کاملا متعصبانه و یک طرفه. شما منابع و انسان های معتبر و بزرگی مثل نلسون ماندلا و ژان پل سارتر رو کم اعتبار تر از حرف های آدم هایی حساب کردید که حتی اسمشونم کسی نشنیده. آنچنان از اعدام های نا عادلانه حرف میزنید که انگار شما پرونده همه اون ها رو مطالعه کردید! تازه خود تعداد اعدام ها هم توسط هیچ ارگان رسمی بین المللی تایید نشده.
دقیقا بالاخره این جا یه نفر پیدا شد که یه کم انصاف داشته باشه الکی نیست تو این دنیا اینقدر ظلم زیاده چون ظالما دارن راحت کارشون رو میکنن بدبخت هایی که واسه عدالت جون دادن شدن ظالم واقعا مسخرس
جالبه نصف مدارک از کساییه که معلوم نیست کین چندتاشونم کساییه بودن که تو بولیوی به چگوارا خیانت کردن به سیا پیوستن نمونش مونهه
سلام اقای دکتر
نکته دیگر فیلم پذیرش شرایط و تلاش های بعدی بود که نقش اول فیلم داشت در حالی که اون غر غرو پر ادعا یه جوری انکار وضع بد مبتلا شده تو رفتارش بود و نمیخواست قبول کنه که اکه تلاش نکنه ممکنه توسط گرگ ها خورده بشه
ممنون بابت معرفی تله شادمانی
خلاصه این که هر کسی هر چقد بزرگ و دانا، اگر نصیحتی برای شما داشت، اول به توانایی فکر کردن به گذشته او پی ببرید و بعد نصیحتهای او را گوش کنید!
سلام عیدتون مبارک
اقای مدنی در مورد این جمله بیشتر توضیح میدین
سلام میثم
سال نورو بهت تبریک میگم.
من با این جمله که گفتی”همینه که هست”مخالفم ومعتقدم ما باید امیدوار باشیم .درباب امیدواری وناامیدی،چیزی که به نظرم میاداینه که امیدواری به معنای نفی واقعیت نیست..ولی چیزی که مهم تر هست اینه که هیچکس ازناامیدی سودنبرده،ناامیدی ینی نابودی!والبته مدرکی هم نیست که همه کس ازامیدواری سود برده.ولی نکته اینجاست که امیدواری “امکان”سود دهی داره درحالی که ناامیدی مطلق هست.به نظرم بهترین جا برای ابراز این مدل فکر فیلم”رستگاری درشاوشنگ”هست که یادم نیست قبلا خودت معرفی کردی یانه.ولی اون فیلم کاملا به ما میفهمونه اعتقاد به امید چه نتیجه ای داره وناامیدی چه نتایجی.
اولین کتابی که از همینگوی خوندم همین بوده. به قدری من رو عاشق همینگوی کرده که بیشتر کتاباش رو خوندم و هنوزم میگم بهترین کتاب همینگوی بود. جدال مرگ و زندگی و تلاش برای پیروزی رو در همه کتابای همینگوی میشه دید.
حتما 4 کتابی رو که گفتی در ابتدای متن رو باید خوند. همش جذاب و دوست داشتنیه.
پیرمرد و دریا هم کوتاه و جذابه و بازم جدال مرگ و زندگیه.
جالبه که پیرمرد میتونه به قوه طبیعت غلبه کنه. همینگوی تو زندگی شخصیش هم درگیر جدال مرگ و زندگی بوده و دست آخر خودشو میکشه. خرید کتاب دست دوم
با سلام
واقعا سایت پرمحتوا و غنی ای دارین خوشحالم که باهاتون آشنا شدم
چند نکته و تلنگر از کسی که نیمی از وبلاگ گردیشون رو تو سایت شما هست:
– مطالب خوبیه ولی خوب نوشته نشده روان نیست.
– به عبارت دیگه محتوا خیلی خوبه ولی خوب بیان نشده.
کاش موارد زیر را رعایت کنین:
1- فونت نوشته تون تغییر بدید تا بهتر مخاطبتون با نوشته هاتون رابطه برقرار کنه
2- خیلی متنتون شلوغ و ترافیکش زیاده انگار خیلی ذهنتون شلوغ به نظر میاد طوری که میخاید همه چی رو یهویی بنویسین
3- خواننده وقتی متنتون رو میخونه کیف میکنه ولی فهم نمیکنه (پیچ و خم زیاد داره مث جاده چالوسه)
4- نظم نداره مطالبتون و مشوش و تلیت هس. (عذر میخام از این ادبیات عامیانه ولی ناچارا برای تفهیم استفاده میکنم چون کلمات دیگه ای که بتونه اینجوری مفهوم رو برسونه سراغ نداشتم)
5- با نقدهایی که کاربری به نام لیلا کرد کاملا موافقم و مثال هاتون خیلی هست یه مثال رو خوب بیان کنین بهتر از اینکه چند مثال رو مبهم و سرسری بگین. مثال زیاد زمانی خوبه که خوب هم بنویسی. مث اینه که یه شخصی به مهمونی بره و بخاد از هر میوه ای یه گاز بزنه در صورتی که اگه بشینه فقط مثلا میوه ی سیب رو کامل بخوره لذتش بیشتره تا فقط یه گاز از سیب بزنه مثلا و همینجوری ناخنک بزنه به هر میوه ای.
