۱- مواظب کتابهای سطحی و مزخرف باشید.
این موضوع، بارها و بارها آزارم داده، وقتی صحبت از مطالعه کتاب میشود، بسیاری به کتابهایی ارجاع میدهند که به لحاظ متن یا ساختار مزخرف یا مستهجن هستند. من نمیگویم اینها نباید خوانده شوند، یعنی به این که خواننده چه میخواهد بخواند کاری ندارم، اما حرف اصلی من این است که نباید اینها را جزئی از خواندن کتاب حساب کرد. کتابهای بسیاری در کشور وجود دارند که اتفاقا بسیار هم پرفروش هستند و پرخواننده، اما از نظر من تفاوت چندانی با سریالهای ناجور یا فیلمهای ناجور ندارد.
از نظر من اگرچه همانطور که بازی کامپیوتری تسلط شما را بر کیبورد بیشتر میکند، خواندن رمانها یا غیررمانهای آنچنانی هم سواد خواندن شما را افزایش میدهند و تسلط شما را بر کتاب افزایش میدهند، اما خواهشی که دارم این کتابها را جز کتاب خواندنتان نگذارید و صرفا بگویید تفریح کردم. چنانکه وقتی کسی با کامپیوتر بازی کامپیوتری میکند نمیگوید من دو ساعت کامپیوتر یاد گرفتم و کار کردم، میگوید بازی کردم.
رسانه، به نقل از بسیاری از بزرگان بسیار تاثیر گذار است اما باید در نظر داشت که نقش رسانه نسبت به محتوا مثل نقش خمیردندان به مسواک است! یعنی همانطور که خمیردندان خوب و متوسط نهایتا ۲ درصد در سالم ماندن دندان شما تاثیر دارد، و آنچه مهم است خوب مسواک زدن شماست، در بحث رسانه هم همینطور است، حالا نه ۹۸ درصد، اما ۹۰ درصد اهمیت روی محتواست، ۱۰ درصد رو رسانه، بنابراین گاهی نگاه کردن یک فیلم مستند، انجام یک بازی کامپیوتری خوب، یک اردوی مناسب، مشاهده یک ویدیو در وب، مطالعه چند پست در شبکههای اجتماعی میتواند بسیار بهتر از خواندن یک کتاب ناجور باشد.
البته باز هم توجه داشته باشید که این موضوع توجیه خوبی نیست برای این که بروید به سمت ویدیو دیدن و مانند بچهها قهر کنید.
بگذارید برای شما یک مثال بزنم، سه کتاب خیلی پرفروش با نویسندههای ترک رو در کشور در نظر بگیرید. همزمان اون سریالهای سطحی که از برخی شبکهها پخش میشن رو هم در نظر بگیرید. از نظر من یک تطابق خوبی بین رایج بودن اون سریالها و فروش این کتابها وجود داره. حالا نکاتم رو خلاصه میکنم:
۱- من قصد ندارم بگم دیدن اون سریالها خوب هست یا بد، همینطور که اصلا در مورد خوب و بد بودن اون کتابها بحثی ندارم، اما موضوع اینه که کسی نمیآد بعد از دیدن اون سریالها بگه مستند دیدم، میگه سریال دیدم، خیلی هم جلوههای بصری، گیرایی داستان و … خوبی داشت.
۲- هیچ وقت وزیر فرهنگ و ارشاد به افزایش بازدید اون سبک سریالها افتخار نکرده، بنابراین از نظر من هم فروش بسیار بالای اون کتابها هم افتخاری نداره. جالبه که سهم بزرگی از فروش کتاب کشور مال اون کتابهاست.
۳- یکی از دوستان میگفت، این اختلاسها ارزش ارقام رو کم کرده، مثلا قبلا ۳ میلیارد اختلاس چیز مهمی بود ولی الان دیگه میگیم خبر بعد. حکایت فروش و گردش مالی این سبک کتابها هم همینه، اگر انتظار داشته باشید کتابهایی بنویسید یا نشر بدید، اصلا نباید مبلغ و تعداد فروشتون رو با اونها مقایسه کنید.
۲- کمکها را از دوچرخه باز کنید.
