سلام بر میثم عزیز
در مورد کتاب خوانی باید با چرا شروع کرد
حس نفرتی که نسبت به نظام اموزشی خودمون داشتم باعث شد که که به سمت کتاب خوان شدن حرفه ای گام بردارم و تلاش برای بهتر شدن وضعیت موجود
از سایمون سینک اگر کتاب رهبران اخر از همه غذا می خورند را خوانده اید
یک ویو بدین
سپاس
من هم تجربه که بالا در مورد خوندن کتاب و مستی بعد از چند روز یا چند ساعت بوده داشتم
و بعد از این که اثرش ازبین رفته و مشکلات جدید سراغم اومده به خودم میگم حالا چی؟
یا بر می گردم به گذشته نگاه میکنم و به لیستی که از موفقیت های گذشته که بهترین هاشو رو که برام اتفاق افتاده نگاه میکنم (ایده کتاب راندا برن معجزه شکر گذاری) ولیست کردن بهترین ها و از طرفی دیگه با خودم میگم برای همیشه که تو این وضعیت باقی نمیمونم
میثم عزیز
به نظر من دیجیکالا برا همین که بفهمی چی جدید اومده خوبه،وگرنه اجناسش که خیلی گرونه!حتب با تخفیف!نمیدونم شایدم اون قیمت ها برا تهران خوب باشه!تو شهر ما که خیلی ارزونترمیتونی بخری.
در مورد همین وقت گذاشتن ،اینکه من خودم چند سال هست برای خرید لباس وکفش و…فقط از یه فروشگاه خرید میکنم وتحت هیچ شرایطی نه از جاهای دیگه قیمت میگیرم نه حتی نگاه میکنم!برا همون معمولا خریدهام خیلی زود انجام میشه.مثلا اگه بخوام لباس بخرم با احتساب رفت وبرگشت اونم با اتوبوس ظرف یه ساعت انجام میشه.منتهی ما یه مشکلی که داریم تقریبا همه به ما گیر میدن،که تو نمیفهمی باید چند جا بری ممکنه جنس های بهتر باشه یا ارزونتر.ولی من تا حالا این کار رو نکردم.میخواستم ببینم این مدل من مشکل داره واقعا؟البته اون آزمون تاکسی یادم هست برا همون گفتم شاید کارم اشتباه نباشه.
یه چیزی هم در مورد عادت کردن وبرنامه ریزی،خیلی از موارد نمیشه درت انجام بشه!مثلا دراون ساعت خودش وغالبا یه مشکل بوجود میاد!مخصوصا اگه متاهل باشی.اینجور موارد شما مبنا رو میذارین بر انجام کار یا نه اجرای برنامه؟مثلا اگه بخواد مهمون بیاد برات وشما طبق برنامه باید مطالعه کنی،اون مهمون رو نمی پذیرید؟چون غالب دوستان میگن ما تلفن جواب نمیدیم واز این موارد.
توی اون موضوع اگر بحث خطقرمزها و ضربالاحلها میبینی که هر چند وقت یک بار باید این موارد رو بروز کنی. مثلا هفتگی، ماهانه یا سالانه.
دوران متاهلی مثل فضای نانو میمونه، قوانین یه جور دیگه است! برای هر برنامهای باید یک تنفس و امکان تغییرات اندک در نظر گرفت. 10 تا 40 درصد برنامهها معمولا انجام نمیشن. اگر این مقدار کمتر یا بیشتره حتما باید توی برنامهریزیت یک تجدید نظری بکنی.
میثم یه چیز دیگه:این درصدها رو چجوری میگی؟فرمول خاصی داره ؟مثلا اینجا میگی 10تا40درصد در مورد اهداف میگی 50تا80درصد باید برسی.مجردها ها چنددرصد برنامه هاشون معمولا انجام نمیشه؟در مورد کتابخوانی وفهم یک کتاب هم درصد داره؟مثلا چقدر ازیه کتاب رو بفهمیم میتونیم بگیم اون کتاب درسطح ما بوده.چون یه وقت آدم فک میکنه اینکه یه کتاب رو نمیفهمه شابد مشکل ازنحوه خوندنش هست.علت این سوال هم اینه که یک سر موضوع میخوره به بحث عزت نفس که محمدرضا میگه که اگر هدف گذاری کنی وبهش نرسی عزت نفست میادپایین .یکی هم اینکه ما بیشتر دوست ها میگیم برنامه داشته باشن تقریبا همه میگن انجام نمیشه.وقتی درصد خطا رو بدونی ،میفهمی که این موارد طبیعیه وخیلی نگران نمیشی ویا قید برنامه رو نمیزنی.