ببخشین صریح گفتم ولی واقعا حیف هست حرف های خوبتون رو اینجوری و با این روش به مخاطبتون برسونین.
مطالبتون پرباره و ممنونم از وقتی که برای این مطالب میذارین.
حمید عزیز سپاس از لطفت.
– میپذیرم روان نبودن رو، با تمرین طی سالها درست میشه، یعنی میشه روی روان بودن متمرکز شد ولی چیزهای دیگه از دست میرن و برای این که همه چیز به خوبی و خوشی تموم بشه وقت و یادگیری میخواد.
– فونت رو تغییر خواهم داد، پیشنهادی داشتی بگو، یا مثالی بزن،ببینم چی خوبه از دید شما.
– درست حدس زدی، ذهنم شلوغه و یک جوز سر ریز به حساب میآد این وبلاگ، یکم خوانندهها باید سختی بکشن تا این کلاف پیچیده رو باز کنن! باور کن گاهی مثل باز کردن کلاف لذت بخشه!
– برای فهم نکردن شاید این مطلب رو بخونی کمکت کنه، البته همونطور که گفتم قصد پوشوندن ضعفها رو ندارم، صرفا میخوام بگم با توجه به منابع، این ته زورمه.
– در مورد این سبک تعداد مثال یا کم بودن و کامل بودن مثال،باید به سبک قائل باشی، گاهی نوشتهها هدفش جدا شدن از یک مثال هست و میخواد معنایی که در چند مثال در کنار هم هست رو برسونه، کما این که اگر روی هر کدوم اون مثالها تاکید بشه، اصلا یک نتیجه دیگه حاصل میشه! این مثل رزولوشن و زوم میمونه. وقتی داری یک نقشه رو در یک زوم خاص (مثلا در سطح کشور) مشاهده میکنی یک چیزی میبینی و وفتی در سطح کوچه و خیابون میبینی یک چیز دیگه قراره انتقال داده بشه. اگر برای نمایش وضعیت عمومی کشور در سطح کوچه خیابون عمیق بشی، در واقع دچار یک اشتباه بزرگ شدی.
– یک موضوعی که وبلاگ داره و باید رعایت کرد (برای نویسنده) فرار از کمالگراییه، اگر درگیر چندباره نویسی بشی، اگر درگیر رعایت موارد مختلف بشی، چیزی ازش نمیمونه، بهتره بری سمت کتاب نوشتن. مثلا زمانی که قراره همین متنها کتاب بشه، سعی میشه خیلی از مواردی که گفتی رعایت بشه.
آقای مدنی عزیز ممنونم از اینکه پاسخگو بودین و برای مخاطبینت ارزش قائل هستی.
فونت پیشنهادی ام مث این سایت هست http://shahinkalantari.com که به نظرم خوب میاد.اندازه ی فونت هم تو این سایت خیلی خوبه برام.
راستی هر وقت تبدیل به کتابش کردی حتما اطلاع رسانی کن اینجا چون واقعا از اون کتاب هایی میشه که بایستی چند تا بخری و هدیه بدی.
بازم ممنونم از اینکه وقت می ذاری و در مورد کتاب می نویسی
منتظرم مطالب (چه طور و چگونه کتاب بخوانیم ) شما رو هم مشتاقانه بخونم امیدوارم زودتر بنویسی.
موفق باشی و سربلند و درخشان در آسمان وبلاگ ایران
یک مطلب کم ربط:
میشه نظرتون رو درباره افرادی مثل حسن عباسی و آقای رائفیپور بدونم ،آیا این افراد از نظر شما مشوق تئوریهای توطئه(conspiracy theory) هستند و حرفهایشان قابل استناد نیست یا بالعکس ؟
میشه بپرسم چرا آقای حسن عباسی 《نادان》هستند؟توی این دنیای مجازی آدم همیشه دنبال نظرات موافق خودش میره و پیدا کردن نظرات مخالف سخته ،خوشحال میشم نظرتون رو درباره ایشون بدانم
سلام، شاید بهتر باشه بگم ترجیح میدم نادان بشمرمش تا دشمن، یا نان از نادانیخور. فقط کافیه سه تا از سخنرانیهاشون رو به صورت تصادفی انتخاب کنید، و بررسی کنید موضوع رو.
