پیشنوشت ۱: قصد من از این نوشته اصلا انکار پیشرفت کشورهای عربی نیست. همچنین تایید احزاب و شهرداری حاکم در ایران و تهران نیست! فقط قصد دارم فارغ از مسائل نژادی و خودباختگی، یک نگاه منصفانهای به اوضاع داشته باشیم.
پیشنوشت ۲: متاسفانه این پست پر از عکسه و این دو تا نتیجه داره، اول اینکه حجم این صفحه خیلی زیاد میشه. دوم، خیلی از عکسها مرجع نخواهد داشت. من به همین خاطر هیچ عکسی از خودم (بعدها کلی عکس رو به اشتراک میگذارم) نگذاشتم. همه عکسها توی گوگل قابل جستجو بوده و من هیچ ادعایی روشون ندارم. اما در اون مکانها حضور داشتم و به جرأت میتونم بگم که تقریبا همشون نسبت به عکس واقعا خوشگلترن (آبشار تهران، پل طبیعت، پارک نهجالبلاغه).
بخش اول: ساخت و ساز
راستش بهانه نوشتن این بخش، پخش تصویر زیر هست که مرتب خودمون میزنیم توی سر خودمون، یا اینکه رشد اونها رو خیلی خیلی دست بالا میگیریم.
خیلیهامون این ساختمانسازیها و پارکها و مراکز تفریحی رو نشانه پیشرفت اونها میدونیم، در حالی که اعتقاد داریم خودمون (و بقیه کشورها) همینجوری وایسادیم اونها رو نگاه میکنیم.
شاید ادعای بزرگی به نظر برسه ولی کل چیزی که در تصویر دیده میشه به انداز پروژه مسکن مهر تهران هم نیست! عکسهای زیر، هر کدوم بخشی از مسکن مهرهای پرند، پردیس و هشتگرد هستند.
یا عکس زیر فقط بخشی از ساختمانهای اطراف دریاچه مصنوعی خلیج فارس در چیتگر تهران است (ساختمانها و دریاچه کمتر از ۱۰ سال عمر دارند). شاید تعداد ساختمونها ۱۰ برابر چیزی باشه که میبینید.
نکته اینجاست که حتی بسیاری از معمارها، بزرگان حوزه محیط زیست و شهرسازی، با ساختن دریاچه مصنوعی و این همه ساختمون کنار هم مخالفن! با ساختن دریاچه مصنوعی هم مخالف هستند، البته من هیچ نظری در این باره ندارم. شاید همین مخالفتها است که باعث شده ما زیاد ساختمونسازی و برجسازی (که توی فرهنگمون نیست) نکنیم، وگرنه به احتمال زیاد خیلی بیش از این ساختوساز شده بود. سر موقع، همین مسئله رو از نظر آماری تحلیل خواهم کرد.
در زیر هم تونل توحید و پل صدر به عنوان نمونههایی از کارهای عمرانی جالب چند سال اخیر رو میبینید: البته میتونید کلی پروژه بزرگ مثل تونل نیایش، رسالت، اتوبان امام علی، دهها ابرساختمان و مال ساختهشده در سالهای اخیر رو با یک گشت کوچک در تهران ببینید. در مورد سالنهای تئاتر و سینما با توجه به اینکه خودم سینما و تئاتر برو حرفهای هستم، میتونم بگم در ۱۰ سال اخیر بیش از ۱۰۰ سالن سینما و تئاتر به تهران اضافه شده (فقط مجتمعهای کوروش، چارسو، مگامال و زندگی شاید ۵۰ تا سالن داشته باشن).
فقط خواهشا بحثهای سیاسی رو بگذاریم کنار، همونجور که وقتی در مورد پیشرفت دبی یا سایر کشورها حرف میزنیم، نمیگیم فلان شهردار دبی خوب بود فلانی بد بود، میگیم، بلکه میگیم، دبی در این سالها به آن نقطه رسیده.
اینها هم عمرشون از اون برجهای دبی کمتره! تازه خیلی از مهندسان ما با اونها مخالفن. جالبه بدونید که، باز هم شاید این مخالفتها بود که دست و پای شهرداری رو بسته بود وگرنه کل تهران رو ۳ طبقه (زیر و پل و رو) میکرد!
بخش ۲: فضای سبز و تفریحات
یک کشور مذهبی، شاید خیلی محدودیتهای اقتصادی رو در پیش خواهد داشت، از نظر سرو مشروب در هتلها، کازینو و سایر مسائل تفریحی از نوع اون نوع، خیلی ساده میشه دید، نوع توریستی که وارد کشور ما میشه کم خرجه، اما کسی که وارد سایر کشورها میشه نسبتا پرخرجه. با این حال اوضاعمون چندان هم بد نیست. من تنها شهر تهران رو مثال میزنم، فقط هم به برخی از پروژههایی که شخصا رفتم و در چند سال اخیر ( ۱۰سال) توسعه پیدا کردن اشاره میکنم، مثل پل طبیعت، آبشار تهران، پارک نهجالبلاغه و پارک آب و آتش. میبینید که از هیچ، چه فضاها و تفرجگاههای زیبا و باوقاری ساخته شدند. من به شخصه میتونم بگم از دید یک فرد خارجی با بهترین نمونههای خارجی قابل مقایسه خواهند بود.
