چرا کتاب بخوانیم؟ بخش سی‌و ششم: مثل آن کسی نباشیم که در چاه، خاک را از زیر پا می‌کند و بر سر خود می‌ریخت و بدتر از همه اسمش را کار می‌گذاشت.

۱- دیر رسیدن، هرگز نرسیدن یا اشتباه رسیدن، مسئله این است.

خیلی از ما شنیدیم که می‌گن دیر رسیدن بهتر از هرگز نرسیدنه، اما از طرفی گاهی دیر رسیدن معادل هرگز نرسیدنه! شاید عدم تلاش در چنین مواردی به نفع ما هم باشه.

مثلا فرض کنید قراره خودتون رو به پرواز ساعت ۱۰ برسونید، اما به خاطر انتخاب مسیر یا وسیله، شما ۱۱ خواهید رسید (فرض کنید ایران نیستید و پروازها تاخیر ندارن). در واقع شما اصلا نیازی نیست تلاش کنید. بهتره سریع به فکر یک روش دیگه باشید و آپشن‌های دیگه رو تست کنید. بیشتر ...

سفر به دشت ستارگان

۱- سفر به دشت ستارگان

به قول ‏⁧ جبران خلیل جبران،

سفر کن به هیچکس هم نگو
‏یک رابطه عاشقانه را زندگی کن
و به هیچکس هم نگو
‏شاد زندگی کن و به هیچکس هم نگو
‏آدم‌ها
‏چیزهای قشنگ را
‏خراب می‌کنند

شاید بعد از کتاب «هایزنبرگ احتمالا اینجا خوابید» کتاب‌هایی که به طور خاص مزش هنوز زیر ذهنمه! (یجور زیر زبونمه) کتاب‌های «کیمیاگر» و «سفر به دشت ستارگان» از پائولو کوئلیو باشن. ماجراجویی‌هایی یک شخص برای رسیدن به یک هدف. حتی هنوز هم آثاری از اون کتاب‌ها رو در ضمیر پنهانم کشف می‌کنم. احساس ماجراجویی رو با اون کتاب‌ها درک کردم (البته کتاب‌های ذبیح‌الله منصوری هم این جنبه من رو تقویت می‌کرد). بیشتر ...

ما بر سگِ هار سجده می‌کنیم و بر وفادار ضربه می‌زنیم.

عنوان فوق، مصرعی از یکی از شعرهام هست که قبلا گفته بودم. این مسئله فکر کنم یه جورایی به دوران غار‌نشینی ما بر می‌گرده. از وحشی‌ها و حیواناتی که زورمون بهشون نمی‌رسید حذر می‌کردیم و حتی گاهی براشون قربانی می‌کردیم! (مثلا برای این که سیل نابودمون نکنه، بارون بیاد یا … یکی از فرزندانمون رو قربانی می‌کردیم). اما حیواناتی که سود می‌رسوندن و آزاری نداشتن رو به اسارت می‌بردیم. بیشتر ...

سمینار چالش انتخاب مسیر و علوم داده

بعضی دوستان خواسته بودن سخنرانی‌های عمومی رو اطلاع‌رسانی کنم. بخش اول سخنرانی در مورد چالش انتخاب مسیر خواهد بود و بخش دوم صحبت‌هام به صورت تخصصی‌تر در مورد مسیر شغلی علوم داده و داده‌کاوی خواهد بود. البته دو نفر از همکاران هم در ادامه در این حوزه صحبت خواهند کرد.

سمینار چالش انتخاب مسیر، داده‌کاوی، علوم داده
سمینار چالش انتخاب مسیر، داده‌کاوی، علوم داده

چقدر به درد باریک‌الله دچار شده‌اید؟

گاهی کاری را بر خلاف آنچه باید انجام دهیم، برخلاف آرزوی یگانه‌مان (یا به قول Garry Keller همان یگانه چیزمان  The one thing) حرکت می‌کنیم، آن هم به خاطر یک آفرین یا باریک‌الله! همیشه وقتی برای پدرم از تشویق دوستان حرف می‌زدم، می‌گفت:

مواظب باش به درد باریک‌الله دچار نشی!

طرف شما را تشویق می‌کند و ریسک انتقاد را نمی‌پذیرد! حتی آنقدر طمع دارد که می‌خواهد در پیروزی احتمالی و شانسی شما هم نقش داشته باشد! در بهترین حالت نمی‌دانند که شما را از اهدافتان دور می‌کنند. شما را تشویق به کارهایی می‌کنند که در شان شما نیستند، کارهایی که در بهترین حالت در راستای اهدافتان نیستند، اما شما انجام می‌دهید. بیشتر ...

