با سلام؛ چند سوال برام پیش اومد که ممنون میشم اگه فرصتش بود پاسخ بدید.
اگر موضوعی در دانش که انتخاب کرده ایم و مرتبط با مسیر شغلیمون هست گستردگی زیادی داشته باشه و به عبارتی فرارشته ای باشه و ابتدای راه مطالعه باشیم؛ نظر شما درباره ترتیب مطالعاتی مطلوب به چه صورته؟ چند کتاب از دید مختلف به موضوع انتخاب کنیم و مدتی در سطح مفاهیم و مقدمات بمونیم یا در یک شاخه تخصصی کار کنیم و از دید همون شاخه سایر رشته های مرتبط رو هم کم کم بشناسیم. وقتی چند کتاب در یک موضوع میخرم خیلی به تردید میفتم که همه رو یک بار بخونم بعد عمیق تر شم و بینشون ارتباط ها را تشخیص بدم یا یکی رو که خوندم برم سراغ ارجاعات و مقالات در اون زمینه و عمیق بشم و بعدا سراغ کتاب بعدی برم.
موضوع دیگه ای هم که هست حدود مطالعه تخصصی رو چطور می بینید؟ باید دامنه رو تا حدی محدود کنیم تا به عمق برسیم و بتونیم دانشمون رو عملیاتی کنیم. چطور حدود خودمون رو در مطالعه تخصصی پیدا کنیم که به دانش کاربردی برسیم؟
حیطه مطالعاتی فعلی من آموزش شناختی هست که از روان شناسی تربیتی و فلسفه تا علوم اعصاب و … رو شامل میشه.
سلام
۱: معمولا باید ببینید هدفتون چندساله است؟ آیا مسیر اولیه مطالعه رو ۱ ساله چیدید؟ یا ۸ ساله؟ برای اون بلوک زمانی حالا برنامهریزی میکنید تا به قدر کافی رشد کنید، بعد یک رشته دیگه (یا همون رشته در تخصص دیگه) رو انتخاب کنید.
هر حوزهای که مورد نظر شما باشه، یک سری کتابهای اصلی داره برای مطالعه. اون کتابهای اصلی باید جزء اولویتهای مطالعه شما باشن. با توجه به این که اغلب این کتابها ممکنه چند ماه طول بکشن و حکم کتابهای کاری و درسی شما رو دارند، ربطی به زمانی که برای کتاب غیرکاری و غیر درسی میٰ گذارید نداره. بنابراین زمان عمده خودتون رو روی کتابهای اصلی بگذارید و یک زمان کمتر رو به کتابهای جانبی نسبت بدید.
۲: بهتره برای اینکار متخصص رشته خودتون رو پیدا کنید و ازش مسیر بگیرید. اما ترجیح اینه که حداقل یک کتاب خوب از هر حوزه (مرتبط) رو بخونید. باید خطر کاریکاتوری شدن ذهنتون رو به حداقل برسونید. تا ۲ سال از مطالعه خیلی خیلی تخصصی دوری کنید.
تشکر بسیار از جوابتون؛ ممنونم که توجهم رو به برنامه زمانی درازمدت مطالعه تخصصی و زمان گذاشتن روی کتاب های اصلی جلب کردید. متاسفانه برنامه زمانی مشخصی و همینطور لیستی از کتاب های اصلی تهیه نکرده ام، حتما روشون فکر می کنم و ساختار اولیه ای طرح ریزی می کنم.
سلام و تشکر؛ توی یک سالی که در گودریدز هستم مشکلاتی که میگید رو کاملا حس کردم. مثل هر شبکه اجتماعی اعتیادآوره یعنی پیش اومده خودم رو مجبور کنم رویوهای همه دوستان رو درباره کتاب های در حال مطالعه شون بخونم. خودم حس کردم سبک اینستاگرامی برخورد کردن با کتاب خوانی خیلی احمقانه ست. از طرفی تشویق به مطالعه کتابهایی شدم که از نظرم هیچ ارزشی ندارند؛ نمونه شاخصش جز از کل که الان به صورت دکوری روی کتابخونه م ایستاده، انقدر دوستش ندارم که دلم نمیخواه به کسی ببخشمش.
