اینجا برخی سوالهایی که در جاهای مختلف پرسیده شده و جوابشون نسبتا کوتاهه رو مینویسم. ممکنه بعدا بیشتر بنویسم. البته من اصل سوال رو میگذارم که مربوط به دوستانه. اگر خودشون درخواست بدن، میتونم نامشون رو کنار سوال بگذارم. اما چون در ایمیل مطرح شد، حفظ حریم اونها برای من واجبه.
شما مطالعاتتون باید به سه بخش تقسیم بشه.
- اونهایی که به مسیر شغلی (با شغل فرق میکنه) مربوطه
- اونهایی که علاقه لحظهای شماست.
- اونهایی که جزء دغدغههای شماست.
هر سه مورد در زندگی لازم است. مهم تقسیم زمان و انرژی است که کمی در سوال زیر پاسخ دادهام. از طرفی برنامه داشتن برای مطالعه نیز مهم است. نباید سر نخ را گم کنید! من آدمهای زیادی دیدم که موقع امتحان، یک پروژه خیلی مهم، حتی کنکور یک کتاب جذاب را دست گرفتهاند این کار اشتباهه. من یک فصل در نقشه راهم اضافه کردم که چه موقع کتاب نخوانیم. اون به این موارد اشاره داره. شما باید برای هر سه جا باز کنید و اصل رو فدای فرع نکنید.
پال هالموس را شاید خیلی از شما نشناسید اما برای من اسطوره است. او یک معلم و استاد بزرگ ریاضیات بود که متاسفانه چند سال پیش فوت کردند. از او زیاد نقل قول دارم. اما یکی از مهمترینهایش که نمیدانم کجا بود این است:
سعی کنید در زمینههای بیربط به حوزه تحقیقاتیتان مطالعه و پژوهش داشته باشید و مطمئن باشید این بیربطی همیشگی نیست!
برای این بخش حرف زیاد دارم، اما بماند برای بعد.
سوال ۲- اول اینکه به نظر شما اگر جریان مطالعات روزانه به صورت سیر خطی و موضوع محور باشد بهره وری بیشتری حاصل می شود و اثربخش تر است (به این صورت که براساس روش رایج و مرسوم خواندن یک کتاب از اول تا آخر عمل کنیم و به عبارتی از این شاخه به آن شاخه نپریم)،یا اینکه چند محور را به صورت موازی با هم پیش ببریم وذهن خود را روزانه، روی چند موضوع متمرکز ساخته و صرفا به دنبال مطالعه ی کمی و صرف به اتمام رساندن یک کتاب نباشیم؟
مسلما مورد ۱ (حتی ۲و ۳) ممکنه یک ترم، تا ۳ سال طول بکشه. من خودم بعضی کتابها رو در سه سال تموم کردم. حتی موارد بعدی هم همینطور.من اگر تاکید میکردم که یک کتاب را تمام کنید، این است که همه کتابها را گاز نزنید و بندازید دور. اما به قطع، خیلی از کتابها تازه به وسطش که میرسید میفهمید باید یک کتاب دیگر برای درک بخوانید. این موضوع زیاد پیش میاد. اما باید برنامه داشته باشید و زمان تعیین کنید. اگر عمق متن (+) زیر ۳ است، سریع تمامش کنید. بگذارید بعدا بهش مراجعه کنید و چیزهای جدید را برداشت کنید. لزومی نداره یک کتاب را فقط یک بار بخوانید.
پیشنهادم این است که اگر یک کتاب را میتوانید زود تمام کنید، تمامش کنید و بعد برای عمق بیشتر بهش مراجعه کنید.
در این مورد، مفصل در « نکاتی برای کتابخوانی. ۴- کتابها را مانند لمس آرام ظرف کثیفی بخوانید، که میخواهید پاک شود. چند بار آرام لمس کنید.» توضیح خواهم داد.
