این نوشته را با یک نَثر زیبا از سعدی آغاز میکنم:
تلمیذ (شاگرد) بی ارادت عاشق بیزَرست و رَوَنده بیمعرفت، مرغ بیپر و عالم بیعمل درخت بیبر و زاهد بیعلم خانه بیدر.
مراد از نزول قرآن، تحصیل سیرَت خوبست، نه ترتیل سورت مکتوب. عامی متعبد پیاده رفته است و عالم متهاون سوارِ خفته. عاصی که دست بر دارد بِه از عابد که در سر دارد. یکی را گفتند عالم بی عمل به چه ماند؟ گفت به زنبور بی عسل.
زنبور درشت بی مروت راگوی – – – – باری چو عسل نمیدهی نیش مزن
گاهی منظور از عمل رعایت مباحث در اخلاق است که میتوان موضوع فوق را پذیرفت، اما ما آدمهای بسیاری را میبینیم که انتظار دارند هر چیزی که یاد گرفتند را در زندگی بیرونی خود ببینند.
نمیخواهم بگویم که علم ممکن است اثری در عمل شخص ندارد، بلکه منظورم این است که
ما هنوز آنقدر آیندهنگر، جزئینگر و کلینگر نیستیم تا اثر علم آموختهشده را ببینیم:
– شاید علم ما مانع یک رفتار بد ما شود، مانع رفتن به یک مسیر بد، یک حرکت بد، انتخاب نامناسب یا گیر افتادن در یک دام شود. انتخاب نکردن، خود یک انتخاب است، عمل نکردن یک عمل است و سکوت خود یک مذاکره است. شاید عالم ما در زمانی زنبور بیعسلی باشد که نیش نمیزند ولی از یک زنبور که نامناسب نیش میزند بهتر باشد.
– فرض کنید شنا را یاد گرفتهاید و سالهاست که هواپیما یا کشتی شما غرق نشده است تا ببینید یادگیری شنای شما کاربرد دارد. مباحث بسیاری وجود دارند که باعث میشوند روزی زندگیتان متحول شود.
– بارها این را شنیدهایم که ما هنوز نفهمیدیم یادگیری ریاضیات، مشتق، انتگرال چه تاثیری در زندگی دارد، قبول، اما آیا از روز اول چنین اطمینانی را داشتید که به سمت استفاده از این مباحث نخواهید رفت؟ اگر بله که خیلی دانا بودهاید. اگر خیر، ممکن است همین احساس را نسبت به هزاران نکته و مهارتی که در طول زندگی یادگرفتهاید هم پیدا کنید. آن موقع باید کرکره ذهن و روح خود را پایین میکشیدید و منتظر میماندید که روزی دقیقا یک کار مشخص و مربوط به خواستههای شما که معلوم نیست از کجا ظاهر شدهاند یافت شود.
– گاهی ما مانند ماهی به آب عادت میکنیم و تغییر را در خود احساس نمیکنیم. مثلا روز به روز داناتر و بهتر میشویم اما خودمان و اطرافیانمان این تغییرات اندک را متوجه نمیشوند. آن موقع با خودمان فکر میکنیم وای این همه کار کردم و هیچ؟… ما آنقدر توانایی دیدن تغییرات را نداریم. ما روزانه تا ۱۰۰ تار موی خود را از دست میدهیم، هر دو هفته، کل پوست ما با سلولهای جدید جایگزین میشود، ۹۵ درصد بدن ما در طول یک سال کاملا جایگزین میشوند و ما هیچ نمیفهمیم! (nytimes , livelovefruit).
تازه این اول کار است، اگر نگاهی به کتاب Nudge بیندازید، کمی در اقتصاد رفتاری، علوم تصمیم جستجو کنید، میبینید که چقدر ساده فریب میخوریم. حتی درک مناسبی از گذشته و آینده خود هم نداریم. چه برسد به این که تغییرات ریز را متوجه شویم!
میدانید جای وحشتناک کار کجاست؟ همیشه ساختن بسیار سختتر است از خراب کردن. سالها طول میکشد تا یک برج عظیم ساخته شود، یک مسیر خوب ساخته شود و … اما اگر بخواهی خراب کنی، حتی به کمتر از ۱ ساعت زمان نیاز است.
