انتقام بد, انتقام خوب, انتقام زشت,انتخاب مسیر شغلی, انتخاب هدف, آزار پدر و مادر, انتقام از همسر, یاغی‌گری, مشکل با ریاست, دعوا با پدر و مادر

انتقام بد، انتقام خوب، انتقام زشت (۱)

پیش‌نوشت: این نوشته شاید زیاد مهم به نظر نیاد، اما جز مفاهیم کلیدی است که به نظرم مسیر زندگی من رو بارها عوض کرده. بارها باعث شده تصمیم بهتری بگیرم.


حتما شنیدید که می‌گن کاش از بچگی مسواک زدن رو ممنون می‌کردن، اون موقع ما یواشکی می‌رفتیم و دور از چشم پدر و مادرهامون توی خرابه‌ها مسواک می‌زدیم! اون موقع یک جاهایی مثل رستوران‌ها و قهوه‌خونه‌ها، مسواک می‌آوردن تا یواشکی با یک خمیر دندون دوسیب بزنید!

من چند سال پیش خیلی این حرف به نظرم احمقانه می‌اومد، البته هنوز هم میاد، ولی متاسفانه رفتار قالب بسیاری از ما همینه. ما گاهی می‌خوایم یاغی باشیم. این حس رو اتفاقا تشویق می‌کنم. منتهی باید این یاغی‌گری رو به کار گرفت. اکثر آدم‌های بزرگ تاریخ یاغی بودند، از گاندی و گاوس بگیر تا جابز و گیتس. ماجرا اینه که کسی مثل جابز، یاغی‌گریش رو در کشیدن انواع مواد مخدر و آزار دادن پدر و مادرش به کار می‌گرفت (سال‌های قبل از اپل) یا در هدایت تیم‌های توسعه و خلاقیت؟

آيا ابتکار ما داره در یاغی‌گری به سمت خوبی پیش می‌ره و یک آدمی می‌شیم مثل گاندی؟ یا یک آدمی می‌شیم مثل هیتلر و چرچیل؟

یاغی‌گری رو اگر شکستن بی‌رحمانه قوانین بدونیم… مثل این متن کتاب المعارف (که من نخوندمش):

علم و ادراک را به دست تو می دهند تا از خود سلطانی نکنی و بدانی که این امیری به تو کسی دیگر داده است. همان زمان که این علم و ادراک را به دست تو می دهند می نگر که، که می دهد، و از بهر چه می دهد؟ از بهر آن می دهد تا با یاغی جنگ کنی، نه آن که بروی یاغی شوی

اگر بخوام معنی خدایی متن فوق رو حذف کنم و کمی متن رو زمینی کنم! (دیگه می‌شه متن ماندگاری نوشت که بوی مادی داشته باشد و مثل گذشته نیست که باید همه چیز را در خوشایند پادشاه می‌نوشتی) می‌شه اینجور نوشت که

یاغی‌گری قراره انرژی و اراده جنگ و پیشرفت در راستای رسالت و آرزوهات رو بهت بده، نه این که بر ضد خودت عمل کنی و در جهت کشتن آرزوها، باطن، ذهن و دل خودت به کار بگیری.

شاید این داستان رو بنویسم که کامل واقعیه خیلی به کارتون بیاد:

یکی از اقوام با همسرش مشکل پیدا کرده بود و به همین خاطر سعی کرد با کم کار کردن و سیگار کشیدن، حرص همسرش رو در بیاره. می‌گفت، حالا ببینید چنان زندگی براشون درست کنم که آرزوی منِ چندسال پیش رو داشته باشن. یکجوری داشت خودکشی می‌کرد. لزومی نداره چاقو بگذارید روی قلبتون تا خودتون رو بکشید، از روزی که در راستای آرزوها، اهداف و رویاها حرکت نمی‌کنید، در واقع مردید! چون صرفا دارید فرسوده می‌شید. هر روز یک روزتون رو می‌دید و هیچ چیزی نمی‌گیرید. از نظر من وحشتناکه.

