سلام
نوشته شما من رو ياد دو تله رواني رايج در اكثر افراد ميندازه. تله ي نقص و شرم و تله كمال طلبي منفي . مثلا اينكه ما به كلاس جودو برنمي گرديم تا به يك ميزان درستي از امادگي برسيم ريشه تو كمال طلبي منفي داره. دقيقا همون تله اي كه باعث ميشه خيلي از ما ها كتاب نمي خونيم يا زبان ياد نمي گيريم. از طرفي ديگه اين كه ما كلاس جودو نميريم چوم ميترسيم يه بچه ما رو نقش بر زمين كنه ناشي از تله ي نقص وشرم هستش. كه البته اين تله رو خيلي از ما ها داريم. در اينجا براتون يه مثال مي زنم چند وقتي هست كه دارم به كار تدريس خصوصي نرم افزار و انجام پروژه هاي دانشجويي به عنوان يه جور تفريج و دور نبودن از فضاي دانشجويي در كنار شغل اصليم مشغولم. يه شاگرد داشتم كه سوالات استاتيك ميفرستاد تا براش حل كنم. من تا قبل از امتحان ميان ترمش به نحو احسنت كارمو سر وقت تحويل ميدادم اما نزديك امتحان ميان ترمش كه شد، چند نمونه سوال از سوالات ميان ترم سالهاي پيش دانشگاهشون رو فرستاد. وقتي آرم دانشگاه تهران رو بالاي سوالش ديدم ناخوداگاه فروريختم و دچار ريزش شدم. من خوب ليسانسم دانشگاه سمنان بود و فوق ليسانسم دانشگاه فردوسي مشهد. ولي وقتي ديدم دارم واسه يه دانشجوي دانشگاه تهران پروژه انجام مي دم، اول تله ي نقص وشرم در من فعال شد و بعد تله هاي بي ارزشي و كمال طلبي منفي. ديگه حل سوالات به راحتي امكان پذير نبود. وسواس بيش از حد سر جوابهايي كه براش مي نوشتم داشتم. با وجود اينكه منم مثل شما خيلي راحت مي گم كه من بلد نيستم يا نمي دونم ولي ديگه لذت كارمو درك نمي كردم. خيلي جالبه كه اين سه تله با يه كلام ساده و صرف دونستن اينكه طرف من دانشجوي دانشگاه تهرانه در روان من فعال شد. در صورتي كه اگه من اين دو تله رو نداشتم خيلي راحت مي تونستم به خودم بگم كه ببين اميد تو قطعا بايد به خودت ببالي كه از يه دانشجوي دانشگاه تهران بيشتر مي دوني. ولي اول تله ي نقص و شرم و بعد تله ي بي ارزشي وانع از اين فكر درست ميشد
متن بسيار بسيار جالبي بود. و جالب ترش اينكه پاراگراف آخر در واقع يه جورايي خلاصه اي از كتاب مرداب روح نوشته ي جيمز هاليس بود. جمله ي كليدي اون كتاب اين بود كه ” رنج ها حرفهاي زيادي براي گفتن دارند. ” در واقع گاهي فقدان و اندون مي تونه سرنوشت ساز باشه. اعتقاد شخصي خودم اينه كه رنج اون قسمتي از زندگيه كه هنوز در زندگي ما معنا پيدا نكرده. ما نمي تونيم رنج نكشيم ولي اين قدرت رو داريم كه رنج خودمون رو انتخاب كنيم. خلاصه كلام اين كه در پس هر ريزشي رويشي وجود داره. و به قول مولانا:
خنك آن قماربازي كه بباخت هر آنچه بودش
بنماند هيچش الا هوس قمار ديگر
یکی از راههایی که به نظر من میتواند به افزایش سرانه مطالعه کمک کند وجود یک اپلیکیشن است که محتوای صوتی خوب و کاربردی داشته باشد بهاین صورت که شما میتوانید از زمانهای تلف شده خود به نحو احسنت و تنها با گوش دادن به این کتابهای صوتی استفاده کنید به طور مثال زمانی که داخل ماشین و یا در ترافیک هستید.
