۱- پروژه گوتنبرگ
فکر می کنم سال ۱۳۸۳ بود که با پروژه گوتنبرگ آشنا شدم، سالها بود که کتابهای زبان اصلی کمی در دسترسم بود، بیشتر کتابهای ریاضی و فیزیک را در زبان اصلیشان خوانده بودم، اما همیشه برایم دوست داشتنی بود که کتابهای اصیل و خوب را به زبان انگلیسی گیر بیاورم، نه وبلاگها، نه سایتهایی که کتاب مجانی میگذاشتند و نه آدرس مشخصی … هیچ کدام در دسترس نبودند. تا این که با پروژه گوتنبرگ آشنا شدم، حس و حالم شبیه اسکروچ بود که در سکهها طلا شیرجه میزد (عکس بالا)، مثل آدم گرسنه قحطیزدهای بودم که در انبار غذا افتاده بود، این کتاب را میخواندم و آن یکی را، با توجه به فرمتی که کتابها داشتند، آنها را با فونت ریز روی کاغذ پرینت میگرفتم و میخواندم. در حدی پرینت میگرفتم که سهمیه پرینتم تمام میشد و دست به دامان دوستانم میشدم. یادش بخیر، مسئول سایت مرا قاتل پرینتر میخواند و همیشه حواسش به من بود.