الزام خود به «طی طریق» در راه هدف از طریق اعلام به دیگران
جامعه سعی میکنه ما رو مرتب بترسونه، تا ازش جدا نشیم (بیشترش از روی خیرخواهیه). برا همینه که میگن:
گر خواهی نشوی رسوا، همرنگ جماعت شو.
من نمیخوام مثل خیلیهای دیگه بگم این ضربالمثل درسته یا غلط. نکتم اینه که
چه ایرادی در رسوا شدن میبینید اگر، نتیجه تلاش بالا بردن احتمال رسیدن به یک نتیجه عالی بوده باشد؟
یادمه هر وقت از رسیدن به اهدافم میگفتم و تلاش میکردم مسیر رو با قدرت پیش برم … خیلی از اطرافیان میگفتن: برای چی میگی؟ نگو چشمت میزنن… اگر نرسیدی مسخرت میکنن. جالبه که، من به خواستههام (که شاید بعدا ارزش چندانی برام نداشتن) رسیدم، اما دیگه اون اطرافیان رو زیاد ندیدم!
روی تاثیر گفتن یک هدف به اطرافیان و نگفتنش تحقیقات زیادی شده. به این نتیجه رسیدن که (یک پست کامل براش میگذارم، فعلا خلاصش رو میگم) با گفتن اصل یک هدف به دیگران، احتمال رسیدن به اون هدف کاهش پیدا میکنه. از طرف دیگه، همون محققین میگن که اگر به جای هدف، ملزومات کار رسیدن بهش رو به بگید (یعنی مسیری که میخواهید برید رو توصیف کنید و نه هدف رو)، شانستون افزایش پیدا میکنه. بگذارید با یک مثال توضیح بدم:
شما میخواهید لاغر کنید. حتی دقیق هم تعیین کردید که میخواهید تا اسفند وزنتون رو برسونید به ۷۰ کیلو. در دو حالت میتونید در راستای هدفتون با اطرافیان حرف بزنید:
۱- من میخواهم تا اسفند برسم به ۷۰ کیلو.
۲- من باید پیتزا، سرخکردنی، مخلفات (بیسکوییت، کلوچه، چیپس و …) نخورم و روزی ۳۰ دقیقه پیادهروی کنم.
جفت موارد فوق، دارن به یک نتیجه اشاره میکنن، اما بالایی مضره و پایینی بسیار اثر بخش! جالبه که اگر پایینی رو خوب بگید، حتی گفتن شماره ۱ هم کماثر میشه. حالا در مورد کتاب هم میتونید دو تا موضوع رو به اطرافیانتون بگید:
۱- من میخوام تا ۲ سال دیگه یک متخصص در حوزه X بشم. خیلی خفن بشم و …
۲- من باید هفتهای یک کتاب در حوزه X بخونم و نشریات حوزه مورد نظرم رو به صورت مرتب مطالعه کنم.
باز هم اولی مضر ولی دومی سودبخشه! بگذارید اصلا در مورد همین وبلاگ حرف بزنیم.
۱- من میخوام یک کتاب اصل، خیلی خفن و پر محتوا در مورد کتابخوانی بنویسم که حداقل ۸۰۰ صفحه مطلب داره.
۲- من باید یک روز در میان، حداقل یک مطلب در اون مورد بگذارم، که یک حداقلهای کمی و کیفی رو داشته باشه.
اولی رو من نمیتونم ادعا کنم، اما فکر میکنم دومی برای من سودمند باشه. توجه کنید، اولی رو باید در ذهن داشته باشید و به کسی نگید. دومی رو باید هم در ذهن داشته باشید، هم بهش عمل کنید و هم به دیگران بگید.
حالا، مثل هر پروژه دیگهای که انجام دادم و میدم، بعد از چند وقت که یکم ذهنم روش مترکز شد، یک «شِبهِنقشه راه» طراحی میکنم، با کمی جزئیات و زمانبندی. هدفم از خلق این نوشته، نهتنها ایجاد یک نقشه راه برای خودمه، بلکه یک تعهد خارجی هست که من رو مجبور کنه، یک سری حداقلها رو رعایت کنم. اون حداقلها رو با شما عهد میبندم و سعی میکنم همشون رو اجرا کنم.
۱-هر ماه حداقل ۱۰ بخش در مورد کتابخوانی نوشته بشه. (بخشها رو در فهرست زیر تعیین کردم)
۲- هر نوشته بدون این که در اون آب بسته بشه، باید حداقل ۸۰۰ کلمه باشه.
۳- اگر یکی از موارد فوق رو در یک ماه اجرا نکردم، ماه بعدش با جریمه «حداقل ۲۰ درصد بهره» جبرانش کنم.
