دیدگاه‌های شما و میثم مدنی کتاب‌خوانی، چرا، چگونه، کتاب بخوانیم، خواندن، داده، داده‌کاوی

دیدگاه‌های شما و من

  • From سعید فعله گری on آیا یار مهربان من یک دیکتاتور خوب است؟

    سلام بر میثم مدنی عزیز.
    من کتاب هام رو همون که به دستم میرسه اول جلد می گیرم. هم ترجمه شده ها و هم کتاب های اورجینال.
    بعدش می گذارمش توی کتابخانه ام. بعد از اینکه چند بار مطالعه و دوره شون کردم، اگر احساس کنم که عطف کتاب یا صحافی اش داره فرسوده میشه(یا به طور علمی میشه گفت که دچار خستگی میشه)، میبرم سیمی شون می کنم. البته اون هم سیم دوبل.
    من که همیشه سعی کردم که کتاب های روز رو به صورت چاپی تهیه کنم.البته بیشتر کتاب هایی که مربوط به تخصص و رشته کاری ام مربوط میشه. یکی از دوستانم میگفت که اکثر این کتاب ها رو میشه به صورت دیجیتال و رایگان تهیه کرد. چرا تو این همه به خودت دردسر میدی که کتاب های چاپی رو از کشوری دیگه تهیه کنی و بعدش برات پست کنن تا بخونی ؟
    نمی دونم شاید خودت لذتش رو حس کرده باشی که چقدر احساس خوبی به آدم دست میده وقتی صفحات کتاب رو لمس میکنی.
    البته بعضی وقت ها با خودم کلنجار میرم که چرا این همه هزینه رو صرف میکنم؟ اما وقتی اون لذت لمس کردن و در دست گرفتن کتاب های اصلی رو یادم میارم ، همه گزینه ها رو خط میزنم.
    بعضی وقت ها چند ماهی انتظار میکشم تا دوستانم کتاب ها رو برام ارسال کنن. اما همین انتظارش هم خیلی شیرینه.
    به نظرم مطالعه کتاب های خطی باعث میشه که بینایی تقویت بشه. فکر کنم واسه همینم بود که قدیمی ها(دقیق تر بگم مذهبی ها) میگفتند که قرآن خوندن باعث تقویت نور چشم میشه.
    به نظرم که شخصی و ممکنه اشتباه باشه، مطالعه کتاب های خطی خیلی کمتر از مطالعه کتب دیجیتال چشم رو خسته میکنه به نوعی باعث میشه که توجه و تمرکز ما بیشتر بشه.
    البته اگرقسمتی هایی از کتاب رو با هایلایتر برجسته کنم، باعث میشه که کمتر توی صفحات کتاب گم بشم و دنبال موضوعات مهم بگردم.
    ولی یک لذتی است که خیلی عالیه. مطالعه کتاب در سفر. چه توی اتوبوس، چه توی قطار ، چه توی هواپیما.
    باعث میشه که آدم گذر زمان رو حس نکنه و وقتی که از وسیله نقلیه مربوطه پیاده میشی ، یه حس خوب به آدم دست میده و به نوعی میشه گفت که اون مسافرت هم کارامد بوده و سودی داشته.
    البته منظورم مثل همیشه مطالعه کتاب های کاغدی بوده. من اکثر دوره کردن کتاب هام یا مطالعه اولیه جهت آشنایی با موضوعات جدید توی مسافرت بوده.
    البته من فقط برای تقویت مهارت شنیداری ام و برای اینکه پی ببرم که تلفظ دقیق کلمات کتاب های اصلی چطوریه ، کتاب های صوتی شون رو گوش میدم.
    به نظرم برای مرور کردن سریع ، شنیدن کتاب های صوتی میتونه خیلی خوب باشه و یادآوری رو تسریع میکنه.
    یه لذتی دیگه هم هست. عکس گرفتن از کتاب ها.
    ببخشید که سرت رو به درد آوردم.
    ارادتمند
    سعید فعله گری

    Go to comment
  • From علی یارمحمدی on آیا یار مهربان من یک دیکتاتور خوب است؟

    بخش اعظم کار من، رانندگی کردن، مطالعه کردن و کتاب خوندن، فیلم و تلویزیون نگاه کردن و حضور در شبکه‌های اجتماعی همه فعالیت‌هایی هستن که باید در حالت نشسته انجام بشن، ولی کتاب و محتواهای صوتی این حسن رو دارن که می‌تونن در حال راه رفتن استفاده بشن.