سوال ۳- در جریان مطالعه وسواس بیش از حد به خرج دادن و گاهی چند ماه را به مطالعه، نت برداری، تحلیل و ارزیابی یک کتاب اختصاص دادن و نتیجه ی طبیعی آن را که همان کندی در مطالعه و کاهش کمیت مطالعه است، متحمل شدن، روش صحیحی است یا خیر؟
خیر، در این بخش هم گفتهام، سعی کنید از وسواس دوری کنید. البته گاهی باید معنی وسواس را هم دقیق کنیم. گاهی یک کتاب سه سال مطالعه میخواهد. اما توصیهام این است که چندین بار (حتی اگر نمیفهمید) مرور شود (مگر خیلی حجیم یا چند جلدی باشد که دیگر یک کتاب نیست!). در هر بار مرور سعی کنید کمی اطلاعات را در ذهن خود پردازش کنید.
البته روحیه و مدل ذهنی افراد هم بیتاثیر نیست. تمام حرفهایی که من میزنم شاید برای آدمی برای روحیه من خوب باشد، چون بخش عمدهای از آن مربوط به تجربیات و مطالعات محدود من است.
سوال ۴: من در وبلاگم در مورد کتابهایی که میخونم مینویسم و حسم بهشون رو ثبت میکنم. مثلا اگر بخشی از جمله های کتاب مفید باشد، رو می نویسم. الان کار من هم اشتباه هست یا نه؟ آيا نوشتن یا مطالعه در Goodreads غلطه؟
جواب سوال خیر است. این کار غلط نیست، به شرطی که حواستون باشه:
- بگذارید چند وقت از خوندنتون بگذره و بعد در موردش بنویسید.
- بدون نگاه به متن کتاب، تحلیلتون یا حتی جملات رو بنویسید (حتی با اشتباهاتی که بعدا با نگاه به کتاب اصلاحش میکنید). این کار شما رو از کپی کاری دور میکنه و مجبورتون میکنه حداقل یک بار حرفی که میزنید رو توی ذهن پردازش کرده باشید.
- اصرار به زیاد کردن تعداد یا نوشتن در مورد کتابهای روی بورس (پرفروش) یا باکلاس نداشته باشید.
- به اندازه کافی زمان برای نشخوار کتاب بگذارید. یک مشکلی که ممکنه به وجود بیاد اینه که سعی میکنید مرتب تعداد کتابتون رو افزایش بدید تا بیشتر بنویسید. از نظر من این کار درست نیست. من الان کلی کتاب خوب خوندم و فیلمهای خوب نگاه کردم که دوست داشتم در موردشون بنویسم. اما مشکل این جا بود که این کار باعث میشد کاربری فیلم دیدن و کتاب خوندن برای من عوض بشه! من ترجیحم اینه که این اتفاق نیفته اگر چه خیلیها دوست دارن این اتفاق بیفته.
اگر شرایط بالا رعایت بشه اتفاقا این کار خیلی هم خوبه. یکی از روشهایی که میشه کتابخون موند و لذت برد همین کاره. اما فقط کمی آرامش و صبر داشته باشید و حواستون باشه کپی نکنید.
شخصا خیلی از کتابهایی که خوندم رو میتونستم توصیه کنم و کلی هم اون بخشهای مغزم رو قلقلک بدم که ببین چه قدر کتابخون به نظر میای! حتی سعی دارم از کتابهای تخصصی و سنگینتر هم توی این فضا ننویسم تا خودم رو محک بزنم ببینم با همینها چی دارم برای گفتن. این بخش عدم معرفی کتاب رو بگذارید به حساب خودخواهیم.
البته سر صبر پیشنهاداتم رو خواهم نوشت.
سوال ۵: خیلی مشتاقم در مورد goodreads و علت عدم استفاده از اون بیشتر و سریعتر بدونم که زودتر خودم رو از مسیر گمراهی که عنوان کردین و شاید ناخواسته توی اون مسیر باشم، نجات بدم.
