تصور میکنم تا چند دهه دیگه دنیا به دو قسمت تقسیم میشه، یه طرف دنیا انسان ها و کشورهای پر تلاش و سازنده ای رو میبینیم که هموطن و همخون و نژاد و رنگ همدیگه نیستن ولی به معنای واقعی کلمه یک شهروند هستند و برای جامعه خودشون مفید،
و در طرف دیگه دنیا، ملت های بی خاصیت و مخربی رو میبینم، که با وجود اینکه هموطن و هم نژاد هم هستند ولی (شهروند) نیستن و جز تخریب خود و جامعشون فایده دیگه ای ندارن. جماعتی مصرف گرا و مخرب
آلمان سرزمین مردم http://amirtaghavi.com/%D8%AF%D8%B1%D8%A8%D8%A7%D8%B1%D9%87-%D8%A2%D9%84%D9%85%D8%A7%D9%86-%D8%8C-%D8%B3%D8%B1%D8%B2%D9%85%DB%8C%D9%86-%D9%85%D8%B1%D8%AF%D9%85/
سلام بر استاد عزیز.
اگر نظرم نپخته و نسنجیده بود بگذارید پای بی تجربگی ام.
من فکر می کنم این استدلال بیشتر یک بهانه است. اگر نمونه این افراد بروند جایگزین کردن آنها کار ساده ای نیست. این که بگوییم خب من می روم تا جا برای چند نفر دیگر باز شود برای کسی با این سابقه به نظر من درست نیست. به خصوص این که این افراد عموما به شکل مستقیم یا غیرمستقیم باعث ایجاد شغل می شوند و تاثیرشان در تعداد شغل ها نه تنها منفی نیست که من فکر می کنم مثبت است. شاید این ایجاد شغل چندان مشخص نباشد اما وقتی شخصی در مقطع ونبالایی از یک شغل استراتژیک باشد و برای سرپا ماندن فضایی تلاش کند هر چند به اون نمی گویند کارآفرین اما به صورت نامحسوس باعث ایجاد شغل هایی می شود که خودش هم خبردار نیست.
به این نکته هم باید دقت کنید که این موضوع محدود به شما نیست. در دانشگاهی که من درس می خوانم هم یک استاد از همین ترم و چند استاد زمزمه رفتنشان برای ترم های بعد به گوش می رسد. این خب حاکی از جو ناامیدی است. نه به معنای منفی. نه این که جو کاذب باشد که به نظر من واقعی است. چیزی درست نخواهد شد همان طور که تاکنون نشده است. درست است که رفتن شما باعث ایجاد ناامیدی خواهد شد لااقل در دل من دانشجو اما این ناامیدی باعث می شود حواسم را جمع کنم و کلاهم را قاضی.
من فکر می کنم رفتن یا نرفتن بستگی به شرایطی دارد که تاکنون برای خودتان ساخته اید یا می توانید بسازید. یک زمانی است اگر بمانید می توانید کارهای بزرگی کنید و از شما حمایت می شود تا کارهای بزرگی کنید (بزرگترین مثالش حمایت از دکتر حسابی برای زدن دانشگاه) خب در این شرایط رفتن بیشتر خودخواهی است. اما اگر شرایط اینگونه نیست و اگر بروید جایی لنگ نمی شود و یا مثل استاد شعبانعلی نمی توانید جریانی مثل متمم را ایجاد کنید خب ماندن شما نتیجه اش بیشتر مستهلک شدن خود شماست. این که بروید و وقتی به شما نیاز داشتند برگردید و دین خود را ادا کنید شاید هم به نفع شما باشد و هم به نفع جامعه.