    Go to comment
  • From مریم محمدی on آیا یار مهربان من یک دیکتاتور خوب است؟

    سلام اقای مدنی عزیز
    سلام پرسیدین که شما کی هستین: البته احساس میکنم این سوال رو پرسیدن که خودمون به تنهایی بهش جواب بدیم و کمی دقیق بشم در نحوه یادگیری امون و فکر کنیم که ما چطور یاد میگیرم

    اما من کمی از تجربیاتم را با شما به اشتراک میزارم که باز از شما بیاموزم
    وقتی کتاب چاپی در دست داریم خیلی از حواس ما با آن درگیر میشود بینایی لامسه و حتی بویای وقتی کتاب رو ورق میزنن یه بویی داره نه همیشه و لزوما شاید خیلی ملوس نباشه اما به هر حال حس بویای مارو حتی با درصد خیلی پایین ممکنه درگیر کنه و حتی صدای ورق زدن کتاب با درصدی کمتری از لامسه و بینایی. به هر حال شما با تمام حواستان در گیر مطالعه میشوید و این یکی از مهترین تفاوت های کتاب چاپی و کتاب صوتی هست .شاید گوش دادن به رمان های صوتی خوب باشد در حالی که مثلا داریم رانندگی میکنیم
    اما در مورد نحوه گوش دادن به فایل های آموزشی ماجرا کمی متفاوت هست(تجربه شخصی) به نظرم مهترین آفت گوش دادن به فایل های صوتی آموزشی این است که همزمان کار دیگری را با آن دنبال کنیم اگر واقعا میخواهیم یاد بگیریم باید در آن لحظه شروع به یادداشت برداری کنیم وگرنه توهم یاد گیری رخ میده و به نظرم آدم ِسرمیشه نسبت به اون موضوع
    یک نکته بی ربط: برای تقویت لیسینیگ میتوانیم از گوش دادن استفاده کنیم مثلا یک تد را ۱۰ بار یا حتی بیشتر گوش کنیم واقعا من تاثیر این کار رو دیدیم
    پی نوشت نامربوط : اول از همه ممنون که یه کم بین پست ها فاصله گذاشتین تا ما همه به شما برسیم البته نه در عمل بلکه در فکر کردن به پست های شما
    و مورد دیگه اینکه بخش های “چرا کتاب بخوانیم “من رو واقعا به مطالعه علاقه مند کردن ممنونم بسیار از شما می آموزم

    Go to comment
  • From ابراهیم عبداللهی on آیا یار مهربان من یک دیکتاتور خوب است؟

    میثم عزیزسلام
    اعتراف میکنم از زمانی که با وبلاگ شما آشنا شدم کتابخوانتر شده ام . ولی چیزی که ذهنم را مشغول کرده تاکید شما به خواندن نسخه چاپی کتب میباشد.دوست دارم همانطور که خودت میگویی کتاب را لمس کنم دستم بگیرم و ورق بزنم یاداشت و نت برداری کنم ولی این را خوب میدانم که به دلیل مشغله کاری ممکن است چندین ماه زمان ببرد تا بتوانم یک کتاب را تمام کنم گاهی میشود که یک یا دو هفته به سراغش نمیروم در صورتی که دوست دارم و زمان اجازه نمیدهد گاهی موضوع را فراموش میکنم و گاهی اگر حجم کتاب زیاد باشد به کلی آن را کنار میگذارم ولی زمانی که از نسخه های صوتی استفاده میکنم مدت زمان کمتری میتوانم کتاب را به اتمام برسانم کما اینکه همیشه در دسترسم هست و به محض اینکه زمان فراغت پیدا میکنم به سراغش میروم. کتابهای را که معرفی کرده ای مثل آثار ارینگ استون.دن کیشوت اثر میگل سروانتس و …. را به این طریق خوانده ام و ممنون هستم بابت معرفی کتابهای خوب اما میخواهم بدانم عیب موجود در این کار چیست و چگونه میتوانم آن را برطرف کنم آیا میل به گوش کردن کتب صوتی انگیزه خواندن نسخه های خطی در آینده را از بین نمیبرد؟
    ممنون از شما