من یک جواب کوتاه دارم که اینجا مینویسم، سه جواب بلند هم دارم که در بخشهای مختلف نوشته میشن. جواب کوتاه من اینه.
اصلا این ابزار یا یک شبکه اجتماعی رو به صورت کلی در نظر بگیر. یکی رو در ذهن ثابت در نظر بگیرید.
i- کاربرد اصلیش چیه؟
iii- چه زمانی به درد من میخوره؟
iii-چقدر بلدم باهاش کار کنم؟
iv-چقدر احتمال داره من رو از کاربرد اصلیش دور کنه؟ یعنی مثلا آیا برای درست کردن ابرو، احتمالش هست چشم طرف کور بشه؟
حالا میتونم به سه نکته اشاره کنم.
۱لف) اگر توی نقشه راه این دیده باشید، تاکید من روی هدفگذاری درونی و بیان مسیر بود. یعنی این که شما به جای این که بیاید از تعداد کتابی که خوندید بگید، به جاش از ساعاتی که بابت مطالعه میگذارید بگید، از پایداریتون بگید.
این کار کمکتون میکنه بهتر به هدفی که در ذهن دارید برسید. شما یک نگاهی به goodreads بکنید. به نظر شما الان کارکرد اصلی اون چیه؟ قرار بوده چی باشه؟ هدفگذاری اون شبکه در چیه؟ آیا خوندن کتابهای بیشتره؟ یا جذب تعداد بیشتر و گرفتن زمان بیشتر شما در اون شبکه؟
ب) کتابهای پرفروش و اصطلاحا باکلاس ، اغلب به یک خاطر دیگه پر فروشن! یا جایزه از یه جایی بردن که هیچ ربطی به ما ندارن! یا توی بازاریابیهای شبکهای، زیاد ارجاع داده شدن! یا ناشر و نویسنده بزرگی داشتن، یا به صورت انتقادی، بخشی از جامعه امروزی رو به صورت ناقص نقد کردند (بیشعوری). بخشی هم البته برای کتابهای واقعا خوب میمونه. در فصل «۶- چطور کتاب انتخاب کنیم و بخریم؟» چند بخش رو به این موضوع اختصاص دادم.
نکته این جاست که وقتی در یک جامعه قرار میگیرید که همه دارن در مورد کتاب X حرف میزنن، شما نمیتونی مثل گذشته مسیر برنامهریزیشُدَت رو پِی بگیری. سعی میکنی خودت رو با اون جامعه وِفق بدی. اگر خیلی به خودت مطمئنی …. مشکلی نیست. اما من میترسم از خودم و علت نرفتنم به سمت این شبکهها هم همینه.
ج) از یک طرف مسیر رسیدن به کتابهای سنگین و سخت طولانیه، و از طرف دیگه زمان مطالعه واقعی یک کتاب سنگین و خوب زیاده.
شما باید کلی زمان بگذارید تا بتونید یک کتاب فلسفی، ریاضی، مفهومی و … رو بخونید. تازه همون کتاب رو هم کلی طول میکشه بخونی و بفهمی. کلی باید به خودت وقت بدی پردازشش کنی. اما بعضی مواقع شما مرتب با شلاقهای تشویق دیگران، تشویق میشی که کتابهای نامناسب را یکی پس از دیگری تموم کنی. شاید این روش در کوتاه مدت جواب بده، ولی بعد از چند وقت، اون شلاقها، برات طبیعی میشن و انگیزه کافی برای ادامه مطالعه نمیمونه.
امیدوارم منابع مناسب گیر بیارم تا یک گزارش کامل و علمی در این مورد بنویسم. نمیگم ازش استفاده نکنید. اتفاقا یکی از ابزارهای تشخیص کتاب خوب همین مورده، اما اگر کار باهاش رو یاد نگیرید مثل کوکائینی میشه که شما برای افزایش توان ذهنی یا بیدار ماندن در امتحانات درسی استفاده میکنید، ولی بعدش به خاطر اعتیاد به همون مواد، کلا درس رو رها میکنید.