از شما چه پنهون یکی از مسیرهایی که توی ذهن من به عنوان دانشجویی کارشناسی می گذشت این بود که اگر بمانم دوست دارم لااقل با آدم های پرتلاشی که می بینم همکار شوم. یا حتی به این فکر می کردم که آیا می شود شهید بهشتی بزنم و دانشجوی شما باشم. که خب نشد 🙂
ان شالله که موفق باشید
من کاملا با نظر اقای سیرجانی موافقم دلیل دوستتونم به نظرم اصلا نه منطقی و نه درسته به نظر شخص بنده بیشتر یه بهانه است واقعا نمیفهمم بخاطر جا باز شدن رفتنو… اگر همه ادمهای مفید با همین بهانه برن دیگه چی میمونه؟
الان که خیلی هاشون هستن اوضاع اینه…و اینکه بخاطر بقیه بری یا بمونی هم اصلا درست نمیدونم ادم باید خودش با خودش کنار بیاد در نهایت هم باید به خودت جواب پس بدی اگر هستی یا میتونی میری حالا با هر عواقبی ربطی به بقیه، لطف کردن و … نداره چه بسیار اونایی که میگن بخاطر بقیه موندیم و عملا به خاطر این توهم لطف به بقیه ،دیگه هیچکاری هم نمیکنن منتظر دستبوسی ان
با سلام به نظر من آدم هایی مثل دوست شما درختی هستند که تو خاک این کشور رشد کردند و الان وقت میوه دادنشونه و میوه هاشون باید تو همین کشور چیده بشه حالا اگر باغبونه ما بی کفایته و میوه های درخت دارند از بین میرند نباید میوه های درخت تلف بشن .
رفتن این ادمها قطعا ب ضرر مردمه که قرار بود از این میوه ها بهره مند بشند این رو هم قبول ندارم که رفتنشون جا رو واسه بقیه باز میکنه چون ارزش افزوده ای که این آدم ایجاد میکنه بیشتر از پولیه که میگیره مثلا به اندازه 100 واحد ارزش ایجاد میکنه ولی 20 واحدش رو میگیره و اون 80 تای باقی مونده میره تو جیب اون مجموعه در صورتی که اگر یک فرد ضعیفتر بیاد 20 واحد ارزش ایجاد میکنه و 15 واحدش میشه واسه اون مجموعه پس در کل اون مجموعه از رفتن این ادم متضرر میشه. همچنین باید از این آدمها استفاده کرد تو همون مثالی که شما زدید اگر شرکت شما تعدادی نیروی جدید استخدام میکرد و دانش شما به اونها آموزش داده می شد شرکت میتونست هم شما رو داشته باشه و هم اونها رو و حتی پروژه های جدید بگیره و کار رو گسترش بده
نیروهای متخصص تاثیر زیادی بخصوص در شرکتهای دانش محور دارند از طرفی حق انتخاب دارن و به نظرم واسه خودشون رفتن بهتر از موندنه واصلا هم دینی به کسی ندارند و کاملا آزادند ولی نه با این توجیه که جا برای بقیه باز شه ضمنا در بدترین حالت میتونن برند و اگر نخواستند و شرایط خوب نبود بزگردند ولی اگر نرند باید همیشه دچار تردید و دودلی برای رفتن یا موندن باشند.
میثم عزیز
من میگم هرجا بیشتر خوشحال وبهش خوش میگذره بره.این بحث های خدمت به جامعه و…هم خیلی وارد نیست!چرا که تولد ما کاملا اتفاقی بوده ودلیلی نیست که حتما همونجایی که متولد شدیم، کار کنیم وبمونیم. من اگه بودم به دوستت میگفتم چقدر خوب که این تصمیم رو گرفتی!نه بخاطر وضعیت الان کشور.بلکه برای اینکه ایشون به این نتیجه رسیده اونجا خوشحال تره یا موثرتر کارکنه(البته اسدلال ایشونم وارد نیست!). موندن وکارکردن ما تو یه کشور بیشتر ازاینکه تابع استدلال باشه به نظر تابع یه احساس هست ومخصوصا براکشورهایی مثل ما.به نظرمیثم یکی ازایراداتی که بهت وارد هست همینه! که سعی میکنی ادم ها رو با استدلال قانع کنی.کاری که به نظر من نتیجه ای نداره!درهیچ زمینه ای.بی خود نیست که اقای الهی قمشه ای ازباب ادبیات وارد شده ونه فلسفه وبجای استدلال از زیبایی ونیکویی میگه.استدلال فقط برای محکمه هست (تازه همونجاهم قبول نمیکنن!). من معتقدم هرشخص حقیقی یاحقوقی باید انقد قدرت زیبایی وخوبی داشته باشه که طرف خودش اونجا رو انتخاب کنه بارضایت تمام.