فقط برای آشنایی با کتابهای جدید در یک حوزه مشخص دانش، ارزیابی کتاب ها و داشتن لیستی از کتابهایی که خواندیم و قصد خواندن داریم مناسبه.
در ارتباط با کتاب هایی که میتونن توی زندگی ما کاربرد داشته باشن و باید داشته باشن تا خوندن اون کتاب ها مفید واقع بشه مثل کتاب”هفت عادت مردمان موثر” چون عملی کردن سخت هست،و ممکنه اتفاق نیفته من به شخصه بعد از خوندن کتاب و استفاده نکردنش توی زندگی عزت نفسم هم حتی کاهش پیدا میکنه.من این حرف محمدرضا شعبانعلی را کاملا تایید میکنم(حداقل در زندگی خودم) که به ازای تمام دانسته هایی که عملی و کاربردی نمیشن ما عزت نفسمان کاهش پیدا میکنه.این خودش تاثیر سوء داره در ادامه روند مطالعه من ،حداقل در ارتباط با یکسری کتب.
من به کتاب های مذهبی عرفانی هم علاقه دارم.کتاب “اسرار اصلاة”میرزا جواد ملکی رو یک زمانی چند سال پیش خوندم و چون دیدم من حتی یک دهم را هم نمیتونم عملی کنم نسبت به خوندن این کتاب ها نه که سرد شده باشم ،جرات رفتن سمتشان رو ندارم.
شاید البته برای من سنگین بوده ولی خوب من زمانی فکر میکنم کتابی واقعا خوندنش مفید هست که :
۱-کیفیت زندگی ما بعد از خوندن کتاب یک حداقل تغییری در جهت بهبود داشته باشه
2-خلاصه برداری خوبی از کتاب بکنیم که اگر بعدها یکسری جزئیات کتاب فراموش شد(کلیات نباید فراموش بشود چون به کار برده میشود)به آن مراجعه کنیم
3-جملات جدید به لحظ ادبیاتی و حتی لغات خوبی که توی کتاب میبینیم را به خاطر بسپاریم و یادداشت کنیم و به کار ببندیم
4-جدای از به کار بردن کتاب در زندگی بتونیم راجع به اون کتاب حرف بزنیم
من خودم اگر کتابی رو بخونم این چهار مرحله رو انجام میدم و اگر انجام ندم توی ناخودآگاهم چیزی میگه که استفاده کافی برده نشده.
البته گاها پیش میاد برای لذت و سرگرمی و متاسفانه گاهی برای فرار از مشکلات زندگی توی تایم مطالعه کتابی رو میخونم و درمورد اون کتاب ها این موارد رو رعایت نمیکنم.اما اگر کتابی برای من جدی باشه و بخوام بعد خودندش احساس رضایت داشته باشم باید این پروسه طی بشه
سلام خیلی لطف کردید.
حس میکنم (فقط حس میکنم) شما باید بیشتر دنبال عوامل کمالگرا شدنتون بگردید. خصوصیت مبنای شما اونه. اون رو مثل انگشت درد حساب کنید که دست روی هر جا میگذارید دردتون میاد و فکر میکنید مربوط به اونه.
خود محمدرضای عزیز جایی گفته بود اگر دردی در یادگیری احساس نکردید، یعنی چیزی یاد نگرفتید.
روشی که شما میگید مربوط به کتابهای کاری، تحصیلی و فنی هستش. در اون هم چند تا گام اصلی جا مونده.
شما کار اولی که باید انجام بدید نگهداری امکان ادامه مطالعه است. اگر با این کارهایی که انجام میدید واقعا مطالعه خوب دارید، من تبریک میگم. شاید وقت زیاد دارید، شاید خیلی روحیه مطاالعه قوی دارید. اما معمولا با این روش، زنده بودن روحیه مطالعه فدای عمق و زیباییش میشه.
