هیچ وقت برای تنبیه خود، محروم نشوید! فعالیت کنید.

این نوشته با الهام از ایمیل یکی از دوستان است.

گاهی ما می خواهیم خودمان را تنبیه کنیم و مثلا سینما رفتن یا کتاب خواندن (که دوستشان داریم) را برای خود ممنوع می کنیم. این موضوع از تنبیه های بدنی می آید که ما در کودکی با آن مواجه شده‌ایم، حالا یا مستقیم یا غیر مستقیم.

اولا این که تنبیه کردن، به شدت عزت نفس را کم می‌کند. بنابراین خود را تنبیه نکنید! فرزند خود را هم تنبیه نکنید. به او مسیر را نشان دهید! مثلا روزی یکی از بچه‌های فامیل می‌خواست دستش را به بخاری بزند! همه شروع به تنبیه و داد و فریاد کردند. من هم با آرامش خاصی، دست بچه را گرفتم و نزدیک بخاری کردم! (تا حدی که نسوزد) کمی که گرمای زیاد را حس کرد، فهمید که دیگر نباید دستش به بخاری بخورد! بیشتر ...

چرا کتاب بخوانیم؟ بخش چهلم: حصول به گنجِ ابعاد تجربه.

نوشته داخل عکس فوق، شبیه (نه خیلی دقیق) حرف‌های سوفسطائیان بود. آن‌ها (+) با نگاهی به ۵۰۰ سال تاریخ فلسفه یونان، به این سؤال اساسی برخورد کردند که: «چرا پس از گذشت این همه زمان، هنوز معیاری برای حقیقت مشخص نشده؟» قاعدتا باید یکی از این سه حالت می‌بود (شاید خواندن این مقاله به درک شما از آن‌ها کمک کند). بیشتر ...

پول به بچه‌دزد نمی‌دهم.

اگر فیلم All the Money in the World را ندیده‌اید، توصیه می‌کنم حتما آن را ببینید. نکته‌ای که در آن فیلم برای من خیلی مهم است، این بود که

نوه یک میلیاردر را به می‌دزدند و از او می‌خواهند که برای رهایی فرزندش پول پرداخت کند. اما او با وجود داشتن پول بسیار امتناع می‌کند و می‌گوید:

I have 14 other grandchildren and if I pay one penny now, then I’ll have 14 kidnapped grandchildren, بیشتر ...

چرا صریح می‌نویسم؟ لطفا از صریح بودن من نرنجید، گاهی پاسخ من از دیدگاه شما الهام گرفته و به شخص شما مربوط نیست.

یک خوبی وبلاگ نسبت به سایر رسانه ها، مشخص بودن هویت نویسنده است. شاید شما بتوانید در شبکه های اجتماعی پشت لعاب و فیلتر عکس‌ها و متن‌های عاشقانه قرار گیرید، اما وقتی قرار است عمیق بنویسید جایی برای سیاسی بازی نیست.

من گاهی که به اخبار سر می‌زنم می‌بینم که در یک سایت خبری ۱۰ نفر حرف زده‌اند و صحبت آن‌ها با بیشتر ...

چرا کتاب بخوانیم؟ بخش سی‌و‌نهم: کجایند زنگ‌هایی که برای شما به صدا در آمده‌اند؟

شاید شاهکار «زنگ‌ها برای که به صدا در می‌آیند» از ارنست همینگوی را خوانده باشید. به قول برخی از منتقدین یا نویسنده زندگی‌نامه همینگوی این اثر در کنار پیرمرد و دریا، وداع با اسلحه و خورشید هم طلوع می‌کند چهار نوشته برتر او است.

ماجرای نام‌گذاری این کتاب به ناقوس کلیسا بر می‌گشت که به خاطر مرگ افراد در جنگ نواخته می‌شد. در واقع وقتی که کسی کشته می‌شد، به خاطرش ناقوس را به صدا در می‌آوردند. بیشتر ...

توهم توسعه (۲) بخش عمده عدم رشد ما،‌ جزئی از نوابیغ بودن است.