قبلا هم میگفتی که تلاش میکردی دراین زمینه ولی فک نمیکنم موفق بوده باشی!یا حتی همین اواخر که گفتی برا شرکتت دنبال دونفر توانمد بودی وبا کلی استدلال قانعشون کنی که بیان شرکت تو. چراکه اگه یه نفر با استدلال هم قانع بشه باز خیلی زود استدلاال دیگه مطرح میشه اون رو قانع میکنه که بره! من عاشق کسایی مث مرحوم اقای کاتوزیان هستم که گفته بود من فقط ایران برام مهم بود وهر چیزی رو به جان خریدم .حتی درزمان انفضال هر6ماه یه بار گوشت میتونسته بخره! ولی کشور روترک نکرده! یا اقای باطنی (جالبه همونها که که دم از انقلاب واسلام میزدن خودشون الان امریکان! مثل سروش) ببین من الان بهت میگم خدا روقبول ندارم تو فک میکنی بتونی منو قانع کنی یا خدا روبرام اثبات کنی؟ بعیدمیدونم (قابل توجه ات اینکه اجازه نداری از متون دینی ات استفاده کنی که چرا میشه مصادره به مطلوب)! من خدا رو میبرستم چون به نظر یه احساس درونی ویه کشش همین .هرکی هم نخادبببرسته دنبال این نیستم قانعش کنم.(البته بگم ها این به معنی بی خیالی نیست) تو طلاق هم همینه!اگه بخای با استدلال طرف رو نگه داری طولی نمیکشه که جدا میشه.من اگه مث شما انقدتوانمد بودم انقد شرکتمو قوی میکردم تا هرکس خودش منو انتخاب کنه بارضایت. کاری که ما تو کشاورزی میکنیم.سال هایی هست انقد میوه خوب تولید میکنیم که همه زنگ میزنن وجلوتر سفارش میکنن.من میگم باید از هر کس اول بپرسی مثلا چراتاالان مونده؟چرا تجربی؟چراوکالت؟بعدکه فهمیدی مبانی اش چیه اونوقت میتونی واردمذاکره بشی. اگه مبانی اش اخلاقی بود ازدر اخلاق وارد میشم.
سلام،
با اطلاعاتی که شما از این بزرگوار فرمودید، قطعا پیدا کردن جایگزین برای ایشون در ایران سختتره تا در کشورهای مهد نرمافزار.
فردی مثل ایشون با موندنش جای کسی رو تنگ نکرده و حتی می تونه برای عدهای جا باز کنه. اما اگر به آمریکا یا کانادا بره، افراد زیادی با سطح مهارتی و علمی خودش و بالاتر رو به عنوان رقیب خواهد دید و شاید اونجا اون اتفاق بیفته که با توجه به حجم بالای تقاضا، اون اتفاق هم نمی افته.
به نظر من از منظر کشور، رفتن ایشون قطعا ضرر زیادی داره.
اما یک پای ماجرا هم خود فرده. هرکس یک بار می تونه زندگی کنه. آیا موندن در ایران برای این فرد رشد فردی، تجربهی کافی، فرصت، شکوفایی و … به همراه خواهد داشت یا نه کم کم پژمرده خواهد شد؟ این بحثی شخصی و تصمیم گیری با در نظر گرفتن همهی بده و بستونهایی که هر فرد با مهاجرت خواهد داشت. خیلیها معتقدند که اگر از حدی باسواد تر بشی، باید از روستا به شهر و در مرحله بعدی مرکز استان تا تهران مهاجرت کنی. چراکه جا برای بکارانداختن دانش و مهارت تو نیست. این داستان مهاجرت ادامه دارد…
تصور کنید کسی بخواد بازیگر بشه و در شهرستانی که متولد شده بمونه؟ میشه؟
سلام. کسانی که موندند ولی دلشون اینجا نیست و هر روز هر لحظه حس می کنند که توانایی ها وظرفیتهاشون بی استفاده مونده (که حق هم دارند) عملا سالها پیش رفته اند فقط جسمشون اینجاست و این فایده ای نداره. به نظرم خود این اتفاق فساد و نارضایتی به بار می آره. در مرحله اول برای خودش و بعد برای جامعه. همه باید تکلیف خودشون رو مشخص کنند.
در نهایت کسانی که می روند و میخواهند بروند آنقدری نیستند که در کلیت جامعه تاثیر قابل توجهی بگذارند. ضمن این که کشور ما حداکثر کیفیت موردنیاز آدماش مثلا 60 است که اتفاقا آدم با نمره 60 زیاد داریم. حالا آدمایی که نمره 80 و 90 و 100 دارند اینا عملا برای جامعه ما overqualified محسوب میشن. خب این آدم باید بره جایی که کیفیت مورد نیاز 120 باشه تا احساس کنه حالا جایی هست که باید باشه.