شما هم میتونید چنین عهدهایی با خودتون ببندید، برای من خیلی جالب بود، برخی از افرادی که من قبولشون داشتم، توصیف ID شبکه اجتماعیشون رو به جای این که بنویسن «یک آذر ماهی جذاب» نوشته بودن «خواندن ۵۰ کتاب در سال». یعنی با وجود کار زیاد، همه جا، جار میزنن که من باید این کار رو بکنم. ذهن ما دنبال راه راحت میره. اگر کمی بهش راحت بگیرین، تمام عادات شما رو خراب میکنه.
فهرست فصلها و بخشهای مربوط به کتابخوانی
اوایل که میخواستم در مورد کتابخوانی بنویسم، یک کلیاتی در ذهنم بود. هدفم این بود که تجربم و مطالعاتم رو با شما در میون بگذارم. این شد که یک طرح خیلی ساده اولیه (در حد عنوان فصل) استخراج کردم، در مورد این که قراره به چه چیزی تبدیل بشه هیچ دیدی نداشتم. همینطور نوشتم و نوشتم. حالا بعد از ۳۰ روز نوشتن، تصمیم گرفتم تا عزمم رو جذم کنم تا یک لایه پایینتر برم و در حد بخش هم بنویسم، تا شما هم بدونید قراره این قطار به کجا بره؟
قبل از این که به فهرست نگاه کنید، لازم میدونم چند تا نکته رو خدمتتون عرض کنم.
۱- فهرستی که در زیر مشاهده میکنید، یک فهرست زنده است. یعنی با دیدگاههای شما و چیزهایی که به ذهنم میرسه، بخشهای جدیدی رو در این فهرست تزریق خواهم کرد.
برای این که شما هم از تغییرات مطلع بشید، از دو طریق به شما خواهم گفت که چه چیزی در فهرست اضافه شده: اول این که از امروز اگر چیز جدیدی اضافه شد اونها رو با رنگ قرمز نشون میدم. دوم: همیشه تاریخ بروزرسانیش رو اعلام میکنم.
۲- اگر محتوای بخشی رو بنویسم، اون رو لینکش میدم به صفحه مورد نظر. از طرفی دیگه زیرش یک خط کشیده خواهد شد (الان ۱۹ بخش چرا کتاب بخوانیم لینک دارن).
۳- حتما نقصها رو به من بگید تا اضافه کنم. میتونید بخشهای پیشنهادیتون رو به عنوان دیدگاه، زیر همین نوشته اعلام کنید. دوست دارم با هم، یک طرح نو در اندازیم و یک محتوای به اندازه کافی جامع بنویسیم.
۴- برخی مطالب، در پاسخ به دیدگاههای شما یا به صورت یک نکته جانبی در حوزه کتابخوانی نوشته شده و خواهد شد. اونها رو به عنوان ضمایم در انتهای فهرست آوردم و میآرم.
۵- برای دسترسی شما، یک گزینه در فهرست برای این صفحه ایجاد خواهم کرد، همچنین در زیر صفحه (footer) هم یک لینک ثابت برایش منظور خواهم کرد.
۶- بخشهای * (ستاره)دار، آنهایی هستند که به لحاظ نوشتن تکمیلی هستند و نه خواندن! یعنی دقیقا جزئی از بخشها هستند اما من برای این که خیلی دچار کمالگرایی نشوم، ایده را مینویسم تا بعدها در همان بخش تکمیلشان کنم. در واقع ستارهدارها، در ترتیب نوشتن، اولویت آخر را دارند.
آخرین بروزرسانی ۱۵ خرداد ۱۳۹۸
مقدمه
۱- چرا کتاب بخوانیم؟
- بخش اول: ۱ مساوی ۴!
- بخش دوم: تا ذهنچران و چشمچران نباشیم!
- بخش سوم: به تعویق انداختن لذت و انجام کارهای غیر فوری و ضروری!
- بخش چهارم: تا کتابها نوشته شوند.
- بخش پنجم: تا استثمار نشویم.
- بخش ششم: تا نگاه به گذشته و آینده را یاد بگیریم.
- بخش هفتم: تا لذت از درد را یاد بگیریم.
- بخش هشتم: تا فرایند واقعی پیشرفت و زندگی را ببینیم.
- بخش نهم: تا آغاز کردن و پایان دادن را تمرین کنیم.
- بخش دهم: تا خرید را یاد بگیریم!
- بخش یازدهم: تا با ارزشترین و زیباترین شی تزئینی ممکن را داشته باشیم (کتابخانه).
- بخش دوازدهم: تا حرف تازه داشته باشیم.
- بخش سیزدهم: تا یاد بگیریم، درخت همیشه سبز، بی بَر و بار است.
- بخش چهاردهم: تا نحوه استفاده از جادوی کلمات و افسون واژگان را یاد بگیریم.
- بخش پانزدهم: تا دنبال کار بینقص نگردیم، بلکه به دنبال کارهای خوب و بینقص بگردیم!
- بخش شانزدهم: تا یاد بگیریم چه زمانی، چگونه و برای چه قضاوت کنیم.