شما (به صورت عام) در حدی نیستید که بتونید تاثیر مطالعه روی خودتون رو کشف کنید! مگر از این کتابهای سطحی یا تغییر در رفتارهای سطحی. معمولا یک کتاب خوب کلی طول میکشه تا به صورت محسوس تغییر ایجاد کنه. البته یک رده خاصی از کتابها هم هست که سریعالاثر هستند، اما همونقدر هم خطرناک هستند.
نکته نهایی: خیلی کتابها وظیفشون تشدید یک نقطه ضعف شماست! قدر اونها رو بدونید. توی «چرا کتاب بخوانیم: تا عادت نکنیم» بیشتر مینویسم.
بعضی روشها و رفتارها مربوط به ما (اکنون) نیستند. صرفا چیزهایی هستند که باید در آینده به اونها برسیم. من اگر متنی مینویسم برای توصیه یا از این دست، جامعه هدفم آدمهایی در سطح محمدرضا، یا آدمهایی که به سبک مورد نظر شما (برای اغلب مواقع) مطالعه میکنند نیست. من خودم رو به شدت از کمالگرایی دور کردم. قرار نیست یک پیله دور خودمون بکشیم و افراد رو در ابتدای (تا وسط) کار از خودشون ناامید کنیم.
ما قراره یک بخش کوچکی از هر کتاب رو در هر بار لمس برداریم. قرار نیست تا انتها (به قول محمدرضا به صورت گوسفندی) مصرفش کنیم. همون کتاب هفت عادت مردمان موثر رو من چندین بار در دورههای مختلف خوندم. شک ندارم که اگر صد ساعت هم میگذاشتم نمیتونستم از یک حد بیشتر مطلب برداشت کنم.
خیلی خوبه. صرفا پیشنهاد میکنم تا بک مدت مساحت رو ثبت کنید، غرورتون رو کنار بگذارید و نگران بعضی موارد نباشید، نشون دادنش به دیگران بده ولی اگر برای خودتون نگهش دارید، به نظرم ثبتش از مشکلاتش مزایای بیشتری داره. در آینده توضیح میدم به چه کاری میاد. حتی اگر شمارش سخته میتونید رده بندی کنید به ۳ تا حوزه، پر کلمه، متوسط و کم کلمه.
جناب مدنی میشه به من یه کتاب خیلی خوب برای خودشناسی و یک کتاب دیگه هم برای افزایش عزت نفس معرفی کنید؟
مثلا “نیمه تاریک وجود” رو خوندم و خوب بود اما کتابی عمیق تر میخوام
یه مورد دیگه اینکه یه دوست خیلی کتاب خون دارم که اصلا رمان نمیخونه!میگه وقت تلف کردنه!ولی مثلا لذتی که من از خوندن “بینوایان”ِ ویکتور هوگو بردم یا “بر باد رفته”ِ مارگارت میچل ،فوق العاده بود و دوست داشتم هیچ وقت خوندنشون تموم نشه
خودشناسی و عزت نفس رو از چند جنبه میشه بررسی کرد. اما من یک توصیه دارم.
سعی نکنید به طور مستقیم به ضعفها و مشکلاتتون حمله کنید. ممکنه مشکل در یک جای دیگه باشه. ممکنه علت نداشتن عزت نفستون کمالگرایی، گیر کردن در نظام فکری مرید و مرشدی، مشکلات تامینی در کودکی و … باشه. اون موقع مطالعه مستقیم در این حوزه فقط مثل یک مُسَکن میشه که به طور موقت درد اصلی رو پنهان میکنه!
فقط این کمک رو میتونم بهتون بکنم که معمولا نداشتن عزت نفس یک ضعف ذهنی وابسته است، یعنی باید علتش رو در چیزهای دیگه جستجو کنید.
برای خودشناسی دقیقتر حرف بزنید. ما یک بحثی داریم مربوط میشه به تستهای شخصیتشناسی که به کارگیریش برای خودتون اصلا توصیه نمیشه و کارکردشون چیز دیگهای بوده. بخش «چرا کتاب بخوانیم: * تا اسیر اسمهای بزرگ، آزمونهای احمقانه و نامرتبط و استحاله زمان نشویم.» به همین موضوع مربوط میشه.