نکته جالبی که من در کتابهای پرفروش دنیا دیدهام و در ایران هم صادق است، پرفروشبودن رمانهای عاشقانه است. البته اگر حتی به سینما هم نگاه کنید، فیلمهای به اصطلاح گیشهای عاشقانه یا اکشن هستند (غیر از موارد استثنا). این را در نظر داشته باشید که هیچ ایرادی در این کار نیست، اما باید دید این همه زمانی که برای کتاب میگذاریم قرار است برای ما چه آوردهای داشته باشد. گاهی ما دوست داریم برای تفریح یا افزاش سواد نوشتاری کتاب بخوانیم، سینما برویم و … اصلا هم اشکال ندارد، اما هیچ وقت دیدن این فیلمها را جز کار و اعمال پر اهمیت خود قرار نمیدهیم. البته که خواندن کتابهای رمان میتواند فراتر از چیزهایی که گفتم فایده داشته باشد، اصلا قصد ندارم خواندن رمان را بد بدانم، اما باز هم تکرار میکنم، آن را در طبق جداگانهای از مطالعه در نظر بگیرید.
اگر یادتان باشد مدتها پیش در «وقتشه راه کتابخوانی رو حرفهای آغاز کنید! فعلا با ثبت فعالیت شروع کنید.» گفتم که یک لیست تهیه کنید از کتابهایی که خواندید. یکی از اولیهترین چیزهایی که باید در اون فایل ببینید، تنوع سختی و آسونی کتابهایی هست که خوندید، از طرفی باید مواظب باشید در دام کتابهای داستانی، رمان و کلا کتابهای سبک نیفتید، راستش رو بخواید در اومدن از این دام به شدت سخت هستش.
من بارها در این دام افتادم، مخصوصا که عاشق خوندن زندگینامه هستم، زندگینامهها هم حالت داستانی دارند و بعد از مدتی میبینید تحمل کتاب تحلیلی یا سنگین رو ندارید، بعد از مدتی یکم که با مطالب کتاب اذیت میشید، به جای این که برید و در اون موارد به دانشتون اضافه کنید، کتاب رو کنار میگذارید. حکایت کسی را دارید که متنهای انگلیسی را درجا به یک نرمافزار ترجمه میکنه، دیگه این آدم نه اعتماد به نفسش رو داره و نه انرژیش رو که بیاد و یک کتاب انگلیسی رو در دست بگیره و بخونه. در واقع تا آخر عمر به دوچرخه بچهگانش کمکی بسته یا کلا سهچرخه سوار میشه.
بگذارید بخورید زمین، شاید چند بار زخمی بشید، اما تلاش کنید سطح و سختی کتابهایی که میخونید رو افزایش بدید، زمانی که ناچارید برای هر کتاب صرف کنید تا در منابع جانبی موضوعات سختش رو درک کنید، افزایش بدید، البته اگر دیدید این زمان از خط قرمزی گذشت، بدونید کتاب رو بدموقع انتخاب کردید و شاید باید قبلش یک کتاب دیگهای رو میخوندید.
پس اولین چیزی که باید توجه کنید در مطالعه کتابها،توجه به اون فایلی هست که اشاره کردم، حواستون باشه که پستی و بلندی کافی داشته باشید، سختی و راحتی داشته باشید. کتابهایی که خیلی راحت هستند رو اصلا حساب نکنید. کتابهایی که مستهجن یا مزخرف بودن رو حتما علامت بزنید تا الگویی که بینشون هست رو پیدا کنید.
سلام میثم جان،
پدر من حدودا ۵۷ سالشه و از ۱۸ سالگی به بعد تقریبا کتاب نخونده و مطالعه خاصی نداشته. الان که بازنشست شده تو خونه یا داره جدول حل میکنه یا پای برنامههای چیپ سیاسی ماهواره میشینه :))
من دلم میسوزه و دوست ندارم پدرم حوصلهاش سر بره یا افسرده بشه واسه همین میخوام کمک کنم وقتش رو با کتاب خوندن پر کنه.