- بخش هفدهم: به خاطر دیدن نخود و قوی سیاه
- بخش هجدهم: تا لَنگ دانش نمانیم.
- بخش نوزدهم: تا قوه تخیل و رویاپردازی را تمرین دهیم.
- بخش بیستم: محبت کردن، عشق ورزیدن، یادگرفتنی است، ذاتی نیست. با کتاب میشود یاد گرفت چیزهایی را که اطرافیان یاد ندادند.
- بخش بیست و یکم: مشاهده دیدنیها، چشیدن طعمها و شنیدن آواهایی که دیگر نیستند.
- بخش بیست و دوم: تا عادت نکنیم؛ چون یک ماهی آزاد که به آب مسموم عادت میکند!
- بخش بیست و سوم: تا یاد گرفتن را بیاموزیم.
- بخش بیست و چهارم: تا یادبگیریم چکونه در آینده خود سنگ بیندازیم!
- بخش بیست و پنجم: تا بدانیم درخت با آب و کود، میوه نمیدهد (زمان میخواهد).
- بخش بیست و ششم: تا لیلی و مجنونها طلاق نگیرند!
- بخش بیست و هفتم: تا از بیماری قرن خلاصی یابیم (کاهش استرس)
- بخش بیست و هشتم: تا بجوشد آب از بالا و پست (حرص دانش)
- بخش بیست و نهم: بگذاریم تا ذهنمان آسودهتر، لذتبخشتر، تندتر و بیشتر بِدَود.
- بخش سیام: از نظریه توهم کبوتری تا فیزیک مکانیک
- بخش سی و یکم: تا «ایستادن در میانه» و «لذت از مسیر» طریق زندگی (موفق یا معمولی) را بیاموزیم.
- بخش سی و دوم: فقط برای تفریح.
- بخش سی و سوم: به خاطر تولد تدریجی یک رویا.
- بخش سیوچهارم: تا یکی از اولین قضیههای هندسه، یعنی خم جردن را با عمق وجود درک کنیم!
- بخش سیوپنجم: تا اسیر اسمهای بزرگ، آزمونهای احمقانه و استحاله زمان نشویم.
- بخش سیو ششم: مثل آن کسی نباشیم که در چاه، خاک را از زیر پا میکند و بر سر خود میریخت و بدتر از همه اسمش را کار میگذاشت.
- قسمت سیوهفتم: درک پروانههایی که طوفان میآفرینند و بادهایی که پروانه میکشند.
- بخش سیوهشتم: فرایند بسیار آرامِ تبدیل ژن بد به ژن خوب.
- بخش سیونهم: کجایند زنگهایی که برای شما به صدا در آمدهاند.
- بخش چهلم: حصول به گنجِ ابعاد تجربه.
- بخش چهلم و یکم: حاصل دورِ زندگی صحبت آشنا بود.
- * برای همگامی با تیکتاک عقربهها، درک فصلها و فاصله میان نفسها
- * این همه آدم (به طور متوسط) با سواد، سختکوش، و فرهنگی،…. حتما یک چیزی داره دیگه! (برگرفته از مردان آنجلس)
- * کتاب خود حاصل کیمیاست و کیمیا میکند.
- * تا بخورد آب، زمینی که بلند است.
۲- کتاب چیست؟ وقتی از کتاب خواندن صحبت میکنیم دقیقا داریم در مورد چی حرف میزنیم؟
- مروری بر تعریف و مفهوم «کتاب»
- کتاب دیجیتال، کتاب صوتی، کتاب چاپی، کتاب پاورقیوار، کتاب زنده (۱). آیا یار مهربان من یک دیکتاتور خوب است؟
-
بین کتاب یکجا، کتاب پاورقیوار و کتاب زنده: کدام را انتخاب کنیم؟ مزیت و معایب هر کدام چیست؟
- بین کتاب دیجیتال، کتاب صوتی، کتاب چاپی، کتاب پاورقیوار، کتاب زنده (۲)، کدام را انتخاب کنیم؟ مزیت و معایب هر کدام چیست؟
- ;کتاب چیست؟ یک طبقهبندی عمومی از کتابها
- ژانرها در کتاب و محتوا
-
رمان تاریخی، Historical fiction یا Historical novel (با محوریت ذبیحالله منصوری)
- تفاوت بین نویسنده، مولف، گردآور، مترجم
- آیا هر کتاب خواندنی را میتوان کتاب خواندن محسوب کرد؟
- قرار نیست همیشه کلاس اول ابتدایی زندگی کنیم. خودِ «مطالعه کردن» یک مهارتِ نیازمند به تقویت و توسعه است.
۳- چطورکتاب بخوانیم؟
- اُنس و آشنایی با کتاب و مطالعه کتاب
- روش مرور اولیه کتاب.
- چند طبقهبندی اولیه از کتابها برای مطالعه.
