم یا میتونم بفهمم. به واقع فهم خودم رو به اشتراک می زارم. نه تنها برای دیگران تا کنون مفید بوده مهم تر از همه برای خودم منبع عظیم لذت هم بوده.
فکر میکنم تجربه بسیار خوبی بشه و البته شنیدن صدایی که پشت این چهره و نوشته ها هم هست، میتونه جذابیت های خاص خودشو داشته باشه.
یاور عزیز ممنون از لطفت، اتقاقا همونطور که در مقدمه هم گفتم، یکی از الهامبخشهای من در این زمینه رادیو کتاب تو هستش. خیلی ممنون از به اشتراک گذاری تجربیاتت
میثم عزیز،
توی این مدت هر روز که به وبلاگت سر می زدم با اون عکس مواجه می شدم که : ما تسلیت نمی خواهیم . ما کمک می خواهیم.
توی این مدت که پستی ننوشته بودی احساس می کردم من مخاطب این عکسم. ناراحت بودم از اینکه نمی نوشتی و تشنه خوندن پست هات بودم. اما احتیاج به کمک داشتم.
ترس برم داشته بود که مبادا دیگه نمیرسی بنویسی. این پستت بهترین اتفاق این هفته من بود.
گر رود دیده و عقل و خرد و جان تو مرو – – – – – – که مرا دیدن تو بهتر از ایشان تو مرو
آفتاب و فلک اندر کنف سایه توست – – – – گر رود این فلک و اختر تابان تو مرو
ای که درد سخنت صافتر از طبع لطیف – – – – گر رود صفوت این طبع سخندان تو مرو
اهل ایمان همه در خوف دم خاتمتند – – – – خوفم از رفتن توست ای شه ایمان تو مرو
تو مرو گر بروی جان مرا با خود بر- – – – – – ور مرا مینبری با خود از این خوان تو مرو
با تو هر جزو جهان باغچه و بستان است – – – – در خزان گر برود رونق بستان تو مرو
هجر خویشم منما هجر تو بس سنگ دل است – – – – ای شده لعل ز تو سنگ بدخشان تو مرو
کی بود ذره که گوید تو مرو ای خورشید – – – – کی بود بنده که گوید به تو سلطان تو مرو
لیک تو آب حیاتی همه خلقان ماهی – – – – از کمال کرم و رحمت و احسان تو مرو
هست طومار دل من به درازی ابد – – – – برنوشته ز سرش تا سوی پایان تو مرو
گر نترسم ز ملال تو بخوانم صد بیت – – – – که ز صد بهتر وز هجده هزاران تو مرو
سلام جناب مدنی
چند وقتی است نوشته هاتون رو دنبال میکنم و ازشون لذت می برم. مطالبتون بسیار مفید و کاربردی هستن.
خیلی ممنون و متشکر از اینکه برامون می نویسید و با آرزوی موفقیت براتون.
From سعید on داستان برگ چغندر و ریاضی
Go to commentFrom آلاله on چرا کتاب بخوانیم؟ بخش سی و یکم: تا «ایستادن در میانه» و «لذت از مسیر» طریق زندگی (موفق یا معمولی) را بیاموزیم.
Go to commentFrom میثم مدنی on چرا کتاب بخوانیم؟ بخش سی و یکم: تا «ایستادن در میانه» و «لذت از مسیر» طریق زندگی (موفق یا معمولی) را بیاموزیم.
Go to commentFrom سعیده on چرا کتاب بخوانیم؟ بخش سی و دوم: فقط برای تفریح.
Go to commentFrom میثم مدنی on چرا کتاب بخوانیم؟ بخش سی و دوم: فقط برای تفریح.
Go to commentFrom جعفرسیرجانی on بخش بیست و دوم: تا عادت نکنیم؛ چون یک ماهی آزاد که به آب مسموم عادت میکند!
Go to commentFrom میثم مدنی on بخش بیست و دوم: تا عادت نکنیم؛ چون یک ماهی آزاد که به آب مسموم عادت میکند!
Go to commentFrom جعفرسیرجانی on چرا کتاب بخوانیم؟ بخش سی و دوم: فقط برای تفریح.
Go to commentFrom مریم محمدی on چرا کتاب بخوانیم؟ بخش سی و یکم: تا «ایستادن در میانه» و «لذت از مسیر» طریق زندگی (موفق یا معمولی) را بیاموزیم.
Go to commentFrom مریم محمدی on چرا کتاب بخوانیم؟ بخش سی و یکم: تا «ایستادن در میانه» و «لذت از مسیر» طریق زندگی (موفق یا معمولی) را بیاموزیم.
Go to commentFrom میثم مدنی on چرا کتاب بخوانیم؟ بخش سی و یکم: تا «ایستادن در میانه» و «لذت از مسیر» طریق زندگی (موفق یا معمولی) را بیاموزیم.
Go to commentFrom جعفرسیرجانی on وقتشه راه کتابخوانی رو حرفهای آغاز کنید! فعلا با ثبت فعالیت شروع کنید.
Go to commentFrom میثم مدنی on وقتشه راه کتابخوانی رو حرفهای آغاز کنید! فعلا با ثبت فعالیت شروع کنید.
Go to commentFrom فرزاد بدیع الزمان on ۱- چرا کتاب خوانیم؟ بخش بیست و هفتم: تا از بیماری قرن خلاصی یابیم (کاهش استرس)
Go to commentFrom میثم مدنی on ۱- چرا کتاب خوانیم؟ بخش بیست و هفتم: تا از بیماری قرن خلاصی یابیم (کاهش استرس)
Go to commentFrom حسن کشاورز on عذرخواهی، تلگرام و تصمیم (نوشته شِبهِ موقت)
Go to commentFrom داود on عذرخواهی، تلگرام و تصمیم (نوشته شِبهِ موقت)
Go to commentFrom احسان کارگزارفرد on به انقراض آدمهای با رویکرد خرسهای قطبی نزدیک میشویم: ادامه آزمون صندلی عقب تاکسی برای خودشناسی!
Go to commentFrom یاور مشیرفر on عذرخواهی، تلگرام و تصمیم (نوشته شِبهِ موقت)
Go to commentFrom میثم مدنی on عذرخواهی، تلگرام و تصمیم (نوشته شِبهِ موقت)
Go to commentFrom احسان کارگزارفرد on عذرخواهی، تلگرام و تصمیم (نوشته شِبهِ موقت)
Go to commentFrom حسین قربانی on درباره من
Go to comment