منوچهر، محمدعلی، امیر، محمدرضا و جادی

پیش‌نوشت: شاید از متن برداشت کنید که بخواهم مثل پایان فیلم‌ها و کتاب‌های پرافتخار یا در لحظه پیروزی، تشکر کنم. اما شما  این متن را به مثابه «مراجع یک مقاله» در نظر بگیرید. یعنی دادن ارجاع در آن واجب است و مهم نیست این مقاله (یا کتاب) چقدر افتضاح یا چقدر خوب باشد (پانوشت 0). شاید نوشته «فریب «هر کی تلاش کنه موفق می شه» رو نخورین» از جادی هم کمی من رو وسوسه کرد تا در مورد اینکه «چطور شد این وبلاگ رو آغاز کنم» بنویسم. نمی‌خواهم دیر بنویسم تا یک وقت سوء برداشت شود که پس از پیروزی (یا شکست) این متن را نوشته. این کار را می‌کنم تا نوشته‌ام بیشتر بوی واقعیت داشته باشد. بیشتر ...

چرا کتاب بخوانیم؟ بخش هفدهم: به خاطر دیدن نخود و قوی سیاه.

۱- دانشمندان و هنرمندان، فهمیدند که نمی‌دانند!

روزگاری دانشمندان فهمیدند که مواد از مولکول تشکیل شده‌است. البته زمان دقیق آن تا دکارت عقب می‌رود،  اگر هم به معنای عمومی آن نگاه کنیم، تا اپیکور (۲۷۰ قبل از میلاد) و دموکریت (۳۷۰ قبل از میلاد) برمی‌گردد. نام آن را مولکول گذاشتند که از «مول» می‌آمد (لاتین) به معنای ماده.

خلاصه کنم که در اصل، کلمه مولکول، به معنای کوچکترین جسم بود. بعدها اتم کشف شد، کارهای علمی و آکادمیک آن به کارهای جان دالتون در 1800s برمی‌گردد. احتمالا می‌توانید حدس بزنید معنای اتم چیست؟  اتم به معنای «تجزیه‌ناپذیر» است. گذشت و گذشت تا فهمیدند باز هم اشتباه کرده‌اند. بیشتر ...

رشد عرضی و عمقی (۱)

این متن را در ادامه نوشته‌ای از یاور مشیرفر عزیز، با عنوان «خطی یا پیچیده؟ این ایده هنوز خام است»،  پرداخته‌ام. از این تکه متن او آغاز می‌کنم:

نمی توان تصوری این چنین داشت که توسعه مهارت های فردی با یک «کمیت» مثلا دویست صفحه کتاب خواندن در یک روز یا سه هزار کلمه نوشتن به اتمام برسد. این درخت همیشه نیازمند خاک حاصلخیز، آب، اکسیژن و نور خورشید است. بیشتر ...

کتاب‌ها چون سیمرغند، منتظرند تا روزی پری از آن‌ها بسوزانی و بِکِشانی به سمت خود.

این نوشته را پاسخی می‌دانم به نوشته‌ای از محمدصادق اسلمی عزیز با عنوان «بی‌چاره کتاب‌هایی که زندانی می‌شوند». موضوع این است که عبارت زندانی کردن کتاب را چندان دوست نداشتم، شاید توصیف‌های زیر زیباتر باشند.

۱- کتاب‌ها چون سیمرغند، منتظرند تا روزی پَری از آن‌ها بسوزانی و بِکِشانی به سمت خود؛ تا با دانش خود، تو را رها سازد چنانکه رستم اسفندیار را کشت یا نابودت کند، چونان که  سهراب را کشت! اگر دوستش داری، آنقدر خوب یاد بگیر تا پرهای کمتری را بسوزانی. بهتر، بیشتر و بزرگ‌تر بپرس، تا جواب‌های بلندتری را برای تو داشته باشد و بیشتر با تو بماند. بیشتر ...

رضای عزیز؛ کتاب، صرفا یک وسیله انتقال محتوا نیست!

