انگیزه شروع بخش ۵ نقشه کتابخوانی یعنی «چطور دیگران رو به کتابخوانی تشویق کنیم؟» قبل از اتمام بخشهای ۲، ۳ و ۴ دیدگاهی بود که حسین در این پست مطرح کرده بود. گفتم یک مقدمهای را اینجا بیاورم که احتمالا کمی سطحی است. امیدوارم در طول بخشهای بعد این فصل عمیقتر شویم.
در زندگی خیلی چیزها خوب است انجام شود، یا دانسته شود، از دانش سیاسی تا جریانهای موجود در شبکههای اجتماعی. اما نکته این است که عمر، انرژی و توان هر کسی محدود است و در ازای انجام یک کار، به بقیه کارها نمیرسد. یعنی وقتی شما شروع به کتابخوانی میکنید کمی از اخبار و حال و هوای توییتر، ایسنتاگرام و … جا میمانی.
۱- شبکههای اجتماعی و دوستی
– اگر مهمانیهای شما سرشار از بحثهای عامیانه سیاسی است (با روکش خاص و تخصصی) و تنها افرادی (که صحبت با آنها مهم یا امکانپذیر است) که با آنها معاشرت دارید همانها هستند، تعجبی ندارد که نیاز دارید و انگیزه دارید که مرتب کانالهای تلویزیونی و تلگرامی سبک (در حد فهم خود) را ببینید تا بتوانید حرفهایی برای گفتن و شنیدن در بین دوستان فیزیکی و مجازی داشته باشید.
– اگر دوستان شما (مجازی و فیزیکی، مهم سهم آنها از زمان فراغت شماست) همگی از فلان خواننده و بازیگر حرف میزنند و از این که فلان کس چنان کرد، تعجبی ندارد که شما هم به آرامی برایتان مهم خواهد شد که اخبار چنین افرادی را دنبال کنید.
– اگر فرزندان و اطرفیان یک نفر مرتب از گران شدن دلار و خانه صحبت میکنند یا از گرانی و ارزانی گوشت، تعجبی ندارد که فرد، تمرکز خود را روی دلایل اقتصادی، سیاسی و سلبریتیوار گرانی میگذارند و سعی میکند آنها را یاد بگیرد.
– اگر تمامی صحبت اطرافیان روی سریال GOT، یک سریال ترکیهای یا فارسی است، افراد درون آن حلقه تمام تلاششان را میکنند یک قسمت را هم از آن سریال جا نیندازند، البته الان کمی هم اوضاع سخت شده، سعی میکنند در شبکههای احتماعی هم اخبار مربوط به آنها را پیگیری کنند.
– اگر دوستان فرزندانتان، همسرانتان در مورد موضوعات سخیف و … صحبت میکنند، از او بخواهید موضوع و دوستانش را ترک کند! شوخی هم ندارد. دموکراسی و رعایت حقوق را کنار بگذارید. این موضوع شوخی ندارد. همانقدر باید از این موضوع بترسید که باید از رفتن آنها به قمارخانه و فاحشهخانه بترسید. گاهی برخی دوستان مذهبی را میبینم که اینستاگرام میروند، به آنها میگویم، اگر دوسال پیش، خودتان را میدید که دارید یک مجله با جلد و ۶۰ درصد محتوای سکسی زده را میخوانید و توجیه میکردید که من دنبال دوستانم در این محیطم، به خودتان چه میگفتید؟ اما ما آرام آرام میپزیم و به خاطر این که مخاطبان ما خوششان بیاید، زیاد شوند یا … به هر فاضلابی تن میدهیم.
نمیخواهم بگویم اطرافیان، همه چیزند، اما به قول ارسطو (تصویر بالا) ما انسانها، حیواناتی اجتماعی هستیم! و باید برای خروج از این سیستم فوق بشری عمل کرد، که همیشه توان، زمان و انرژیاش نیست.
بنابراین اگر میبینید، دوستانتان در مورد موضوعات سخیف صحبت میکنند بدانید کارتان سخت شده، اگر فززند نوجوانتان، پدر پیرتان یا همسر گرامیتان در گروههای دوستی مجازی/فیزیکی در مورد موضوعات سیاسی/سکسی/زرد بحث میکن، بدانید کارتان خیلی سخت شده.