    Go to comment
  • From جعفرسیرجانی on کی ناراحت می‌شوید؟ و کی خوشحال می‌شوید؟

    سلام میثم عزیز
    به نظر میرسد خوشحالی وناراحتی درمواردی ارادی مواردی غیرارادی هستند.مورد غیرارادی خوشحالی 27بهمن بود که قبلا رفتن به کلاسی ،پیراهنی رو پوشیدم که تقریبا یه ماه بود نپوشیده بودم ،در کمال تعجب وقتی تو کلاس بودم یه نگاه به جیبش انداختم دیدم هزار تومان هست! ناخود اگاه خوشحال شدم(برای همون مثالت رو دیدم گفتم چه جالب لابد برای میثم هم اتفاق افتاده)ولی فقط همون لحظه بود.به نظرم علتش اینه که انتظار نداشتیم همچین چیزی اونجا باشه؛ولی وقتی اونو میبینم شروع به استفاده اون مبلغ میکنیم که چه چیزا میشه باهاش خرید ناراحت میشیم.یعنی حالت اول غیرمنتظره بود منتهی حالت دوم انتظار ازاون مبلغ هست که ناراحت کننده هست.یعنی مااومدیم یه حالت غیرمنتظره را با یه حالت ارادی مقایسه کردیم برا همون ناراحت کننده شد.مورد ناراحتی غیر منتظره هم فوت چند نفر ازنزدیکان که دو نفرشون بچه بودند، تو یه تصادف؛اینم یه علت همون وابستگی هست که داریم واون چیزی که ناراحت کننده تر هست اینه که بچه بودند .باز وقتی همین مورد رو اردای فکر میکنی میبینی،بهر حال چه دیر یازود چه طبیعی چه غیر طبیعی همه میمیریم،که خودش میشه تسکین.
    درمورد خوشحالی ارادی هم شاید بشه همون هدف گذاری باشه که وقتی بهش میرسی خوشحال میشی ،ولی اونم فقط همون یکی دو روز هست.که حتی باز اگه بیای همون رو همه مقایسه کنی با بقیه هم قطارانت شاید کلا افسردگی بگیری!که چقدر اونا جلو هستندما به چیزا خوشحالیم!
    یا ما میاییم مثلا جامعه خودمون رو بحث قضایی شو میگم با سوییس مقایسه کنیم که اونجا جرم کم هست واین موارد؛خب ناراحت میشی .ولی چیزی هم هست اینه که اصلا ما با اونجا قابل مقایسه نیستیم!اگه همین کاررو با گذشته کشور خودمون انجام بدیم خوشحال میشیم.باز اگه همین رو دراقتصادی مقایسه کنی ناراحت میشی.
    ولی چیزی که به نظرم میاد نه الزاما خوشحالی مساوی خوبی هست ونه ناراحتی مساوی بدی.هر کدوم با توجه به شرایط سنجیده میشن.واینکه معمولا ماندگارهم نیستن.مثلا ما دو ستانی داریم که وقتی رفتن امریکا اوایل همش از اینکه اینجا بهشت هست صبت میکردند وخوشحال بودند ولی بعد یه ماه دیدیم نه اونجا هم اینجوری نیست همش خوشحال باشن!باز یه گرفتاری هایی براشون پیش میاد که ناراحت هستند.ولی به نظرم به این راحتی هم نمیشه علت هاشو تحلیل کرد .نیاز به مطالعات روانشناسی داره که من ندارم.