- قطعهبندی نوشته کتاب به لحاظ سختافزاری!
- قطعهبندی محتوای کتاب به لحاظ نرمٰافزاری!
- مروری بر روشهای پردازش اولیه کتاب: ۱- یادداشت برداری، خلاصهبرداری و گزیدهنویسی
- مروری بر روشهای پردازش اولیه کتاب: ۲- حاشیهنویسی
- مروری بر روشهای پردازش اولیه کتاب: ۳- تحلیل سطحی و حل مسائل
- مروری بر روشهای پردازش اولیه کتاب: ۴- پیش نویسی و حدس محتوا
- مروری بر روشهای پردازش اولیه کتاب: ۴- پیشمطالعه
- مروری بر روشهای پردازش اولیه کتاب: ۴- بازنویسی
- ابزارهای کمکی برای حفظ و فهم محتوای کتاب: ۱- طبقهبندی محتوا
- ابزارهای کمکی برای حفظ و فهم محتوای کتاب: ۲- یادگیری کریستالی
- ابزارهای کمکی برای حفظ و فهم محتوای کتاب: ۳- درخت و گراف دانش
- ابزارهای کمکی برای حفظ و فهم محتوای کتاب: ۴- نشخوار محتوا (درونی و بیرونی)
- آیا تندخوانی خوب است؟ فلسفه تندخوانی چیست؟
- مروری بر روشهای اولیه تندخوانی: تقویت و کمک به چشم
- مروری بر روشهای اولیه تندخوانی: تقویت و کمک به دست
- مروری بر روشهای اولیه تندخوانی: تقویت ذهن و کمک به حافظه
- مروری بر روشهای اولیه تندخوانی: روشهای تمرین
- معرفی ابزارهای و روشهای مطالعه کتاب دیجیتال
- معرفی ابزارها و روشهای مطالعه از طریق کتاب صوتی
- روش مطالعه کتابهای دنبالهدار و زنده
- روش مطالعه با توجه به طبقهبندیهای کتاب: ۱- طبقهبندی موضوعی
- روش مطالعه با توجه به طبقهبندیهای کتاب: ۱- طبقهبندی وابسته به کاربرد
- روش مطالعه با توجه به طبقهبندیهای کتاب: ۱- طبقهبندی حجمی و سختافزاری
- روش مطالعه با توجه به طبقهبندیهای کتاب: ۱- طبقهبندی حسی و سِنی
- انتخاب زمان و مکان برای مطالعه کتاب.
- مروری بر شرایط مناسب مطالعه کتاب: نور، صدا، حرکت.
- مروری بر ابزارهای جانبی مطالعه: چراغ مطالعه، کتابخوان ای-اینک، پخشکننده صدا، گرفتن محتوای زنده و …
- ابزارها و نرمافزارهای کاربردی در مطالعه: مدیریت، دانلود، مشاهده و …
- حالات مناسب بدن در مطالعه کتاب.
- هر مرحله از زندگی، کتاب مخصوص خود را میطلبد.
- در مورد نقش مربی کتابخوانی در کیفیت و کمیت مطالعه کتاب
- نحوه انتخاب مربی کتابخوانی و روشهایی در باب راضی کردن او
- هر مربی کتابخوانی برای یک دوره است.
۴- چطور کتابخوان بمانیم و از کتابخوانی لذت ببریم؟
- عملیات جانبی لازم برای کتابٰخواندن: بو، حس، زیباکردن و …
- عملیات جانبی لازم برای کتابٰخواندن: نگهداری و حفظ حرمت کتاب
- نکاتی در باب کتابخانهداری
- همیشه لذت در راحتی نیست، لذت از سختیِ خواندن کتابهای سخت.
- شاخصهای مهمی که باید یک حد آستانه برای آنها نگه داریم تا بتوانیم اسم خود را کتابخوان بگذاریم.
۵- چطور دیگران رو به کتابخوانی تشویق کنیم؟
- شبکههای دوستی/اجتماعی و اثر شبکهای
- تسهیل دسترسی (از طریق خرید، هدیه یا امانت)
- معرفی کتاب خوب نه سنکین و باکلاس
- تشویق به مطالعه با تغییرات در رفتار و گفتار
- در معرفی کتاب، سعی کنید معما ایجاد کنید نه این که داستان را لو بدهید.
- ارجاع به مطالعه کتاب به جای بحث و گفتگوی بیهوده
- ترفندها و فرایندهای هدیه کتاب
- روش توصیف خوب و زیبای محتوای کتابها برای دیگران به صورت شفاهی یا نوشتاری
- تشویق به کتابخوانی تمرین بازاریابی است، منتهی مجانی برای دیگران!
- در نقد و تخریب نویسندهها، کمی دورتر از نوک دماغ را ببینیم.
- نوشتهای در باب قرض دادن و امانت دادن کتاب.
