سلام میثم جان
1: نمیدونی چقدر ذوق زده شدم بابت انتشار این پست!
باید یک خدا قوت جانانه هم بگیم بابت فصل اول رادیو تصمیم که فوقالعاده بود. به نظرم فصل اول روند بسیار خوبی داره و بسیار هم کاربردیه.
2: در این نقشه راه نوشتی:
“مشکل بزرگ اینه که ما سوالها و شاخصهامون رو هم نمیدونیم! یعنی نمیدونیم چه جور سوالهایی باید بپرسیم؟ چه سوالهایی اهمیت دارن؟ چه مسیری برای پرسش سوالهای مبتنی بر اون سوال وجود داره؟”
فکر میکنم تامل در باب یافتن پاسخ این سوال، با تمام تلخیای که در ابتدا برای ما داره به این سبب که خیلیامون واقعا پاسخ درستی براش نداریم، یکی از وجوه تمایز افراد هست. یعنی اگر بدونیم افراد مختلفی که باهاشون ارتباط داریم، چه پاسخهایی برای این سوال دارن، شناخت بهتری نسبت به اونها پیدا میکنیم و میتونیم تصمیم بگیریم که دنبالشون بکنیم یا نه؟ ازشون تاثیر بگیریم یا نه؟ حرفاشون رو گوش بکنیم یا نه؟
3: یکی از مزایای این نقشه راهی که ترسیم کردی اینه که با یه عالمه سرفصل و مدخل جدید در باب تصمیمگیری آشنا میشیم. بیش از 200 موضوع رو آوردی که هر کدومش کلی حرف برای گفتن داره. این برای من خیلی آموزنده است که چقدر مطالب متنوعی موجوده که از دید تصمیمگیری هم میشه بهشون نگاه کرد.
4: همونطور که گفتی در مورد برخی از این سرفصلها قبلا در این بلاگ و یا لینکدین نوشتی، اما شنیدن این مطالب از خودت و توضیحات تکمیلی که میدی و ارائهی مطالب بدین صورت ساختاریافته، به نظرم خیلی کمک میکنه تا اون چیزهایی که قبلا خونده بودیم رو عمیقتر و بهتر متوجه بشیم و پاسخی پیدا کنیم برای برخی از سوالاتی که پیش اومده و سوالات جدیدتری رو هم مطرح بکنیم.
5: یک نکتهی دیگه: در این سری از مطالب نیز، نگاه داده محور رو حفظ کردی و در زیرفصلهای 5 مورد از 8 سرفصل بالا، به صورت مستقیم گفتی که میخواهی نگاه دادهمحور به فلان موضوع داشته باشی. این نگاه داده محور (مثل پستهایی که با عنوان دنیا از نگاه داده داری) کمک میکنه تا دنیای واقعی رو بهتر ببینیم و واقعیتها رو دقیقتر تفسیر کنیم.
سلام من محمد فاروق شریفی هستم.
من کلا 13 سالمه و تقریبا میشه گفت به قول این نسل کثیف بچه سالم ولی خب…
می خوام نظرم بدم که حق من هست.
شاید بچه گانه به نظر بیاد در حضور بزرگان ولی من اصلا خودم نیستم، خودم یه چیزی رو میخوام ولی به دلایلی که حتی خودم هم نمی دونم میرم سمت یه چیز دیگه بعد چند دقیقه به خودئم میام و میگم عه چرا ااینجوری شد من که نمی خواستم.
انگار که اون لحظه هیچ کدوم از قسمت های مغزم که من اجازه فکر کردن رو میدن فعال نیستن و نمی دونم راهی که خودم می خوام ودلم به من میگه کدوم وره.
حتی گاهی اوقات هم شده که من حرفی رو زدم در حالی که پنج دقیقه بعد از زدن اون حرف پشیمون می شم چون من تو خلوت خودم یه ادمم و تو اجتماع یه ادم دیگه که حتی خودم هم نمی توانم کنترلش کنم.