موضوع طولانیه، امیدوارم بتونم مفصل بنویسم در موردش. این موضوع توی مدیریت مدرن خیلی مطرح شده، مخصوصا جایی که مجری زمان می ده. باید بشه جاه طلبی کرد اما جریمه هم نخورد!
اگر هم عجله داری در مورد
Objective and key results
جستجو کن.
با سواد بسیار اندکی که در حوزه «تئوری بازی» دارم، دوست دارم اگر شما تحلیلی در مورد تخفیف و ارتباط آن با تئوری بازی وجود دارد، برایم بنویسی (در حال حاضر در حال بررسی تئوری بازی و تأثیر آن بر رفتار مخاطبان و چگونگی اعمال تأثیر بیشتر برای ساختن شرایط بازی دلخواه در بازاریابی محتوایی هستم و دوست دارم در این مورد از جنبههای مختلف نظر افراد را بپرسم.)
به نظر من نوع تحلیل ما به این بستگی دارد که ما که هستیم؟ قرار است استراتژی یک فروشگاه در تخفیف را طراحی کنیم؟ یا قرار است به عنوان یک مشتری به این حوزه نگاه کنیم؟
در مورد اول هم کتاب زیاد هست هم مطلب!
در مورد دوم، صرفا باید اول تکلیف خودت رو روشن کنی:
– از جایی که هستی تا آخر عمر راضی هستی و نیازی به توسعه خودت نداری؟
– دوست داری خودت رو توسعه بدی، نه لزوما به لحاظ مالی، حتی به لحاظ توانایی، تفکر و …
اینجا هم با حالت اول کاری ندارم. بالاخره وقتش زیادیه طرف، حالا ۱۰۰ هزار تومن در ماه هم زیاده برا خودش. توی زمان کار یا توسعه فردی، میره دنبال تخفیف.
اما اگر در حالت دوم قرار داری، باید ارزش هر ساعتت رو در بیاری (برای خیلیها من این مبلغ رو بالای ۸۰ هزار تومن در ساعت تخمین زدم که بعدا میگم این مقدار از کجا میآد). اون موقع باید با خودت فکر کنی که آيا ده ساعت چرخیدن در نت برای یک تخفیف ۱۰۰ هزارتومنی به صرف هست یا نه؟
حالا این آدم باید با خودش یک بار برای همیشه خط قرمز تعیین کنه و دیگه به تخفیفها نگاه نکنه! حالا با توجه به تجربه زیادی که توی بازارهای تهران (به عنوان فروشنده) داشتم و تعداد زیاد فروشگاههای مجازی که ساختم و مشاوره دادم یا هوش تجاری روشون توسعه دادم، میتونم بگم اون خریدار (به دنبال توسعه فردی) هیچ سودی از تخفیفها نمیبره و یک بار برای همیشه دورش رو خط بکشه. یک جور قماره، بهتره فقط چیزی که میخواد رو بگرده پیدا کنه بره دنبال کارش.
البته مطالعه کتاب Nudge (کتابش با عنوان سقلمه به فارسی ترجمه شده) و Hooked (کتابش با عنوان قلاب به فارسی ترجمه شده) خیلی خوبن که البته جفتش به درد فروشگاهدارها هم میخورن.
حالا به عنوان فروشگاه یا فروشنده اوضاع فرق میکنه. معمولا تخفیف روی کالاهای خاصی اعمال میشه. کالاهای بنجل، در انبار مانده، گرانقیمت (که هیچ کس احتمالا نمیخرد) و از این دست. یک نگاهی به تخفیفات دیجیکالا یا بامیلو بندازید متوجه میشید چی میگم! کسی میاد سکه طلا یا دلار با تخفیف بگذاره؟
حالا برگردم به سوال اصلیت. شاید پیگیری کلمه کلیدی DYNAMIC PRICING خیلی بدردت بخوره! کلی سیستم پیچیده توش داره، نظریه بازی داره و…
از مقالات کلاسیک 1 , اسلایدهای 2, این دو تا هم بدون داشتن تابع تقاضا 3 و ۴ و ۵
ویراست سوم کتاب Dynamic asset pricing از Darrell Duffie و کتاب Empirical Dynamic Asset Pricing: Model Specification and Econometric Assessment هم خوبن.