یک بخش دیگه میشه مربوط به شناخت یک سری تواناییهای ذاتی و اکتسابی شما که اونها یک سری منابع دارن که باید تا حد ممکن بیشتر بخونید.
یک سری دیگه مربوط میشه به این که: من کاری ندارم چی هستم، دوست دارم بدونم بهترین مسیر برای من کدومه!
هر کدوم از موارد بالا (و خیلی از موارد دیگه) مسیرهای متفاوتی رو میطلبن. البته توی بحث مسیر شغلی روی این موارد بیشتر مینویسم.
میثم عزیز…
اول از همه ممنونم از شاهین کلانتری عزیز که شما رو به من معرفی کرد، دوم هم باید بگم از ته دل خوشحالم که شما رو پیدا کردم.
برای خودم خیلی جالب بود که وقتی برای اولین بار به اینجا سر زدم، اصلاً نرفتم رزومه و اینکه کی هستید رو بررسی کنم. سریع رفتم سراغ نوشتههای کتابخوانی شما و الان اگه روزی یه مطلب از شما نخونم، روزم بیفایده است.
امروز رفتم رزومهتون رو دیدم. کاملاً معلوم بود آدمی با این نگاه جذاب و متفاوت، نمیتونه رزومای به این پرباری و حرفهای نداشته باشه.
خلاصه اینکه خیلی خوشحالم از آشنایی باهاتون. دنیا به آدمهایی به مدل ذهنی شما، به شدت نیاز داره…
سلام و سپاس از مطالب کاربردیتون.
این اصطلاح کتابهای گلدکوییستی خیلی برام جالب بود امیدوارم هر چه زودتر پست یا مطلبی در این خصوص بنویسید تا بتونم ازش استفاده کنم.
در باب سایت goodreads, که خود من دو سه سالی میشه بعنوان repository ازش استفاده میکنم بنظرم ایدش و مکانیزم کاریش البته در حد خودم بد نیست. واقعیت من در مورد کتابهایی که می خوام بخونم خیلی حساسم و قبل از خرید و خوندنشون کلی تحقیق میکنم که یکی از منابعم کامنتها و ریت همین سایت هستش البته تنها ملاکم نیست. منتها چندین کتابی که انتخاب کردم و توی این سایت نظرات و دیدگاههای سایرین رو خوندم و به این نتیجه رسیدم که نظر کلی روشون مثبته و اونا رو خوندم واقعا راضیم و یه جورایی معیار خوبی برام به حساب میاد. البته هیچوقت این سایت رو بعنوان منبعی برای انتخاب کتاب قرار ندادم.
بی صبرانه منظرم تحلیل شما رو راجع به این سایت بخونم.
سعی کردم پاسخ شما و برخی دیگه از دوستان رو در اینجا تا جایی که میتونم خلاصه بیان کنم. البته همون جور که اونجا هم گفتم، بعدا مفصل در مورد هر کدوم خواهم نوشت.
سلام و سپاس بابت سلسله مطالبی که در مورد کتابخوانی ارائه می کنید. برای من بسیار جذاب و کاربردی هست و با اشتیاق دنبال می کنم.
خیلی مشتاقم در مورد goodreads و علت عدم استفاده از اون بیشتر و سریعتر بدونم که زودتر خودم رو از مسیر گمراهی که عنوان کردین و شاید ناخواسته توی اون مسیر باشم،نجات بدم.
سلام.
تصمیم گرفتم حتما این اطلاعات را ثبت کنم. منتظرم که در موردِgoodreaders هرچه زودتر بنویسد. من به تازگی عضو شدم. مهمترین انگیزهام این بود که جایی باشه که ملزم بشم به نوشتن در مورد کتابی که خوندم. و دید کلیم رو نسبت به اون کتاب بیان کنم.
