سلام میثم عزیز
دوباره شروع کردم به خوندن بلاگت، از اول، پست به پست، همراه با دیدگاهها.
ممتونم ازت که افکارت رو اینجا ثبت کردی.
بسیار آموزندهست و خیای ازت یاد گرفتم.
الان که بعد از حدود ۳ یا ۴ سال دارم دوباره میخونم، انگار داره درهای جدیدی از آموختنیها به روی من باز میشه و انگار دارم تازه میخونمشون.
درود فراوان بر تو
به نظرم قدرت همدلی بالا میتونه باعث غنی شدن یه گفتگو بشه…
دغدغههای مشترک، یادمه از ساعت ۲ تا ۹ با دوستی حرف زدم و هنوز خیلی از حرفامون مونده بود، چرا؟ دغدغههای مشترک داشتیم. وقتی حرف میزدیم انگار از هم سیراب میشدیم.
یه چیزی هم که کمک کرد، پذیرش بالای هر دومون بود.
کمی بیربط به این نوشته شاید، شاید هم با ربط
هیچ چیز جای نوشتن توی بلاگ رو نمیگیره.
نه پادکست و نه هیچ چیز دیگه
امیدوارم این رو از من بپذیرین، حیفه اینجا ننویسین
سلام اقا میثم عزیز
پادکستت رو توی کار نکن گوش دادم و بیشتر از لذت بردن آشفته شدم، اومدم سایتت رو پیدا کردم و به این پست رسیدم و کلی ذوق کردم اما هر چه که توی برنامههای مختلف مثل کست باکس و تلگرام جست و جو کردم چیزی پیدا نکردم، ممنون میشم در مورد زمان انتشارش بهمون اطلاع رسانی کنی.
بسیارعالی، لذت بردم از نوشته هاتون
شاید ” تو نیکی میکن و در دجله انداز که ایزد در بیابانت دهد باز”
برای گفته های شما مصداق داشته باشه
یعنی اینکه تلاشی که انجام میدی شاید بعدهااااااااااااااا و در یک شرایط خاص بهت برگرده و توقع عکس العمل سریع نداشته باش!
گاهی میدیدم که افرادی آموزش های رایگانی آماده میکنن و کلی سختی میکشن ولی ذوق و شوق دارند و درک نمیکردم که با چه انگیزه ای این کار رو میکنن! ولی یکی از آموزشها که واقعا وصفش رو زیاد شنیده بودم رو رفتم دیدم و یادگرفتم و از اون همه انرژی که سخاوتمندانه خرج شده بود به وجد اومدم. شاید اون زمان و بعدش عکس العمل فراخور حال زحمتی که کشیده شده بود تهیه کننده اش ندیده باشه و حتی یک جایی هم گلگی کرده بود که چرا به من میگید انقد عمیق نشو توی آموزش و انقد ساعت آموزش رو بالا نبر! میگفت من دارم وقت و انرژی میذارم شما چرا ناراحت میشید!!
با خودم گفتم در اسرع وقت حتما اون شخص رو پیدا میکنم و هرطور شده زحمتش رو جبران میکنم ایشالا که این فرصت دست بده…
الان همین قصد و نیت رو شاید یکسری افراد دیگه هم داشته باشند و زمانیکه اون فرد با این صحنه مواجه بشه جالبه چون اصلا انتظار جبران و عکس العمل بعد این همه زمان که ازش میگذره نداره!
سلام میثم جان
1: نمیدونی چقدر ذوق زده شدم بابت انتشار این پست!
باید یک خدا قوت جانانه هم بگیم بابت فصل اول رادیو تصمیم که فوقالعاده بود. به نظرم فصل اول روند بسیار خوبی داره و بسیار هم کاربردیه.