یکی از اپلیکیشنهایی که کتاب الکترونیکی و صوتی خوب و مفید دارد اپلیکیشن خوانا است که برنامههایی هم برای افزایش سرانه مطالعه در آیندهای نه چندان دور دارد.
باعث سرافرازی است که از وبسایت و اپلیکیشن ما دیدن فرمایید.
www.khanabooks.com
سلام میثم عزیز.
بارها به سایتت سر زدم و از اینمه دیدم چراغ های سایتت خاموشه دلم گرفته.
واقعا دیگه قصد نوشتن نداری؟
امیدوارم که این قصد رو نداشته باشی و بین تمام مشغله های کاری و زندگیت یه وقتی هم برای مشتاق هایی مثل من خالی کنی.
ما به خوندن نوشته های ناب شما عادت کردیم. الان اما هیچی…
کاملا متعصبانه و یک طرفه. شما منابع و انسان های معتبر و بزرگی مثل نلسون ماندلا و ژان پل سارتر رو کم اعتبار تر از حرف های آدم هایی حساب کردید که حتی اسمشونم کسی نشنیده. آنچنان از اعدام های نا عادلانه حرف میزنید که انگار شما پرونده همه اون ها رو مطالعه کردید! تازه خود تعداد اعدام ها هم توسط هیچ ارگان رسمی بین المللی تایید نشده.
دقیقا بالاخره این جا یه نفر پیدا شد که یه کم انصاف داشته باشه الکی نیست تو این دنیا اینقدر ظلم زیاده چون ظالما دارن راحت کارشون رو میکنن بدبخت هایی که واسه عدالت جون دادن شدن ظالم واقعا مسخرس
جالبه نصف مدارک از کساییه که معلوم نیست کین چندتاشونم کساییه بودن که تو بولیوی به چگوارا خیانت کردن به سیا پیوستن نمونش مونهه
سلام اقای دکتر
نکته دیگر فیلم پذیرش شرایط و تلاش های بعدی بود که نقش اول فیلم داشت در حالی که اون غر غرو پر ادعا یه جوری انکار وضع بد مبتلا شده تو رفتارش بود و نمیخواست قبول کنه که اکه تلاش نکنه ممکنه توسط گرگ ها خورده بشه
ممنون بابت معرفی تله شادمانی
خلاصه این که هر کسی هر چقد بزرگ و دانا، اگر نصیحتی برای شما داشت، اول به توانایی فکر کردن به گذشته او پی ببرید و بعد نصیحتهای او را گوش کنید!
سلام عیدتون مبارک
اقای مدنی در مورد این جمله بیشتر توضیح میدین
سلام میثم
سال نورو بهت تبریک میگم.
من با این جمله که گفتی”همینه که هست”مخالفم ومعتقدم ما باید امیدوار باشیم .درباب امیدواری وناامیدی،چیزی که به نظرم میاداینه که امیدواری به معنای نفی واقعیت نیست..ولی چیزی که مهم تر هست اینه که هیچکس ازناامیدی سودنبرده،ناامیدی ینی نابودی!والبته مدرکی هم نیست که همه کس ازامیدواری سود برده.ولی نکته اینجاست که امیدواری “امکان”سود دهی داره درحالی که ناامیدی مطلق هست.به نظرم بهترین جا برای ابراز این مدل فکر فیلم”رستگاری درشاوشنگ”هست که یادم نیست قبلا خودت معرفی کردی یانه.ولی اون فیلم کاملا به ما میفهمونه اعتقاد به امید چه نتیجه ای داره وناامیدی چه نتایجی.
اولین کتابی که از همینگوی خوندم همین بوده. به قدری من رو عاشق همینگوی کرده که بیشتر کتاباش رو خوندم و هنوزم میگم بهترین کتاب همینگوی بود. جدال مرگ و زندگی و تلاش برای پیروزی رو در همه کتابای همینگوی میشه دید.
حتما 4 کتابی رو که گفتی در ابتدای متن رو باید خوند. همش جذاب و دوست داشتنیه.
پیرمرد و دریا هم کوتاه و جذابه و بازم جدال مرگ و زندگیه.
