این مطلب، یکی از مطالبی هست که بدون خلاصه نویسی روی کاغذ، بنظرم، درک کاملش میسر نخواهد بود. به دلیل تکرار و تاکید دکتر روی ۳ کلمه کلیدی متن (آفرینش، ظهور، بازآفرینی)، و اهمیت فهم آنها و ارتباط شان از نظر نویسنده.
—
با خواندن این مطلب، به یاد دستور گشتاری نوام چامسکی که در کلاس های فن ترجمه تدریس میشد افتادم. (ارتباط آفرینش و بازآفرینی)
اینکه کاربرد زبان و ترجمهی درست در این است که در ترجمه یک متن، نه تنها لغات بلکه یک لول قبل تر، یعنی مفهومی که قبل از زایش آن لغات در ذهن نویسنده بوده (آفرینش) را سعی کنیم به زبان دوم ترجمه (بازآفرینی) کنیم.
و -حداقل برای من- بعد از خلاصه نویسی این مطلب روی کاغذ و تفکیک سه عبارت آفرینش، ظهور و بازآفرینی است که، آن جمله قصار پایان متن را لذتش را میشود چشید، که نویسنده با ظرافت نوشته:
کتاب، مشقی برای آفرینش، ظهور و بازآفرینی رویاست.
—–
یاد صحبتی دیگر از دکتر مدنی میافتم که جایی در همین بلاگ گفته بودند که لذتی که از بعضی موسیقی های بی کلام میشه برد از خواندن هزاران واژه بیشتره (نقل به مضمون) (اشاره به ظهور نه خیلی قوی و نه خیلی ضعیف ولی متعادل) …
و اهمیت ابهام و خلأ در ظهور، که اجازه بازآفرینی بیشتر و بیشتر را به فرد بیننده(شنونده یا خواننده) بدهد برای وصل شدن به آفرینش اولیه…
سلام و خدا قوت.من هم از طریق پادکست کارنکن( امین ارامش) با شما اشنا شدم و چقدر از مصاحبه تون لذت بردم و چقدر هم از مطالب وبلاگ.شما در اون مصاحبه گفتید که کتابی درباره سیستم های پیچیده نوشته اید و من هر چه در اینترنت گشتم پیدا نکردم.لطفا اگر کتاب شما در اینترنت هست، ادرس بدید یا عنوانش را بگید.
با سلام
بسیار عالی
سال هاست به دنبال روش درست اندیشیدن و تصمیم گرفتن هستم و حالا پس از حدود 30 سال (من 55 سالمه) وقتی پسرم پرسشهای آن روزهای من رو می پرسه و تلاش میکنم پاسخهای درست بهش بدم، متوجه میشم که دستکم میتونم تجربه مناسبی رو بهش منتقل کنم
و زیباییهای این گشتن به دنبال راه درست رو، فکر کردن به درستی رو در نوشته های شما هم دیدم. خوشا به حالتون که زودتر از من بهش رسیدید.
برای “تصمیم” جایگزین فارسی پیدا نکردم
سلام
من تازه با صفحه شما آشنا شدم
خیلی وقت بود این قدر رک مطلب نخونده بودم و چقدر دوست داشتم.هر چند چند سال از این مطلب میگذره دوست داشتم که نظر خودم رو هم بگم.
من هم خیلی کارها رو دوست نداشتم انجام بدم ولی اون توهمی که سر دسته گله همیشه همه رو به اون سمت میبره ما رو هم باخودش برد به اون سمت.
مهمترین نکته اینه که هنوز با خودمون نمیتونیم حرف بزنیم بقیه مسایل در درجه بعد قرار داره.
خیلی طولانی میشه بخوام بگم ولی …
ممنون بابت مطالبتون
بعضی رفتارهای بد ما ریشه درکودکی ما دارند و ترک آنها مشکل است،مثل کسیکه خشم ریشه دار از رفتارهای خانواده دارد، ودر بزرگسالی اون خشم را درشرایط گوناگون نشون میده، بااینکه خودش بیشتر رنج میکشه، پس سوال اینجاست که با چنین رفتارهای بدی چگونه باید برخورد کرد
سلام
حاجی! فقط تو خوبی، و اون افکارت، و اون امریکا که چگوارا رو اعدام کرد با شناسایی سازمام سیا و همین آخوندای خودمون.
راضی شدی عزیزم
خوش باشی
بازم بنویسی ما می خونیم
ولی به قول خواجه ی رندان :
عیب می جمله بگفتی، هنرش نیز بگو
ترک انصاف مکن بهر دل عامی چند!