خلاصه این که پدرم به او گفت: «احمق، تو سعی کن وضعت خوب بشه، قدرتمند بشی، قابل احترام بشی و اونقدر درگیر آرزوهات بشی که اصلا نیازی نباشه با آدم‌هایی که دوستشون نداری بمونی. چرا خودت رو به کشتن می‌دی؟

البته به شدت توصیه می‌شه که اهداف منفی نداشته باشید، به هیچ وجه سعی نکنید برای کم کردن روی دیگران، گرفتن حال دیگران و … هدفی رو بگذارید. چون اون موقع هم حالتون خوب نخواهد شد. درسته که اهداف منفی کمی ممکنه آزارتون بده، اولین قربانی انتقام در هر صورت خود شمایید. اما حداقل می‌شه در زمان‌هایی که حالتون بده، تحت فشارید و می‌خواهید خودتون رو خالی کنید، انتقام بد نگیرید، انتقام زشت نگیرید، بلکه در بدترین حالت سعی کنید انتقام خوب بگیرید.

انتقام خوب، انتقام بد، انتقام زشت

فرض کنید که یکی از حالت‌های زیر پیش می‌آد:

۱- با پدر و مادرتون بحثتون می‌شه

۲- با فرزندتون بحثتون می‌شه

۳- از دولت، اداره یا صاحب‌کارتون ناراحت هستید،

۴- با استاد یا معلمتون درگیر شدید، از دانشگاهتون ناراضی هستید، از مملکتتون متنفر شدید، با دوستاتون مشکلی پیدا کردید

۵- با همسرتون دچار مشکلاتی شدید (اصلا مهم نیست به حق یا ناحق، مهم نیست حق طرف کیه)

۶- از کارمندتون یا دانشجوهاتون ناراضی هستید

۷- مخاطباتون بهتون کم محلی می‌کنن، کسی تحویلتون نمی‌گیره، متن و صداتون خونده و شنیده نمی‌شه

شما برای هر مورد بالا می‌تونید سه نوع انتقام بگیرید. البته که انتقام بده، ولی حرفم اینه که در مرحله اول، حتی نگذارید انتقام بد یا زشت به ذهنتون خطور کنه، اول یک انتقام خوب در ذهنتون داشته باشید و آروم و آروم، پاکش کنید، فقط سعی کنید هدف‌گذاریتون رو تغییراتی بدید و از این اتفاقات درس بگیرید (البته باید چند وقت بگذره و احساستون نسبت به اون موضوع کاملا کاهش پیدا کرده باشه).

توی چندین مثال زیر سعی می‌کنم توضیح بدم که هر کدوم از انتقام‌ها چطوریه؟

۱- با پدرتون یا مادرتون دعواتون می‌شه،

شروع می‌کنید درس نخوندن، سیگار کشیدن، فریاد زدن، دل شکوندن، وقت تلف کردن، زیاد خوردن و غذا نخوردن، تنبلی کردن. این‌ها انتقام‌های زشت هستند.

شروع می‌کنید سر اون‌ها داد زدن، فریاد زدن، تحقیر کردن، مشکلات رو گردن اون‌ها انداختن و… به این‌ها می‌گن انتقام بد.

شروع می‌کنید و بهشون ثابت می‌کنید که شما فکرتون کار می‌کنه، شما قابل اعتماد هستید، شما فهمیده هستید، شرایط رو مطالعه می‌کنید تا بدونید چه‌جوری در چنین مواردی صحبت کنید و … این می‌شه انتقام خوب.

۲- کارفرما یا رییستون با شما بد رفتار می‌کنه، حقوقتون رو نمی‌ده  و …

شروع می‌کنید به وقت تلف کردن، بد کار کردن، ایجاد مشکل در سیستم طرف مقابل، جلوگیری از توسعه خودتون، خودتون رو بی‌حال و نفهم نشون دادن و … این‌ها می‌شه انتقام زشت.

