سلام
چقدر توی این روزها به این متن و توصیه ها نیاز داشتم. من واقعا خسته شدم از این خبرهای منفی که هر روز می شنوم و دیگران با آب و تاب و تند کردن شعله های آتش برای هم تعریف می کنم. واقعا به من ، متن شما آرامش داد
میثم درمورد کشاورزی گفتی،یاد یه چیزی افتادم اینکه کشاورزها غالبا بیمه نیستند!حتی اگه دولت هم بخواد بیمه کنه، معمولا قبول نمیکنن!چون میگن ما پول نداریم هر ماه به حساب اون شرکت بیمه بریزیم!مگررایگان این کار انجام بشه!وجالبی کار اینجاس که معمولا مشکل هم براشون پیش نمیاد!حالا من میخواستم بپرسم این بیمه ها چجوریه؟چون خیلی مهمه!هر جا که میری همه اول میپرسن که بیمه ای یا نه؟وخیلی ها اگه کارمندی میرن بخاطر همین بیمه اش هست!حالا اگه یه نفر بیمه نباشه چی میشه؟!در اینده واقعا دچارمشکل میشه؟
باید دو بیمه خدمات درمانی و کار (بازنشستگی و عمر) رو با هم جدا کنی. این دو نوع بیمه به لحاظ رفتاری و … کاملا متفاوتن.
موضوع بعدی اینه که وقتی شما بیمه میشی، سابقه کار قابل اثبات داری و از طرفی به خاطر طی برخی مراحل اداری و نیازمندیها، حمایتهای بیشتری از شما در مقابل کارفرما میشه.
یعنی اگر جایی بری و بیمه بشی، بعد طرف بخواد راحت بیرونت کنه، سخت تر میشه.
البته تمامی شرکتها اونقدر فضا رو یاد گرفتن که راه های دور زدن این موضوع رو هم امتحان می کنند.
این که بیمه معمولا لازم نمی شه کاملا درسته، اما بیمه مثل قفل ماشین می مونه (مسائل امنیتی) شما اگر ماشین یا خونه خودت رو قفل نکنی، معمولا اتفاقی نمی افته (یعنی 99 درصد اوقات)، اما بالاخره که می افته.
البته گاهی این بیمه کردن، رو اونقدر بزرگ می کنیم که به اندازه ارزش واقعیش نمی شه. مثلا کارفرما حداکثر 23 درصد از حقوقت رو به حساب بیمه می ریزه (خیلی اوقات حقوق شما رو پایین عنوان می کنن تا حق حساب کمتری بدن، مثلا حقوقت 4 میلیونه اما در عمل حقوقت رو 1 میلیون رد می کنن). از طرفی به عنوان هزینهکرد برای محاسبه مالیات هم می تونه به نفع شرکت باشه که حقوق شما رو بیشتر عنوان کنه. خلاصه اینه که کلی ریزه کاری داره.
مشکل کشاورزان و کارفرماها، اغلب بحث نقدینگی است، متاسفانه بیمهها تعادل مناسبی بین دریافتی و پرداختی ایجاد نمی کنن و آدم در بیمه کردن خودش احساس مالباختتگی می کنه. بگذریم که نمی شه زیاد در این مورد حرف زد
شاید داستان اسیرهای آمریکایی تو زندانهای کره شمالی رو شنیده یا خونده باشی،اغلب احساس میکنم مثل اونها شدم، منفعل، بدون امید، بی هدف، بی انگیزه و….خودمم نمیدونم چی میخوام واقعا!! چیکار کنم، کجا برم، فکر میکنم همه چی از دستم رفته، ۳۲ سالم شده هنوز نمیدونم کی ام ، چی ام، کجا باید برم و…تازه فهمیدم راهو اشتباه رفتم، این اون چیزی نبود که من میخواستم یا بهتره بگم اصلا چیزی نمیفهمیدم که چیزی باید بخوام که یروزی مثل امروز پشیمون و درمونده نباشم…میدونم یبار بهم هشدار دادی، اما واقعا نمیدونم الان باید چیکار کنم؟ حس میکنم خیلی دیره…
آرام باش و تاریخ (قبل از قاجار حالا هر چی) بخون…
زیاد اخبار، تلگرام و ... رو نخون. مخصوصا اخبار تکنولوژی و فناوری و آدمهای موفق معاصر.
