سلام
ممنون از این پست.ولی جناب مدنی ما همیشه این اختیار و ازادی رو نداریم که افرادی که بر سگ هار سجده میکنند ک وفادار رو ضربه میزنند را رها کنیم.ما گاهی تو موقعیتی هستیم که مجبوریم با این افراد روبه رو بشیم و اون ها هم قابل تغییر نیستن و ما هم شاید نتونیم خوب و خوش برخورد نباشیم.اگر بشه محل کار را تغییر داد این که شما میگویی صحیحه اما اگر نشود …..
من خودم حداقل ۳ سال دیگه با یکی از مسولین محل کارم هر روز بارها و بارها روبه رو میشم و فوق العاده ادم بی ملاحظه و وقیحی هست و بابت حرف های بی ادبانه اش حتی ۱ هزارم ثانیه هم فکر نمیکنه!اما من هرگز به خودم اجازه ندادم کوچک ترین بی حرمتی بهشون بکنم و پشیمان هم نیستم.اما جان به لب شدم.
از طرفی تو جمع همکاران و همکلاسی هایی هستم که واقعا از شدت بی خردی و بی ادبی ان ها و … بهت زده میشم.اما هرگز مثل اونها برخورد نکردم.چون این رو نمیپسندم.از طرفی خوشحالم بابت این موضوع و از طرفی باعث زجرم میشه.اینکه یک دختر ۳۰ ساله هرچه که میتونه از ناسزا و حرف نامربوط به من میگه و فردا صبح با دیدن من نیش را تا بناگوش باز میکنه و “عزیزم جانم”تحویلم میده حس بدی دارم.انگار نه انگار که بی حرمتی کرده.انگار که این بی حرمتی کردن ها عادیست.
این موضوع مدت هاست من رو ازار میده.تا اینکه امشب تصمیمی گرفتم،نمیدونم چقدر درست،تصمیم گرفتم در برخورد با این جمع ها با این سطح فکر و این شخصیت ها تصور کنم اینها همه کودک هستن.اگر چه میانگین سنی ۲۵ سال دازند اما گویی ۷-۸ ساله اند.سن تقویمی چه اهمیتی داره وقتی حداقل موقعیت شناسی برای حرف زدنشان ندارن.وقتی حراقل حرمتی برای روابط قائل نیستن.وقتی ارزشی برای شعور و فهم دیگران قائل نیستن.از چندساعت پیش که این تصمیم را گرفتم حس خیلی خوبی دارم دیگه حس زجر اور مورد ظلم واقع شدن یا خوبی یک طرفه کردن و بدی دیدن بسیار را ندارم.
وقتی فکر کنم که اینها کودکن ۷-۸ ساله اند حالا با اسودگی خاطر بهشان این فرصت را میدم که با بی پروایی و جسارت دنیا را کشف کنن.جسارت کودکانه داسته باشن.اگه دختر ۷ ساله ای به من بد بگه و فردا با دیدنم لبخند بزنه که انگار نه انگار من او را سرزنش نمیکنم چون بچگی میکند.
اقای مدنی عزیز من شاید مظلوم باشم شاید بیش از حر خوشرویی میکنم اما من نمیتونم مثل اطرافیانی باشم که حرفشان ساعت ها مرا زجر میده.و من نمیتونم امکان رها کردن اطرافیان و مکانم رو ندارم.تنها راهی که میتونم خودم را نجات بدم همین بود که عرض کردم .متاسفانه.
Stare عزیز؛ چقدر خوبه که تو با وجود همه رفتارهای ناصحیح اطرافیانت, بدخلقی و بی حرمتی درقبال آنها نداشتی. شکیبایی و مناعت طبع شما, قابل تقدیر است. اما به هر حال باید دنبال حل مسئله باشی. من فکر میکنم همانطور که میثم عزیز هم اشاره کرد, شفاف سازی و وقت دادن میتواند راه حل مناسبی باشد. شما باید درمورد احساساتتون با همکاران و مدیرتون صحبت کنید, باید راجع به رفتارهایی که شما را آزار میدن با آنها گفتگو کنید, خیلی شفاف و واضح. پیشنهاد من اینه که طی یک ایمیل به شخصی که با او در تعارضید, خیلی خلاصه موضوع را مطرح کنید و بگین که مکان و زمان مشخصی را برای گفتگو در آن مورد تعیین کنه. بعد در جلسه تعیین شده با آرامش و در عین منطق آنچه در ذهن و فکرتون میگذره بیان کنید. با توجه به اینکه همکارانتون اغلب جوان هستند, مطمئن باشید بی تفاوت نخواهند بود حتی ممکنه اصلا متوجه اشتباهات رفتاریشون نبوده باشند و در نتیجه شفاف سازی شما, تصمیم به تغییر بگیرند.