- شبکههای اجتماعی کتاب محور
۶- چطور کتاب انتخاب کنیم و بخریم؟
-
نویسندههایی که در باتلاق فرو میروند یا پس از رنگشدن به آسمان میروند.
از نمایشگاه کتاب، خرید نکنید مگر ….
- تفریح زیبای کتابفروشی و نمایشگاه کتابگردی
- با کتابهای گُلدکوییستی بیشتر آشنا شویم (کتابهای بیبار و پرفروش).
- با کتابهای جایزهبرده بیشتر آشنا شویم (کتابهای بیبار، پُراسم و پرفروش).
- با کتابهای پفکوارو توهمزا بیشتر آشنا شویم (کتابهای کمبار، پُراسم، پرفروش و توهمزا).
- در مورد محتوای کتاب بدانیم، اما آن را برای خود لو ندهیم.
- آشنایی با قطع کتاب، جنس کاغذ، کیفیت چاپ، ترفندهای قیمتگذاری
- معرفی فروشگاهها و نمایشگاههای کتاب خوب: ۱- فیزیکی در تهران
- معرفی فروشگاهها و نمایشگاههای کتاب خوب: ۱- فیزیکی در شهرستانها
- معرفی کتابخوانههای عمومی (دولتی و خصوصی) در تهران
- معرفی کتابخوانههای عمومی در شهرستانها
- معرفی وبگاههای مفید برای پیشمطالعه و انتخاب کتاب
- معرفی وبگاههای مفید برای خرید و انتخاب کتاب
- روشهایی ساده برای خریدن ارزانتر کتابها
- نگاهی به تاثیر طرح جلد در انتخاب کتاب
- نگاهی به تاثیر ناشر در انتخاب و خرید کتاب
- نگاهی به تاثیر روش حروفچینی، صفحهبندی و کیفیت چاپ در انتخاب کتاب
- سعی کنید حتما زبان انگلیسی را در حد محاوره یاد بگیرید.
۷- چطور کتابخوانی را شروع کنیم؟ (و به دیگران کمک کنیم تا شروع کنند)
- وقتشه راه کتابخوانی رو حرفهای آغاز کنید! فعلا با ثبت فعالیت شروع کنید
- تهیه نقشه راه برای شروع
- انتخاب یک مجموعه کتاب برای شروع.
- آیا لازم است کتاب بخرم؟ آغاز کار برای دستیابی به کتاب.
- برنامه توسعه مهارتی، ذهنی و جسمی.
- یا مربی کتابخوانی پیدا کنید و اگر نبود یک مربی بسازید.
۸- * چطور کتاب بنویسیم؟
- اصلا لازمه کتاب بنویسیم؟
- لازمه برای کتاب نوشتن دانش خیلی زیادی داشته باشیم؟
- نگاهی به بحث کپیرایت یا حقوق مولف در ایران (ماندگارتر از هر جا و ضعیفتر از هر جا).
- نگاهی به وضعیت ترجمه و مسائل موجود در ترجمه کتاب در ایران.
- روش درختی در نوشتن کتاب
- میخواهید کتاب بنویسید؟ با یک کله آغاز کن…
- میخواهید کتاب بنویسید؟ یک کلمه بیشتر
- چند تا کتاب باید بنویسید تا موفق شوید؟ اصلا آیا امکان موفقیت در نویسندگی وجود دارد؟
- فرایندهای لازم در نوشتن و آمادهسازی کتاب
- نکاتی در مورد ابزارهای نوشتن کتاب (حروفچینی، ویراستاری، صفحهآرایی و طراحی جلد)
- آشنایی با یک ابزار و یک کتاب بسیار مهم در ویراستاری کتاب
- نکاتی در مورد آداب نوشتن کتاب
- نکاتی در باب فرایندهای لازم برای نشر کتاب چاپی
- نکاتی در باب فرایندهای لازم برای نشر کتاب دیجیتال
- نکاتی در باب فرایندهای لازم برای نشر کتاب صوتی
- نکاتی در باب فرایندهای لازم برای نشر کتاب دنبالهدار و زنده
- چطور متخصصین را در حوزه کتاب پیدا کنم؟ از تایپیست، ویراستار و صفحهآرا گرفته تا ناشر و پخش کتاب.
۹- چه موقع کتاب نخوانیم؟
- پروژهها و تحلیلهای سخت (زمان)
- تصمیمگیریهای سخت (پرهزیز از انحراف ذهن)
- در زمان حرکت کتاب نخوانید، بلکه کتابها را در ذهن نشخوار کنید.
- وقتی که اجازهاش را ندارید و نمیتوانید بگیرید.
- زمانهای خیلی کوتاه.
- وقتی زندگی، کتابهای زنده را به شما مینمایاند.
- کتاب، دوست، فیلم، موسیقی، تئاتر، سینما، سفر، کار هر کدام در جای خود (اگر داشته باشند).