سوال۶: در موضوع X علاقه دارم مطالعه کنم، با چه کتابهایی شروع کنم؟
چند پیشنهاد رو به صورت نکتهوار مینویسم.
نکته اول این که زبان مطالعاتی انگلیسیتون رو یکم خوب کنید در حد دبیرستان! یعنی کتابهای دبیرستان رو بردارید و سعی کنید تمریناتش رو حل کنید. خیلی هم خوبن اما برای بعد از مدرسه نه موقع مدرسه! نیاز نیست بتونین حرف بزنید، فقط کافیه بتونید ۷۰ درصد متن یک روزنامه انگلیسی رو بفهمید، یا مقالات تخصصیتون رو بخونید.
نکته دوم: اگر موضوع خیلی بومی (ادبیات، سیاست داخلی و …) نیست، یک نگاهی به کالجها و دانشگاههای خوب دنیا بندازید، ببینید درسهای آغازی در اون رشته رو با چه منابعی شروع میکنن؟ سعی کنید کتابهای عمومی اون منابع رو به عنوان شروع در حوزه تخصصیتون آغاز کنید. مخصوصا اگر استادهای خوب پیدا کنید که معمولا برای اون حوزه کلی مطلب دارن، از اونها استفاده کنید. مشکل ما در ایران اینه که خیلی از استادا، به روز نیستند یا سایتشون رو به روز نمیکنن (خارج هم همینطوره ولی احتمال پیدا کردن مورد مناسب بیشتره). معلومه که اگر بتونین توی ایران چند تا استاد اینجوری پیدا کنید که خیلی بهتره.
نکته سوم: اگر در تهران یا شهرستانهای بزرگ هستید، بعد از کتابخونها، از کتابفروشها و کتابفروشیها کمک بگیرید. برید دو سه تا کتابفروشی، از کتابفروش بخواهید در اون زمینه بهتون کتاب معرفی کنه. چند تاشون رو همونجا باز کنید، ببینید الان با کدوم ارتباط برقرار میکنید و فصلهای همگنتری داره. یکی رو بردارید و برید هفته دیگه که اون کتاب رو خوندید، بعدی رو انتخاب کنید. حالا دیگه شما آدم هفته پیش نیستید! تا یه جایی پیش برید که بتونید چند تایی کتاب بردارید. اگر چه میتونید حتی از کتابخونههای دانشگاه و عمومی هم استفاده کنید و لزومی به پرداخت پول نیست.
نکته چهارم: درخت کتاب بسازید. وقتی یک مولف، ناشر، سبک، مترجم یا حوزه خوبی رو پیدا کردید، سعی کنید تا اونجا که میشه از کتابهای معرفی شده در اون سیستم استفاده کنید. البته باید مواظب باشید توی دام کپی شدن متنها نباشید، اما یکم جلو برید خودتون میفمید.
نکته پنجم: اگر خیلی دیگه همه چیز براتون تکراری شده، چند تا مجله در حوزه تخصصیتون رو نگاه کنید. در اونجا یک سری کتابها و مقالات جدید خوب پیدا میکنید، حالا با خودشون و مراجعشون ادامه بدید. من الان چند تا مجله رو میخرم صرف برای این که منابع خوب در حوزه جامعهشناسی معرفی میکنن، همین.