به هرحال تعاملات انسانی همیشه با مسائلی همراهه که نیازمند توجه و البته تمرین برای حل هستند. امیدوارم موفق باشی.
بنظرم تشویق نکردن باعث میشه خود واقعیت رو پیدا کنی اینکه دنبال تشویق دیگران باشی باعث ارضا شدن تو حرفه خودت میشه دیگه هدف های بزرگت یادت نمیاد کار نمیکنی برا خودت کار میکنی برا تشویق شدن و این بدتر اتفاق ممکنه ممنون تحلیل قشنگ و مفید بود
تحلیل خوبی بود و متاسفانه بد از این نظر که بفهمی این همه دغدغه دارن اونم ی سری دغدغه های کوچیک خب معلومه رفتن رو انتخاب میکنن بنظرم تولید ملی با همایت از نخبگان ایرانی بود خیلی قشنگ تر میشد تا اینکه از کالای ایرانی چون تا نخبه ای نباشه کیفیتی هم تو کالا نیس و همچنین پیشرفتی مخصوصا توی صنعت ماشین هر کسی مسِئول شده به قول شما وحشی مالی شده کیفیت پایین تر از انور قیمت بالا تر اگه اشتباه نکنم قیمت کارشناسی سمند کلا پنج ملیون خورده ای بود وقتی بیان سی و خورده ای بفروشنش اسمش رو چی میشه گذاشت ؟! فقط ی وحشی گیری مالی توی صعنت خورده بود بقیه دیگه جای خود دارن
سلام دیدگاه قشنگی نسبت به کتاب داشتین ولی برا اکثرا نوجوان ها خوب نیس البته قسمت سیگار چون ی وسوسه ایجاد میکنه که برن سمت اون چون از مزایاتش گفتین شاید برا یک بار هم شده تجربه کنن از نظر من این قسمتتون مشکل داشت ولی بقیش عالی بود مخصوصا راجب اسپرسو. کتاب خوندن بنظرم ی پتانسیل که توی بدن همه انسان قرار داره ولی بای اینکه فعال بشه باید توی شرایط خاص خودش قرار بگیره و حس خودش من کتاب خوندن رو از ی متن تلگرام شروع کردم ی متن راجب به نظریه انیشتین نظریه نسبیت که در سرعت های بالا زمان کند میشه باعث شد کتاب نظریه انیشیتن رو زندگی نامشو بخونم و از اونم سمت برم سراغ کتاب بزرگ استیون هاوکینگ تارخیچه زمان ولی فهمیدم توی مسیر اشتباهی قدم گداشتم برا خوندنشون لذت بخش نبود برا همین کتاب تاریخچه زمان رو نصفه ول کردم و رفتم سمت کتاب های روانشناسی دال دوست داشتن یکی از بهترین کتاب هایی بود که من خوندم اینقدر برام جذاب بود که سه روز تمامش کردم البته کار اشتباهی بود چون چیز زیادی ازش نفهمیدم ولی با خوندن بقیه کتاب ها و رمان هایی که خوندم متوجه شدم که چقدر کتاب عالی بوده و قصد دارم برا بار دوم بخونمش الان کتاب لطفا گوسفند نباشید رو دارم میخونم خیلی کتاب خوبه برا خودشناسی البته زیاد نصیحت و پند داره و حجمش هم یکم زیاده ولی در کل کتاب خوبیه حس میکنم مثل ی کتاب تخصصی دانشگاهی ممن در کنار خوندن این کتاب با کتاب شازده کوچولو اشنا شدم و باعث شد برم بخونمش برای کسایی که میخان به درک خودشناسی برسن عالیه و در اخر ممنون از توصیه های خیلی خوبتون عالی بودن باعث شد بیشتر بفکر کتاب های درسی باشم راستی من تا پارسال نگاه کتاب های خودم نمیکردم ولی امسال توی سال کنکورم کتاب خوان شدم و اونو مدیون معلم عزیزم اقای جعفری هستم امیدارم مقایسه ای بین خوده کتاب و کتاب خوان ها بزارین نمیدونم استفاده ازشون باعث میشه از کتاب زده بشم یا ن برعکس بیشتر سمت کتاب برم