منتها میدونم اگه بهش کتاب جذابی ندم احتمالا مقاومت نشون میده و علاقهای به خوندنش نداره 🙂
ازت کمک میخواستم تا کتابای خوبی که به نظرت واسه یه مرد بازنشسته ۵۷ ساله از طبقه کاملا متوسط جامعه هم از نظر مالی هم از نظر فکری جذاب باشه رو معرفی کنی. به امید روزی که پدرم با شروع از این نقطه روزی کتابهای عمیق تری بخونه.
به نظرم متن کتاب باید روون و سبک باشه مثلا کتابی مثل تاریخ بیهقی رو نمیخونه. از رمان و داستان خوشش نمیاد. اگه کتاب خیلی علمی باشه به نظرم جذبش نمیکنه. فلسفی سنگین نباشه.
از خودش نمیتونم بپرسم چه کتابی دوست داره چون میدونم میگه حوصله کتاب خوندن نداره. مجبورم یه جوری یه کتابی واسش بخرم که اگه خوش شانس باشم همون اول بخونه و خوشش بیاد و اینجوری قانع بشه که از کتاب خوندن لذت میبره. این اتفاق اگه دو سه بار دیگه میشه بریم کتاب فروشی و اونجا خودش انتخاب کنه. ولی قبلش باید خودم ایده این که کتاب خوندن واسش امکان پذیر هست رو واسش جا بندازم.
جوون که بوده کتابای شریعتی و مرتبط با اسلام میخونده ولی حدس میزنم سر جو اون موقع بوده بیشتر. الان دیگه علاقهای نداره.
ممنون از نظرت، راستش کمی طولانیه پاسخ و احتمالا چند بخش خواهد داشت. از هفته بعد سعی میکنم چند قسمت رو بنویسم. اما نکته اصلی در انگیزهاست. من حس میکنم ایشون خانه نشین شده و انگیزهای برای توسعه یا کار سنگین نداره. مینویسم حالا.
سلام آقای مدنی وقتتون بخیر
ممنون بابت مطالبی که توی وبلاگتون مینویسید. من دو روز هست که با وبلاگ شما آشنا شدم و به نظرم مطالب خوبی داره و استفاده میکنم.
من یک کتابدار کتابخانه عمومی هستم، جایی که عموم مردم از هر جهت و صنف و سن بهش مراجعه میکنند. مراجعه مردم بیشتر سمت همین کتابهایی هست که شما اشاره کردین. رمان و داستان و روانشناسی و تا حدود کمی تاریخی.
میخواستم بگم این کتابها را نقد نکنیم و اسم کتابهای سبک یا مزخرف براشون نزاریم. برای ما که از نزدیک با اقشار جامعه درگیر هستیم سر موضوع مطالعه، میدونیم که اگه خانم خانه داری به بهانه رمان میاد کتابخانه و از ما میخاد یه رمان پرطرفدار بهش معرفی کنیم تا اوقات فراقتش رو پر کنه ، میتونیم یه کتاب کاربردی هم بهش معرفی کنیم مثلا آشپزی یا مثلا روانشناسی کودک شاد.
به نظر من مطالعه میتونه از چیزهای سطحی شروع بشه، مثلا یه خواننده با یه ستون از یه مجله یا روزنامه هم میتونه عادت به مطالعه را شروع کنه.
چیزی که شما نوشتین مربوط به آدم های تحصیل کرده است که قدرت تمایز دارند بین متن قوی و ضعیف و متن های عمیق و سنگین و سطحی
واقعا برای کسی که مدرک دیپلم داره و توی عمرش کتابی از سر علاقه دستش نگرفته نمیشه توصیه اینطوری داشته باشیم. البته هدف را فراموش نکنیم که ترغیب به مطالعه و بالا بردن سطح آگاهی جامعه است.
نتیجه اینکه ما مخاطب عام داریم و مخاطب خاص
و اینکه هدف چی باشه
سلام صحبت شما صحیح است، نکاتی رو نباید فراموش کرد و اونها اعتیاد به کممایهها، هزینه فرصت و غرق شدن در ابتذال هستن. یعنی من ترجیحم اینه که طرف با یک رمان خوب شروع کنه، و معتاد به خوندن محتوای مبتذل (سطحی و …) نشه حتی اگر بگیم طرف داره کتاب میخونه. رمانها، فیلمها و سریالهای خوبی داریم، اما شما زمان محدودی دارید و توان ذهنی محدودتری. شما روی هر کاری که دست بگذارید یک کار دیگه هم هست که از اون بدتره! مثلا من بگم مواظب باشید کسی رو به قتل نرسونید، میتونیم استدلال کنیم که نه کلی آدم به قتل نمیرسونن ولی در عوض سلاخیشون نمیکنن! یا قتل عام نمیکنن. و از این طریق سعی کنیم نرخ سلاخی رو بیاریم پایین!
