سلام
من هم با حرفتون موافقم و عملا چنین کاری رو میکنم، نوشتن در بلاگ ، ترجمه و آموزش در حوزه زبان انگلیسی و یا کار با دیتا از جمله کارهای ذوقی برای من است. ولی من از شغل فروشندگی هزینه های زندگی و بیمه و قسط و وام و … رو در میارم که البته خوشبختانه من این شغل رو هم دوست دارم. به نظر من هم تفکیک کار ذوقی و سرگرمی از شغل تصمیم درستی است. مهمترین کاری که باید باکنیم درک واقعیت های زندگیه و نه انکار اون یا فرار از اون.
با تشکر میثم عزیز، من بعد از مطالعه مطالبت در حوزه کتاب خوانی به این نتیجه رسیدم که هیچ کتابی قرار نیست بعد از مطالعش دنیای ما رو زیر و رو کنه ، برداشت من اینکه که هر انسانی یک دنیایی تو فکرش ترسیم کرده ، یک جهان بینی ترسیم کرده ، مطالعه ، این دنیا و این جهان بینی رو خواسته یا ناخواسته تحت تاثیر قرار میده ، که این میزان ممکنه خیلی محسوس باشه و یا ممکن بصورتی باشه که متوجه این تغییر نشیم .من فکر می کنم نباید انتظارمون از مطالعه کمال گرایانه باشه، اینکه ما مطالعه کنیم برای اینکه کم کم چارچوب ذهنی بهتری بسازیم دیدگاه بهتری هست .
سلام میثم عزیز ، من برای چک کردن سایتت به فید وب سایتت بسنده نمی کنم و همیشه سعی می کنم بصورت نامنظم مطالب رو با گوگل کردن اسمت و باز کردن سایتت بخونم ، روشی که بنظرم برای مطالعه وبلاگ خودت هم پیشنهاد دادی و کاملا موافقم با حرفت که برای کتاب و موضوعات سنگین تر باید خوابید روی موضوع یا به قولی باید خیمه بزنیم روی اون موضوع خاص.
ممنون از زمان و محتوایی که به اشتراک میگذاری
واقعا خیلی وقت ها به واژه ها که فکر میکنم میبنم اگر سعی کنیم درست واژه هار بفهمیم اتفاق های خوبی میافته . به این دلیل که خیلی از واژه هایی که ما استفاده میکنیم با هدف یک فلسفه/داستان/مفهوم شکل گرفته اند و این خودش آگاهی زیادی برای درک چیزی که میگوییم یا میخواهیم بگوییم دارد . مرسی از نوشته خوبتون
واقعا ذهن ما اگرانسانی بود که در مقابل ما نشسته بود و حظور داشت چه ترفندی برای دوست شدن با اون داشتیم . ذهن ما مرکز پردازش ایده های ماست ولی اگر با ما قهر باشه کتاب که هیچ تمام جوانب منفی اون در زندگی ما پدیدار میشه و ما را از انجام دادن کارها نهی می کنه خب این انسان حرف می زنه و روش خودش رو برای حل مسایل داره به خودم میگم آیا می تونم با این آدم دوست بشم آدمی خشک با تعصبات خاص خودش جواب آری هست موتور پر بال دادن به ایده ها ذهن هست به همین خاطر فهماندن دانشی به آن کار سختی است چون این انسان هر ایده ای را پر و بال نمی دهد ولی اگر قبول کرد بد جور جولان می دهد درست همانند دانش اموزی که بار اول کتابی می خواند این کتاب با خود هزارن ایده های تحمیلی دارد چیزی که عاید اوست چکیده ای از کتاب است و این طبیعی است چون اون آدمه که ذهن ماست تعصبات خاص خودش را دارد و نمیزاره کل کتاب قابل فهم برای همیشه باشد ذهن خودش رو برتر می داند حتی از ایده های کتابی که هیچ اطلاعی از آن ندارد دفعه ی دوم که کتاب مورد خوانش قرار می گیرد ذهن ما ایده هایی مشترک با ما دارد بنابراین با ما آشتی تر از دفعه ی اول است که کتاب رو دانش آموز خواند حالا دو نفر را داریم که ایده های مشترکی دارند به قول معروف حرف همو راحت تر می فهمن .تعداد دفعاتی که کتاب مورد خوانش قرار می گیرد مهم نیست مهم یافتن ایده های مشترک بین من و او یا ذهنم هست . ذهن قدرت باور نکردنی داره قدرت حل مسایل بسیار پیچیده همین جا تو ذهن ماست به شرطی که حرف همو بفهمیم و با هم آشتی باشیم . هر گونه اتفاقی که بین من و ذهنم می افته برای من باید بسیار مهم باشه اگه نباشه ما نمی تونیم قدرت ذهنمون رو اشکار کنیم درست همانند کسی که بر قله ی کوهی درون دریا ایستاده و زیر پایش را می بیند در صورتی که قدرت وبزرگی ذهنش که همان کوه است زیر آب مدفون است باید خودمان و ذهنمان رو طوری تربیت کنیم که این پتانسیل آشکار گردد . پس از همین الان راه های آشتی با این آدم رو پیدا کنید .