جالبه که پیرمرد میتونه به قوه طبیعت غلبه کنه. همینگوی تو زندگی شخصیش هم درگیر جدال مرگ و زندگی بوده و دست آخر خودشو میکشه. خرید کتاب دست دوم
با سلام
واقعا سایت پرمحتوا و غنی ای دارین خوشحالم که باهاتون آشنا شدم
چند نکته و تلنگر از کسی که نیمی از وبلاگ گردیشون رو تو سایت شما هست:
– مطالب خوبیه ولی خوب نوشته نشده روان نیست.
– به عبارت دیگه محتوا خیلی خوبه ولی خوب بیان نشده.
کاش موارد زیر را رعایت کنین:
1- فونت نوشته تون تغییر بدید تا بهتر مخاطبتون با نوشته هاتون رابطه برقرار کنه
2- خیلی متنتون شلوغ و ترافیکش زیاده انگار خیلی ذهنتون شلوغ به نظر میاد طوری که میخاید همه چی رو یهویی بنویسین
3- خواننده وقتی متنتون رو میخونه کیف میکنه ولی فهم نمیکنه (پیچ و خم زیاد داره مث جاده چالوسه)
4- نظم نداره مطالبتون و مشوش و تلیت هس. (عذر میخام از این ادبیات عامیانه ولی ناچارا برای تفهیم استفاده میکنم چون کلمات دیگه ای که بتونه اینجوری مفهوم رو برسونه سراغ نداشتم)
5- با نقدهایی که کاربری به نام لیلا کرد کاملا موافقم و مثال هاتون خیلی هست یه مثال رو خوب بیان کنین بهتر از اینکه چند مثال رو مبهم و سرسری بگین. مثال زیاد زمانی خوبه که خوب هم بنویسی. مث اینه که یه شخصی به مهمونی بره و بخاد از هر میوه ای یه گاز بزنه در صورتی که اگه بشینه فقط مثلا میوه ی سیب رو کامل بخوره لذتش بیشتره تا فقط یه گاز از سیب بزنه مثلا و همینجوری ناخنک بزنه به هر میوه ای.
ببخشین صریح گفتم ولی واقعا حیف هست حرف های خوبتون رو اینجوری و با این روش به مخاطبتون برسونین.
مطالبتون پرباره و ممنونم از وقتی که برای این مطالب میذارین.
حمید عزیز سپاس از لطفت.
– میپذیرم روان نبودن رو، با تمرین طی سالها درست میشه، یعنی میشه روی روان بودن متمرکز شد ولی چیزهای دیگه از دست میرن و برای این که همه چیز به خوبی و خوشی تموم بشه وقت و یادگیری میخواد.
– فونت رو تغییر خواهم داد، پیشنهادی داشتی بگو، یا مثالی بزن،ببینم چی خوبه از دید شما.
– درست حدس زدی، ذهنم شلوغه و یک جوز سر ریز به حساب میآد این وبلاگ، یکم خوانندهها باید سختی بکشن تا این کلاف پیچیده رو باز کنن! باور کن گاهی مثل باز کردن کلاف لذت بخشه!
– برای فهم نکردن شاید این مطلب رو بخونی کمکت کنه، البته همونطور که گفتم قصد پوشوندن ضعفها رو ندارم، صرفا میخوام بگم با توجه به منابع، این ته زورمه.
– در مورد این سبک تعداد مثال یا کم بودن و کامل بودن مثال،باید به سبک قائل باشی، گاهی نوشتهها هدفش جدا شدن از یک مثال هست و میخواد معنایی که در چند مثال در کنار هم هست رو برسونه، کما این که اگر روی هر کدوم اون مثالها تاکید بشه، اصلا یک نتیجه دیگه حاصل میشه! این مثل رزولوشن و زوم میمونه. وقتی داری یک نقشه رو در یک زوم خاص (مثلا در سطح کشور) مشاهده میکنی یک چیزی میبینی و وفتی در سطح کوچه و خیابون میبینی یک چیز دیگه قراره انتقال داده بشه. اگر برای نمایش وضعیت عمومی کشور در سطح کوچه خیابون عمیق بشی، در واقع دچار یک اشتباه بزرگ شدی.