    Go to comment
  • From رسا on کی ناراحت می‌شوید؟ و کی خوشحال می‌شوید؟

    من تا جایی که حافظم یاری می‌داد، لیست کوتاهی برای ناراحتی و خوشحالی‌های اخیرم نوشتم. ولی با نگاه کلی به لیست، خیلی متعجب شدم. مواردی که برای ناراحتی‌های اخیر نوشتم، بیشترشون کم اهمیت و مقطعی بود. با اینحال لیست مربوط به خوشحالیام خیلی کوتاه‌تر و از جنس مواردی بود که برام با ارزشن. برام عجیبه که چرا مسائل پیش پا افتاده ناراحت کننده تو ذهنم ثبت شدن، ولی مسائل خوشحال کننده از این جنس، انگار اصلا وجود نداشتن!

    Go to comment
  • From فواد انصاری on کی ناراحت می‌شوید؟ و کی خوشحال می‌شوید؟

    من سکون رو بیشتر دوست دارم یعنی لحظاتی رو دوست دارم که نه خوشحالم و نه ناراحت. مثل همین الان

    Go to comment
    • From میثم مدنی on کی ناراحت می‌شوید؟ و کی خوشحال می‌شوید؟

      ما گاهی اونقدر در زمان‌های شادی یا موفقیت ضربه خوردیم که سندرمی شکل می‌گیره بنام ترس از خوشحالی یا موفقیت. به نظرت ممکنه به این دلیل باشه؟
      مثلا وقتی (مخصوصا در دوره بلوغ) خوشحالی افراد رو می‌بینن مرتب بهش می‌گن مرد (یا دختر) که نباید بخنده! بخندی مردم روشون بروت باز می‌شه.
      حتی برای موفقیت هم همینطوره مخصوصا در جوامع کوچکتر (شاید به جای کوچکتر همبندتر بهتر باشه، یعنی همسایگان و بستگان بیشتر باهات ارتباط داشته باشن) به محض این که کمی پول یا موفقیت یا موقعیت به دست می‌آری همه سرازیر می‌شن تا از پولت، موفقیتت یا رانتت استفاده کنن. این موضوع به شدت حال آدم رو بد می‌کنه و با توجه به این که اونقدرها هم موفقیت یا خوشحالی پایدار نیست و خواسته‌ها و آزارها پایداره، قید خوشحالی یا موفقیت رو بزنیم.

      البته این نکته رو بگم که نوشته من لزوما در مورد شما نبود بلکه به بهانه نوشته شما بود. خیلی ممنون که مشارکت کردی.

      Go to comment
  • From وحید نصیری on ۱- چرا کتاب بخوانیم؟ بخش چهارم: تا کتاب‌ها نوشته شوند.

    این بخش چهارم سری کتاب خوانی بود که خواندم.
    امروز کتابی را درباره نظام بازار شروع کردم که جالبه بدونید شاید آخرین نسخه از کتاب 300 صفحه ای بود (با تیراژ ۲۲۰۰) که تنها یکبار در سال 1388 چاپ شده بود انصافا هم تورق کلی کتاب و مرور دیدگاهها درباره کتاب نشون می ده که این عدم تجدید یک کتاب ترجمه ای لزوما به دلیل کیفیت و… نبوده حالا تو همین کتاب بحث مکانیسم هماهنگ سازی اجتماعی نظام بازار رو توضیح می ده. نویسنده هماهنگ سازی رو به دو قسم برای صلح و برای همیاری معرفی می کنه منظورش از صلح همین عدم تعرض به اموال وجان و… دیگران است ولی منظورش از همیاری نوعی مکانیسم اعم از آگاهانه یا ناآگاهانه ، دوستانه یا دشمنانه چه با حرف چه بی حرف و… خلاصه مکانیسیمی است که متصف به هیچ یک از این دو قطب اضداد نیست ولی باعث می شود انسانها با کمک کردن به یکدیگر نیازی های همدیگر را باهم برطرف کنند.
    ایشون خیلی ساده و دقیق اینطور می گه :
    (( هیچ کس بدون کمک دیگران حتی یک جاده ساده نیزز احداث نمی کند : خیلی که خوش بین باشیم فقط راه ماشین رو خانه خودش را می سازد و… فقط با همیاری یعنی کمک کردن به دیگران است که می توانیم بیماری های همه گیر را مهار کنیم و علم را پیشرفت دهیم و ….))
    همه اینها را گفتم که بگم واقعا به وضوح هیچ وقت به ذهنم نیامده بود که من با کتاب خواندن صرفا به خودم کمک نمی کنم بلکه غیر مستقیم به مولف / مترجم/ ناشر و… کمک می کنم و با این شیوه همه ما با هم در اعتلای امر یا حل یک مشکل تاثیر گذار می شویم .