این ها رو یک تجویز موقت سه ماهه در نظر بگیر تا التهابت کم بشه. فقط کمی مسموم شدی. بعد سر صبر درستش می کنی.
میثم عزیز
سلام
ممنون از وقتی که گذاشتی،برای پاسخ به کامنت من.هر چند که کوتاهی از من بوده،چون که مطالب قبلی رو بخوبی نخونده بودم وگرنه اصولا نباید همچین سوالی میپرسیدم!هر چند اینجا با تفصیل بیشتر گفته شد.هم در بخش هشت وهم سیزده وهم اون لینک جادی عزیز،تقریبا پاسخ داده شده بود .ولی من نمیدونم چرا باوجود اینکه اون مطالب رو قبلا هم خوندم هیچی تقریبا ازش یادم نیست!به نظر خودم دودلیل داره:یکی اینکه من کلا از روی لب تاپ نمیتونم خوب مطلب رو بفهمم .ودوم اینکه اون مطالب رو سرسری خوندم وخلاصه نویسی نکردم .شاید علتش این موارد باشه.من فقط مطالب رو خوندم!باید مجدد اون مطالب رو دقیق تر بخونم ،تا موقع سوال پرسیدن حواسم باشه قبلا جواب گفته نشده باشه.
زیاد سخت نگیر.
این موارد به هزاران شکل و هزاران مدل در کتابها نوشته میشه، در سخنرانیها گفته میشه، هدف هر کدومشون اینه که یک شمع جدیدی رو توی دنیای ما روشن کنن.
تو کتاب “غلبه بر کمال خواهی” تلاش برای در کنترل داشتن همه چیز رو از نشانههای کمال گرایی از نوع منفی و پایین آورنده بازده فرد دونسته. شما با این موضوع موافق نیستین؟
اتفاقا تغیین خط قرمز، کمک میکنه شما کمتر دچار کمالگرایی بشید. خط قرمزها خیلی نیازی نیست فیت و دقیق باشند. صرفا به شما کمک میکنند تا راحتتر تصمیم بگیرید، زمان و انرژی کمتری رو هم صرف کنید. بگذارید براتون مثال بزنم:
مثلا من یکی از خط قرمزهام پرداخت حداکثر یک میلیون برای خودم و خانوادهاست. دو برند اصلی رو هم بیشتر خرید نمیکنم. بنابراین هر وقت نیاز به خرید گوشی دارم، در کمتر از ۱ ساعت خریدم رو میکنم. حالا وقتی اخبار رو مرور میکنم، ممکنه بری مواقع این خط قرمزها رو هم تغییر بدم. برای ماشین هم همینطور، هیچ وقت بیشتر از ۱ سوم حقوق سالانهام، خودرو خرید نمیکنم.
نکتهای که میتونه کار رو خراب کنه، اینه که شما هر بار بخواهید تمام این فرایند رو طی کنید و یک کالا بخرید یا یک کاری رو انجام بدید. این کار فاجعه است. کمالگرایی اونجاش بده که شما رو از کار به دور میکنه و لذت شما رو از زندگی و انتخاب کم میکنه. اما با تعیین مناسب خطوط قرمز و ضربالاجل (مثلا حداکثر ۵ ساعت برای خرید یک کالای ۱ میلیونی وقت بگذارید) شما زمان و انرژی کنترلشدهای رو برای هر تصمیمی به کار میگیرید.
با سلام و عرض ادب
من هم از محمد رضا شعبانعلی عزیز به سایت شما رسیدم.