شروع می‌کنید درگیر شدن با سطح بالایی‌ها، بحث کردن، توهین کردن، چوب لای چرخ شرکت گذاشتن و … این می‌شه انتقام بد.

شروع می‌کنید به توسعه خودتون تا برای شما خریدارها و درخواست‌های زیادی ایجاد بشه. اونقدر خوب کار می‌کنید تا وقتی می‌خواهید از شرکت برید یک تفاوتی احساس بشه، اونقدر قدرتمند بشید که بتونید جای دیگه هم حرفی برای گفتن داشته باشید و شرکت احساس نکنه که اگر شما رو بیرون کرد، باید از توی جوب جمعتون کنه. این می‌شه انتقام خوب.

۳- از حکومت ناراضی هستید، دولت به شما بی‌توجهی می‌کنه و شما رو آزار می‌ده (مثلا با نادانی و رانت و…)

شروع می‌کنید به خوندن هر روزه اخبار بد و منفی، هر روز مسموم‌تر شدن و عبوس‌تر شدن، کمتر کار کردن و بی‌انگیزه شدن، شروع می‌کنید کم کردن رشد اقتصادی وابسته به شما، شروع می‌کنید خوابیدن و تنبلی کردن، مطالعه نکردن و نادان‌تر شدن. اینا انتقام‌های زشت هستند.

شروع می‌کنید به توهین کردن به عناصر حکومت (که معمولا از جنس خود ما هستند)، دروغ بستن،  بد و بیراه گفتن، غر زدن، ناامید کردن اطرافیان و. .. این‌ها انتقام بد هستند.

شروع می‌کنید به رشد، توسعه فردی و اجتماعی. اونقدر که به یک نیروی با ارزش برای هر کشوری تبدیل بشید. اونقدر که حضور شما یک تغییر مثبت در جامعه ایجاد کنه و با مردنتون یا رفتنون از این مملکت، دوستداران مملکت نگن آخیش، خدا رو شکر، اگه همه این جور آدم‌ها برن، جامعمون درست می‌شه. تهش اینه که یک روزی می‌تونید از دست مملکت خلاص بشید. این می‌شه انتقام خوب.

 

شما هم می‌تونید در دیدگاه‌ها سه مورد بالا رو در حالت‌های مختلف، توصیف کنید. خیلی موارد ممکنه به ذهن شما برسه یا بتونید بهتر توصیفشون کنید.

 

فقط یک نکته مهم رو توجه کنید

انتقام در هیچ حالتی حال شما رو بهتر نمی‌کنه! به هیچ وجه نباید در زمان نرمال، از انتقام برای هدف‌گذاریتون استفاده کنید. حتی اگر دارید هدف‌هاتون رو مرور می‌کنید و می‌بینید بخشی مربوط به یک انتقام هست، سعی کنید در اون بازنگری کنید. اما مشکل اینجاست که شما همیشه انرژی انتقام نگرفتن و آروم موندن رو ندارید. اونقدر آشفته و آسیب‌دیده و عصبانی شدید که می‌خواهید در اولین فرصت ممکن زهرتون رو بریزید. در اینجور موارد، اولین کاری که باید بکنید اینه که انتقامتون رو از نوع خوب کنید، انتقام خوب، آسیب‌زننده نیست، صرفا حال آدم رو در درازمدت خوب نمی‌کنه و نکته خوبش اینه که می‌شه از محصولاتش بعدا استفاده کرد. به محض این که بحران گذشت، حالتون خوب شد، انرژی رو به دست آوردید، انتقام خوب رو بی‌خیال می‌شید و دوباره به هدفتون می‌پردازید.

 


پانوشت: از این به بعد، ترجمه نوشته‌های انگلیسی عکس بالای صفحه (که این بار از نیچه است) و متون انگلیسی داخل متن رو به شما می‌سپارم. دوست دارم این بخش‌ها توسط خوانندگان در بخش دیدگاه‌ها انجام بشه. می‌تونه توسط چند نفر ترجمه بشه و من فقط بهترین ترجمه موجود رو نگه می‌دارم.