البته مباحث فوق برای کسایی هست که کمی در حوزه نظریه بازی وارد هستند، میشه از Pricing Intelligence 2.0 به عنوان یک منبع مختصر عمومی نام برد که خیلی سریع توی چند صفحه مباحث مربوطه رو توضیح میده و اگر کسی خوشش اومد میتونه واردش بشه
موضوع اصلی اینه که موضوع اونقدر ریزهکاری و جزئیات مهم داره که اگر بخوای به صورت عمیق یا اصولی بهش وارد بشی، به این راحتی نیست.
اما میشه از مفاهیم عمومی GAMIFICATION برای این موضوع استفاده کرد.
کاملا موافقم که چرایی را باید لایه لایه گفت. در ابتدا باید از یک چرایی انتزاعی و کلی شروع کرد و بعد هرچقدر که طرف مقابل با موضوع آشنا می شود، می توان جزئیات (لایه های) بیشتری از چرایی را برای او گفت.
مثلا در همین مثالی که آقای سیمون سینک می زند، اپل به عموم مردم می گوید که محصولات من را بخرید تا زندگی بهتر و نوآورانه ای داشته باشید. و بعد از توضیحات بیشتر، قابلیت های محصولش را شرح دهد.
به همین سیاق در متقاعد کردن دیگران به استفاده از نرم افزارهای اوپن سورس بجای نرم افزارهای قفل شکسته نیز می توان گفت که اولی امنیت بیشتری دارد. ولی هرچقدر هم که تلاش کنیم نمی توانیم دقت و جزئیات این گفته خودمان را بیشتر کنیم و به عبارت دیگر در وهله اول نمی توانیم به لایه های پایین تر چرایی برویم. در ابتدا نمی توان برای یک فرد عامی (ناآشنا به حوزه موردبحث) توضیح داد که چگونه نرم افزار اوپن سورس امنیت بیشتری دارد. ولی می توانیم در همان لایه اول شواهد بیشتری ارائه کنیم و مثلا آمار آسیب پذیری این دو دسته نرم افزار را ارائه کنیم یا داستان کسانی که از قفل شکسته استفاده کردند و به چه خسارت هایی دچار شدند.
البته لازمه توضیح بدم که اوپنسورسها لزوما امنیت بالاتری ندارن!
منتها، معمولا به این خاطر زبانها و پلتفرمهای غیر متنباز انتخاب میشن که نیروشون ارزونتر و فراوونتره.
این ارزونی معمولا به خاطر مهارت اولیه کمتر به حوزه اون موضوعه و این که راحتتر میشه کار کرد.
میثم عزیز
میخای بگی ما در شروع هرکاری ،بجای پرسیدن سوالات ازقبیل ،کاربردش چیه؟اولا خوب کارکنیم وعمیق بشیم وثانیا صبر کنیم مثلا حداقل ده سال.وخودمون رو به استاد بسپاریم.این فک کنم درمورد همه رشته ها باشه؟مثلا درموردادبیات،تاریخ و…هم پرسیده میشه وماشاید فقط اطلاع سطحی دراون مورد رشته داشته اشیم.یااصلا ترکی نداشته باشیم.
من در منیجر گوشی ام یک فایل دارم به نام کتابها که در آن هم فایل کتابهایم را به تناسب موضوع و زمانی که می خوانمشان دسته بندی کرده ام و آنقدر این کار را انجام داده ام که «قدرت عادت» باعث شده(کاملا آگاهانه بوده مرسی از چارلز دوهیگ😉) حتی اگر در منیجر گوشی ام دنبال چیز دیگری بگردم ناخودآگاه در همان فایلم و زمانی به خودم می آیم که دیگر فایل را باز کرده ام …
سلام.
این متن را کپی کردم و آن را چاپ خواهم کرد و آن را آنقدر تکرار می کنم که بند به بند آن را در ذهن داشته باشم.
این متن امشب مانند آب سردی که بر روی آتش ریخته شود ، حال من را چنان آرام کرد که مگوی.
این جلمه را هم باید برای خودم ملکه ذهنم کنم.