سوال ۷: نشخوار کتاب چجوری باید باشه؟ ارادی یا غیرارادی؟ در چه حالتی بهتره رخ بده؟
نشخوار تا جایی که میشه باید ارادی باشه. اما بعد از مدتی ذهنتون یاد میگیره زمان رو غیرارادی نسبت بده! خود نشخوار ولی باید ارادی باشه! من برای این موضوع یک نوشته کامل خواهم نوشت که در تاکسی، پیادهروی، اتوبوس و … کتاب نخونید! سعی کنید یا کتاب صوتی گوش بدید یا نشخوار کنید. فقط توی قطار، هواپیما، کشتی و مترو (وسایل نقلیه خیلی بزرگ) مطالعه کنید. در غیر این صورت اثرات جبرانناپذیری روی مغز و چشم داره. در واقع در جاهایی مطالعه کنید که لرزشهای ریز نداشته باشه.
در مورد اغلب جوابهای بالا مفصلتر خواهم نوشت.
جناب مدنی
بی نهایت سپاسگزارم از پاسخ های جامع و دقیقتون.
موفق باشید.
جناب مدنی میشه به من یه کتاب خیلی خوب برای خودشناسی و یک کتاب دیگه هم برای افزایش عزت نفس معرفی کنید؟
مثلا “نیمه تاریک وجود” رو خوندم و خوب بود اما کتابی عمیق تر میخوام
یه مورد دیگه اینکه یه دوست خیلی کتاب خون دارم که اصلا رمان نمیخونه!میگه وقت تلف کردنه!ولی مثلا لذتی که من از خوندن “بینوایان”ِ ویکتور هوگو بردم یا “بر باد رفته”ِ مارگارت میچل ،فوق العاده بود و دوست داشتم هیچ وقت خوندنشون تموم نشه
خودشناسی و عزت نفس رو از چند جنبه میشه بررسی کرد. اما من یک توصیه دارم.
سعی نکنید به طور مستقیم به ضعفها و مشکلاتتون حمله کنید. ممکنه مشکل در یک جای دیگه باشه. ممکنه علت نداشتن عزت نفستون کمالگرایی، گیر کردن در نظام فکری مرید و مرشدی، مشکلات تامینی در کودکی و … باشه. اون موقع مطالعه مستقیم در این حوزه فقط مثل یک مُسَکن میشه که به طور موقت درد اصلی رو پنهان میکنه!
فقط این کمک رو میتونم بهتون بکنم که معمولا نداشتن عزت نفس یک ضعف ذهنی وابسته است، یعنی باید علتش رو در چیزهای دیگه جستجو کنید.
برای خودشناسی دقیقتر حرف بزنید. ما یک بحثی داریم مربوط میشه به تستهای شخصیتشناسی که به کارگیریش برای خودتون اصلا توصیه نمیشه و کارکردشون چیز دیگهای بوده. بخش «چرا کتاب بخوانیم: * تا اسیر اسمهای بزرگ، آزمونهای احمقانه و نامرتبط و استحاله زمان نشویم.» به همین موضوع مربوط میشه.
یک بخش دیگه میشه مربوط به شناخت یک سری تواناییهای ذاتی و اکتسابی شما که اونها یک سری منابع دارن که باید تا حد ممکن بیشتر بخونید.
یک سری دیگه مربوط میشه به این که: من کاری ندارم چی هستم، دوست دارم بدونم بهترین مسیر برای من کدومه!
هر کدوم از موارد بالا (و خیلی از موارد دیگه) مسیرهای متفاوتی رو میطلبن. البته توی بحث مسیر شغلی روی این موارد بیشتر مینویسم.
با سلام؛ چند سوال برام پیش اومد که ممنون میشم اگه فرصتش بود پاسخ بدید.
اگر موضوعی در دانش که انتخاب کرده ایم و مرتبط با مسیر شغلیمون هست گستردگی زیادی داشته باشه و به عبارتی فرارشته ای باشه و ابتدای راه مطالعه باشیم؛ نظر شما درباره ترتیب مطالعاتی مطلوب به چه صورته؟ چند کتاب از دید مختلف به موضوع انتخاب کنیم و مدتی در سطح مفاهیم و مقدمات بمونیم یا در یک شاخه تخصصی کار کنیم و از دید همون شاخه سایر رشته های مرتبط رو هم کم کم بشناسیم. وقتی چند کتاب در یک موضوع میخرم خیلی به تردید میفتم که همه رو یک بار بخونم بعد عمیق تر شم و بینشون ارتباط ها را تشخیص بدم یا یکی رو که خوندم برم سراغ ارجاعات و مقالات در اون زمینه و عمیق بشم و بعدا سراغ کتاب بعدی برم.