سلام
من تازه با وبلاگتون آشنا شدم و خودم هم علاقمند به داده هستم و کارم مرتبط با داده است
آیا امکان تهیه فایل صوتی هست یا خیر همونطور که دوست دیگرمون پرسیده بودن
سلام بر میثم عزیز
در مورد کتاب خوانی باید با چرا شروع کرد
حس نفرتی که نسبت به نظام اموزشی خودمون داشتم باعث شد که که به سمت کتاب خوان شدن حرفه ای گام بردارم و تلاش برای بهتر شدن وضعیت موجود
از سایمون سینک اگر کتاب رهبران اخر از همه غذا می خورند را خوانده اید
یک ویو بدین
سپاس
من هم تجربه که بالا در مورد خوندن کتاب و مستی بعد از چند روز یا چند ساعت بوده داشتم
و بعد از این که اثرش ازبین رفته و مشکلات جدید سراغم اومده به خودم میگم حالا چی؟
یا بر می گردم به گذشته نگاه میکنم و به لیستی که از موفقیت های گذشته که بهترین هاشو رو که برام اتفاق افتاده نگاه میکنم (ایده کتاب راندا برن معجزه شکر گذاری) ولیست کردن بهترین ها و از طرفی دیگه با خودم میگم برای همیشه که تو این وضعیت باقی نمیمونم
میثم عزیز
به نظر من دیجیکالا برا همین که بفهمی چی جدید اومده خوبه،وگرنه اجناسش که خیلی گرونه!حتب با تخفیف!نمیدونم شایدم اون قیمت ها برا تهران خوب باشه!تو شهر ما که خیلی ارزونترمیتونی بخری.
در مورد همین وقت گذاشتن ،اینکه من خودم چند سال هست برای خرید لباس وکفش و…فقط از یه فروشگاه خرید میکنم وتحت هیچ شرایطی نه از جاهای دیگه قیمت میگیرم نه حتی نگاه میکنم!برا همون معمولا خریدهام خیلی زود انجام میشه.مثلا اگه بخوام لباس بخرم با احتساب رفت وبرگشت اونم با اتوبوس ظرف یه ساعت انجام میشه.منتهی ما یه مشکلی که داریم تقریبا همه به ما گیر میدن،که تو نمیفهمی باید چند جا بری ممکنه جنس های بهتر باشه یا ارزونتر.ولی من تا حالا این کار رو نکردم.میخواستم ببینم این مدل من مشکل داره واقعا؟البته اون آزمون تاکسی یادم هست برا همون گفتم شاید کارم اشتباه نباشه.
یه چیزی هم در مورد عادت کردن وبرنامه ریزی،خیلی از موارد نمیشه درت انجام بشه!مثلا دراون ساعت خودش وغالبا یه مشکل بوجود میاد!مخصوصا اگه متاهل باشی.اینجور موارد شما مبنا رو میذارین بر انجام کار یا نه اجرای برنامه؟مثلا اگه بخواد مهمون بیاد برات وشما طبق برنامه باید مطالعه کنی،اون مهمون رو نمی پذیرید؟چون غالب دوستان میگن ما تلفن جواب نمیدیم واز این موارد.
توی اون موضوع اگر بحث خطقرمزها و ضربالاحلها میبینی که هر چند وقت یک بار باید این موارد رو بروز کنی. مثلا هفتگی، ماهانه یا سالانه.
دوران متاهلی مثل فضای نانو میمونه، قوانین یه جور دیگه است! برای هر برنامهای باید یک تنفس و امکان تغییرات اندک در نظر گرفت. 10 تا 40 درصد برنامهها معمولا انجام نمیشن. اگر این مقدار کمتر یا بیشتره حتما باید توی برنامهریزیت یک تجدید نظری بکنی.