    Go to comment
  • From سعیده on مروری بر کوتاه‌ترین داستان دنیا

    هرگز پوشیده نشد. درسته؟
    در مورد “این موضوع را از این جهت باز می‌کنم که باید مواظب باشیم. گاهی به خاطر اسم بزرگ یک نفر، یک داستان شهرت می‌یابد. ما نباید اصالت و مبدا یک داستان را فراموش کنیم.”
    واقعا هم همین طوره و مثلا ممکنه یک انسان معمولی یک حرف خوبی بزنه ولی شنیده نشه ولی برعکسش یک آدم مشهور یک کلمه بی معنی هم بگه کلی مورد توجه قرار می گیره و انگار حتما اون کلمه ی بی معنی اش چون از طرف اون فرد بوده، یک معنی خاصی داشته.
    برای خودم جالبه وقتی کلی آدم دور یک آدمی جمع میشند، بقیه هم به تبعیت از اون آدم ها، دور اون آدم مشهوره جمع میشند. یعنی تبعیت از یک رفتار جمعی.

    Go to comment
  • From یزدان on کی ناراحت می‌شوید؟ و کی خوشحال می‌شوید؟

    بشخصه آدمیم که نمیتونم الکی خوشحال باشم، و گاهی که از دیگران یا تو این کتابهای انگیزشی توصیه هایی در مورد تظاهر به خوشحالی در عین ناراحتی میشنوم که جدا تا حالا هم نتونستمم اجراش کنم یجورایی از خودم ناامید میشم و فکر میکنم شاید من یه نوع افسردگی خفیف دارم!!، سخته برام واقعا، اما حداقلش تونستم گاهی بی تفاوت باشم، فکر کنم بی تفاوتیم خودش یه نوع ناراحتی باشه؟ اما واقعا بدون خوشحالی زندگی خیلی سخته و طاقت فرسا…

    Go to comment
  • From یزدان on کی ناراحت می‌شوید؟ و کی خوشحال می‌شوید؟

    بنظر من خوشحالی خوبه، اما خوب نسبیه، مثلا تقریبا یه هفته پیش من تو جاده پشت سر یک کامیون بودم و اون جلو یهو کامیون زد تو خاکی و یه پیکان که دست سبقت رو گرفته بو و روبروی ما اومده بود با سرعت خیلی زیاد مالید به کمیون و بصورت میلیمتری از کنار ما رد شد، خوب ممکن بود اگه چند سانت اینورتر بود الان من از اون دنیا این پیامو براتون نوشته بودم، همون لحظه منم کشیدم تو خاکی و پنچر شد ماشینم، شاید باورتون نشه اما در عین خوشحالی که جون سالم بدر برده بودیم ناراحت بودم از اینکه چرا پنچر کردم!!!!

    Go to comment
  • From شبنم on کی ناراحت می‌شوید؟ و کی خوشحال می‌شوید؟

    خوشحالی خوبه ولی سختی های زندگی کم نیستند چطور در این شرایط میشه خوشحال بود

    Go to comment
  • From شبنم on ۱- چرا کتاب بخوانیم؟ بخش دوازدهم: تا حرف تازه داشته باشیم.