سلام میثم عزیز
باز هم نکاتی بسیار درست و جالب که توجه بدان ها بسیار مفید و راهگشاست. ما عادت کردیم که همیشه دیگران رو به نظم و انضباط و یادگیری و هزار کار دیگه امر کنیم، اما خودمون هیچ کاری رو بلد نیستیم!
کَل اگر طبیب بودی سر خود دوا نمودی!
فکر می کنم ما دوست نداریم مسئولیت کارهای خودمون رو بپذیریم و برای همین هم هست که دائم به دیگران دستور و پیشنهاد می دیم و وقتی نتیجۀ لازم و معمول رو از کار نگرفتیم، شروع می کنیم به سرزنش دیگران که شما باعث شدید و شما خراب کردید و…
در مورد نزدیکان هم کاملا حق با شماست! اگر ما سطح توقعاتمون رو از اون ها پایین بیاریم یا توقعی از اون ها نداشته باشیم، کمتر غُر می زنیم و کمتر روی اعصابشون راه می ریم و احترام به خواسته های اون ها محیط زندگی رو برای ما و همۀ افراد خانواده امن تر و خواستنی تر می کنه. باز هم سپاس از این مطلب سودمند و کاربردی!
به نظرتون ميشه انتظارات رو كم كرد و بعد پيشرفت كرد؟
آدم وقتي انتظارات رو از خودش رو مياره پايين طبيعتا ديگه نمي تونه براي موفق شدن تو كار هاي بزرگ تر از محدوده ي امنش تلاشي كنه چون انتظارِ موفق شدن و به سرانجام رسوندنش رو نداره…
اشتباه ميگم به نظرتون؟
با خوندن متن شما این ضرب المثل انگلیسی به ذهنم رسید؛
know more than other, work more than other, expect less than other.
بیشتر از دیگران بدون
بیشتر از دیگران کار کن
کمتر از دیگران انتظار داشته باش
ویلیام شکسپیر
همین چند روز پیش بود وقتی دیدم سرویس کاری که برای تعمیر کابینت های منزل آمده بود هم حق الزحمه از ما گرفت و هم از نا آگاهی ما در خصوص قیمت قطعات استفاده کرده و قیمت بالاتری را برای ما در نظر گرفت. اینگونه ایشان از دو محل کسب درآمد کردند. جالب اینکه وقتی با درخواست من مبنی بر ارائه فاکتور خرید روبرو شد شروع کرد به داد و بیداد و غرو لند. فکر کنم انتظارم از انصاف داشتن افراد در این شرایط خیلی زیاد باشه.
سلام
پسرم را که به پارک میبرم با مادران بچه های دیگر به تماشای بچه ها می نشینیم. از صحبت های روزمره آنها خسته می شوم. دلم میخواست با یک شبکه خوب از مادران اهل مطالعه مراوده داشتم اما هنوز کسی را پیدا نکردم. خیلی فکر کردم که کاش میشد افراد علاقمند را در محله مان پیدا کرد و حلقه مطالعه تشکیل داد اما به نتیجه نرسیدم.
شما ایده ای برای شناسایی این شبکه ها دارید؟
میثم عزیز سلام
موضوع خیلی خوبی رو مطرح کردی. یادم هست توی دانشگاه گاهی اوقات که قصد داشتیم یه کلاس رو تعطیل کنیم یه عده پیدا می شدن و می گفتن اگر همه نیان ما هم نمیایم. واضحه که این اتفاق هیچ وقت نمیفته.
اما من می گفتم که من نمیام. حتی اگر کلاس تشکیل بشه. همین حرف نشونه ای از مصمم بودن من بود. این نشونه اثر خودش رو میذاشت و عده ای همراه می شدن و موج راه می افتاد و کلاس تعطیل میشد.