سلام جناب مدنی. از دسته بندی کتاب ها گفتین. ای کاش یا خودتون مطلبی تحت همین عنوان منتشر کنید یا منبعی رو معرفی کنید که نسبت به دسته بندی کتابها آگاهمون کنه.
سلام جناب مدنی
در ابتدا میخوام ازتون به خاطر این سلسله نوشته ها در باب کتاب و کتابخوانی تشکر کنم.
سوالی که داشتم در خصوص نشخوار بود. چگونه باید باشه؟ ارادی غیرارادی؟ زمان خاص باید بهش اختصاص بدیم یا بذاریم ذهن در پس زمینه خودش اینکار رو بکنه؟ چگونه اثربخش ترش کنیم. و اینکه اگر نکته بیشتری در این خصوص به ذهنتون میرسه ممنون میشم بگید. باتشکر
میثم عزیز
ادبیات ما توی خالص کردن احساس ما فوق العاده هست. غزل خوندن خیلی رقیق می کنه احساسات آدمو. کسی که دل به حافظ بده درکش از معشوق تغییر می کنه. اجزای صورت معشوقش رو از دریچه ای دیگه می بینه. ظرافت های ابروی یار رو می بینه و دل می بازه .عمیق تر به چشم های معشوق نگاه می کنه. تعریفش و فهمش از لب های یار دگرگون میشه. با زلف یار زندگی می کنه. جور دلدار رو به جان میخره.
من فکر می کنم یکی از دلایلی که برای ابراز عشق یا محبت از الفاظ نامناسب استفاده می شه اینه که از متفاوت بودن لذت می برن. خصوصا اینکه اگر بتونی از این روش طرف مقابلت رو بخندونی . این خنداندن تبدیل به ارزش شده. اما محتوایی وجود نداره. یه بسته بندی شیک (یعنی خنده) بدون محتوی (یعنی شادی ) . فکر می کنم خالی شدن عرصه جایگزین برای ابراز عشق یا محبت اینطور مجال رو برای الفاظ نا موزون و نامتناسب باز کرده. شعر و کتاب منبع و مخزن لبریز از الفاظ در شان عشق و محبت هست.
فکر می کنم اینستا و فیس بوک هم روی فرآیند سطحی کردن عشق یا شیدایی تاثیر زیادی گذاشتن. خیلی از رفتارهای امروز زوج های به ظاهر عاشق تاثیر همین شبکه های مجازی هست. این شبکه ها خاصیتشون اینه که از عمیق شدن دوری می کنن. ظاهر اصله . فقط یک عکس . از یک لحظه . نه اثری از فرایند هست نه اثری از مسیر.
اما کتاب روی فرآیند عاشق شدن و ایجاد علاقه تمرکز میکنه و اون رو پرورش میده.
سلام. در مورد جایگزینی واژه توانخواه به جای عقب مانده ذهنی فکر میکنم باز یک سوء تفاهم ایجاد میشه با معلولین جسمی و حرکتی که در حال حاضر اونها رو هم توانخواه خطاب میکنن و فکر میکنم تقریبا جا افتاده واژه توان خواه برای معلول جسمی.
شاید لازم باشه از همین واژه های مرسوم که جالب هم نیستن یک واژه مناسب خلق بشه: دیوانه، مجنون، روانی، خل، خل و چل، منگول، عقب مونده، کم توان ذهنی و…
سلام
یک فهرست ناقصی در اینجا آمده. موضوع اینه که زمینه توانخواه بودن فرد باید از متن استخراج بشه. اما، اگر بخواهیم یک تکعبارت در مورد ذهن بگوییم، از عبارت «توانخواه در زمینه ذهنی» استفاده میشه. ما وقتی هم از واژه معلول استفاده میکردیم، اصراری نداشتیم که این معلولیت در پا هست، در دست هست یا … کلا از کلمه معلول استفاده میکردیم. برای توانخواه هم همینطور، حتی زیاد اصرار نداریم کدام بخش ذهن مشکل داره. بر اساس میزان دقتی که در متن لازمه میشه به کلمه اضافه کرد.