    سلام من تازه با مطالب شما اشنا شدم البته اسمتون رو در نوشته های دوستان متممیم دیده بودم ولی وقت نذاشتم که حداقل یک بار مطالبتون رو بخونم . فوق العاده بود ممنون میشم در مورد مهارت های عملی که برای متمایز شده لازمه مطلبی بنویسین من تازه میدونم که هیچی نمیفهمم

    Go to comment
  • From علی رسولی on آقای چه‌گوارا... من رفیق تو نیستم.

    قبل از اینکه راجع به وجود داشتن یا نداشتن عدالت بحث کنیم، بهتره بگیم عدالت یعنی چه و اون رو مفهوم پردازی کنیم.
    برداشت اغلب مردم از عدالت اینه که “باید به من بیشتر از آن دیگری که از نظر من بی لیاقته، سود و منفعت برسه” یا دربهترین حالت عدالت رو معادل مساوات می دونن.
    اما خود من تعریف دقیقی از عدالت ندارم.
    آیا عدالت در یک محدوده مشخص معنی دارد؟ بعنوان مثال آیا یک استاد دانشگاه می تواند بگوید من در کلاس درسی خودم نمرات مناسبی به دانشجویان دادم و عدالت را رعایت کردم؟ (در صورتی که دانشجویی که نمره 13 از آن استاد گرفته، براحتی می توانست در همان درس در یک دانشگاه دیگر 19 بگیرد و معدل بالایی داشته باشد)

    Go to comment
    • From میثم مدنی on آقای چه‌گوارا... من رفیق تو نیستم.

      من توی بخش «ما واژه‌ها را به گند می‌کشیم.» کمی در این مورد صحبت کردم. به نظر من، نباید دست در تعاریف کلمات برد. مثلا آزادی یا … عدالتی که بتواند به چندین روش توجیه شود، دیگر عدالت نیست. می‌توان مثل یک سخنران یا زبان‌باز حرفه‌ای با کلمات بازی کرد. اما نکته این است که ما چطور می‌توانیم خود را در مقابل این موضوع مقاوم کنیم؟ در مورد حس سرخوردگی رگبار کلمات مثبت و منفی چه کنیم؟

      Go to comment
      • From علی رسولی on آقای چه‌گوارا... من رفیق تو نیستم.

        من متوجه نشدم وقتی هر کدام از آدم ها تعریف های متفاوت و حتی متضادی از یک کلمه دارند، چطور می توانیم آن کلمات را بدون “مفهوم پردازی” درست و علمی بصورت مفید و اثربخش بکار ببریم؟
        منظور من از مفهوم پردازی، این مثال متمم است:
        لینک درس

        Go to comment
      • From جعفرسیرجانی on آقای چه‌گوارا... من رفیق تو نیستم.