هدف از این نوشته بهت و حیرت از سوال/جواب‌های عصر ایران با رضا غبیشاوی است. مطالبی در آنجا آمده که به نظر من می‌تواند تاثیرات منفی بسیاری داشته باشد. تاکید من روی این سوال و جواب‌ها است:

سوال:
 ولی افراد کمتر کتاب مطالعه می کنند.
جواب: 
بله این موضوع صحت دارد. افراد کمتر کتاب می خوانند اما مطالعه افراد افزایش یافته است. کاهش کتاب خوانی لزوما به معنی کاهش مطالعه نیست و مطالعه را نمی توان صرفا در کتاب خلاصه کرد.
 
کتاب یک وسیله انتقال اطلاعات است مثل مطبوعات، گوشی های موبایل و تبلت و دیگر وسایل و ابزارها که هر یک دارای مزیت ها و معایبی است.
 
 کتاب تنها یک وسیله است اما هدف، دریافت اطلاعات و معلومات است که به عنوان مثال در کتاب، به صورت کلمه در کاغذ چاپ شده اند.
 
هم اکنون با تغییر وسیله ( از کتاب به گوشی موبایل و تبلت و …) افراد ترجیح می دهند اطلاعات خود را به شیوه دیگری دریافت کنند.
سوال: اطلاعات کتاب، عمقی است اما اطلاعاتی که فعلا مردم دریافت می کنند سطحی و کم عمق است. افراد در گوشی موبایل و تبلت خود مطالعه نمی کنند بلکه جوک و مطالب غیرمفید و سطحی می خوانند عکس وفیلم می بییند  ولی مطالعه نمی کنند. جواب:  به صورت قطعی نمی توان چنین قضاوتی داشت.   اول: مطالعه مطالعه است و نمی توان دریافت تنها انواعی از اطلاعات را مطالعه نامید و بخش های دیگر را غیرمطالعه دانست.   دوم: این مردم هستند که نوع مطالب مورد مطالعه خود را براساس نیازها و علاقمندی خود انتخاب می کنند   سوم: مطالعه مطالب سرگرمی بهتر از مطالعه نکردن است.   چهارم: مطالعه علاوه بر معنی خاص یعنی قرائت و خواندن، در برهه کنونی می توان برای آن معنای عام نیز متصور بود و آن اینکه شامل دیدن عکس، نقشه، شنیدن صدا، دیدن فیلم ، طرح، کاریکاتور، گرافیک و … شود.   پنجم :مردم براساس نیازها و علاقمندی خود مجموعه ای از انواع و دسته های اطلاعاتی را دریافت می کنند یعنی شامل خبری، آموزشی و سرگرمی. نسبت هر یک از دسته ها و بیشتر و کمتر بودن هر یک به نیاز و علاقه افراد بستگی دارد. سوال:  چرا مردم کتاب کمتر می خوانند

جواب: بیشتر ...

لزومی نداره به پیتزا سس بزنید‍!

در زیر صرفا چند گزاره آوردم که شاید به دردتون بخوره.

  • لزومی نداره به پیتزا سس بزنید، شاید اون پیتزا خوشمزه باشد.
  • لزومی نداره توی سفر، جوجه بزنید! شاید منظره‌های قابل کشف، باارزش‌تر باشند.
  • لزومی‌نداره هر جایی حرف بزنید، شاید سکوت بهتر باشد
  • لزومی نداره جواب هر سوالی رو بدید و بدتر از اون در جواب هر متن بی‌ربط به شما (منظورم بیشتر در شبکه‌های اجتماعی است) متنی بنویسید.
  • لزومی نداره با چای خوش‌طعم، قند و شکلات بخورید.
  • لزومی نداره به قهوه میت و شکر بزنید.

معمولا، پیتزایی رو سس می‌زنن که نخوان طعم‌های موجود رو در دهان تفکیک کنند. یعنی اون پیتزا طعمش و محتویاتش اونقدر داغونه که باید با سس و نوشابه بخوریدش تا بشوره ببره پایین. برای ساندویچ هم همینطور. پس اگر پیتزایی خوبی گیرتون اومد، سعی کنید طعم خودش رو کشف کنید. با فکر و تلاش سعی کنید کشف کنید چه ادویه‌ای توش زدن و چه موادی رو توش به کار گرفتن. بیشتر ...

