سه چهار هفته پیش به دیدن فیلم زادبوم رفتیم. زادبوم کاری از «ابوالحسن داوودی» بود. پس از خروج از سینما، کمی نفس آرام میکشید و هنوز نمیفهمید از کجا انقدر آرام هستید! نفستان بند آمده یا آرامید؟ با وجود اتفاقات بسیار (به ظاهر هیجان انگیز فیلم) من آن را بسیار آرامبخش یافتم. شاید به خاطر ساحل، شاید به خاطر لاکپشت (که ذاتش آرامبخش است)، شاید به خاطر عزتالله انتظامی، رویا تیموریان و مسعود رایگان. نمیدانم… بگذریم. اصلا هم خودم را در حدی نمیدانم که بخواهم به ضعفهای فیلم خرده بگیرم.
برچسب: چرا کتاب بخوانیم
نکاتی برای کتابخوانی (۱): برای مطالعه و کتابخوانی، از رانندگی آموز، اگر طالب فِیضی.
پیشنوشت: سلسله نوشتههای «نکاتی برای کتابخوانی» را بعدا در جای مناسب خود استفاده خواهم کرد. اما دوست داشتم، آرام آرام، برخی نکات مهم را در این حوزه بنویسم. میترسم در آن زمان مجال کافی برای من، یا حوصله به اندازه، برای شما باقی نمانده باشد. من این بخشها را جداگانه میآورم. بعدها در بخش مربوطه، بدون پرداخت به جزئیات، نکات مطرح شده را به این نوشتهها ارجاع خواهم داد.
۱- چرا کتاب بخوانیم؟ بخش نوزدهم: تا قوه تخیل و رویاپردازی را تمرین دهیم.
۱- آفرینش
شاید شما فیلم فانوس سبز (green lantern) را دیده باشید، یا حداقل با کاراکتر آن در سری انیمیشنهای Justice league آشنا باشید. تصویر او را در بالا آوردهام تا یادتان بیاید.
هر کدام از قهرمانهای کتابهای کمیک بر اساس یک قدرت خاص شخصیتپردازی شدهاند و فانوس سبز بر اساس قدرت تخیل! او وقتی انگشترش را در دست میگیرد میتواند آنچه در تخیل و ذهن خود دارد را از طریق انگشتر و به صورت سبز به واقعیت تبدیل کند. اگر یک چکش بزرگ، اسلحه مرگبار، سفینه فضایی را تصور میکرد به سرعت ظاهر شده و از آن استفاده میکرد. هر که تخیل و تصور قویتری داشت، تواناییهای افزونتری را هم دریافت میکرد. در واقع آن فیلم تاکید زیادی روی قدرت تخیل داشت.
دیدگاههای شما و من
.
دفاعیه یا نفریننامه؟ تکنولوژی سطحی به مثابه کوکائین (در پاسخ به KTANFF)
KTANFF، زیر پست «به تعویق انداختن لذت و انجام کارهای غیر فوری و ضروری!» یک متن بسیار پرمغز و زیبا نوشتند که دوست دارم شما هم بخوانید. حیفم آمد در کامنتها غرق شود و بخواهم پاسخی کوتاه به آن بدهم.
آیا کتاب خواندن یا کتابخوان بودن یک وظیفهی اخلاقی است یا طریقی برای رسیدن به اهداف معینی در زندگی است؟
چرا کتاب بخوانیم؟ بخش هفدهم: به خاطر دیدن نخود و قوی سیاه.
۱- دانشمندان و هنرمندان، فهمیدند که نمیدانند!
روزگاری دانشمندان فهمیدند که مواد از مولکول تشکیل شدهاست. البته زمان دقیق آن تا دکارت عقب میرود، اگر هم به معنای عمومی آن نگاه کنیم، تا اپیکور (۲۷۰ قبل از میلاد) و دموکریت (۳۷۰ قبل از میلاد) برمیگردد. نام آن را مولکول گذاشتند که از «مول» میآمد (لاتین) به معنای ماده.
خلاصه کنم که در اصل، کلمه مولکول، به معنای کوچکترین جسم بود. بعدها اتم کشف شد، کارهای علمی و آکادمیک آن به کارهای جان دالتون در 1800s برمیگردد. احتمالا میتوانید حدس بزنید معنای اتم چیست؟ اتم به معنای «تجزیهناپذیر» است. گذشت و گذشت تا فهمیدند باز هم اشتباه کردهاند.
پاسخ به محدثه: در «چرا کتاب بخوانیم؟ بخش چهارم: تا کتابها نوشته شوند»
محدثه یک سوالی رو در «چرا کتاب بخوانیم؟ بخش چهارم: تا کتابها نوشته شوند» مطرح کرد، با این موضوع که:
حرفاتون درسته ولی خب به درآمد مردم هم باید نگاه کرد
مثلا من دانشجو که پول تو جیبیمو هنوز از بابام میگیرم سخته بخام کلیدر محمود دولت آبادی رو بخرم و بخونم
کاش راه حلاتون زیاد آرمانی نبود
۱- چرا کتاب بخوانیم؟ بخش پانزدهم: تا دنبال کار بینقص نگردیم، بلکه به دنبال کارهای خوب و بینقص بگردیم!
«ملکوم گلدول» را چندباری خدمتتان معرفی کردهام. او در این ویدیو به داستان «هوارد مسکویتز» را میپردازد:
او در یک رستوران کوچک در «وایتپلین» نشسته بود ، سعی می کرد در رویاهایش برای «شرکت نسکافه» کارهایی را انجام بدهد. و ناگهان، مانند رعد و برق، جوابی به ذهنش رسید. زمانی که دادههای پپسی رژیمی را تجزیه و تحلیل می کردند، سوال اشتباهی را پرسیده بودند. آنها به دنبال پپسی کامل و بی نقص میگشتند، در صورتی که باید دنبال پپسیهای بی عیب و نقص می گشتند. به من اعتماد کنید. این یک الهام عظیم بود. این یکی از درخشانترین پیشرفتها در تمام دانش مواد غذایی بود. «هوارد» به کنفرانسهایی در سراسر کشور رفت، میایستادو میگفت،
۱- چرا کتاب بخوانیم؟ بخش چهاردهم: تا نحوه استفاده از جادوی کلمات و افسون واژگان را یاد بگیریم.
۱- سواد
احتمالا انسانهای اولیه، سواد را توانایی شمردن و حساب کتاب شکار و گوسفندان میدانستند. بعدها با تکامل زبانهای نوشتاری، سواد را توانایی خواندن و نوشتن میدانستند، بعدها به واسطه انقلاب صنعتی، آمادگی نیروی کار برای صنعت بود. حتی بعدها در آمریکای دهه ۶۰ و ۷۰ نیز سواد را آن چیزی که باعث تربیت نیروی کار مفید برای غلبه بر رقبای اقتصادی شود، میدانستند.