“فکر میکنید من چنان زندگی طولانی دارم که بنشینم با آنها بحث کنم؟ فقط یک کار میکنم، وسایلم را جمع میکنم و بدون صحبت با طرف مقابل راه خروج را پی میگیرم. میگذارم میلیونها هزینه رخداد تقلب و نشت اطلاعات در آن رخ دهد. من تازگی به سادگی یاد گرفتهام در مورد چرایی و کاربرد کارهایم، فقط در جایی که گوش شنوا و ذهن آماده هست صحبت کنم”
“فقط در جایی که گوش شنوا و ذهن آماده هست صحبت کنم. ”
سلام
و چقدر به شخصه هراس دارم که وحشی ای نشوم که از ولع زود تر و بیشتر پول جمع کردن ، خون دیگران را در شیشه کنم و اسمش را ارزشمندی و حساسیت کار بگذارم و در بی شرمانه ترین حالت بگم که دیگران می خورن من چرا نه !
تشکر
باید به جایی تکیه کرد و به جلو یورش برد.
عاقل نپنداشتن،خود بهترین بهانه و توجیه برای عاقل نشدن است! چه کسی از دیوانه انتظار کشف راز زندگی دارد؟ کشف نکردن خود رستگاری است! چون دیگر در انتهای راهی و هیچ مسئولیتی نداری.
From رسا on وحشی هستید یا اهلی؟ (۳) فرار مغزها
Go to commentFrom میثم مدنی on وحشی هستید یا اهلی؟ (۳) فرار مغزها
Go to commentFrom rezachatrzarin on چرا از «چرا» نوشتن سخت است؟ (۱)
Go to commentFrom میثم مدنی on چرا از «چرا» نوشتن سخت است؟ (۱)
Go to commentFrom rezachatrzarin on عالم بی عمل، زنبور بیعسل نیست!
Go to commentFrom رسا on چرا کتاب بخوانیم؟ بخش سیوپنجم: تا اسیر اسمهای بزرگ، آزمونهای احمقانه و استحاله زمان نشویم.
Go to commentFrom زهرا 22 on چند میگیری گریه بندازی؟
Go to commentFrom جعفرسیرجانی on چند ساعت از زندگی حرفهای خود را صرف پیدا کردن تخفیف میکنید؟
Go to commentFrom میثم مدنی on چند ساعت از زندگی حرفهای خود را صرف پیدا کردن تخفیف میکنید؟
Go to commentFrom جعفرسیرجانی on چند ساعت از زندگی حرفهای خود را صرف پیدا کردن تخفیف میکنید؟
Go to commentFrom میثم مدنی on چند ساعت از زندگی حرفهای خود را صرف پیدا کردن تخفیف میکنید؟
Go to commentFrom یاور مشیرفر on چند ساعت از زندگی حرفهای خود را صرف پیدا کردن تخفیف میکنید؟
Go to commentFrom میثم مدنی on چند ساعت از زندگی حرفهای خود را صرف پیدا کردن تخفیف میکنید؟
Go to commentFrom سعیده نیک رفتار on وحشی هستید یا اهلی؟ (۳) فرار مغزها
Go to commentFrom یاور مشیرفر on وحشی هستید یا اهلی؟ (۳) فرار مغزها
Go to commentFrom علی رسولی on چرا از «چرا» نوشتن سخت است؟ (۱)
Go to commentFrom میثم مدنی on چرا از «چرا» نوشتن سخت است؟ (۱)
Go to commentFrom جعفر on چرا از «چرا» نوشتن سخت است؟ (۱)
Go to commentFrom میثم مدنی on چرا از «چرا» نوشتن سخت است؟ (۱)
Go to commentFrom مهرنوش کبیری on آیا یار مهربان من یک دیکتاتور خوب است؟
Go to commentFrom سعید فعله گری on چرا از «چرا» نوشتن سخت است؟ (۱)
Go to commentFrom وحید نصیری on وحشی هستید یا اهلی؟ (۱)
Go to commentFrom یاور مشیرفر on چرا از «چرا» نوشتن سخت است؟ (۱)
Go to commentFrom میثم مدنی on چرا از «چرا» نوشتن سخت است؟ (۱)
Go to commentFrom یاور مشیرفر on چرا از «چرا» نوشتن سخت است؟ (۱)
Go to comment