بخش ۳: رسوب تکنولوژی و استقلال اطلاعاتی
موضوع اینه که هر پروژهای در کشور بهتره که باعث بشه دانش و فن متناسبی رسوب کنه، بومی بشه و قابل اجرا توسط یک داخلی باشه. البته لزومی در این کار نیست، اما برای هر پروژه یک مزیت مهم حساب میشه. من اعتقادم اینه که در تهران چندین برابر دبی تکنولوژی و دانش رسوب کرده. حتی در صنعت ساختمان. کلی کارخونه و شرکت مهندسی (حالا متعلق به هر ارگان و سازمانی، مهم اینه که داخلی هستند و زمانی که ما لنگ باشیم قابل اتکا هستند). کشورهای حوزه خلیج فارس خیلی خوب از دانش کشورهای پیشرفته استفاده کردند، اما باید پرسید چه کسی سواری میده و کی سواری میگیره؟
بخش ۴: امنیت و استقامت
کمتر از یک ماه پیش بود که کره شمالی، «گوام» (یکی از جزایر آمریکا که به کره شمالی نزدیکتره) رو تهدید به حمله هستهای کرد. یک جستجوی ساده کافیه تا ببینید اون جزیره توریستی پر از هتلها و رستورانهای خالی شده. ساکنین اون جزیره هم کلی دارن به سیاستهای آمریکا اعتراض میکنند. داشتم به این فکر میکردم آمریکا این کار کره شمالی رو سالهاست که با خیلی کشورهای دیگه انجام داده: ژاپن، ویتنام، عراق، افغانستان و بقیه کشورهایی که خیلی اجازه دخالت به آمریکا رو نمیدادن. ایران هم که سی سالی هست همیشه تهدید به گزینه نظامی شده. سوال اینه اگر روزی دبی یک روز بخواد فقط استقلال تصمیمگیری، تکنولوژیک و اطلاعاتی رو به دست بیاره، آیا باز هم میتونه به رشد و توسعهاش ادامه بده (قطر یک گوشهای از این جریان رو تحمل کرد). در ضمن اگر یک تحلیل داده ساده در مورد ۶ کشوری که در دستور ترامپ (در اصل اوباما) ویزا و ورود به آمریکاشون متفاوت بود انجام بدید، متوجه مسئله استقلال اطلاعاتی و تکنولوژیک خواهید شد. امیدوارم بتونم در این مورد بنویسم.
نتیجه:
نمیخوام بگم ما خیلی خوبیم، نمیخوام بگم اونا بدبختن. درست نیست که اونها رو ملخخور و سوسمارخور بدونیم، از طرف دیگه هم درست نیست که خودمون رو ساکن و عقبمونده بدونیم. فقط خواستم با این نوشته بگم اونها خیلی خوب نیستند و ما هم خیلی بدبخت نیستیم. ما هم داریم رشد میکنیم.
پانوشت ۱: در مورد دو تا موضوع استقلال تکنولوژیک و مقایسه تهران و دبی از نگاه داده خواهم نوشت.
پانوشت ۲: اگر شما هم در شهرتون یک توسعه بزرگ و جالب داشتید (دیدم و شنیدم شهرهای اطراف و خود مشهد، تبریز، شیراز و اصفهان چنین رشدهایی رو تجربه کردن). برای من بفرستید با اسم خودتون قرار خواهم داد.
پانوشت ۳: با توجه به این که این نوشته در بخش «دنیا از نگاه داده» قرار گرفته، شاید از خودتون بپرسید پس تحلیل داده در این نوشته کجاست؟ داده همون مقایسه در عکسهاست. از طرف دیگه این نوشته حداقل انگیزه و مقدمه سه نوشته تحلیلی دیگه خواهد شد.
پانوشت ۴: یک خاطره دارم که شاید براتون جالب باشه، همیشه وقتی بحث میشد، من هم با اطرافیانم همعقیده میشدم که مردم ایران اهل کار و تلاش نیستن، مردم تهران هم که دیگه بدتر. تا اینکه چند وقت به خاطر دوره آموزشی ناچار شدم ساعت ۵.۵ صبح مترو و اتوبانهای تهران رو تجربه کنم. از اون موقع بود که فهمیدم به جای اینکه در مورد مردم حرف بزنم، برم از نزدیک ببینم چجوری از اول صبح تا آخر شب کار میکنن. وقتی دیدم برخی شرکتهای جدید و قدیم (نمونش اسنپ) به طور شفاف حقوق میدن، چجوری جوون و پیرمرد صبح تا آخر شب کار میکنن. دیدم که چطور دانشجوها و جوونها، در استارتاپها و شرکتهای نوپای ایرانی تلاش و صبر میکنن و به مهارتها\تواناییهاشون اضافه میکنن. از اون موقع، دیگه اجازه حرف منفی زدن کورکورانه درباره اونها رو به خودم نمیدم.
