پست موقت:
من چند وقت پیش پیشبینی کرده بودم دلار میآد روی ۶۵۰۰! از نظر من به عنوان کسی که در علوم داده کار میکنه، ندیدن اشتباهات یا توجیه اشتباه (حالا به هر طریقی) درست نیست. قیمت دلار از دید من الان ۶۵۰۰ هست و نه بیشتر! این که برخی با جون و سرمایه مردم بازیشون گرفته، واقعا شرمآوره. این که دلار تا این حد بالا رفته واقعا بده.
شاید حتی همین فردا هم دلار بیاد ۶۵۰۰ ولی دیگه اون یک موضوع دیگه است و به پیشبینی من مربوط نمیشه. وضعیتی که مملکت دچارش شده، واقعا افتضاح شده و من نمیدونم دیگه چه کاری از دستم بر میآد!
ما الان توی یک کشتی نشستیم که انتظار داشتیم سالها و سالها حرکت کنه، اما داریم میبینیم دارن بخشهاییش رو آتیش میزنن تا خودشون رو گرم کنن (بخش کوچکی مردم، بخش بزرگتری مسئولان و نهادها). ما جزئی از این کشتی هستیم حالا چند طبقه پایین چند طبقه بالا، بخش اقتصادی یا بخش لوکس.
میشه توی این کشتی نشست و گریه کرد، زاری کرد، سر همدیگه داد زد، یا میشه مشغول بود. به هر حال، توی این کشتی گیر افتادیم. البته که خیلیهامون (از جمله خود من) میتونیم بریم بیرون و خودمون رو از این کشتی نجات بدیم (توی کشتی غریبهها یا دشمن). برخیهامون هم به هر دلیلی اینجا هستیم، یکی به خاطر خانواده، یکی به خاطر زمین و… (یاد فیلم نارنگیها افتادم). ببینید زندگیمون، خانوادمون، خاطراتمون توی همین کشتین! سالها هم هست همین وضعیت رو دچار شده مملکت. پارسال که گفته میشد دلار میشه ده هزار تومن، هیچ کدوم ما باورمون نمیشد! امروز شد. امروز این اتفاق افتاد ولی یک چیزی رو توجه کنید، چقدر از امروز میترسیدید؟ چقدر از این روز که دلار بشه انقدر… میترسیدید؟ الان چقدر ترسناکه؟ (همین الان حواستون باشه دوباره به آینده فکر نکنید)، به نظرتون اوضاع الان رو خیلی بدتر از الان تجسم نمیکردید؟
آینده هم همینطوره. بیشتر از این که خودش وحشتناک باشه، ترس و ناامیدیش بده. بعضیها میگن دلار سه سال دیگه میشه ۲۵ هزار تومن. من میگم اصلا ۵۰ هزار تومن، قبول. حالا چکار کنم؟ دوست دارید این سه سال رو در وحشت بگذرونید، و بعد به اون اتفاق برسید؟ یا این که دوست دارید بیخیالش بشید و بچسبید به زندگی (یا مهاجرت) و حالا یک روزی هم این اتفاق افتاد، دیگه افتاد. یه روزی میشه مثل امروز. فقط شما بعد از ۳ سال ده درصد از ایام سالم زندگیتون رو از دست دادید.
وقتی حرف از مهاجرت زده میشه واقعا دلم می شکنه. یه موقعی به مهاجرت دیدم از جهت کسب تجربه بود اما وقتی این دید میشه راهی برای نجات این سوال پیش میاد که خب پدر و مادرم چی؟ اون ها پول مهاجرتم رو بدن تا من به تعبیری نجات پیدا کنم و خب خودشون چی؟ کم پیش می اومد که این قدر ناراحت باشم واقعا …
نمی دونم چه میشه کرد چی درسته و من باید چی کارکنم
سلام میثم عزیز
بذار با یه داستان شروع کنم:میگن یه روز تو جنگ فرمانده میگه که،عقب نشینی کنید تانک های دشمن داره میاد.همه میرن ،یکی بی سیم میزنه که حسین من یه عراقی رو اسیر کردم.حسین میگه خیلی خب آفرین!سریع وبردارش وبیا عقب.چند دقیقه میگذره میبنن نیومد!بی سیم میزنن چرا نیومدی؟میگه هرکار میکنم نمیاد!میگن پس ولش کن وجون خودتو نجات بده،تانک ها رسیدن.میگه باشه.باز میبینن نیومد!بی سیم میزنن لعنتی بیا دیگه،چرا نمیایی؟!تانک ها یه قدمیت هستن.میگه والا من ولش کردم اون منو ول نمیکنه!میگه خب یه کلمه بگو اسیر شدم!موقعیت ما الان مث این میمونه تو یه کشتی هستیم که سوراخ شده.دو دسته آدم توش هستن:یکی اونایی که نشستن وکاری نمیکنن وهمش فک میکنن که اگه غرق شه میمیریم وهمش فکروخیال.یه عده هم دارن کار میکنن مدام.منتهی بدبختی اینه هر سوراخ رو میبندن ،باز یه جای دیگه اش سوراخ میشه!آخه تا کی دیگه؟!نمیتونن که همش کار کنن!ونتیجه عکس بگیرن!بعدم همه هم که موقعیت مهاجرت ندارن که بگیم این یه نسخه هست!