سلام
خیلی طبیعیه توی این سن
۱- سخت نگیر
۲- تلاش کن زندگینامه بخونی، زندگی کامل و نه رزومه (باید بالای ۳۰۰ صفحه باشه)
۳- باید درک بهتری پیدا کنی نتیجه انضباط، تمرکز و رشد چی میشه، مسیرش رو باید پیدا کنی که چقدر سختی اوکیه؟
امیدوارم مسیر خودت رو پیدا کنی
همه نوشته تون قابل قبول نیست و جای توضیح بیشتر داره .بهترش و خلاصه شدش این هست که برای وجدان و شرافت خودمون زندگی کنیم و نه نظر و قضاوت دیگران و نه برای مردم و نمایش دادن آن به دیگران .به قول یه بزرگواری که میگه کار درست و خوب رو انجام بده و نظر بقیه رو بنداز پشت سرت اگه خوششون اومد که چه خوب اگه هم نیومد به درک ولی همچنان کاری که درست هست رو انجام بده مهم وجدان خودت هست که راحت باشه و اینکه جوری که درست بوده و دوست داری زندگی کنی بدون درنظر گرفتن حرف مفت دیگران.
در ابتدا باید فرق بین مهرطلبی و نقش بازی کردن که خیلیا درگیرش هستن رو بدونیم با مهربانی و خوب بودن و مظلوم بودن و مهرطلب بودن اختلال شخصیتی هست که باید درمان بشه و در واقع نقطه مقابل مهربانی و خوب بودن و انسان سالم هست .برای خودمان زندگی کنیم انگونه که خوب میدانیم و دوست داریم و به زندگی دیگران وارد نشویم و تجاوز نکنیم به زندگی شخصی و فردی دیگران و به دیگران هم اجازه ورود به مسایل زندگی خود را ندهیم بدون هیچ رودروایستی چه خوششان بیاید و چه نیاید
بله باید واس خودمون زندگی کنیم و اونگونه که دوست داریم و نه برای نمایش دادن و حرف مردم و اطرافیان .ادم خوبه کسی هست که واقعا خوبه نه کسی که نقش ادم خوب رو بازی میکنه و درواقع شما معنای خوب و ادم خوب رو هنوز درک نکردید واینکه حالا که قراره اونجوری که دوست داریم زندگی کنیم این برای خودمون هست قرار نیست به حریم دیگران تجاوز کنیم و به دیگران توهین بشه که ما دوست داریم اینجوری که سنگ رو سنگ بند نمیشه و درواقع قرار نیست بادیگران و جامعه هرطور که خواستیم برخورد کنیم .درواقع برای زندگی خودمون هرجوری که دوست داریم و درسته باید زندگی کنیم و نظر کسی هم مهم نیست چه خوشش بیاد و نیاد ولی دربرخورد بادیگران و جامعه مامسئول رفتارمون هستیم نه بخاطر ترس و تنبیه بلکه برای اخلاق و انسانیت که مهم ترین ویژگی هرانسانی است تا اونجا که بتونیم باید از رنجش دیگران بکاهیم و اگر توان داشتیم تا انجا که میتوانیم کمک حال دیگران باشیم و درواقع پاسدار اخلاق و انسانیت باشیم. چیزی دیگری هم که درنوشته شما هست و قابل نقد اینکه نیستی و نابودی و فراموش شدن و مرگ برای همه هست و این ربطی به این موضوع ندارد پس چه بهتر که زیبا زندگی کنیم انگونه که دوست داریم و خوب میدانیم و البته دربرخورد باجامعه و دیگران تا جایی که ضرری به دیگران و جامعه نرسد .تامام
سلام؛
ممنون از نوشتههاتون. دنبال فرصتی بودم که بهخاطر چیزهایی که اینجا یاد میگیرم ازتون تشکر کنم. با اینکه ندیدمتون و صرفاً بلاگ رو میخونم و رادیوتصمیم رو دنبال میکنم، اما شما رو معلم خودم میدونم.
نوشتههاتون هم انگیزهبخشه و تلنگرزننده؛ وقتایی که میام اینجا بعدش به فکر فرو میرم🙂
امیدوارم همیشه سلامت باشید و بیشتر اینجا بنویسید (و زودتر فصل دوم رادیوتصمیم رو شروع کنید).
سلام خیلی خوشحال شدم از اینکه وبلاگتون اپدیت شد من تقریبا همیشه چک می کنم این خونه رو
احتمالا من هم جز کسانی هستم که جز سلام و علیکی برای شما قابلیت گفتگویی ندارم چون چیزی در چنته ندارم چون صحبت اشنا رو خوب نبردم جلو اما با شوق مطالب شما رو میخونم و غرق میشم در مفاهیم و سرمست میشم از شراب سخن شما
سلام
وقتی دیدم توی وبلاگ های بروز شده ام، وبلاگ شما هم هست خوشحال شدم. اون بخش دارک مساله خیلی خوب بود چون مدتهاست بهش فکر میکنم. اون نمودار جمعیت جهان هم جای تامل داره شاید ما رسیدیم به نقطه اوج نمودار و با تصمیم خودمون (همونطور که الان توی همه جای دنیا کاهش جمعیت خودخواسته زیاد شده) یا به اجبار طبیعت و منابع و شرایط اقلیمی قراره بیوفتیم تو سرازیری که در نهایت باز تمام افراد دنیا بشن اندازه دو قرن قبل.