به طور کلی به نظرم اثر مثبت داره رفتنشون. به چند دلیل.
1. اگر دل به این آب و خاک داشته باشند که یک روز برمیگردند و برای این اب و خاک کاری می کنند. اگر هم نه که بروند جایی که دلشان خوش است برای همه بهتر است.
2. جا برای آدم های دیگه باز می شود و فرصت تجربه کردن و ارتقا شاید پیدا کنند و خودی نشان دهند. (ضمن این که قحط الرجال نیست به ازای هر یک نفری که برود به نظرم راحت 10 جوان خوش فکر و پرانرژی داریم.) ممکن است این وسط گپی بیفتد مثل داستان شما ولی در نهایت جامعه تعادل خودش را پیدا میکند.
سلام
آره با رفتن موافقم
موندن بعضی جاها اسراف عمر و تواناییه
وقتی میشه با تخصصی که برای بدست آوردنش سالها زحمت کشیدی به پیشرفت دنیا کمک کنی، چرا جایی بمونی که راکد کننده ست؟
شاید فکر کنیم رفتن نیروهای متخصص به ضرر جامعه ست اما واقعیت اینه که موندن متخصصانی که از زندگی راضی نیستن به تدریج باعث خمودگی و اهمالکاری اونها میشه، یه متخصص هر چقدر هم توانمند باشه نمیتونه در برابر نیروهای بالادستی که با برنامه ها و نقشه های بیمارشون سبب بی اثر شدن و به بیراهه رفتن توانایی ها میشن ایستادگی کنه. خیلی از کارها و اثرگذاریها در یک جامعه نیاز به همراهیِ خود جامعه هم داره.
خلاصه اینکه یا شما باید خلاف جریان قوی و همه جانبه این رود شنا کنید و بدون هیچ طی طریقی به تقلا کردنتون تا مرگ ادامه بدید یا همراه این جریان قوی و مخالف حقیقت طلبی و حامی کلاهبرداری شنا کنید( حتی اگر شنا هم نکنید، خودبخود اما با سرعت کمتری باهاش پیش می رید) یا جهت رودخانه رو عوض کنید( کدوم شناگری میتونه مسیر رودخانه رو عوض کنه؟)
اگر به فکر عوض کردن جهت رودخانه هستید باید بگم این کار شناگرها نیست، این کار باید از سرچشمه و توسط میرآب صورت بگیره، اگر نه جاذبه و سنت های طبیعی دنیا رو نمیشه و نباید عوض کرد.
سلام آقای مدنی؛ بحث جالبی رو مطرح کردید. اتفاقا وسط دیدن این فیلم هستم، چون طولانیه نشد کامل ببینم. به نظر منم ابرشرور جالبیه، به جای از بین بردن دنیا، خیلی منطقی دنبال اصلاحات به سبک خودشه.
به نظرم سوالتون جواب قطعی نداره؛ افراد شاخص اگه برن و موفق باشن به نفع ایرانیهاست و اگه بمونن و تاثیرگذار باشن هم همینطور. مهم اینه رضایت داشته باشن و بتونن کار کنن، نه افسرده بشن و کارایی خودشون رو از دست بدن.
موضوع محدودیت منابع منو یاد یکی از کتابهای ست گودین انداخت که انتقاد میکرد از انجمنی در آمریکا که کارش حمایت از برنامه نویسان آمریکایی در مقابل مهاجرت برنامه نویسان هندی و چینی و … هستش. به نظرش در زمانی که با وجود اینترنت ظرفیت سازی آسون شده، رقابت مفیده و این مدل حمایت از شغل برای آمریکاییا اشتباهه.
در کشورهای مهاجرپذیر این بحث همیشه هست. به نظرم ترکیب این دو روشه که تا حدی جواب داده؛ از یه طرف محدودیتهایی برای مهاجران ایجاد میشه از طرفی گروه دیگه سعی میکنن بهترین مهاجران رو جذب کنن و ظرفیت سازی کنن. برای ما هم فکر میکنم برآیند تاثیر دو گروهی که میخوان برن و برجسته بشن یا بمونن و شرایط رو بهبود بدن؛ بهترین حالته.