شبیه همین ماجرا، تا موقعی که برای پیاده روی و ورزش و … منتظر همراهی چند نفر بمونیم، برنامه مون روی هواست. اما اگر مستقل از نظر دیگران شروع به اقدام کنیم و در این راه مصمم باشیم دیگران هم ذره ذره همراه میشن.
اینکه از دیگران انتظار داشته باشیم منصف باشن، یا مهربون باشن، یا با سواد باشن و بدون مطالعه در زمینه خاصی در اون زمینه اظهارنظر نکنن انتظار بیجایی نیست. اما خب متاسفانه توی این دنیا همه چیز سر جای خودش نیست که ما هم این انتظارات رو داشته باشیم.
این نوع انتظارات (مثل مهربان بودن، با انصاف بودن و …) رو از دیگران داشتن، شبیه اینه که بخوایم کلاس دانشگاه رو تعطیل کنیم و بگیم اگه همه نیان ما هم نمیایم. مسلمه که همچین اتفاقی نمیفته.
شاید قول مولانا اینجا بی مناسبت نباشه:
گر پشیمانی بر او عیبی کند *** آتش اول در پشیمانی زند
خود پشیمانی نروید از عدم *** چون ببیند گرمی صاحبقدم
همین که تردید و پشیمانی، پیش آمد، دل و دماغ برای حرکت به سمت اهداف سرد و سست میشه. اما اگر اهتمام جدی وجود داشته باشه حتی هیچ پشیمانی پدیدار نمیشه.
خصوصاً اگر هدفمون از ابتدا کاملاً و به صورت واضح مشخص باشه همراهی کردن یا نکردن دیگران توی عمل ما احتمالاً تاثیر کمتری خواهد گذاشت.
سلام ميثم جان
مثل هميشه عالي زدي وسط هدف و در تاييد نوشته هات اين شعر مولانا همه اش تو ذهنم تداعي ميشد :
در زمين ديگران خانه مكن/ كار خود كن كار بيگانه مكن
به صورت کلی حرف شما رو قبول دارمکه باید آستین بالا زد و کت و کند هل داد اما واقعا باید خواستنی هم در سیستم باشه وگرنه این خواستن مانند هزاران نخبه ای که کار کردند و نهایت سرخورده شدن به نتبجه نخواهد رسید
بله اگر فعل خواستن برای بهتر کردن شرایط باشه و همچنین تلاش و کار باشه نتیجه اگر هم خوب نباشه قابل قبوله اما نه سیستمی که اصولا میلی برای تغییر و حرکت نداره !
From فواد انصاری on سعی کنید بین هابی (کار ذوقی)، سرگرمی و شغل خودتون تمایز قائل بشید
Go to commentFrom محمد مهدی on وقتشه راه کتابخوانی رو حرفهای آغاز کنید! فعلا با ثبت فعالیت شروع کنید.
Go to commentFrom محمد مهدی on ۱- چرا کتاب بخوانیم؟ بخش اول: ۱ مساوی ۴!
Go to commentFrom rasool on سعی کنید بین هابی (کار ذوقی)، سرگرمی و شغل خودتون تمایز قائل بشید
Go to commentFrom مرتضی on چرا کتاب خواندن سخت است.
Go to commentFrom سعید بیگی on خیلی موضوعات برای شماست نه برای دیگران
Go to commentFrom Kasra on خیلی موضوعات برای شماست نه برای دیگران
Go to commentFrom مومن در on خیلی موضوعات برای شماست نه برای دیگران
Go to commentFrom محمد on بخش ۵- چطور دیگران رو به کتابخوانی تشویق کنیم؟: شبکههای دوستی/اجتماعی و اثر شبکهای
Go to commentFrom جواد on کی ناراحت میشوید؟ و کی خوشحال میشوید؟
Go to commentFrom ناهید on بخش ۵- چطور دیگران رو به کتابخوانی تشویق کنیم؟: شبکههای دوستی/اجتماعی و اثر شبکهای
Go to commentFrom مهتاب حسینی on خط قرمزها و ددلاینها چیزهایی احمقانه اما همانقدر مفید
Go to commentFrom احسان کارگزارفرد on خیلی موضوعات برای شماست نه برای دیگران
Go to commentFrom اميد on خیلی موضوعات برای شماست نه برای دیگران
Go to commentFrom فلومتر on شما چه نقشی دارید؟ یا کدام نقش را میپسندید، کت شلوار پوش حرف زن، یا کسی که ماشین را هل میدهد؟
Go to comment