موضوع دیگه ای هم که هست حدود مطالعه تخصصی رو چطور می بینید؟ باید دامنه رو تا حدی محدود کنیم تا به عمق برسیم و بتونیم دانشمون رو عملیاتی کنیم. چطور حدود خودمون رو در مطالعه تخصصی پیدا کنیم که به دانش کاربردی برسیم؟
حیطه مطالعاتی فعلی من آموزش شناختی هست که از روان شناسی تربیتی و فلسفه تا علوم اعصاب و … رو شامل میشه.
سلام
۱: معمولا باید ببینید هدفتون چندساله است؟ آیا مسیر اولیه مطالعه رو ۱ ساله چیدید؟ یا ۸ ساله؟ برای اون بلوک زمانی حالا برنامهریزی میکنید تا به قدر کافی رشد کنید، بعد یک رشته دیگه (یا همون رشته در تخصص دیگه) رو انتخاب کنید.
هر حوزهای که مورد نظر شما باشه، یک سری کتابهای اصلی داره برای مطالعه. اون کتابهای اصلی باید جزء اولویتهای مطالعه شما باشن. با توجه به این که اغلب این کتابها ممکنه چند ماه طول بکشن و حکم کتابهای کاری و درسی شما رو دارند، ربطی به زمانی که برای کتاب غیرکاری و غیر درسی میٰ گذارید نداره. بنابراین زمان عمده خودتون رو روی کتابهای اصلی بگذارید و یک زمان کمتر رو به کتابهای جانبی نسبت بدید.
۲: بهتره برای اینکار متخصص رشته خودتون رو پیدا کنید و ازش مسیر بگیرید. اما ترجیح اینه که حداقل یک کتاب خوب از هر حوزه (مرتبط) رو بخونید. باید خطر کاریکاتوری شدن ذهنتون رو به حداقل برسونید. تا ۲ سال از مطالعه خیلی خیلی تخصصی دوری کنید.
تشکر بسیار از جوابتون؛ ممنونم که توجهم رو به برنامه زمانی درازمدت مطالعه تخصصی و زمان گذاشتن روی کتاب های اصلی جلب کردید. متاسفانه برنامه زمانی مشخصی و همینطور لیستی از کتاب های اصلی تهیه نکرده ام، حتما روشون فکر می کنم و ساختار اولیه ای طرح ریزی می کنم.
یکی از راههایی که به نظر من میتواند به افزایش سرانه مطالعه کمک کند وجود یک اپلیکیشن است که محتوای صوتی خوب و کاربردی داشته باشد بهاین صورت که شما میتوانید از زمانهای تلف شده خود به نحو احسنت و تنها با گوش دادن به این کتابهای صوتی استفاده کنید به طور مثال زمانی که داخل ماشین و یا در ترافیک هستید.
یکی از اپلیکیشنهایی که کتاب الکترونیکی و صوتی خوب و مفید دارد اپلیکیشن خوانا است که برنامههایی هم برای افزایش سرانه مطالعه در آیندهای نه چندان دور دارد.
باعث سرافرازی است که از وبسایت و اپلیکیشن ما دیدن فرمایید.
http://www.khanabooks.com
سلام آقای مدنی بنده هروقت یه متنی را یا کتابی را مطالعه میکنم متن را درک نمیکنم یا خط قبلش را یادم نیس آخه چرا ذهنم اینطوری شده چیکار کنم لطفا راهکار بگید