با سلام خدمت میثم عزیز
من نگران دانشجوهایی هستم که با شما پایان نامه داشته اند 😊😊😊واسه خودم همچین اتفاقی افتاد و استاد راهنمام که بیرون دانشگاه شرکت داشت رشد و تقریبا مثل شما فکر میکرد یهو همکاریش با دانشگاه قطع شد و من موندم چند استادی که اصلا فیلد کاریشون بهم نمیخورد و خیلی اذیت شدم 😊😊
من اتفاقا برای همین موضوع، دانشجو نگرفتم، فقط یک نفر داشت می شد، اون رو هم مشترک با یک استاد دیگه گرفتم.
یکی از عللی هم که بیشتر ادامه ندادم این بود که نمیتونستم دیگه در مقابل تن گرفتن دانشجو مقاومت کنم.
سلام. من بارها در مورد این محدودیت منابع فکر کردم. و نظرم اینه که این که این سیستم و جامعه مریض و فشل اگر از هم فرو نمیپاشه دلیلش خروج دایم ناراضیهای واقعی ( نخبه هایی که درک واقعی از شرایط دارند و قابلیت روشن کردن توده ها رو دارند) از جامعه است .این خروج دایمی انگار نوعی تخلیه انرژی درونیه که مانع از هم گسیختن سیستم میشه. مثلا منابع طبیعی واقعا محدوده . اگر صد یا دویست سال پیش بود, با این خشکسالی الان ده یا بیست سال بود که خیلی مناطق از جمعیت تهی شده بود. تکنولوژی فقط این روند رو به تاخیر انداخته. چون برنامه و درمانی برای محدودیت منابع نداریم. پس راه علاج کم شدن بهره برداران از منابع است. فقط مشکل اینجاست که بهره برداران با کیفیت بالاتر دارن میرن. پس کیفیت مهمترین منبع که همان نیروی انسانی است هم با رفتنشون پایین میاد. حتی در مهاجرت نیروی کارگر هم کارگر توامندتر و متهدتر و با پشتکارتر و باهوشتر و منظمتر کشور رو ترک میکنه. شما همین الان میتونید اثرات مهاجرت با کیفیتها رو در جامعه ببینید. بعضی وقتها ادم تو کوچه و خیابان رفتارهایی از مردم میبینه که حس میکنه اینها غیر از 5 دقیقه بعد حتی به 6 ساعت بعدشون فکر نمیکنند. توسعه و اخلاق و ترقی و باقی مسایل که دیگه هیچ. این نشونه بی کیفیت شدن جمعیته.
From ابراهیم عبداللهی on بالاخره از دانشگاه خارج شدم
Go to commentFrom علی موحد on در کتابخوانی پایمان را توی کفش پاشنهبلند دیگران نکنیم!
Go to commentFrom آقا مجید on شما پاسخ دهید. سوالی در مورد درستی مهاجرت
Go to commentFrom اف on شما پاسخ دهید. سوالی در مورد درستی مهاجرت
Go to commentFrom امیرحسین on شما پاسخ دهید. سوالی در مورد درستی مهاجرت
Go to commentFrom یاور مشیرفر on شما پاسخ دهید. سوالی در مورد درستی مهاجرت
Go to commentFrom میثم مدنی on شما پاسخ دهید. سوالی در مورد درستی مهاجرت
Go to commentFrom صدف on شما پاسخ دهید. سوالی در مورد درستی مهاجرت
Go to commentFrom محمد ریاحی on شما پاسخ دهید. سوالی در مورد درستی مهاجرت
Go to commentFrom جعفرسیرجانی on شما پاسخ دهید. سوالی در مورد درستی مهاجرت
Go to commentFrom مهران on شما پاسخ دهید. سوالی در مورد درستی مهاجرت
Go to commentFrom مسعود on شما پاسخ دهید. سوالی در مورد درستی مهاجرت
Go to commentFrom فاطمه الماسی on شما پاسخ دهید. سوالی در مورد درستی مهاجرت
Go to commentFrom مهشید on شما پاسخ دهید. سوالی در مورد درستی مهاجرت
Go to commentFrom محمد ریاحی on گاهی شما دنبال چیزی هستید که نمیخواهیدش! (خروج از دانشگاه به عنوان هیئت علمی)
Go to commentFrom میثم مدنی on گاهی شما دنبال چیزی هستید که نمیخواهیدش! (خروج از دانشگاه به عنوان هیئت علمی)
Go to commentFrom ف on شما پاسخ دهید. سوالی در مورد درستی مهاجرت
Go to comment