میثم یه چیز دیگه:این درصدها رو چجوری میگی؟فرمول خاصی داره ؟مثلا اینجا میگی 10تا40درصد در مورد اهداف میگی 50تا80درصد باید برسی.مجردها ها چنددرصد برنامه هاشون معمولا انجام نمیشه؟در مورد کتابخوانی وفهم یک کتاب هم درصد داره؟مثلا چقدر ازیه کتاب رو بفهمیم میتونیم بگیم اون کتاب درسطح ما بوده.چون یه وقت آدم فک میکنه اینکه یه کتاب رو نمیفهمه شابد مشکل ازنحوه خوندنش هست.علت این سوال هم اینه که یک سر موضوع میخوره به بحث عزت نفس که محمدرضا میگه که اگر هدف گذاری کنی وبهش نرسی عزت نفست میادپایین .یکی هم اینکه ما بیشتر دوست ها میگیم برنامه داشته باشن تقریبا همه میگن انجام نمیشه.وقتی درصد خطا رو بدونی ،میفهمی که این موارد طبیعیه وخیلی نگران نمیشی ویا قید برنامه رو نمیزنی.
موضوع طولانیه، امیدوارم بتونم مفصل بنویسم در موردش. این موضوع توی مدیریت مدرن خیلی مطرح شده، مخصوصا جایی که مجری زمان می ده. باید بشه جاه طلبی کرد اما جریمه هم نخورد!
اگر هم عجله داری در مورد
Objective and key results
جستجو کن.
با سواد بسیار اندکی که در حوزه «تئوری بازی» دارم، دوست دارم اگر شما تحلیلی در مورد تخفیف و ارتباط آن با تئوری بازی وجود دارد، برایم بنویسی (در حال حاضر در حال بررسی تئوری بازی و تأثیر آن بر رفتار مخاطبان و چگونگی اعمال تأثیر بیشتر برای ساختن شرایط بازی دلخواه در بازاریابی محتوایی هستم و دوست دارم در این مورد از جنبههای مختلف نظر افراد را بپرسم.)
به نظر من نوع تحلیل ما به این بستگی دارد که ما که هستیم؟ قرار است استراتژی یک فروشگاه در تخفیف را طراحی کنیم؟ یا قرار است به عنوان یک مشتری به این حوزه نگاه کنیم؟
در مورد اول هم کتاب زیاد هست هم مطلب!
در مورد دوم، صرفا باید اول تکلیف خودت رو روشن کنی:
– از جایی که هستی تا آخر عمر راضی هستی و نیازی به توسعه خودت نداری؟
– دوست داری خودت رو توسعه بدی، نه لزوما به لحاظ مالی، حتی به لحاظ توانایی، تفکر و …
اینجا هم با حالت اول کاری ندارم. بالاخره وقتش زیادیه طرف، حالا ۱۰۰ هزار تومن در ماه هم زیاده برا خودش. توی زمان کار یا توسعه فردی، میره دنبال تخفیف.
اما اگر در حالت دوم قرار داری، باید ارزش هر ساعتت رو در بیاری (برای خیلیها من این مبلغ رو بالای ۸۰ هزار تومن در ساعت تخمین زدم که بعدا میگم این مقدار از کجا میآد). اون موقع باید با خودت فکر کنی که آيا ده ساعت چرخیدن در نت برای یک تخفیف ۱۰۰ هزارتومنی به صرف هست یا نه؟
حالا این آدم باید با خودش یک بار برای همیشه خط قرمز تعیین کنه و دیگه به تخفیفها نگاه نکنه! حالا با توجه به تجربه زیادی که توی بازارهای تهران (به عنوان فروشنده) داشتم و تعداد زیاد فروشگاههای مجازی که ساختم و مشاوره دادم یا هوش تجاری روشون توسعه دادم، میتونم بگم اون خریدار (به دنبال توسعه فردی) هیچ سودی از تخفیفها نمیبره و یک بار برای همیشه دورش رو خط بکشه. یک جور قماره، بهتره فقط چیزی که میخواد رو بگرده پیدا کنه بره دنبال کارش.
البته مطالعه کتاب Nudge (کتابش با عنوان سقلمه به فارسی ترجمه شده) و Hooked (کتابش با عنوان قلاب به فارسی ترجمه شده) خیلی خوبن که البته جفتش به درد فروشگاهدارها هم میخورن.