شاید صفحه های روشن (موبایل، تبلت و…) قراره جای اون جمعیت کم شده از دنیا رو پر کنه برای آدمها. فکر میکنم به مرور خیلی چیزها مثل همون سکس و فرزندآوری هم توسط تکنولوژی یا اختراع جدید برآورده میشه. اصلا دلم نمیخواد توی اون زمان باشم (البته اگر تا چند دهه بعد امکان اینکه بتونم توی قرن بعد هم حضور داشته باشم فراهم بشه یه انتخاب دیگه هم به گزینه ها اضافه میشه که خیلی سخته: اتانازی)
خوشحالم بعد مدت ها وبلاگ را آپدیت کردین، همش اینجا سر میزدم و منتظر پست جدید بودم ولی صفحه اول نوشته بود: هر کسی باید کار خودش را انجام بده، هر چند به ضرر شماست. من از سال ۹۷ نوشته های فوق العاده دقیق و عمیق شما را میخونم و لذت میبرم.
سلام چقدر خوشحال شدم که مطلب جدیدتون رو دیدم. من هیچوقت بلاگ رو ترک نکردم 🙂 خیلی چیزا رو چندباره خوندم و نت برداشتم و همون نت ها رو هر چندماه بین دفترهام جابجا کردم و خلاصه کردم و طبق اونها برنامه هایی برای خودم ریختم.
ازتون ممنونم واسه وقت و انرژی ای که روی این کار گذاشتید و هنوز هم پیگیر هستید.
سلام
از نوشته خوبتون سپاس گزارم و خوشحالم که نوشته های شما رو دنبال میکنم، و صد حیف که در زمان انتخاب رشته دانشگاهی ام هنوز تکنولوژی ارتباطات به این شیوه متداول نشده بود و به هر حال تا این جا یک مسیر تحصیلی طی شده.
سوالی که در ذهن من رو این روزها بیشتر درگیر کرده، این هست که در شرایط کنونی اغلب ما مشغول در کارهایی هستیم که معمولا ارتباط اندکی با رشته تحصیلی داره، و معمولا در شرکت های کوچک به دلیل اوضاع اقتصادی، معمولا افراد تبدیل به آچار فرانسه میشوند(همه کاره و هیچ کاره! ) به خصوص در شرکت های نوپا و استارتاپو و حتی شرکتهای دچار بحران. بعد از مدتی متوجه میشوی که این مدت به دلیل شرایط کاری در موضوعی عمیق نشده ای و مهارت حرفه ای کسب نکردی! چه توصیه ای برای این افراد داريد؟
سلام
دو تا نکته رو بگم|
۱- معمولا افرادی آچار فرانسه میشن که این کار رو دوست دارن! حوصله تمرکز رو ندارن! اگر آچار فرانسه بودن بهتون در زمان کار حس خوبی نمیده، به معنی اینه که نیاز دارید شغلتون رو عوض کنید.
اما خیلیها به خاطر مسائل ذهنی، به سمت آچار فرانسه شدن حرکت میکنن
مسیر شغلی آچار فرانسهها خیلی متفاوته با متخصصها! که خودش بحث طولانی هست! مثلا شما نمیتونید به عنوان آچار فرانسه به سادگی کار پیدا کنید، نوع کارهاتون متفاوته و نمیتونید با همون متخصصها کار پیدا کنید.