From زارع on نکاتی برای کتابخوانی: (۲) میوهها، دیگر طعم میوه نمیدهند! نه به خاطر کِشت صنعتی، بلکه به خاطر مصرف صنعتی.
Go to commentFrom مهشید on پاسخ به برخی پرسشها در مورد کتابخوانی (۱)
Go to commentFrom میثم مدنی on پاسخ به برخی پرسشها در مورد کتابخوانی (۱)
Go to commentFrom مهشید on پاسخ به برخی پرسشها در مورد کتابخوانی (۱)
Go to commentFrom مهشید on وقتشه راه کتابخوانی رو حرفهای آغاز کنید! فعلا با ثبت فعالیت شروع کنید.
Go to commentFrom میم on وقتشه راه کتابخوانی رو حرفهای آغاز کنید! فعلا با ثبت فعالیت شروع کنید.
Go to commentFrom میثم مدنی on وقتشه راه کتابخوانی رو حرفهای آغاز کنید! فعلا با ثبت فعالیت شروع کنید.
Go to commentFrom میم on وقتشه راه کتابخوانی رو حرفهای آغاز کنید! فعلا با ثبت فعالیت شروع کنید.
Go to commentFrom میثم مدنی on وقتشه راه کتابخوانی رو حرفهای آغاز کنید! فعلا با ثبت فعالیت شروع کنید.
Go to commentFrom رویا on وقتشه راه کتابخوانی رو حرفهای آغاز کنید! فعلا با ثبت فعالیت شروع کنید.
Go to commentFrom میم on پاسخ به برخی پرسشها در مورد کتابخوانی (۱)
Go to commentFrom میثم مدنی on پاسخ به برخی پرسشها در مورد کتابخوانی (۱)
Go to commentFrom محمد وحیدطاری on درباره من
Go to commentFrom سمیرا شیری on پاسخ به برخی پرسشها در مورد کتابخوانی (۱)
Go to commentFrom مرتضی on وقتشه راه کتابخوانی رو حرفهای آغاز کنید! فعلا با ثبت فعالیت شروع کنید.
Go to commentFrom میثم مدنی on وقتشه راه کتابخوانی رو حرفهای آغاز کنید! فعلا با ثبت فعالیت شروع کنید.
Go to commentFrom سارا حق بین on وقتشه راه کتابخوانی رو حرفهای آغاز کنید! فعلا با ثبت فعالیت شروع کنید.
Go to commentFrom سارا on وقتشه راه کتابخوانی رو حرفهای آغاز کنید! فعلا با ثبت فعالیت شروع کنید.
Go to commentFrom نگین on وقتشه راه کتابخوانی رو حرفهای آغاز کنید! فعلا با ثبت فعالیت شروع کنید.
Go to commentFrom علی on وقتشه راه کتابخوانی رو حرفهای آغاز کنید! فعلا با ثبت فعالیت شروع کنید.
Go to commentFrom احسان کارگزارفرد on ۱- چرا کتاب بخوانیم؟ بخش بیستم: محبت کردن، عشق ورزیدن، یادگرفتنی است، ذاتی نیست. با کتاب میشود یاد گرفت چیزهایی را که اطرافیان یاد ندادند.
Go to commentFrom میثم مدنی on ۱- چرا کتاب بخوانیم؟ بخش بیستم: محبت کردن، عشق ورزیدن، یادگرفتنی است، ذاتی نیست. با کتاب میشود یاد گرفت چیزهایی را که اطرافیان یاد ندادند.
Go to commentFrom رفتارهای بشری، در نقد خویشتن on شما پاسخ دهید: انسان یا لاکپشت؟ مَحَکِ نگه داشتن ادرار در مقابل شکلات.
Go to commentFrom مهدی on هنوز، نِهضت قربانی کردن دختران زیبا به پایِ خدایان ادامه دارد!
Go to commentFrom میثم مدنی on هنوز، نِهضت قربانی کردن دختران زیبا به پایِ خدایان ادامه دارد!
Go to comment