موضوعی که در یک جامعه آشفته، بسیار دیده میشه اینه که افراد زیادی در جامعه هستند که کار خودشون رو به درستی انجام نمیدن، برای کم کردن درد عذاب وجدان یا آروم کردن خودشون، دیگرانی که کار درستی انجام میدن رو توبیخ یا تحقیر میکنن. در نوشته «جوشاندن سر سگ در دیگ و بچه خرخون» بعد دیگری از این موضوع رو بررسی کرده بودم.
برچسب: مهارت و مسیر شغلی
خیلی موضوعات برای شماست نه برای دیگران
اینروزها خیلی ارزشها و موضوعات مختلف مطرح میشوند و ما، به جای این که به توسعه خودمان از طریق این ارزشها فکر کنیم، شروع میکنیم دیگران را با این موضوعات قضاوت کردن، تحقیر کردن، یا طبقهبندی کردن، در صورتی که آن موضوعات صرفا مصرف شخصی دارند و نه مصرف خارجی.
۱- اصلیترین موضوع در تعیین حس و حال ما انتظار است.
در این نوشته «کی ناراحت میشوید؟ و کی خوشحال میشوید؟» سوالی از شما پرسیده بودم، دوست داشتم با خودتان بنشینید و تحلیل کنید ببینید چه موقع خوشحال میشوید و چه موقع ناراحت، اگر در مثالهای آن نوشته دقت کنید، رد پای انتظار را در همه حالتها میبینید، باز هم برگردید و آن سوال را پاسخ دهید، و بنویسید، حال نوشتههای خود را تحلیل کنید. جالب نیست؟ رد پای انتظار در تمامی آنها دیده میشود. اگر بتوانید بحث انتظار را کنترل کنید، بخش بزرگی از ناراحتی خود را کنترل کردهاید، توانایی شاد کردن خود را خواهید داشت و از این دست.
مسئله اولویت و تعارض خطوط قرمز
۱- از اولویت تا خط قرمز
شاید بارها این موضوع رو ذکر کردم، اگر از بدترین انسانها و بهترینها بپرسی که آیا از عشق متنفری؟ آیا با دروغگویی موافقی؟ آیا با ورزش و زندگی سالم مخالفی؟ فکر نمی کنم درصد بالایی رو پیدا کنید که جواب منفی بهتون بده (نالههای شبکههای اجتماعی رو فراموش کنید). موضوع اینه که شما چقدر اولویت میدید؟ مثلا عاشق کشیدن سیگار شدید و اون رو بر ورزش ترجیح میدید، به همین خاطر بعدش هم نمیتونید زندگی سالمی داشته باشید.
قرار نیست همیشه درون گامهای کودکانه گیر بیفتید، آنها صرفا یک خط قرمز هستند.
فکر میکنم اولین جایی که اصطلاح baby step مطرح شد کتاب Baby Steps از Leo Marvin بود. و جایی که خیلی این کتاب و اصطلاح رایج شد در فیلم “What about bob? 1994” بود.
بعدها با الهام از این کتاب و سبک کایزن (یک سبک مدیریت ژاپنی است که احتمالا بعدها در موردش مینویسم ولی اگر قرار است مدیریت پروژهای را داشته باشید، یادگیری آن در کنار XP و کانبان و اسکرام خیلی مفید خواهد بود) کتابی نوشته شد با عنوان “One Small Step Can Change Your Life: The Kaizen Way” که به نظرم خیلی مفید هست برای خواندن، کتاب اول را من تا به حال گیر نیاوردم، کسی داشت برایم بفرستد.
خوب بودن به این معنی نیست که اجازه بدید حقتون ضایع بشه.
یک مشکلی من داشتم و دارم. گاهی افراد به خودشون این اجازه رو به من میدن که بهم بگن:
تو که این همه کتاب خوندی، این همه ادعا میکنی، چرا با من این جوری رفتار میکنی؟ چرا زیادی به من وقت نمیدی؟ چرا همه چیز رو نمیبخشی؟
سوال من همیشه اینه که:
من کجا گفتم که همه رو میبخشم؟ من کجا گفتم که به آدمهایی که آزارم میدن محبت میکنن؟ کجای این وبلاگ یا کجای عمرم گفتم که من عصبانی نمیشم؟ شاید گفته باشم تلاش میکنم خشم نگیرم، اما این هیچ ربطی به عصبانیت من نداره.
چرا کتاب بخوانیم؟ قسمت سیوهفتم: درک پروانههایی که طوفان میآفرینند و بادهایی که پروانه میکشند.
۱- جهل، دانش میآفریند آن هم از نوع جهل !
کمی پیش از گالیله را در نظر بگیرید، نه برگردیم به یونان باستان، هزاران خدا مشغول کار بودند تا برای شما باران ایجاد کنند، باد بیاید، خورشید حرکت کند یا این که شخصی قدرتمند شود! عادت شده بود که به محض این که کسی چیزی نمیدانست و از آن سر در نمیآورد، آن را به ارواح، جنها و خدایان نسبت دهد.
چرا کتاب بخوانیم؟ بخش سیوچهارم: تا یکی از اولین قضیههای هندسه، یعنی خم جردن را با عمق وجود درک کنیم!
پیش نوشت: شاید این نوشته کمی نامفهوم به نظر برسد. اما کمی صبر داشته باشید. شاید در انتها هم چیزی نفهمیدید، که باز هم کاملا طبیعی است.
۱- قهرمانان دستشویی میروند
راستش رو بخواهید، با آدمهای زیادی صحبت کردم و به الگوهاشون توجه کردم. جوری رفتار میکنند، انگار الگوها و اسطورههاشون انسان نیستند! البته این سالها الگوی بسیاری از جوانان، سوپرمنی است که از انسانهای معمولی موجود (با تعدادی موفقیت) ساختهاند. رسانهها هر چقدر کسی (یا چیزی) را بزرگتر کنند چه در جهت بد و چه در جهت بد، میتوانند دیگر از کوچکترین رفتارهای او خبر بسازند.