وحشی هستید یا اهلی؟ (۳) فرار مغزها

۱- فرار مغزها

بهانه این بخش، صحبت زیادی است که در همه جا از فرار مغزها می‌شود.

– برخی می‌گویند آن‌ها متعهد نیستند و تعهدی به وطن ندارند!

– برخی می‌گویند آن‌ها دنبال پول بیشتر و …هستند.

– برخی می‌گویند زیرساخت‌ها و … لازم را نداریم.

– برخی می‌گویند آمریکایی‌ها جوانان ما را اغوا می‌کنند. بیشتر ...

چرا از «چرا» نوشتن سخت است؟ (۱)

وقتی کتاب Start with Why (نوشته سیمون سینک که نویسنده کتاب Leaders Eat last هم هست، در ضمن یک ویدیوی تد معروف هم دارد)را می‌خوانید کلی دلیل می‌آورد که باید از چرا شروع کرد. کلی دلیل ریز و درشت، از ارائه روایات تا بحث‌های بیولوژیک. بسیاری درس و برخی کمی اغراق شده.

از این می‌گوید که به جای این که بگوییم مثلا بروید فلان کتاب را بخوانید (What) یا بگوییم چگونه بخوانیم (How) ابتدا برویم سراغ این که ابتدا در مورد چرایی صحبت کنیم. من کاملا با این موضوع موافقم اما گاهی این کار چنان سخت است که ناچاری بگویی، ببین فقط کمی در این حوزه جلو برو بعد بیشتر می‌توانم در مورد چرایی با تو صحبت کنم. الان نمی‌توانم کاربردهای عمیق یک موضوع مهم و عمیق را با کاربردهای سطحی یک موضوع سطحی مقایسه کنم. بیشتر ...

عالم بی عمل، زنبور بی‌عسل نیست!

این نوشته را با یک نَثر زیبا از سعدی آغاز می‌کنم:

تلمیذ (شاگرد) بی ارادت عاشق بی‌زَرست و رَوَنده بی‌معرفت، مرغ بی‌پر و عالم بی‌عمل درخت بی‌بر و زاهد بی‌علم خانه بی‌در.

مراد از نزول قرآن، تحصیل سیرَت خوبست، نه ترتیل سورت مکتوب. عامی متعبد پیاده رفته است و عالم متهاون سوارِ خفته. عاصی که دست بر دارد بِه از عابد که در سر دارد. یکی را گفتند عالم بی عمل به چه ماند؟ گفت به زنبور بی عسل. بیشتر ...

خیلی اوقات ما نه گرسنه‌ایم و نه نیازمند قهوه، فقط آب می‌خواهیم.

1- مورد عجیب مسمومیت با قهوه.

سال گذشته، به خاطر این که شرکت‌های مختلفی می‌رفتم و از طرفی عاشق قهوه اسپرسو بودم! می‌شد که روزی 4 یا 6 بار قهوه اسپرسو می‌خوردم. روزی در یکی جلسات که دوستان داروسازم هم حضور داشتند یکی از دوستانم که بسیار هم با او صمیمی بودم، از من پرسید:

میثم قهوه زیاد می‌خوری این روزها؟

من هم راستش را گفتم. بیشتر ...

چند می‌گیری گریه بندازی؟

1- چند می‌گیری گریه بندازی؟ 

این عنوان رو از یک فیلم نسبتا خط شکن برداشتم که در اون افراد و گروه‌هایی وجود داشتند که برای گریه سر مزار دیگران پول می‌گرفتن. برای من حضور چنین شغلی خیلی جالب بود و برای همین بعد از این همه سال هنوز هم برخی صحنه‌هاش یادم هست.

مداحان و مرثیه‌سرایان ما هم سال‌ها از این که نوحه‌ای بخونن و مردم رو به نحوی گریه بندازن پول در می‌آوردند. گاهی به انصاف و گاهی با بی‌انصافی. اما حداقل نکته‌ای که این گریه‌ها در پای روضه‌ها و نوحه‌ها داشت، افزوده نشدن نگرانی و اضطراب به گریه‌کنندگان بود. اصلا گاهی تو که می‌رفتی و یک دل سیر گریه می‌کردی، کلی اصطلاحا سبک می‌شدی و می‌اومدی بیرون. بیشتر ...