۹ – فرار از کتابزَدِگی
- ما دریازده میشویم، چون نگاهمان در سطح است! عجیب است که نسبت به ۸۰ درصد زمین کور هستیم.
- ماجرای من و انتگرال. برای سقوط از دره، یک سانتیمتر هم کافیست. مواظب خودتان باشید.
- نحوه از بین بردن طعم بد (و نه تلخ) کتابها (تاحالا طعم بد تخمه گندیده، لای تخمهها رو چشیدی؟)
- ترکیب کتاب با سایر تفریحها (فیلم، موسیقی، علم و …)
- آیا دستورات یک رییس را کتاب میدانید؟ من هم کتابهای درسی را کتاب نمیدانم. لطفا به هیچ وجه از کلمه «کتاب» به جای «کتاب درسی» استفاده نکنید و با هم مقایسه نکنید.
- هیچ کس تحمل خوردن ۳۰۰۰ حبه قند را ندارد. تنوع را رعایت کنید.
- برای نشخوار و کشف کاربرد محتوای کتابها زمان بگذارید، کسی ساندویچ کامل را در حلق فرزند خود فرو نمیکند.
۱۰- خوب بعدش چی؟
- حرم در پیش و حرامی در پس.
- فقط یک کتاب بیشتر!
- نحوه نوشتن برنامه عملی دراز مدت برای کتابخوانی.
- مشق نوشتن با کتابهای خوب.
نکاتی برای کتابخوانی:
۱- برای مطالعه و کتابخوانی، از رانندگی آموز، اگر طالب فِیضی.
۲- میوهها، دیگر طعم میوه نمیدهند! نه به خاطر کِشت صنعتی، بلکه به خاطر مصرف صنعتی.
۳- الگوسازیهای ریاکارانه را کنار بگذارید. با ارزشهای خود، یکبار برای همیشه کنار بیایید.
۴- کتابها را مانند لمس آرام ظرف کثیف بخوانید، که میخواهید پاک شود. چند بار آرام لمس کنید.
۵- با فرایند سیگاری شدن، کتاب خواندن را شروع کنیم.
۷- نکاتی برای کتابخوانی: آفت مطالعه جهت تعریف برای دیگران (۱)
۸- نکاتی برای کتابخوانی: آفت مطالعه جهت تعریف برای دیگران (۲)
۹- کتاب قرار است به آب جوش ما، طعم و رنگ بدهد! تفاله چای را دور بیندازید و به جایش، خوب دم بکشید.
۱۰- کتاب ها رو چون آیینه بدانید. لزومی ندارد تازگی ببینید، بلکه باید چیزهای تازه را ببینید.
۱۱- از توهم بزرگ بودن دوری کنید. معضل آدمهای متوسط و القاب بزرگ.
۱۳– به فروشگاهی که نامش نمایشگاه است نرفتم.
۱۵- کتابها را برای هم تعریف کنیم یا جایی پیدا کنیم تا آن را به کار گیریم
* محتوای کتابها را چون گلادیاتورها در میدان جنگ بیندازید! آنجاست که ضعیفها میمیرند یا تیمهای خوب میچینید.
ضمایم:
- دفاعیه یا نفریننامه؟ تکنولوژی سطحی به مثابه کوکائین (در پاسخ به KTANFF)
- کتابها چون سیمرغند، منتظرند تا روزی پری از آنها بسوزانی و بِکِشانی به سمت خود.
- رضای عزیز؛ کتاب، صرفا یک وسیله انتقال محتوا نیست!
- لزومی نداره به پیتزا سس بزنید!
- پاسخ به محدثه: در «چرا کتاب بخوانیم؟ بخش چهارم: تا کتابها نوشته شوند»
- پاسخ به برخی پرسشها در مورد کتابخوانی (۱)
سلام
از طریق سایت محمدرضا شعبانعلی با شما آشنا شدم و از همون روز به صورت منظم مطالب وبسایت شما رو دنبال میکنم . موضوعِ بسیار مهم و تاثیرگذاری رو انتخاب کردید و در انتخاب بخش ها و فصل ها دقت بالایی دارید ، خدا قوت میگم .
از اینکه خواننده ی مطالب شما هستم ، خوشحالم .
پایدار باشید
چرا کتاب نمی خوانیم؟ پیش درآمدی بر نقد خویشتن
سلام.
بخشی از نوشتهاتون که در مورد، گفتن یا نگفتن هدف به دیگران هست، برام جالب و تامل برانگیز هست.
من همیشه این مشکل و سوال را داشتم که چرا وقتی اهدافم را برای کسی بازگو میکنم به احتمال 90% عملی نمیشوند یا حتی اگر مدتهاست که از اجرای آن میگذرد بعد از به اشتراک گذاری با بقیه دیگر قادر به ادامه راه نیستم.
این مسئله انقدر برایم پررنگ است که گاهی حتی از گفتن اهدافم به دیگران میترسم. نوشتههاتون در مورد نحوهی درست بازگو کردن اهداف برام مفید بود و منتظر پست کاملی که اشاره کردید در این زمینه خواهید نوشت، هستم.