2: در این نقشه راه نوشتی:
“مشکل بزرگ اینه که ما سوالها و شاخصهامون رو هم نمیدونیم! یعنی نمیدونیم چه جور سوالهایی باید بپرسیم؟ چه سوالهایی اهمیت دارن؟ چه مسیری برای پرسش سوالهای مبتنی بر اون سوال وجود داره؟”
فکر میکنم تامل در باب یافتن پاسخ این سوال، با تمام تلخیای که در ابتدا برای ما داره به این سبب که خیلیامون واقعا پاسخ درستی براش نداریم، یکی از وجوه تمایز افراد هست. یعنی اگر بدونیم افراد مختلفی که باهاشون ارتباط داریم، چه پاسخهایی برای این سوال دارن، شناخت بهتری نسبت به اونها پیدا میکنیم و میتونیم تصمیم بگیریم که دنبالشون بکنیم یا نه؟ ازشون تاثیر بگیریم یا نه؟ حرفاشون رو گوش بکنیم یا نه؟
3: یکی از مزایای این نقشه راهی که ترسیم کردی اینه که با یه عالمه سرفصل و مدخل جدید در باب تصمیمگیری آشنا میشیم. بیش از 200 موضوع رو آوردی که هر کدومش کلی حرف برای گفتن داره. این برای من خیلی آموزنده است که چقدر مطالب متنوعی موجوده که از دید تصمیمگیری هم میشه بهشون نگاه کرد.
4: همونطور که گفتی در مورد برخی از این سرفصلها قبلا در این بلاگ و یا لینکدین نوشتی، اما شنیدن این مطالب از خودت و توضیحات تکمیلی که میدی و ارائهی مطالب بدین صورت ساختاریافته، به نظرم خیلی کمک میکنه تا اون چیزهایی که قبلا خونده بودیم رو عمیقتر و بهتر متوجه بشیم و پاسخی پیدا کنیم برای برخی از سوالاتی که پیش اومده و سوالات جدیدتری رو هم مطرح بکنیم.
5: یک نکتهی دیگه: در این سری از مطالب نیز، نگاه داده محور رو حفظ کردی و در زیرفصلهای 5 مورد از 8 سرفصل بالا، به صورت مستقیم گفتی که میخواهی نگاه دادهمحور به فلان موضوع داشته باشی. این نگاه داده محور (مثل پستهایی که با عنوان دنیا از نگاه داده داری) کمک میکنه تا دنیای واقعی رو بهتر ببینیم و واقعیتها رو دقیقتر تفسیر کنیم.
سلام من محمد فاروق شریفی هستم.
من کلا 13 سالمه و تقریبا میشه گفت به قول این نسل کثیف بچه سالم ولی خب…
می خوام نظرم بدم که حق من هست.
شاید بچه گانه به نظر بیاد در حضور بزرگان ولی من اصلا خودم نیستم، خودم یه چیزی رو میخوام ولی به دلایلی که حتی خودم هم نمی دونم میرم سمت یه چیز دیگه بعد چند دقیقه به خودئم میام و میگم عه چرا ااینجوری شد من که نمی خواستم.
انگار که اون لحظه هیچ کدوم از قسمت های مغزم که من اجازه فکر کردن رو میدن فعال نیستن و نمی دونم راهی که خودم می خوام ودلم به من میگه کدوم وره.
حتی گاهی اوقات هم شده که من حرفی رو زدم در حالی که پنج دقیقه بعد از زدن اون حرف پشیمون می شم چون من تو خلوت خودم یه ادمم و تو اجتماع یه ادم دیگه که حتی خودم هم نمی توانم کنترلش کنم.
سلام
خیلی طبیعیه توی این سن
۱- سخت نگیر
۲- تلاش کن زندگینامه بخونی، زندگی کامل و نه رزومه (باید بالای ۳۰۰ صفحه باشه)
۳- باید درک بهتری پیدا کنی نتیجه انضباط، تمرکز و رشد چی میشه، مسیرش رو باید پیدا کنی که چقدر سختی اوکیه؟
امیدوارم مسیر خودت رو پیدا کنی
همه نوشته تون قابل قبول نیست و جای توضیح بیشتر داره .بهترش و خلاصه شدش این هست که برای وجدان و شرافت خودمون زندگی کنیم و نه نظر و قضاوت دیگران و نه برای مردم و نمایش دادن آن به دیگران .به قول یه بزرگواری که میگه کار درست و خوب رو انجام بده و نظر بقیه رو بنداز پشت سرت اگه خوششون اومد که چه خوب اگه هم نیومد به درک ولی همچنان کاری که درست هست رو انجام بده مهم وجدان خودت هست که راحت باشه و اینکه جوری که درست بوده و دوست داری زندگی کنی بدون درنظر گرفتن حرف مفت دیگران.