اما مهارت بسیار مهمی هست و همه شرکتها نیاز دارن به چنین افرادی
۲- یادگیری تا حد زیادیش باید خارج از کار باشه، یعنی طرف که شما رو استخدام کرده، پول میده تا کار کنید نه این که یاد بگیرید! شاید فرصتهایی داده بشه اما داستانش فرق میکنه
بهتره خارج از مسیر کاری، یادگیری داشته باشید، ممکنه مهارت در حین کار براتون مهم باشه، که این هم از طریق پروژههای شخصی قابل ارائه به عموم در دسترس هست
۳- به خاطر تغییرات زیاد در حوزه تکنولوژی، کارهای در حال ترند شدن و … خیلی اوقات بهتره الگوی ۷۰و۲۰و۱۰ رو در نظر بگیرید، که البته این الگو در شرکتداری استفاده میشه اما در خود شخص هم خوب میشه که پیاده بشه
مثلا فرض کنید یک موضوع مشخص، حوزه کاری شماست، ۷۰ درصد یادگیریتون (داخل شرکت یا خارج شرکت) باید در حوزه تخصصیتون باشه، ۲۰ درصد با فاصله از تخصصتون باشه اما مربوط و ۱۰ درصد هم کاملا متمایز باشه
اینجوری میتونید در درازمدت آرامش و توسعه بهتری داشته باشید.
خوشحالم که طلسم این وبلاگ رو بعد از سه سال شکستید. امروز که داخل اینوریدر دیدم مطلب جدید منتشر کردید خیلی خوشحال شدم. قلمتون خیلی خوبه. امیدوارم این دو تا مطلب جدیدتون بهونهای بشه برای ادامه ی نوشتنتون تو اینجا.
به به
میثم عزیز
چقدر خوشحالم که بعد حدود ۳ سال، چراغ اینجا رو هم روشن کردی.
البته توی لینکدین دنبالت میکردم )میکنم( ولی خب بلاگ چیز دیگهایه
وقتی میاییم اینجا حس میکنیم اومدیم خونه تو مهمونی 😉
درود بر تو
From احمدرضا شریفیان زاده on چرا کتاب بخوانیم؟ بخش چهلم و یکم: حاصل دورِ زندگی صحبت آشنا بود (قسمت اصلی)
Go to commentFrom میثم مدنی on چرا کتاب بخوانیم؟ بخش چهلم و یکم: حاصل دورِ زندگی صحبت آشنا بود (قسمت اصلی)
Go to commentFrom محمدصادق رستمی on نقشه راه فصل دو رادیو تصمیم: انتخاب رشته و مسیرشغلی (نسخه آلفا)
Go to commentFrom محمد فاروق شریفی on نقش آدم خوبه رو بازی نکنید!
Go to commentFrom میثم مدنی on نقش آدم خوبه رو بازی نکنید!
Go to commentFrom عبدل on نقش آدم خوبه رو بازی نکنید!
Go to commentFrom ارش on نقش آدم خوبه رو بازی نکنید!
Go to commentFrom ارش on نقش آدم خوبه رو بازی نکنید!
Go to commentFrom سید هاشم علوی on چرا کتاب بخوانیم؟ بخش چهلم و یکم: حاصل دورِ زندگی صحبت آشنا بود (قسمت اصلی)
Go to commentFrom رضا سلیمی on چرا کتاب بخوانیم؟ بخش چهلم و یکم: حاصل دورِ زندگی صحبت آشنا بود (قسمت اصلی)
Go to commentFrom امیر حیدری on چرا کتاب بخوانیم؟ بخش چهلم و یکم: حاصل دورِ زندگی صحبت آشنا بود (قسمت اصلی)
Go to commentFrom حامد on چرا کتاب بخوانیم؟ بخش چهلم و یکم: حاصل دورِ زندگی صحبت آشنا بود (قسمت اصلی)
Go to commentFrom میثم مدنی on چرا کتاب بخوانیم؟ بخش چهلم و یکم: حاصل دورِ زندگی صحبت آشنا بود (قسمت اصلی)
Go to commentFrom مهشید پرچمی on رادیو تصمیم منتشر شد ...
Go to commentFrom میثم مدنی on رادیو تصمیم منتشر شد ...
Go to commentFrom فیروزه on جمله «شغلی را انتخاب کنید که دوست دارید» را زیاد جدی نگیرید! بحث انتخاب رشته
Go to commentFrom میثم مدنی on جمله «شغلی را انتخاب کنید که دوست دارید» را زیاد جدی نگیرید! بحث انتخاب رشته
Go to commentFrom قاسم موسوی on فصل اول رادیو تصمیم: بازیهای کامپیوتری، فواید، اعتیاد، جذابیت و مسیر شغلی
Go to commentFrom دانیال on رادیو تصمیم منتشر شد ...
Go to commentFrom محمدصادق on رادیو تصمیم منتشر شد ...
Go to comment