عزّت مزید
مقاله ی خوب و جامعی بود. تو این روزها که مردم کمتر کتاب مطالعه میکنند و بیشتر توی شبکه های اجتماعی وقت میگذارند خیلی خوبه که از کتاب و کتابخوانی می نویسید. از کودکی اهل مطالعه هستم و هیچ دوستی نزدیکتر از کتاب ندارم. کتاب دست دوم
عالی بود.
چندین بار این رو خوندم.
اما بازهم خوندم.
هروقت بلاگتون رو میخونم.
برای ادامه دادن جدیتر میشم و بیبهانه.
کاش نوشتن رو اینجا ادامه می دادید.
حیفه واقعا…
میدونم برای خودتون شاید آورده بالایی نداشته باشه. اما برای مخاطبان حیفه.
کاش سرفصل جدیدی رو دوباره شروع کنین.
مثل همون چرا کتاب بخوانیمها، که من شاید سه چهاربار همهششون رو خوندم.
با عرض سلام و احترام
ترجمه کتاب مستری جرج لنرد در دسترس هست؟
کدوم انتشارات؟
تعریف شما جالب بود واسم خواستم ترجمه کتاب رو بخونم.
پیشاپیش ممنونم از راهنمایی تون
ترسناک بودنِ اینکه آدم مجبور شود روزی « با یک لیوان چای » ، « از یک لیوان چای » لذت ببرد برای من غیر قابل هضم و حذف است از نظر ذهنی. (اشاره به این کسانی که زندگی رقابتی و کاری مالی را رها میکنند و میروند خود را غرق سفر میکنند با قرض و قوله، و مدام از چای هایشان لذت میبرند ۲۴ ساعته)
اما اگر خیلی جا های زندگی آدم اوکی باشد، یا به ادبیات شماْ حداقل ها را تیک زده باشد، و خیالش راحت باشد(نه خیلی راحت)، آن وقت بله از یک لیوان چای میتوان لذت برد، و مناسب است این لذت بردن. (بنظرم)
From امیرمحمد کرمعلی on ۱- چرا کتاب بخوانیم؟ بخش نوزدهم: تا قوه تخیل و رویاپردازی را تمرین دهیم.
Go to commentFrom امیرمحمد کرمعلی on چرا کتاب بخوانیم؟ بخش هفدهم: به خاطر دیدن نخود و قوی سیاه.
Go to commentFrom امیرمحمد کرمعلی on ۱- چرا کتاب بخوانیم؟ بخش چهاردهم: تا نحوه استفاده از جادوی کلمات و افسون واژگان را یاد بگیریم.
Go to commentFrom فاطمه on روی سیاهم آرزوست، گربههای شمعبهدست و نویسندههای تک کتاب.
Go to commentFrom عبدالله کلهر on درباره من
Go to commentFrom میثم مدنی on درباره من
Go to commentFrom سعید امینی on دنیا از نگاه داده: اشتباهات و دروغهای یک رئیس جمهور
Go to commentFrom میثم مدنی on دنیا از نگاه داده: اشتباهات و دروغهای یک رئیس جمهور
Go to commentFrom فاطمه on نقشه راه من، برای نوشتن در حوزه کتابخوانی (۱۵ خرداد ۹۸)
Go to commentFrom حمید موسیوند on مهمترین چیزی که برای یادگیری نیاز دارید، رهایی از توهم است! (انتخاب مسیر شغلی)
Go to commentFrom مرضی on هیچ وقت برای تنبیه خود، محروم نشوید! فعالیت کنید.
Go to commentFrom مهرداد on 1- چرا کتاب بخوانیم؟ بخش هفتم: تا لذت از درد را یاد بگیریم
Go to commentFrom احمد on آقای چهگوارا... من رفیق تو نیستم.
Go to commentFrom نیما on چرا کتاب بخوانیم؟ بخش سیونهم: کجایند زنگهایی که برای شما به صدا در آمدهاند؟
Go to commentFrom آدریا on هر درخت این جنگل یک حواس پرت کن است، از طرفی باید از این جنگل بگذری (۱)
Go to commentFrom زینب on 1- چرا کتاب بخوانیم؟ بخش هشتم: تا فرایند واقعی پیشرفت و زندگی را ببینیم.
Go to commentFrom میثم مدنی on 1- چرا کتاب بخوانیم؟ بخش هشتم: تا فرایند واقعی پیشرفت و زندگی را ببینیم.
Go to commentFrom امیرمحمد کرمعلی on بچهها برای تاخیر در غذایشان گریه میکنند، شما چطور؟
Go to comment