سال‌ها افتخار شاگردی دکتر محمودیان را داشتم و چیزهای مختلفی هم از او آموختم. یکی از مقالات جالب او نوابیغ  است. کسانی که ادعاهای عجیب می‌کنند و کلی آدم را در دردسر می‌اندازند. کسانی که ادعا می‌کنند آینده را می‌بینند، مسائل عجیب ریاضی را حل می‌کنند و اصرار می‌کنند که دارند در این کشور حیف می‌شوند. بیشتر ...

چرا دیر می‌کنیم؟ چرا کم می‌آوریم؟ چون اندازه را درست نمی‌سنجیم!

شاید این نوشته در مباحث مدیریت پروژه کاملا بدیهی باشد، اما نه‌تنها در زندگی بلکه در مدیریت پروژه‌ها نیز به درستی اجرا نمی‌شود.

۱- چرا دیر می‌کنیم؟

اعتراف می‌کنم، خود من یک دیر کننده هستم، بارها و بارها پیش آمده که دیر به سر قرار رسیده‌ام، صرفا به خاطر خوشبینی‌ام. ماجرا این است که وقتی یک مسیر ۱۰ دقیقه‌ای را ده دقیقه تخمین می‌زنیم، کاملا دچار مشکل شده‌ایم. یعنی دعوای سر کوچه، ترافیک‌های محلی و … را در نظر نگرفته‌ام. صرفا وقت خام را لحاظ کرده‌ام. بیشتر ...

چرا کتاب خواندن سخت است.

دوستی یک دیدگاه برای من گذاشت با این محتوا که:

من نمی دانم چرا از نظر مردم وحتی شما کتاب خواندن کار سخت است؟! ساده ترین کار است . من میتوانم اگر گردن و چشمانم اجازه دهند تمام روز را کتاب بخوانم. در هر زمینه ای. البته مغز هم باید همراهی کند. هر ساعت باید حدود ده دقیقه دست از مطالعه بکشم تا مفاهیم و اطلاعات در مغزم رسوب کرده و طبقه بندی شوند.. گاه با خودم فکر میکنم که کاش برای کتاب خواندن مختصر پولی می دادند . اگر پخت و پز و نظافت منزل اجازه می داد تمام وقت در منزل را صرف خواندن کتاب می کردم. بیشتر ...

انتقام بد، انتقام خوب، انتقام زشت (۱)

پیش‌نوشت: این نوشته شاید زیاد مهم به نظر نیاد، اما جز مفاهیم کلیدی است که به نظرم مسیر زندگی من رو بارها عوض کرده. بارها باعث شده تصمیم بهتری بگیرم.

حتما شنیدید که می‌گن کاش از بچگی مسواک زدن رو ممنون می‌کردن، اون موقع ما یواشکی می‌رفتیم و دور از چشم پدر و مادرهامون توی خرابه‌ها مسواک می‌زدیم! اون موقع یک جاهایی مثل رستوران‌ها و قهوه‌خونه‌ها، مسواک می‌آوردن تا یواشکی با یک خمیر دندون دوسیب بزنید! بیشتر ...

به خاطر درد زایمان، داد و بیداد نکن، نفس عمیق بکش!

۱- سقط از زایمان کم‌دردتر است!

توی این نوشته‌ها ممکنه برای شما این سوال پیش بیاد که میثم، خودش اوضاعش خوبه،‌ حالیش نیست، زیادی خوشبینه، مشکلی نداره، دغدغه نداره، می‌خواد الکی ما رو الکی‌خوش کنه!

اول این که اگر به تخصص من نگاه کنید، اگر به کارکرد من در مشاوره دقت کنید، هیچ وقت جرات نسبت دادن خوشبینی به من رو نخواهید داشت. من کار اصلیم در خیلی جاها، تحلیل ریسک و پیش‌بینیه! ریسک‌هایی که دیگران نمی‌بینند. خیلی صریح و با سنگین‌ترین کلام ممکن باید مشکلات پیش رو رو ببینم. بیشتر ...