بنظرم هدف از کتاب خوندن بیشتر ایجاد بینش هست و نه صرفا دانش و کاری که شما شروع کردید هم درمن به شخصه بینش ایجاد میکنه و با خمیرمایه دانش
سلام.من از طریق یکی از دوستانم با شما آشنا شدم و بسیار خوشحام که در مسیری قدم برداشتم که خود این مسیر یادگیری ،برای من کار ذوقی شده۰واقعا دنبال کردن شما به ذهن آشفته من جهت میده۰سپاسگذارم
سلام بر شما, مدتیست با سایت شما آشنا شدم و با تمام وجودم مطالب شما رو میخونم و تلاش میکنم که به اهداف کلامتون فکر کنم و ارزشهایی رو در خودم نهادینه کنم, وجود شما در این فضا و ارایه مطالبی چنین با ارزش به شدت برای بنده امید بخش و راهگشاست, صمیمانه و خودخواهانه آرزو میکنم مستدام باشید تا زندگی برای ما لذت بخش باشد.😀
میثم عزیز
یه چیزی رو چند وقت هست،که میخام ازت بپرسم به این دلیل که تو نگاهت متفاوت هست.منتهی به موضوعت بی ربط هست ولی سعی میکنم اخرشو ربط میدم .مثلا هر چی درمورد قدرت نامحدود ذهن یا مدیرت زمان میدونستم تو جور دیگه میگی والبته دقیق تر وبا جزییات ببیشتروتقریبا مخالف میگی. .برا همون من تو رو شیخ طوسی میدونم درفقه:)شیخ کسی بوده که هرچی فقها میگفتن اون دقیقا مخالف بقیه نظر میداده!وجالبی کار اینجاس که محکم هم نظر میداده وبه این راحتی نمیتونستن نظرشو رد کنن!حالا سوالم در مورد توسعه فردی هست.اینکه تقریبا بچه ها تمام تمرکزشون روی توسعه فردی هست واین رو شرط موفقیت میدونن!من راستش خیلی موافق نیستم.برااثبات مجبورم یه مقدمه از فلسفه بگم:در فلسفه در باب علت مرکب میگن که سه جزءداره:مقتضی،شرط،عدم مانع.برای اینکه معلولی بوجود بیاد باید مقتضی باشه شرایط فراهم بشه ومانع مفقود باشه .مثلا برای تولید گندم ،مقتضی بذر هست شرایط آب،خاک وکود هست وموانع مثلا تگرگ ونبود سن و…اگه باشه محصولی بنام گندم تولید میشه.حالا با این مقدمه آیا تنها شرط موفقیت توسعه فردی هست؟ چون من دیدم دوستان میگن اگه این کارها رو انجام بدی موفق میشی!یعنی اگر رو خودت کار نکنی موفق نمیشی!یعنی توسعه فردی رو مقتضی میدونن در حالی که من معتقدم اون جزءشرایط هست وشاید یکی از مهمترین عوامل .جالبی کار اینجاس معمولا این رو بسط میدن به کسب وکار!به نظر من رشد یه شرکت فقط به توسعه فردی افراد اون شرکت نیست!ومواردی مث دولت هم خیلی موثره.بچه ها طوری از توسعه فردی میگن که امگار تو یه جامعه دولت هیکاره هست!کافی هست همین دوستان خودشون شرکت بزنن به نظر من به ورشکستگی کشیده میشه !به نظر من مجموع یکسری شرایط هست که منجر به نتیجه مطلوب میشه ونه صرفا یه عامل.حالا کسی که روی توسعه فردی کار کرده وشرکتی زده جنسی رو تولید.اگر شرایط اقتصادی طوری بشه که مثلا دولت جنسشو نخره این منجر به این نمیشه که این آدم وحشی بشه ؟چون ما میگیم که شرط موفقیت توسعه فردی هستش،حالا اگه این ورشکست شد چی سرش میاد ؟چی فک میکنه؟
من یه مدتی میشه مطالعه و خواندن کتاب رو شروع کردم.
الان در حال خوندن کتاب سکوت قدرت درومگراها هستم.اما متاسفانه یه مانع خیلی بزرگ تو مسیر راهم هست :من تا وقتی کتابی رو برای خودم خلاصه نویسی نکنم نمیفهممش(البته خلاصه هم خوبه اما من خیلی بیشتر از یک خلاصه مینویسم.من باید تمام نکات مهم صفحه رو برای خودم بنویسم حتی گاهی واو به واو صعحه رو نوشتم.و بدتر از همه اینکه گاهی حتی با نوشتن هم یاد نمیگرم.انگار پیش خودم تو ذهنم اینطور جا افتاده که یکجاهایی رو بنویس بعدا مرور میکنی بهتر متوجه میشی.این خیلی تاثیر بدی توی فرایند مطالعه کردن من گذاشته.متاسفانه به قدری شرطی شدم توی این قضیه که حتی وقتی کسی ادرس مکانی رو به من میده باید کروکی بکشم برای خودم وگرنه یاد نمیگیرم ادرس رو!
من عاشق کتاب خوندن هستم ولی خییییلی وقت گیره برام و.
میشه لطفا اگه راه حلی برام دارید بفرمایید.