چرا کتاب بخوانیم؟ بخش شانزدهم: تا یاد بگیریم چه زمانی، چگونه و برای چه قضاوت کنیم.

مشکل اغلب ما این است که فکر می‌کنیم قضاوت مثل تصویر بالاست:

با صدای نرم چکش چوبی روی سندان چوبی، حکم صادر می‌شود و ما بی‌آنکه از حکم محکوم تاثیری بگیریم، می‌رویم سراغ حکم بعدی. در یک چکش زدن، حرف می‌زنیم و یک نفر را محکوم می‌کنیم، و/یا یک نفر را تبرئه. همه هم به حکم ما احترام می‌گذارند. بیشتر ...

پاسخ به محدثه: در «چرا کتاب بخوانیم؟ بخش چهارم: تا کتاب‌ها نوشته شوند»

محدثه یک سوالی رو در «چرا کتاب بخوانیم؟ بخش چهارم: تا کتاب‌ها نوشته شوند» مطرح کرد، با این موضوع که:

حرفاتون درسته ولی خب به درآمد مردم هم باید نگاه کرد
مثلا من دانشجو که پول تو جیبیمو هنوز از بابام میگیرم سخته بخام کلیدر محمود دولت آبادی رو بخرم و بخونم
کاش راه حلاتون زیاد آرمانی نبود بیشتر ...

۱- چرا کتاب بخوانیم؟ بخش پانزدهم: تا دنبال کار بی‌نقص نگردیم، بلکه به دنبال کارهای خوب و بی‌نقص بگردیم!

«ملکوم گلدول» را چندباری خدمتتان معرفی کرده‌ام. او در این ویدیو به داستان «هوارد مسکویتز» را می‌پردازد:

او در یک رستوران کوچک در «وایت‌پلین» نشسته بود ، سعی می کرد در رویاهایش برای  «شرکت نسکافه» کارهایی را انجام بدهد. و ناگهان، مانند رعد و برق، جوابی به ذهنش رسید. زمانی که داده‌های پپسی رژیمی را تجزیه و تحلیل می کردند، سوال اشتباهی را پرسیده بودند. آنها به دنبال پپسی کامل و بی نقص می‌گشتند، در صورتی که باید دنبال پپسی‌های بی عیب و نقص می گشتند. به من اعتماد کنید. این یک الهام عظیم بود. این یکی از درخشان‌ترین پیشرفت‌ها در تمام دانش مواد غذایی بود. «هوارد» به کنفرانس‌هایی در سراسر کشور رفت، می‌ایستادو می‌گفت، بیشتر ...

داستان: در هندسه (یادگیری) راه شاهانه وجود ندارد.

این داستان به نظر من خیلی مهمه و باید برای شاگردها، فرزندها و اطرافیانمون تعریف کنیم. فکر کنم، اقلیدس جزء اولین ریاضی‌دانانی باشه که ما در دبستان شناختیم. قضیه‌هاش معروفن. اما یک روایت جالب هم در مورد ایشون هست.

در زمان اقلیدس (۳۶۵–۲۷۵ پیش از میلاد)، یادگیری دانش به این راحتی نبود، دانستنی‌های زیادی هم وجود نداشت. طبق مطالعاتی هم که من داشتم، در اون زمان، هندسه جزء پیشرفته‌ترین و عمیق‌ترین حوزه‌های دانش بود. این بوده که بطلمیوس اول، پادشاه مصر و لیبی ترغیب می‌شه (از طرف اطرافیان) که بره پیش اقلیدس و هندسه یاد بگیره. اما نکته اینجا بود که فهم و درک اصول هندسه سخت‌تر از این حرف‌هاست (خدا رو شکر فهمید!) و از اقلیدس طلب راه ساده‌تری برای یادگیری کرد. اینجا بود که اقلیدس در جواب می‌گه: بیشتر ...