سلام میثم
امیدورام خوب باشی
درموردفرسودگی:اینکه طبق اون تعریف که ناشی ازسال هاتعهد نسبت به کار ومردم ناشی میشه.خب حالا برا رفع این مشکل چیکا میکنی؟ازتعهدت کم میکنی؟یا طبق تجربه قبلی وایمیستی بعد یه مدت خوب میشی؟واینکه چقد طول میکشه به حالت قبلی برگردی؟یا اولویت هاتو تغییر میدی؟
کم پیش میآد از تعهد کم کنم، مگر این که مشکلی داشته باشه موضوع و فریب خورده باشم یا راه دیگهای برام وجود نداشته باشه. قولهای بلندمدت نمیدم و سعی میکنم در زمان اتمام تعهد، تصمیم بگیرم حاضرم اون رو ادامه بدم یا نه. بنابراین سعی میکنم با کمی استراحت خودم رو بیارم روی فرم. معمولا دو سه روز طول میکشه.
اولویتها مرتب در حال تغییرن، اما نا با هر فرسودگی، باید کمی بگذره از اون خستگی، گرسنگی یا فرسودگی.
من هم همچنین حالاتی رو تجربه می کنم. یعنی یک دوره بسیار با انرژی علایق خودم رو پیگیری میکنم. در این دوره حتی تعجب می کنم که دیگران چطور میتونن دو ساعت از وقتشون رو صرف فیلم دیدن یا بدتر، فوتبال دیدن کنند.
ولی یک وقتایی کل انرژی ته میکشه و اون چیزی که با علاقه دنبال میکردم رو بی ارزش و نفرت انگیز میبینم و میشینم سریال نگاه میکنم یا میرم پیاده روی می کنم. معمولا هم بعد از یک یا دو روز به حالت اولیه برمیگردم و ادامه میدم.
From ارنستو on آقای چهگوارا... من رفیق تو نیستم.
Go to commentFrom علی on آقای چهگوارا... من رفیق تو نیستم.
Go to commentFrom حسین on یا مثل آدم زندگی کن و لذت ببر، یا بمیر!
Go to commentFrom مریم on هنر بله گفتن یا هنر نه گفتن
Go to commentFrom جعفرسیرجانی on یک لیوان شیر و دو ساعت پیادهروی! (امیدواری یا نامیدی)
Go to commentFrom بهزاد نوری on چرا کتاب بخوانیم؟ بخش سیونهم: کجایند زنگهایی که برای شما به صدا در آمدهاند؟
Go to commentFrom یوسف on مسئله اولویت و تعارض خطوط قرمز
Go to commentFrom ابراهیم عبداللهی on فرسودگی شغلی یا سرخوردگی شغلی. نگاهی هم به شینوبی
Go to commentFrom حمید on ۱- چرا کتاب بخوانیم؟ بخش پانزدهم: تا دنبال کار بینقص نگردیم، بلکه به دنبال کارهای خوب و بینقص بگردیم!
Go to commentFrom میثم مدنی on ۱- چرا کتاب بخوانیم؟ بخش پانزدهم: تا دنبال کار بینقص نگردیم، بلکه به دنبال کارهای خوب و بینقص بگردیم!
Go to commentFrom حمید on ۱- چرا کتاب بخوانیم؟ بخش پانزدهم: تا دنبال کار بینقص نگردیم، بلکه به دنبال کارهای خوب و بینقص بگردیم!
Go to commentFrom چاپچی on فرسودگی شغلی یا سرخوردگی شغلی. نگاهی هم به شینوبی
Go to commentFrom میثم مدنی on فرسودگی شغلی یا سرخوردگی شغلی. نگاهی هم به شینوبی
Go to commentFrom امین رضا on فرسودگی شغلی یا سرخوردگی شغلی. نگاهی هم به شینوبی
Go to commentFrom فرهود on فرسودگی شغلی یا سرخوردگی شغلی. نگاهی هم به شینوبی
Go to commentFrom علی on آیا سکوت و آرامش نماد متانت است؟ در پاسخ به فکر کنم نیما (همچنین جعفر سیرجانی)
Go to commentFrom علی on آیا سکوت و آرامش نماد متانت است؟ در پاسخ به فکر کنم نیما (همچنین جعفر سیرجانی)
Go to commentFrom میثم مدنی on آیا سکوت و آرامش نماد متانت است؟ در پاسخ به فکر کنم نیما (همچنین جعفر سیرجانی)
Go to commentFrom جعفرسیرجانی on فرسودگی شغلی یا سرخوردگی شغلی. نگاهی هم به شینوبی
Go to commentFrom میثم مدنی on فرسودگی شغلی یا سرخوردگی شغلی. نگاهی هم به شینوبی
Go to commentFrom علی رسولی on فرسودگی شغلی یا سرخوردگی شغلی. نگاهی هم به شینوبی
Go to comment