در ابتدا باید فرق بین مهرطلبی و نقش بازی کردن که خیلیا درگیرش هستن رو بدونیم با مهربانی و خوب بودن و مظلوم بودن و مهرطلب بودن اختلال شخصیتی هست که باید درمان بشه و در واقع نقطه مقابل مهربانی و خوب بودن و انسان سالم هست .برای خودمان زندگی کنیم انگونه که خوب میدانیم و دوست داریم و به زندگی دیگران وارد نشویم و تجاوز نکنیم به زندگی شخصی و فردی دیگران و به دیگران هم اجازه ورود به مسایل زندگی خود را ندهیم بدون هیچ رودروایستی چه خوششان بیاید و چه نیاید
بله باید واس خودمون زندگی کنیم و اونگونه که دوست داریم و نه برای نمایش دادن و حرف مردم و اطرافیان .ادم خوبه کسی هست که واقعا خوبه نه کسی که نقش ادم خوب رو بازی میکنه و درواقع شما معنای خوب و ادم خوب رو هنوز درک نکردید واینکه حالا که قراره اونجوری که دوست داریم زندگی کنیم این برای خودمون هست قرار نیست به حریم دیگران تجاوز کنیم و به دیگران توهین بشه که ما دوست داریم اینجوری که سنگ رو سنگ بند نمیشه و درواقع قرار نیست بادیگران و جامعه هرطور که خواستیم برخورد کنیم .درواقع برای زندگی خودمون هرجوری که دوست داریم و درسته باید زندگی کنیم و نظر کسی هم مهم نیست چه خوشش بیاد و نیاد ولی دربرخورد بادیگران و جامعه مامسئول رفتارمون هستیم نه بخاطر ترس و تنبیه بلکه برای اخلاق و انسانیت که مهم ترین ویژگی هرانسانی است تا اونجا که بتونیم باید از رنجش دیگران بکاهیم و اگر توان داشتیم تا انجا که میتوانیم کمک حال دیگران باشیم و درواقع پاسدار اخلاق و انسانیت باشیم. چیزی دیگری هم که درنوشته شما هست و قابل نقد اینکه نیستی و نابودی و فراموش شدن و مرگ برای همه هست و این ربطی به این موضوع ندارد پس چه بهتر که زیبا زندگی کنیم انگونه که دوست داریم و خوب میدانیم و البته دربرخورد باجامعه و دیگران تا جایی که ضرری به دیگران و جامعه نرسد .تامام
From فرهاد on مروری بر کوتاهترین داستان دنیا
Go to commentFrom محدثه هدایتی on چرا کتاب بخوانیم؟ بخش سی و سوم: به خاطر تولد تدریجی یک رویا.
Go to commentFrom محمدصادق رستمی on 1- چرا کتاب بخوانیم؟ بخش هفتم: تا لذت از درد را یاد بگیریم
Go to commentFrom یک همصحبت آشنا on چرا کتاب بخوانیم؟ بخش چهلم و یکم: حاصل دورِ زندگی صحبت آشنا بود (قسمت اصلی)
Go to commentFrom امیرعباس افضل زاده on پورشه و موتورسیکلت بیگلگیر
Go to commentFrom مهدی on آقای چهگوارا... من رفیق تو نیستم.
Go to commentFrom محمد on یا مثل آدم زندگی کن و لذت ببر، یا بمیر!
Go to commentFrom محمد on نقشه راه فصل دو رادیو تصمیم: انتخاب رشته و مسیرشغلی (نسخه آلفا)
Go to commentFrom رهگذر on پورشه و موتورسیکلت بیگلگیر
Go to commentFrom احمدرضا شریفیان زاده on چرا کتاب بخوانیم؟ بخش چهلم و یکم: حاصل دورِ زندگی صحبت آشنا بود (قسمت اصلی)
Go to commentFrom میثم مدنی on چرا کتاب بخوانیم؟ بخش چهلم و یکم: حاصل دورِ زندگی صحبت آشنا بود (قسمت اصلی)
Go to commentFrom محمدصادق رستمی on نقشه راه فصل دو رادیو تصمیم: انتخاب رشته و مسیرشغلی (نسخه آلفا)
Go to commentFrom محمد فاروق شریفی on نقش آدم خوبه رو بازی نکنید!
Go to commentFrom میثم مدنی on نقش آدم خوبه رو بازی نکنید!
Go to commentFrom عبدل on نقش آدم خوبه رو بازی نکنید!
Go to commentFrom ارش on نقش آدم خوبه رو بازی نکنید!
Go to commentFrom ارش on نقش آدم خوبه رو بازی نکنید!
Go to comment