– یک موضوعی که وبلاگ داره و باید رعایت کرد (برای نویسنده) فرار از کمالگراییه، اگر درگیر چندباره نویسی بشی، اگر درگیر رعایت موارد مختلف بشی، چیزی ازش نمیمونه، بهتره بری سمت کتاب نوشتن. مثلا زمانی که قراره همین متنها کتاب بشه، سعی میشه خیلی از مواردی که گفتی رعایت بشه.
آقای مدنی عزیز ممنونم از اینکه پاسخگو بودین و برای مخاطبینت ارزش قائل هستی.
فونت پیشنهادی ام مث این سایت هست http://shahinkalantari.com که به نظرم خوب میاد.اندازه ی فونت هم تو این سایت خیلی خوبه برام.
راستی هر وقت تبدیل به کتابش کردی حتما اطلاع رسانی کن اینجا چون واقعا از اون کتاب هایی میشه که بایستی چند تا بخری و هدیه بدی.
بازم ممنونم از اینکه وقت می ذاری و در مورد کتاب می نویسی
منتظرم مطالب (چه طور و چگونه کتاب بخوانیم ) شما رو هم مشتاقانه بخونم امیدوارم زودتر بنویسی.
موفق باشی و سربلند و درخشان در آسمان وبلاگ ایران
From اميد on گاهی به همین سادگی بقیه زندگی رو یک جور دیگر میزییم! تنفر از خود، شرم و غرور
Go to commentFrom میثم مدنی on گاهی به همین سادگی بقیه زندگی رو یک جور دیگر میزییم! تنفر از خود، شرم و غرور
Go to commentFrom اميد on یک لیوان شیر و دو ساعت پیادهروی! (امیدواری یا نامیدی)
Go to commentFrom یوسفی on پاسخ به برخی پرسشها در مورد کتابخوانی (۱)
Go to commentFrom احسان کارگزارفرد on یک لیوان شیر و دو ساعت پیادهروی! (امیدواری یا نامیدی)
Go to commentFrom مريم زيدي on یک لیوان شیر و دو ساعت پیادهروی! (امیدواری یا نامیدی)
Go to commentFrom ارنستو on آقای چهگوارا... من رفیق تو نیستم.
Go to commentFrom علی on آقای چهگوارا... من رفیق تو نیستم.
Go to commentFrom حسین on یا مثل آدم زندگی کن و لذت ببر، یا بمیر!
Go to commentFrom مریم on هنر بله گفتن یا هنر نه گفتن
Go to commentFrom جعفرسیرجانی on یک لیوان شیر و دو ساعت پیادهروی! (امیدواری یا نامیدی)
Go to commentFrom بهزاد نوری on چرا کتاب بخوانیم؟ بخش سیونهم: کجایند زنگهایی که برای شما به صدا در آمدهاند؟
Go to commentFrom یوسف on مسئله اولویت و تعارض خطوط قرمز
Go to commentFrom ابراهیم عبداللهی on فرسودگی شغلی یا سرخوردگی شغلی. نگاهی هم به شینوبی
Go to commentFrom حمید on ۱- چرا کتاب بخوانیم؟ بخش پانزدهم: تا دنبال کار بینقص نگردیم، بلکه به دنبال کارهای خوب و بینقص بگردیم!
Go to commentFrom میثم مدنی on ۱- چرا کتاب بخوانیم؟ بخش پانزدهم: تا دنبال کار بینقص نگردیم، بلکه به دنبال کارهای خوب و بینقص بگردیم!
Go to commentFrom حمید on ۱- چرا کتاب بخوانیم؟ بخش پانزدهم: تا دنبال کار بینقص نگردیم، بلکه به دنبال کارهای خوب و بینقص بگردیم!
Go to commentFrom چاپچی on فرسودگی شغلی یا سرخوردگی شغلی. نگاهی هم به شینوبی
Go to commentFrom میثم مدنی on فرسودگی شغلی یا سرخوردگی شغلی. نگاهی هم به شینوبی
Go to commentFrom امین رضا on فرسودگی شغلی یا سرخوردگی شغلی. نگاهی هم به شینوبی
Go to comment