        میثم عزیز
        آره تقریبا درست میگیتقریبا همیشه ارایه تعریفی جامع ومانع بسیار سخت وحتی مواردی غیر ممکنه هست.منتهی خب سوالی که پیش میاد اینه که به تعریف معتقد نیستی،چطور از بی اعتقادی به اون عنوان میگی؟!لابد تعریفی در ذهن داری .حالا من نظر خودم اینه که این تعاریف رو فلاسفه از ارسطور وافلاطون بگیر تا …ولی به نظر من مشکلی که اینا داشتند اینه که درفضای انتزاعی وabstractومجرد بحث کردنددلیلا هم مشخصه اینها غالبا از جوامع به دور بودند یا درکوه بودند یا روستا وجاهای دیگه.ما همیشه تو حقوق میگن حرفی که میزنی درست ،چجوری میخوای اینو پیاده کنی.من اگه افلاطون رو ببینم میگم تو میگی عدالت ینی هر کس شایستگی کاری داره برعهده بگیره.همین رو چجوری میخوای عملیاتی کنی؟یا ببین مثلا از قدیم سه اصل،عدالت،ازادی وبرابری رو حکما میگن.من میگم آزادی ینی چی؟اقتصادی اگه باشه منجر بشه به اینکه یه عده بشن قویتر ازبقیه واکثرا برده اونها این چه ازادی؟یا ازادی جنسی؟اگه این بشه پس خانواده چی؟میگی برابری.خب منظورت چیه؟برابری ریاضی؟اگه این باشه نمیشه ظلم؟مثلا میثم بیشتر از من کارکرده حقش نیست از من جایگاهش بالاتر باشه.برا همون اجرای اینها در عمل هست که سخته ونتایجی که به بار میاره.همین مشکلات بوده که فلسفه محض کنارگذاشته شد وفلسفه تاریخ اومد تا انسان واقعی رو مورد سنجش قرار بده وباز حتی تاریخ هم راه به جایی نبرده ،واین شده که فلسفه حقوق اومده تا ببینه میشه این مفاهیم رو اجرا کرد یانه؟.ولی همینقدرمشخصه که اون عدالت محض واون جامعه آرمانی اصولا به وقوع نپیونده.ما الان خیلی جاهاتو قراردها مثلا اگه بع جامعه توجه بشه به فرد ظلم میشه!اگه به فرد توجه بشه جامعه دچار تزلزل میشه.دیگه اون به خود اون جامعه نگاه میکنه که اصل اونجا فرد باشه یا حفظ جامعه.مثال دیگه:تو همین تجاوزهای جنسی،همه از کشتن فرد واجرای عدالت!!!میگن ولی غالب حقوقی ها اینجوری فکرنمیکنن،ما میگیم طرف مجرد بوده یا متاهل،عاقل بوده یا مجنون،تو چه منطقه ای بزرگ شده،تحت چه شرایطی اون عمل رو انجام داده،اگه ما هم همون شرایط رو داشتیم انجام نمیدادیم؟!وتازه بعد اینها میگیم خب مرگ چاره کار هست؟ما باید دنبال راهکاری باشیم که این وقایع کمتر بشه،ماباید ببینیم جامعه چه رویه ای رو پیش گرفته که منجر به چنین رفتاری شده.حذف کردن راهکار نیست.ما تو کشاورزی هم همینه مثلا وسط محصول دهی گیاه مریض میشه وآفت میزنه،ما اون زمین رو شخم نمیزنیم!دنبال اینیم که ببینیم چرا تو این موقع همچین اتفاقی افتاده،هوا گرم بوده،کود زیاد داده شده،آب کم بوده و…وسعی میکنیم اون رو خوب کنیم واز اون طرف تجربه بشه برای سال های بعد.(خیلی نوشتم عذرخواهم.نمیدونم چقدر مرتبط بود یانه)

        Go to comment
  • From یزدان on کتاب چیست؟ مروری بر تعریف و مفهوم «کتاب»

    سلام، بنظر من که تعریف یونسکو یکم دقیق نمیتونه باشه، شما ماهی سیاه کوچولو صمد بهرنگی رو در نظر بگیرید کمتر از ۴۹ صفحه اس اما شاید اندازه یه رمان خیلی خوب ۵۰۰ صفحه ای حرف برای گفتن داره، یا اکثر کتابهای صادق هدایت حجم کمی دارند اما پرمغز و محتوا هستن، یا بارزترین نمونه اش رو میتونیم شاهزاده کوچولو اگزوپری نام ببریم، بی انصافیه اینارو کتاب ندونیم!!! یا این ” برای فروش:کفش بچه، هرگز پوشیده نشده” ۶ کلمه اندازه یه کتاب…حتما میدونید کار کیه.