مطلب جالبی است و شاید دغدغه خیلی از افراد مقایسه ما با کشورهایی مثل دبی باشد.البته یک نکته هم هست استفاده از دانش کشورهای توسعه یافته بحث آزمون و خطا را را مقداری کنار می گذارد. مثلا دو طبقه کردن اتوبانها در شهرسازی امروز جایی ندارد و بیشتر به مترو توجه میشود. من اهل اصفهان هستم و طی همین 5 سال اخیر یکی از خیابانهای مهم اصفهان دوطبقه شد با هزینه گزاف .
قصد من هم همینه، البته اگر دانشی در کشور رسوب کنه میتونیم یک ضریب بهش بدیم و بالاتر از دانش رسوبنکرده در نظرش بگیریم.
نکته اینجاست که وقتی به سمبل پیشرفت کشورهای غربی، عربی یا شرقی پرداخته میشه، چیزهایی رو نشانه پیشرفت میدونن که در واقع نیست! خیلیهاشون واقعا پیشرفت کردند، اما باید جهت درست رو نشون بدیم تا مقایسه و هدفگذاری درستی صورت بگیره.
این لینک رو ببینید.
مهدی عزیز نگرانی شما رو درک میکنم. چون پاسخم مفصل بود، توی یک پست جدید پاسختون رو نوشتم. از اینجا میتونید اون پست رو مشاهده کنید.
من جدیدا از طریق آقای شعبانعلی (پست کتابخوانی) به وبلاگ شما هدایت شدم. از این بابت واقعا خوشحالم.
هر روز هم وبلاگتون رو چک میکنم.
این پست دید من رو خیلی وسیع کرد. توی پانوشت ۴ حرف خیلی خیلی خوبی زدین.
(به عقیدهی من) نسل جدید (دهه ۷۰ به بعد) خیلی تلاشگر و باهوشتر از نسل های پیشین شدن. نسل های پیشین طبق یک عادت روتین زندگی میکردن. همشون میدونستن که مثلا باید تا ۱۸ الی ۲۵ سالگی درس بخونن، بعد شاغل شن، مشاغل عموم هم دولتی بود (کارمند). حالا اونیکه مدرک فوق لیسانس میگرفت اون زمان، درجه ی شغلیش بالاتر بود (مثلا مدیرعامل یک شرکت میشد)
اما چرا میگم نسل جدید تلاشگر شده؟ چون این نسل باید با زحمت جایی این بین باز کنه. نسلیه که به شغل کارمندی (راحت ترین منبع پول دراووردن) نرسید و نمیتونه برسه. نسلیه که اگر خواهان جایگاه بالاتره، باید تلاش خیلی زیادی کنه و قطعا این نسل از دانش بیشتری هم برخورداره. چون دسترسیش به منابع و اطلاعات خیلی راحت تره، پس درنتیجه زودتر پله های ترقی رو طی میکنه.
از نظر من (برخلاف نظر عموم که میگن اوضاع خیلی برای جوونای الان بد شده) اوضاع واسه نسل جدید خیلیم بهتر شده.
مشاغل جدیدی که باعث پیشرفت کشور میشه بوجود اومده. این نسل افکار، نگرش و مدلهای ذهنی بهتر از نسلهای پیشین رو با خودش حمل میکنه، بعلاوه که تاحدودی داره همپای کشورهای غربی پیش میره.
نمونش هم شرکت دیجی کالا، من توی پادکستای دیجی کالا مگ که مصاحبه ای با خانم مریم محمدی (مدیر منابع انسانی) داشت و چندین مصاحبه با مسئولان رده بالای هر بخش، متوجه شدم که خیلی از کاراشون دست کمی از ebay و amazon نداشت، منتها در قالب فرهنگ و بافت کشور خودمون هست فعالیتهای این شرکت.
نمونه ی موفق پیادهسازی یه ایده هم تحویل توسط پهپادها بود.
یا یکی از کارهای ارزشمند این شرکت اینه که هر آدمی میتونه جذب این شرکت بشه (البته آدمی که حداقل هارو داشته باشه)
چیزیکه توی نسل های پیشین وجود نداشت.
به نظر من شیراز هم جزو شهرهاییه که هم از منظر بافت سنتی و هم مدرن میتونه قابل مقایسه بابسیاری از شهرهای جهان باشه
یکی از این نمونه ها رستوران هفت خوان هست که معماری بسیار زیبا و طراحی فضای داخلی جذابی داره. پیشنهاد میکنم اگه نرفتین حتما برین.