۲- اثر شبکهای
موضوعاتی که در بخش قبل گفتم، فقط به همانجا ختم نمیشود، وقتی محتوای سخیف به سادگی ارزش پیدا میکند، خواستار زیاد پیدا میکند، پرداخت سرمایه هم برای آن (به لحاظ تبلیغ، فروش کانال و عطش شهرت) امکانپذیر میشود، موضوعات سخیف (به مثابه یک هیولا که خوراک مقوی میخورد و بزرگ میشود) زیباتر و جذابتر میشوند. حتی میتواند به شغل بعدی شما و فرزندتان تبدیل شود. دیگر میارزد کلی آدم برای آن کلاس برگزار کنند و همینجور چرخه ادامه پیدا کند (سه مطلب «پول به بچهدزد نمیدهم.»، «یادگیری اژدهاکُشی خوب است اما مسیر شغلی خوبی نیست!» و «گامهایی برای مقابله با مدرک گرایی: ۲- تکامل شاخصهای کلیدی به جای چرخه تکامل معکوس» به این موضوع بیربط نیستند.)
این موضوع به یک اثر شبکهای تبدیل شده و مانند بهمن، بر سر فرهنگی که با زحمت و طی سالیان ساخته شده بود فرود میآید. شاید دوباره یک سری بیایند بگویند جوامع پیشرفته فلانند و ما جهان سومیها فلان.
معمولا به آنها میگویم دیگر کشور جهان سوم نداریم و کمی اطلاعاتت قدیمی است، از طرفی این بهمن هیچ جامعهای را سالم نگذاشته. مثلا همین مدت، بحث تغییر نام کودکان به قهرمانان سریال GOT، بررهای حرف زدن بچهها و بزرگسالان یا فروش پول بررهای از موضوعاتی هستند که زیاد میبینیم (مثال خیلی زیاد است اما کوتاه گفتم).
شاید بگویید نه اینها خوب هستند و این زمانه جدید است، من هم مشکلی با تفکر شما ندارم، اگر چنین چیزی میخواهید برای خودتان، فرزندان، خانواده و اطرافیانتان هم همین موضوع پیش خواهد آمد. این بهمن، روی همه آوار میشود. شما نامش را بگذارید باران رحمت، اگر رحمتی در آن میبینید.
۳- چه باید کرد؟
اول اینکه باید چنین جامعهای را پذیرفت و دانست که این موضوعات در کشور وجود دارند. اما ممکن است نکاتی را رعایت کنیم تا اوضاع ما بهتر شود.
– استفاده خودمان و اطرافیانمان را در شبکههای سخیف کم کنیم. به قول دکتر هلاکویی، حتی «میتوانید برای شبکه دوستی فرزندان یا خودتان هزینه کنید، مهمترین چیزی که باید برای فرزندانتان بسازی همین شبکه دوستی مناسب است.»
– میتوانید هر بار با پدرانتان یا فرزندانتان از موضوعات غنی با ارزش صحبت کنید و حرفهای سیاسی یا زرد را پس بزنید. مثلا من شخصا در محیطهایی که سیگار بکشند یا حرف سبک بزنند نمیمانم، شاید ناراحت شوند، اما حداقل از خودم در مقابل دود سیگار و دود حرفهای سبک محافظت کردهام.
– اطرفیانتان را به درد باریکالله دچار نکنید! (این مطلب را بخوانید «قدر به درد باریکالله دچار شدهاید؟») در کلامتان مشوقهایی برای موضوعات زرد نداشته باشید.
– شبکههای خوب را پیدا کنید و جایگزین کنید. مثلا ممکن است دورهمیها، مراسم یا شبکههای خوبی پیدا کنید که اطرافیانتان بتوانند در آنها از طریق متون غنی، حرفی برای گفتن داشته باشند. قرار نیست سمینارعلمی یا کنفرانس باشد، یا جایی که فقط حرفهای سلمبه قلبمه میزنند (که این محیطها گاهی حتی مضر هم هستند) بلکه جایی بروید که افرادش شخصیتی نزدیک به شخصیت مورد نظرتان داشته باشند. فقط کافیست کمی جستجو کنید و وقت بگذارید.
سلام
پسرم را که به پارک میبرم با مادران بچه های دیگر به تماشای بچه ها می نشینیم. از صحبت های روزمره آنها خسته می شوم. دلم میخواست با یک شبکه خوب از مادران اهل مطالعه مراوده داشتم اما هنوز کسی را پیدا نکردم. خیلی فکر کردم که کاش میشد افراد علاقمند را در محله مان پیدا کرد و حلقه مطالعه تشکیل داد اما به نتیجه نرسیدم.
شما ایده ای برای شناسایی این شبکه ها دارید؟
سلام بزرگوار
مطلب بسیار مفیدی بود
نکات کلیدی و قابل اجرایی هم نوشتید
ممنونم