    Go to comment
    • From میثم مدنی on کتاب چیست؟ مروری بر تعریف و مفهوم «کتاب»

      سلام
      ۱- لزومی نداره یک چیزی حتما کتاب باشه تا مفید باشه. اون عبارتی که برخی می‌گن از همینگوی هست (که نیست. دو نفر دیگه بیشتر این استحقاق رو دارن) داستانه و کتاب نیست.
      ۲- اگر توی اون پارامترهایی که گفتم، برای هر مجموعه‌ای یک امتیاز در نظر بگیریم، شاید بشه با بالا رفتن سایر امتیازها این مسئله رو توجیه کرد و برخی از داستان‌های کوتاه رو در یک کتاب گنجوند.
      ۳- هر تعریفی مشکلات خودش رو داره، اما من باز هم نوشته‌های کوتاه رو (مگر استثنائات) کتاب نمی‌دونم. چون اون ویژگی‌های اصلی مورد نظر من رو نخواهد داشت. چه اشکالی داره شازده کوچولو رو به عنوان یک داستان عالی در نظر بگیریم؟ یک داستان می‌تونه ده‌ها فرم به خودش بگیره، مثلا همون شازده کوچولو اگر فیلم‌نامه بشه ممکنه صدها صفحه بشه. این که متن‌های کوتاه رو کتاب در نظر بگیریم خطراتی داره که نگرفتنش نداره. البته باز هم روی اون عدد و سبک تعریف هیچ تاکیدی ندارم.
      ۴- مثال خیلی خوبی که زدی اون داستان بود. موضوع اینه که اون داستان کوتاه مثل یک پیام تلگرامه، شوری کوتاه، احساسی کوتاه و بعد؟ مثل یک پیام بازرگانی خوب. یکم دیگه از این داستان‌ها رو اینجا ببین.

      Go to comment
      • From سوریاس on کتاب چیست؟ مروری بر تعریف و مفهوم «کتاب»

        این که شما “روی اون عدد و سبک تعریف هیچ تاکیدی” ندارید، متعصب نبودن شماست، ولی پرسشی که برای من ایجاد شده این هست که آیا بعد از سال 1964 همه به این تعریف اقتدا کردند و براشون پذیرفتنی بوده که تا امروز دگرگونی درش ایجاد نشده؟(متاسفم که زحمت جست و جو رو به خودم نمی دم و فکر می کنم شما بیش تر و به تر از من برای نوشتن این متن جستجو کردین.)
        این تعریف تو نگاه من به عنوان مخاطب عام دقیق و علمی نیست، حتی با تنگ نظری می تونم بگم مفهوم صفحه و page هم مشخص نیست!چه اندازه ای؟!َA4 یا قطع رایج کتاب ها؟!با چه فونتی!می دونین، منظورم این هست که تعریفی که ارایه شده در حدی نیست که بهش اکتفا کنیم.کمیت فاکتور تعیین کننده ای هست برای این تعریف، ولی وقتی ساده و بدون دقیق شدن در مفهوم کمیت و کلمات، تعریف “جامع” اونم در سطح یونسکو ارایه می شه و مهم تر این که بهش “اکتفا” می شه، برای من تعجب برانگیزه! حتی این شبهه برام ایجاد می شه که نکنه ما اصلا به تعریف کتاب و این که کتاب چی هست کاری نداشتیم و نداریم؟!

        Go to comment
      • From یزدان on کتاب چیست؟ مروری بر تعریف و مفهوم «کتاب»

        البته من چندجا دیدم که نوشته از همینگوی بوده!! اگه از کس دیگه ای بوده حتما بگو که دوباره چند نفر دیگه رو هم در جهل خودم سهیم نکنم. مرسی
        ضمنا از لینکی که دادی خیلی ممنون…جالب بودن همه داستانها
        البته راستش وقتی که خوب فکر میکنم میبینم شاید واقعا نشه اینارو داستان حساب کرد چون واقعا هر جمله ای که یکم حکیمانه گفته بشه خودش یه داستان بلند پشتشه. شاید چون این نوع نوشته ها با عنوان یه نویسنده بزرگ برچسب میخورن خودبخود قضاوت ذهنی ما فرق میکنه. اگه همین شش کلمه رو یجا بنویسن و زیرش بنویسن یزدان گرگانی مطمعنم به احتمال زیاد خواننده زیر لب میگه عجب چرت و پرتهایی میگن ملت بعد اسمشو میزارن داستان!

        Go to comment
.