با تشکر.
درود بر دوست عزیز
اول بسیار سپاسگزارم از دوست عزیزی که اینجا و شما رو به من معرفی کرد که به نظر میاد دریچه ی ارزشمند دیگری از زندگی رو به روی من نمایان کرده.
دوم بسیار مشتاقم زودتر مطالبی که در نقشه راه اشاره کردین تکمیل بشه و هر چه بیشتر در مورد چرایی و چگونگی اولین اولویت زندگیم، از منظر شما بدونم.
موفق تر باشی
باسلام واحترام مقاله تان در رابطه با نحوه نقشه راه تالیف کتاب خوانی عالی بود لازم دانستم یاری عاجزانه از شما بعنوان معلمی راه یافته داشته باشم انبوهی از مطالب و احساس جانکاه دیدن تاروپود برباد رفته خانواده ی گریزپا از روال سنت و اسیر در چنگال تهاجم نابهنگام و خانمانسوز فرهنگ غرب و احساس بی مهابای تشنگی مرگ آور نوشتن در کویر ندانستن نقشه راه و حرکت بعنوان معلم عشق در وادی ناهنجارشده جامعه بعنوان عضوی کوچک در وادی ندانم های بی حاصل و هجوم هزاران آه افسوس وار در هرلحظه تمنای یاری اجمالی در این زمان سوخته شده باقی عمر بطریق شاگرد فهم را دارم
من راستش زیاد منظورتون رو متوجه نشدم. اگر لطف کنید به صورت ساده، منظورتون رو بگید ممنون میشم.
سلام
درمقابل کارتان هیچگونه جوابی ندارم که بتواند با آن موازنه داشته باشد
فقط این را می گویم تو نیکی میکن و در دجله انداز که ایزد در بیابانت دهد باز
سلام کار بسیار جالب و جذابی است واقعا وقت و انرژی برای آنجام آن گداشته شده است
واقعا می تونم اشک شوق بریزم که بعد از هفته ها و حتی میشه گفت ماه ها سایتی رو پیدا کردم که میتونم بهش بگم آرمانشهر کتابخونا… واقعا از ته دل بهتون خسته نباشید میگم و امیدوارم همیشه پر قدرت جلو برید
سلام جناب مدنی وقتتون بخیر
واقعا لذت میبرم وبلاگتونو میخونم. تقریبا هر روز دو سه تا پست میخونم. دست مریزاد. کمی بهم ریختگی موضوعی توی متن شما هست، مصداق از این شاخه به اون شاخه پریدن، البته من مثال های شما را دوست دارم.
با اجازتون میخواستم یه درد و دل کتابی بکنم، شاید خواننده های وبلاگتون مطلب من را ببینند.
حقیقتش من کتابدار کتابخانه عمومی هستم، سعی میکنم در حوزه کتاب و کتابخوانی و کتابخانه اطلاعاتم را زیاد کنم، به امید اینکه مفید واقع بشم. ولی واقعیت اینه که جامعه ما اهمیتی به ما نمیده و شان کتابخانه و کتاب و کتابدار خیلی پایینه. وقتی مراجع میاد کتابخانه ثبت نام کنه و مثلا بهش میگیم 8000 تومان هزینه عضویت سالانه است چشمهاشو گرد میکنه و میگه خیلی زیاده و زور داره این مبلغ را پرداخت کردن!!! واقعا سرخورده میشیم. این فقط در مورد حق عضویت نیست بلکه من نگرانی زیادی از بچه های دهه 80 دارم. آینده جامعه ما بدست این جوانهاست ولی حتی تو حوزه فرهنگ هم برای اینها تلاشی نمیشه تا جذب کتابخانه بشن. میدونم ما هم نقش داریم ولی ما فقط میتونیم کتابهایی که تو حوزه موضوعی خاصی هستند را معرفی کنیم یا نهایت تشویق کنیم اون کتاب را بخونن نه بیشتر از این…
یا ما کارمونو بلد نیستیم یا جامعه توجیه نیست یا اونجوری که باید معرفی نشده و ارجی نداره متاسفانه.
اینها رو که گفتم واقعیت جامعه ماست که برای ما ملموس و عینی است. البته اوضاع اونقدرها هم بد نیست ولی خوب و امیدوار کننده هم نیست.از طرفی ما به هیچ ارگان یا وزارت خانه ای مربوط نیستیم.
نهاد ما (نهاد کتابخانه های عمومی کشور) وابسته به هیچ ارگان و وزارتخانه ای نیست. خصوصی هم نیست که بتونه خودش، خودش را تامین کنه. از طرفی آزاد هم نیست که دخل و خرج خودشو، بتونه از محل کسب و کار خودش تامین کنه.