3 دیدگاه در “انتقام بد، انتقام خوب، انتقام زشت (۱)”

  1. ترجمه ای نادقیق و شاید نادرست :

    “کسی که از خودش ناراضی است، همواره برای انتقام آماده است و اگر قرار باشد همواره نظرات منفی و زشت او را تحمل کنیم، ما[ یعنی دیگرانی که اطراف او هستیم ]قربانی خواهیم شد. [چنین شخصی ]برای ابراز و نشان دادن دیدگاه منفی و زشت خود یک اتفاق بد و غم انگیز رقم خواهد زد.”

  2. سلام به جناب میثم عزیز و سایر دوستان بزرگوار:
    بعد از خوندن این پست فکر کردم که علاوه بر مثال های خیلی جالب شما چطور به صورت عملی واسه خودم به کار بگیرمش و یک مورد واقعی برای کاربرد خودم به ذهنم رسید.

    مثال من در زمینه کاریه
    در حین فرایند استقرار نرم افزار یکپارچه مدیریت سازمان (ای ار پی) آقای سنگ انداز یکی از مدیران میانی مشتری و کاربران زیر دستش در برابر تغییر سیستم به شدت مقاومت نشان داده و در چندین مرحله برخوردهای خیلی ناجوری با تیم استقرار داشته اند با این وجود با فشار مدیران ارشد هولدینگ بالاسری پروژه تا میانه راه پبش رفته و در حال حاضر به مرحله ای رسیده ایم که نیاز به کنترل پارامترهایی در سیستم قدیم و جدید وجود دارد که اتفاقا همین آقای سنگ انداز و کاربران زیر دستش با دستور مدیر عامل باید این مغایرت ها را کنترل نمایند ضمنا در سیستم قبلی هیچ گزارش مناسبی از این پارامترها وجود ندارد و ایشان باید چند صد شیت را پرینت بگیرد و همراه با کارمندان زیر دست خود این کار را انجام دهند .
    رویکرد انتقام بد😈😈: اقای سنگ انداز و کارمندانش هیچگونه همراهی مناسبی با ما نداشته اند و الان وقت انتقام است و باید کمی ادب شوند در نتیجه باید زمان بسیار زیادی را صرف نمایند و چندین روز تا دیر وقت سر کار بمانند و چمشان کور شود😉😉 و این کارو انجام بدهند.
    رویکرد انتقام خوب😆😆 :
    در دیتا بیس سیستم قبلی یک کواری بنویسم و اطلاعات مورد نیاز رو در بیارم همراه با اطلاعات سیستم جدید در یک شیت اکسل بریزم و با اموزش وی لوکاپ اکسل به کاربران، کل مغایرت گیری در زمان بسیار کوتاهی انجام شود.
    مزایا:
    با دیتا بیس سیستم قبلی و تیبل های آن آشنا می شوم.
    ممکن است در حین نوشتن کو اری نیاز به استفاده از دستور جدیدی باشد و مطلب تازه ای یاد بگیرم.
    زمان انجام پروژه حداقل یک هفته سریعتر می شود
    کاربران حس خوبی پیدا میکنند و احتمالا در اینده رویکردشان تغییر کند
    پی نوشت : یکی از عوامل اصلی شکست اجرای پروژه های بزرگ ای ارپی (نه فقط در ایران بلکه در کل در دنیا) که در مطالعات به آن اشاره می شود همین مقاومت کاربران در برابر تغییر می باشد.

  3. سلام
    ترجمه ی پیشنهادی :
    فردی که همواره از خودش ناراضی ست ، دائما به دنبال انتقام از دیگران است. اگر این دیگران که ما باشیم نیز، نگاه مذموم او را پذیرا باشیم، قطعا قربانی تصمیمش خواهیم بود.
    یک نگاه زشت انسان را عبوس و رنجور می سازد.

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.