سلام و ادب
فکر میکنم بار سوم هستش که این پست رو میخونم.(با فاصله ی زمانی چند ماهه)
(بسیاری از سریالهای مزخرف و فیلمهای مستهجن هم از روی کتاب نوشته شدهاند!)
عنوان این پست من رو یاد یک کمدین میندازه که میگفت:
دقت کردین وقتی یک نفر میخواد به ما دروغ بگه، اگر دروغش رو با جزییات تعریف بکنه چقدر راحت تر باورش میکنیم؟!
ما تمایل داریم وقتی کسی یک قصه خیلی پیچیده رو تعریف میکنه، بپذیریم که راست میگه، چون پیش خودمون میگیم: بابا این داستان با این همه جزییات و پیچیدگی رو که دیگه نمیشه از خودش در آورده باشه!!! حتما همچین داستانی رخ داده و طرف راست میگه!
کمدین ادامه میده و میگه:
چرا نشه از خودش در آورده باشه؟! چرا فکر میکنید مردم توانایی چرت و پرت گفتن شون پایینه؟! داستان ارباب حلقه ها هم یک داستان دروغ هست که یک نفر از خودش درآورده و نوشته!!!!!
… خنده حضار…
___________________________________
حالا این داستان (بسیاری از سریالهای مزخرف و فیلمهای مستهجن هم از روی کتاب نوشته شدهاند!
) هم شبیه همین ماجراست.
اینکه چرا فکر میکنیم هر اثر مکتوبی حتما کتابه!
_____________________________
مدت ها پیش، من فکر میکردم خیلی کتابخون هستم، ولی یکبار نشستم و کتاب هایی که تا انتها خونده بودم رو شمردم و شد 36 تا!
به یکی دیگه از دوستانم هم گفتم، اونم شمرد شد 20 تا!
یعنی قشنگ جایگاه خودمون توی جمعیت کتابخوان کشور رو متوجه شدیم! خیلی راه داریم تا کتابخوان حرفه ای شدن.
هر کتابی هم که خونده بودم رو نشستم از خودم پرسیدم که، الان اگر دکتر مدنی بود به این کتاب میگفت چرت یا مفید؟!
قبل از اینکه این سوال رو برای همه کتاب هام از خودم بپرسم حدس میزدم جواب این باشه که 90 درصد کتابام چرته.
ولی بعدش دیدم خوشبختانه 60 درصدشون واقعا کتابای خوبی بودند. و مهر کنترل کیفیت رو میگرفتند!
_____________________________
بنظرم، نسیم طالب در جمله ی معروفش (اعتیاد به سه چیز انسان رو نابود میکند: کربوهیدرات، هرویین و حقوق سرِماه) ، یک چیز را جا انداخته و آن هم “خواندن و تماشا کردن و گوش سپاردن به مهملات” است.
اعتیادی که، کنار گذاشتنش از کنارگذاشتن قند و کربوهیدرات قطعا ساده تر نیست.
_____________________________
لطفا بازهم اینجا در این وبلاگ برایمان بنویسید استاد.
و یک خواهش دیگر اینکه، آن کلاس آموزشی که آخر امسال قرار بود برگزار کنید(در وبینار نفرین هوش گفتید) را اگر امکان دارد لینک ثبت نام یا شرکت در آن را برایمان قرار دهید لطفا.
ممنون بابت این پست خوبتون
خیلی تلنگر خوبی بود.. دقیقا من سال پیش خیلی رمان میخوندم و بعدش یه مدت هیچ کتابی دوست نداشتم بخونم.. الان یه مدته نمیخونم یا کنارش خودم رو مجبور کردم کتاب های دیگه بخونم که خیلی هم سختم بود، مقاله شما تلنگر خوبی برای من بود.