ما دلاروسکه رو فراموش کردیم!ما واقعیت ها مواجهیم.اصلا بحث نگرانی چندسال دیگه نیست!همش میترسیم نکنه ماه دیگه حقوق مون کفاف هزینه ها رونده!حقوق ها هم که با این نواسانت بالا نمیره.ولی اجاره خونه،موادعذایی همه میره بالا.دیگه نگرانی نداریم.ما تو خود مشکل هستیم!یه بحث مشکلی هست که داریم یه بحث مواجهه با اون مشکل.راه حلی به نظرم نمیاد.اونم تازه باحداکثرقناعت.
زندگی شگفت انگیز ما ؟!
سعدی میفرماید: ما هم به تماشای جهان امده ایم.
من هی به خودم می گم آروم باش ، و به بقیه می خندم که هی دارن برای دلار 12 تومنی حرص میزنن، چرا ؟ چون میثم مدنی گفته دلار 6500 میشه آخرش :دی.
راستش به نظر من الان برای مهاجرت یه مقدار دیره.
ضمن این که من به شخصه هیچوقت رفتن برای یک گزینه نبوده. اصلا همه چی مهیا برای رفتن من! خانوادمو چه کنم؟ خواهرم ؟ برادرم؟ دوستانم؟ هموطنانم؟! من ترجیح میدهم همینجا کنار خانواده ام دست و پا بزنم تا اینکه ازاونور براشون دلسوزی کنم.
حالا من برای بچه های آینده ام کلی حرف دارم وقتی پیر شدم و اگر زنده بودم. براشون از تورم های نجومی حرف میزنم از پیچ های تاریخی، از جنگ های عراق و سوریه و یمن و ایران و جنگ های جهانی. به نظرم ما حواسمون نیست که جزیی از تاریخ هستیم. تاریخ حال. از تاریخ حال لذت ببرید. من به نظاره نشسته ام و اتفاقات جهان را از دریچه تاریخ می بینم. البته این نظاره دردناکه، خیلی دردناک.
تفاوت تو، وقتی رسیدیم به اینجا چی بود؟ آیا اونها الان حال بهتری دارن؟ اوضاع مالیشون بهتر شد؟ توی این مدت کی حالش بهتر بود؟
من قیمت واقعی دلار رو گفتم، متاسفانه این مدت به همت خود ما مردم، تورم سایر کالاها هم رفت بالا و دیگه قیمت واقعی دلار از دفعه پیش هم بالا رفت! یک سیکل تورم تشکیل دادیم.
نمیخوام بگم با واقعیت روبرو نشیم. اتفاقا من میگم با واقعیت روبرو بشیم. ناله و زاری چیزی به ما اضافه نمیکنه. باید فکر کرد و جنگید، همین. اون کسی که سرش رو کرده تو برف و گریه میکنه باخته اوضاع رو.
صرفا جهت مزاح در این روزهای بی مزاح
چند روز پیش توی پارک در حال ورزش با خانمی روبرو شدم که بسیار مشوش و نگران بود از ترس از آینده می گفت قیمت دلار اینکه در این وضعیت چی به سر بچه هاش میاد با اینکه وضع مالی خوبی هم داشت من هم چون اصلا پیگیر این مسائل نیستم چون نه تخصص دارم و نه می توانم کاری کنم تنها چیزی که به ذهنم رسید حرف شما بود گفتم یکی از دوستان ما که در این زمینه خیلی هم صاحبنظر است( برای اینکه خیالش را راحت کنم) به ما گفته دلار میاد روی 6500 خیلی آروم شد لبخند زد و با خیال راحت تری به ورزشش ادامه داد. پیش بینی شما حداقل به راحت شدن خیال این خانم می ارزید:)
در کل من فکر میکنم ما به وجود چنین تجربه هایی نیازداریم شاید یاد گرفتیم به کار ساختن مملکتمان برخیزیم. شرایطی پیش آمد که مجبور به نوعدوستی و مشارکت عمومی شدیم، به قول استفان کاوی درروبرو شدن با یک مساله سخت با خود بگوییم چطورمی توانم از آن به عنوان فرصتی برای بهبود استفاده کنم.
شرایط این روزهای ما منو یاد این این جمله ی مهدی فرج اللهی می ندازه: گاوها در صف کشتارگاه هم یکدیگر را هل می دهند.
ویه جمله ی دیگه که نمیدونم کجا خوندم با این مضمون : ای کاش اونها که می خواستن از ایران مهاجرت کنن زودتر اینکارو می کردن و دیگه هیچوقت بر نمی گشتن تا شاید آنها که می مانند کاری برای این کشور می کردن.
من فکر میکنم نظر مطهره درسته من در مردمم که خودم هم جزئیشم نمیبینم تحت شرایط سخت و فشار بهتر شیم روحیه همیاریمون قوی تر شه ما دقیقا شروع به حدف هم دیگه و زیرپای همو خالی کردن میکنیم درست مثل همین دلار که با حمله دسته جمعی به بازار باعث بالا رفتن قیمتش شدیم و درست مثل همه چیزهای دیگه که گرون میشه و ما عطش داشتنشو پیدا میکنیم
نه… ما مردم سوییس و امریکا و حتی عراقم نیستیم پای هیچی نمی ایستیم
همین که به مهاجرت به عنوان یه گرینه نگاه کنیم هم همینه… همیشه اولین راه فرار بوده… من فکر میکنم همه چیز همینجوری که تاحالا بوده پیش میره نه جنگی اتفاق می افته نه اعتراصی نه انقلابی همه چیز خمون راه قبلی رو میره مثل انتخابات و …. و ما مردم مثل همیشه به شدت نظاره گر خواهیم بود
سلام
فکر کنم منظورتون فیلم نارنگی ها بود
اشتباه تایپی شده یا من اشتباه می کنم
سلام، درست میگی، اصلاحش کردم.