مثلا کتابی انگیزشی میخوانید یا به یک مهمانی میروید (یا یک سخنرانی)، شما را به هیجان میآورد، مست میشوید و شروع به کار میکنید. سالها و سالها از خوبی آن کتاب، مهمانی یا سخنرانی میگویید و چند وقت بعد خبری از شما نیست. افسرده و شکستخورده در گوشهای افتادهاید و نسبت به هر انگیزانندهای حس منفی دارید. اما شما با خود فکر میکنید چه کتابهای خوبی بود که خواندم، ولی نمیدانید که آنچه شما را به سرعت متحول کند، میتواند اثرات تخریبی و به اصطلاح عوارض جانبی به شدت زیادی داشته باشد (پانوشت ۱). ما معمولا حس خوب مستی پس از آن کتاب را به خاطر داریم و سالها خماری پس از آن را نداریم. این میشود که گاهی ۱ ساعت مست میکنیم و ساعتها خمار میمانیم. این چرخه بارها و بارها تکرار میشود.
این موضوع به خصوص در دولتها و (به اصطلاح) دموکراسی به شدت آزار دهنده است! معمولا تندروها به شدت سریع در جامعه اثر میگذارند و افرادی که به جامعه خود عشق میورزند ظهور و نتیجه ظاهری کمتری از کار خود میگیرند! یک دولت احمق میآید و در ۲ سال کل جامعه را زیر و رو میکند و سالها باید تلاش شود تا گند کار او را جمع کنند. شما به این موضوع توجه کنید که مثلا برای دولت آمریکا سالها و سالها طول میکشد تا سرمایه اجتماعی (ارتباط با سایر کشورها) ایجاد شود و از آن استفاده شود، حالا ترامپ میآید و با قلدری کار خود را پیش میبرد، معلوم است که در کوتاهمدت این موضوع به شدت تاثیرگذار است و به ظاهر سود سرشاری نصیب آمریکا میکند، اما من معتقدم این موضوع جایی خود را نشان میدهد. مگر آمریکا از هخامنشیان، عثمانیان یا سایر حکومتهای بسیار بزرگ تاریخ قویتر است؟
پس وقتی خواستیم در مورد میزان اثرگذاری یک دارو، کتاب، دولت یا … بحث کنیم، تلاش کنیم کمی بیشتر دقت کنیم و بدانیم همیشه ساختن، هزاران برابر خراب کردن زمان میبرد. اگر تاثیر شدید میگیریم، شاید داریم خراب میکنیم!
پانوشت ۱: من در توسعه محصول، به شدت از عوارض جانبی توسعه سریع میترسم و سریع میگویم تمامی منطقها تست شوند، خط به خط کد و نه اثر (دید خارجی) چک شوند. آدم بدبینی نیستم صرفا کمی تجربه دارم.
من هم تجربه که بالا در مورد خوندن کتاب و مستی بعد از چند روز یا چند ساعت بوده داشتم
و بعد از این که اثرش ازبین رفته و مشکلات جدید سراغم اومده به خودم میگم حالا چی؟
یا بر می گردم به گذشته نگاه میکنم و به لیستی که از موفقیت های گذشته که بهترین هاشو رو که برام اتفاق افتاده نگاه میکنم (ایده کتاب راندا برن معجزه شکر گذاری) ولیست کردن بهترین ها و از طرفی دیگه با خودم میگم برای همیشه که تو این وضعیت باقی نمیمونم
سلام.
امروز بعد از مدت ها متوجه شدم که عالم بی عمل زنبور بی عسل نیست. یعنی لازم نیست که بررسی کنیم که آیا شخصی به حرفی که میزند آیا عمل میکند یا خیر؟
به جایش باید بسنجیم که آیا گفتههای آن فرد درست است و به درد ما میخورد؟ اگر جواب بله است ، گفتههای آن فرد را بکار میگیریم و اگر جواب خیر باشد ، باید به سادگی از کنار مسئله گذشت و از گفتن عبارتی مثل این ” خودت که به آن عمل نمیکنی ، پس به آن اعتقادی نداری” ، پرهیز کرد.
امروز فهمیدم که این یکی از اصول پیشرفت و رشد جوامع پیشرفته و توسعه یافته است.
ارادتمند
سعید فعلهگری