متاسفانه نهاد ما مثل یک بچه بی سرپرست و یتیم میمونه، هیچ کس دوستش نداره و براش مهم نیست، فقط هر سال هفته کتاب که میشه، یه سری مسئول راه میافتن میان کتابخانه های عمومی و ژست فرهنگی میگیرن، چند تا عکس کنار قفسه ها گرفته میشود و یه مصاحبه گرفته میشود و صد البته حرفهای خیلی قشنگی از مسئولان استانی و کشوری و لشکری میشنویم توی هفته کتاب :
مثل این جمله… کتاب خوب است و ما باید کتاب بخوانیم….تا دانشمان زیاد شود… عجب جمله ای!!!
ولی عملا همه اینها Show بیش نیست، ادعای فرهنگمان گوش فلک را کر میکند، ولی طبل تو خالیه.
این مطلب را ببینید… غم انگیزه
https://iranpl.ir/news/20495/%D8%B9%D9%88%D8%A7%D9%82%D8%A8-%D9%82%D8%B7%D8%B9%DB%8C-%D9%88-%D8%AC%D8%A8%D8%B1%D8%A7%D9%86-%D9%86%D8%A7%D9%BE%D8%B0%DB%8C%D8%B1-%D8%B9%D8%AF%D9%85-%D8%AA%D9%88%D8%AC%D9%87-%D8%A8%D9%87-%D8%A8%D9%88%D8%AF%D8%AC%DB%80-%D9%85%D9%88%D8%B1%D8%AF%D9%86%DB%8C%D8%A7%D8%B2-%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8%D8%AE%D8%A7%D9%86%D9%87-%D9%87%D8%A7%DB%8C
از طرفی به ما بها داده نمیشود، گاهی باید دل کسی را بدست آورد تا تشویقش کرد برای انجام کاری، بی توجهی به ما دردی است که در جانمان رخنه کرده… البته انگیزه میخواهیم…
پشتوانه قوی میخایم، کسی که حرفش حرف باشه و Show نباشه، از ناشر و نویسنده حمایت کنه، و هر سال کتابهای خوب را خریداری کنه و بفرسته کتابخانه.
اگر هر وزارت خانه ای، ارگانی، سازمانی هر سال مقداری از بودجه خودش را (اصلا نمیخاد کتاب عمومی هم باشه، تخصصی و تو رشته خاصی باشه ولی مفید باشه) کتاب خریداری کنه از یه ناشر و اهدا کنه به کتابخانه های عمومی، البته منظور من ناشر هایی نیستند که کل مجموعه های عمومی را گرفتند، از ناشرهای مختلف و کوچک و بزرگ، تو حوزه های و رشته های مختلف، بخدا کتابخانه ها گلستان میشن. مراجع ها بیشتر میان کتابخانه و کتابهای بیشتری امانت میگیرن و مطالعه میکنند و اونوقت هست که میشه به آینده خودمون و کشورمون امیدوار باشیم.
مثلا استانداری، اینهمه بودجه و درآمد دارد واقعا کمی سرمایه گذاری نمیکنه، یا شهرداری ها، و … قرار بود نیم درصد از درآمد سالانه شهرداری ها به کتابخانه های عمومی اختصاص پیدا کنه ولی اونم کنسل شد.
ببخشید کمی طولانی شد ولی واجب میدیدم مطرح کنم باشد که گوش شنوایی بشنود و یا چشم بینایی ببیند و پیگیر باشد…
شما که وبلاگتون بازدید خوبی داره و خواننده های توانمندی دارید کاش یه مطلبی مینوشتین در این مورد…
بازم ممنون
سلام چشم
واقعا فاجعه است. سالهاست دارم میگم چیزهایی مثل آموزو ش فرهنگ دموکراسی پذیر نیست، نیاز به حمایت داره.
من با یکی دوستان ناشربودیم، حداقل هشت سالی توی این اکوسیستم بودیم. هر سال تورم میره بالا اما نه توان پرداختی عامه میره بالا نه بودجه ها.
چشم مینویسم. در مورد بهم ریختگی هم چند بار توضیح دادم. یک چند سالی طول می کشه
خیلی این نقشه راه برام جالب بود، اینکه چطور این همه عنوان به ذهنتون خطور کرده؟ و واقعا نمیخواین اینها رو ادامه بدین؟ کاش کمی هم در مورد سبک کتابخوانی خودتون بگین، هنوز هم کتاب می خونین به نسبت گذشته، یعنی الان هم در سال ۱۴۰۰ اون رو مفید میدونین. بخصوص توی ایران که زندگی خیلی پرریسک و پرچالشه و یا اینکه انگیزهها خیلی پایینه. یعنی یجورایی دیگه خستهایم.
سلام آقای مدنی لطفا ادامه بدین و بقیه ی پستها رو هم کامل کنید نقشه راه تون خیلی عالیه . من روزی دو پست می خونم الان به پست چهلم رسیدم.