حالا به عنوان فروشگاه یا فروشنده اوضاع فرق میکنه. معمولا تخفیف روی کالاهای خاصی اعمال میشه. کالاهای بنجل، در انبار مانده، گرانقیمت (که هیچ کس احتمالا نمیخرد) و از این دست. یک نگاهی به تخفیفات دیجیکالا یا بامیلو بندازید متوجه میشید چی میگم! کسی میاد سکه طلا یا دلار با تخفیف بگذاره؟
حالا برگردم به سوال اصلیت. شاید پیگیری کلمه کلیدی DYNAMIC PRICING خیلی بدردت بخوره! کلی سیستم پیچیده توش داره، نظریه بازی داره و…
از مقالات کلاسیک 1 , اسلایدهای 2, این دو تا هم بدون داشتن تابع تقاضا 3 و ۴ و ۵
ویراست سوم کتاب Dynamic asset pricing از Darrell Duffie و کتاب Empirical Dynamic Asset Pricing: Model Specification and Econometric Assessment هم خوبن.
البته مباحث فوق برای کسایی هست که کمی در حوزه نظریه بازی وارد هستند، میشه از Pricing Intelligence 2.0 به عنوان یک منبع مختصر عمومی نام برد که خیلی سریع توی چند صفحه مباحث مربوطه رو توضیح میده و اگر کسی خوشش اومد میتونه واردش بشه
موضوع اصلی اینه که موضوع اونقدر ریزهکاری و جزئیات مهم داره که اگر بخوای به صورت عمیق یا اصولی بهش وارد بشی، به این راحتی نیست.
اما میشه از مفاهیم عمومی GAMIFICATION برای این موضوع استفاده کرد.
From Stare on ما بر سگِ هار سجده میکنیم و بر وفادار ضربه میزنیم.
Go to commentFrom میم.الف on ما بر سگِ هار سجده میکنیم و بر وفادار ضربه میزنیم.
Go to commentFrom حسین on چقدر به درد باریکالله دچار شدهاید؟
Go to commentFrom حسین on وحشی هستید یا اهلی؟ (۳) فرار مغزها
Go to commentFrom حسین on نکاتی برای کتابخوانی (۵) با فرایند سیگاری شدن، کتاب خواندن را شروع کنیم.
Go to commentFrom مریم محمدی on سمینار چالش انتخاب مسیر و علوم داده
Go to commentFrom یزدان on چقدر به درد باریکالله دچار شدهاید؟
Go to commentFrom رسا on سمینار چالش انتخاب مسیر و علوم داده
Go to commentFrom میثم مدنی on سمینار چالش انتخاب مسیر و علوم داده
Go to commentFrom حسین on سمینار چالش انتخاب مسیر و علوم داده
Go to commentFrom میثم مدنی on سمینار چالش انتخاب مسیر و علوم داده
Go to commentFrom رسا on وحشی هستید یا اهلی؟ (۳) فرار مغزها
Go to commentFrom میثم مدنی on وحشی هستید یا اهلی؟ (۳) فرار مغزها
Go to commentFrom rezachatrzarin on چرا از «چرا» نوشتن سخت است؟ (۱)
Go to commentFrom میثم مدنی on چرا از «چرا» نوشتن سخت است؟ (۱)
Go to commentFrom rezachatrzarin on عالم بی عمل، زنبور بیعسل نیست!
Go to commentFrom رسا on چرا کتاب بخوانیم؟ بخش سیوپنجم: تا اسیر اسمهای بزرگ، آزمونهای احمقانه و استحاله زمان نشویم.
Go to commentFrom زهرا 22 on چند میگیری گریه بندازی؟
Go to commentFrom جعفرسیرجانی on چند ساعت از زندگی حرفهای خود را صرف پیدا کردن تخفیف میکنید؟
Go to commentFrom میثم مدنی on چند ساعت از زندگی حرفهای خود را صرف پیدا کردن تخفیف میکنید؟
Go to commentFrom جعفرسیرجانی on چند ساعت از زندگی حرفهای خود را صرف پیدا کردن تخفیف میکنید؟
Go to commentFrom میثم مدنی on چند ساعت از زندگی حرفهای خود را صرف پیدا کردن تخفیف میکنید؟
Go to commentFrom یاور مشیرفر on چند ساعت از زندگی حرفهای خود را صرف پیدا کردن تخفیف میکنید؟
Go to commentFrom میثم مدنی on چند ساعت از زندگی حرفهای خود را صرف پیدا کردن تخفیف میکنید؟
Go to commentFrom سعیده نیک رفتار on وحشی هستید یا اهلی؟ (۳) فرار مغزها
Go to comment