و یک سوال دیگه به نظر شما ایا هوشی از هوش های ۸(۱۰)گانه در من ضعیفه که حتما با نوشتن یاد میگیرم؟؟
سلام
یک سوال از شما میپرسم. فرض کنید شما بدون تمرین در یک دو ماراتون شرکت میکنید.
کمی میدوید، خسته میشوید، نیاز به آب دارید گرسنه میشوید. یک دونده ماراتون یک جا این مسیر را میدود اما شما که آمادگی ندارید، نهتنها لذتی نمیبرید، بارها و بارها خسته میشوید.
به نظرم نحوه ورود شما به کتابخوانی صحیح نیست. ذهن شما آمادگی ورود به چنین کتابی را ندارد! بهتر است با کتابهای داستان روان شروع کنید. کتابهای سبک را در درست بگیرید. بعد آرام آرام بروید به سمت کتابهای سنگینتر و کنایهای تر.
من خودم هم در مورد کتابهای کاری و فنی خودم مثل شما رفتار میکنم. تا کتابی را روی کاغذ نیاورم احساس نمیکنم خواندهام. البته به سبک شما این کار را نمیکنم. بلکه سعی دارم هر فصل را در دوصفحه خلاصه کنم. آن هم زمانی که کتاب جلوی من نیست.
و اما در مورد موضوع آخر: سعی میکنم موضوع را در بخش «چرا کتاب بخوانیم؟ بخش سیوپنجم: تا اسیر اسمهای بزرگ، آزمونهای احمقانه و نامرتبط و استحاله زمان نشویم.» بیشتر توضیح دهم. اما شما هرگز دنبال اون موضوع نباش. امتیازها و طبقهبندیها برای شناختن بهتره که معمولا درست نیستند.
From ال on چند میگیری گریه بندازی؟
Go to commentFrom جعفرسیرجانی on الگوی رشد و موفقیت (ظاهری) بر اساس توسعه مهارت
Go to commentFrom میثم مدنی on الگوی رشد و موفقیت (ظاهری) بر اساس توسعه مهارت
Go to commentFrom یزدان on الگوی رشد و موفقیت (ظاهری) بر اساس توسعه مهارت
Go to commentFrom یزدان on الگوی رشد و موفقیت (ظاهری) بر اساس توسعه مهارت
Go to commentFrom میثم مدنی on الگوی رشد و موفقیت (ظاهری) بر اساس توسعه مهارت
Go to commentFrom یزدان on الگوی رشد و موفقیت (ظاهری) بر اساس توسعه مهارت
Go to commentFrom جعفرسیرجانی on الگوی رشد و موفقیت (ظاهری) بر اساس توسعه مهارت
Go to commentFrom میثم مدنی on الگوی رشد و موفقیت (ظاهری) بر اساس توسعه مهارت
Go to commentFrom رسا on الگوی رشد و موفقیت (ظاهری) بر اساس توسعه مهارت
Go to commentFrom رسا on خط قرمزها و ددلاینها چیزهایی احمقانه اما همانقدر مفید
Go to commentFrom میثم مدنی on خط قرمزها و ددلاینها چیزهایی احمقانه اما همانقدر مفید
Go to commentFrom فطمه زهرا پاکزاد on شما چای را به خاطر قند میخورید یا قند را به خاطر چای؟
Go to commentFrom محمد حسین کاربه on ۱- چرا کتاب بخوانیم؟ بخش اول: ۱ مساوی ۴!
Go to commentFrom بیژن ده حوضی on ۱- چرا کتاب بخوانیم؟ بخش اول: ۱ مساوی ۴!
Go to commentFrom فرزانه on خط قرمزها و ددلاینها چیزهایی احمقانه اما همانقدر مفید
Go to commentFrom یزدان on وحشی هستید یا اهلی؟ (۲)
Go to commentFrom مریم محمدی on وحشی هستید یا اهلی؟ (۱)
Go to commentFrom جعفرسیرجانی on وحشی هستید یا اهلی؟ (۲)
Go to commentFrom میثم مدنی on وحشی هستید یا اهلی؟ (۲)
Go to commentFrom میثم مدنی on وحشی هستید یا اهلی؟ (۲)
Go to commentFrom Stare on وقتشه راه کتابخوانی رو حرفهای آغاز کنید! فعلا با ثبت فعالیت شروع کنید.
Go to commentFrom میثم مدنی on وقتشه راه کتابخوانی رو حرفهای آغاز کنید! فعلا با ثبت فعالیت شروع کنید.
Go to comment