خوشحالم که طلسم این وبلاگ رو بعد از سه سال شکستید. امروز که داخل اینوریدر دیدم مطلب جدید منتشر کردید خیلی خوشحال شدم. قلمتون خیلی خوبه. امیدوارم این دو تا مطلب جدیدتون بهونهای بشه برای ادامه ی نوشتنتون تو اینجا.
به به
میثم عزیز
چقدر خوشحالم که بعد حدود ۳ سال، چراغ اینجا رو هم روشن کردی.
البته توی لینکدین دنبالت میکردم )میکنم( ولی خب بلاگ چیز دیگهایه
وقتی میاییم اینجا حس میکنیم اومدیم خونه تو مهمونی 😉
درود بر تو
@#بدنم می خارد@#
(به نظر من کوچکترین داستان جهان داستان ۳کلمه ای منه)
این داستان نشانده دهنده نعشگی بعد از بافور میدهد که خودش دنیاییه داستان بجای خود.
ها🙃😇🛌
حالا که طاهای من ۷سالشه به عقب نگاه میکنم میبینم کمیت اجازه نداده به کیفیت فکر کنم.
بهترین مدرسه_بهترین معلم_بهترین لباس_بهترین دوچرخه
رشدش خیلی وقتها یادم رفته
#تربیت_انسان_بهتر_یادم_رفته
بیا یک جور دیگه نگاه کن، یک شاخص کمی وجود داشته به نام میزان زمانی که باید برای فرزند می گذاشتی
اما این کمیت رو فدای کیفیت مدرسه، لباس و دوچرخه کردی
در واقع هر نوع زندگی که بخوای انتخاب کنی، یک سری کمیتها رو باید کف بگیری، مثلا در زندگی متاهلی میزانی که باید پارک ببریش، باهاش حرف بزنی، با همسر، میزان مطالعه و …
قرار نیست بالانس و برابر باشن، اما انتخاب یک رژیم مناسب با کمیتهای مناسب کمکتون میکنه
برای خود من این یعنی ضعف یا تاخیر در بسیاری از کیفیت.ها، اما انتخاب کردم و اون خطوط قرمز کمک میکنه
سلام و وقت بخیر
من هر از چندگاهی به وبلاگتون سر میزنم و مطالب رو مجددا میخونم و جالب اینکه همیشه برام تازگی دارند . براتون آرزوی موفقیت دارم همکلاسی قدیمی
ده دقیقه از تأسیس کانال تلگرام جدیدم برای به اشتراک گذاشتن فایل pdf کتاب هایی که میخوندم نگذشته بود که این متن شما رو خوندم!
دلیت چنل زدم رفت!
برشی از متن شما:
«برای همین هیچ شبکه اجتماعی برای نمایش تعداد و نوع کتابهایی که خوندید مناسب نیست! (خیلی در این مورد خواهم نوشت، فعلا فقط میتونم بگم به من اعتماد کنید) مگر این که بخشی از کتابهایی که خوندید رو در فضای وب نقد یا تحلیل کنید.»
خیلی وقت ها طی این سالها (حداقل ۶-۷ بار فقط توی چت واتس آپ، ۵-۶ بار هنگام مکالمه حضوری و …) خواستم بهتون بگم که دکتر واقعاً دمتون گرم چقدر نسبت به مدیران دیگه(بخوانید رئیس های دیگه)، رفتار مثبت تری (بخوانید مهربانانه و با خضوع و صبر و محترمانه تر) دارید.
چقدر جایگاه قائل هستید برای هر فردی در اطرافتون. (جلوتر میگم که چرا این رو تاحالا نمیگفتم بهتون، چون بیان همین جمله ممکنه حاکی از این باشه که این که شما رو خیلی مهربان میبینم پس یعنی قبلا در محیط های کاری ای بودم که مدیرانشْ این نحوه برخورد خوب رو نداشتن، و خب گِسْ وات؟! دقیقا همینطوره، چرا بخوام بپوشونم واقعیت رو!🌱 )
چقدر شجاعت میخواد این نوع رفتار شما و هرکسی در موقعیت مشابه(اینکه بدونی و ببینی که همه جور آدم ها ظرفیت محبت کردن رو ندارند، ولی با این وجود نیای «خودت» رو تغییر بدی، به حاش محیط ات رو عوض کنی، و نتیجتا پی نقد شدن توسط بعضی نزدیکان رو به تنت بمالی در مورد اینکه، نباید اینقدر مهربان باشی یا …)
هر دفعه که طی این سالها اومدم این موضوع رو بهتون بگم، جلوی خودم رو گرفتم، به ۲ دلیل:
۱. گفتم ممکنه حمل بر flatter کردن بشه! معادل فارسیش رو دوست ندارم بنویسم 😄!
۲. این مورد دوم رو ممکنه خواننده (شما، و بقیه کاربرای سایت عصبانی بشند وقتی میخونند! و بگن این امیرمحمد عجب آدمیه!) ولی مورد دوم اینه که: میترسیدم با «بیان» این موضوع، که شما چقدر خوش اخلاق هستید، این خوش اخلاقی شما- در رابطه با من(حداقل) – کاهش پیدا کنه.
اما، الان که این متن شما رو خوندم و دیدم اینقدر بدون سانسور از حس تون نوشتین.
مخصوصاً اینحا که گفتین:
«راستش رو بخواید متنفرم از این حالت. با خودم میگم باید چجوری رفتار کنم که بفهمن باید حرمت کلاس رو نگه دارن؟»
،
و الان که تجربه ۱ سال تدریس و معاونت برای بچه های چندین هنرستان(!) پسرانه جنوب تهران رو داشتم و درک میکنم معلمی که مهربان باشه سر کلاس تفاوتش چی هست با معلم عصبانی… الان میتونم این کامنت رو بنویسم…
البته شاید باید باز هم جلوی خودم رو میگرفتم و نمیگفتم!
From قاسم موسوی on فصل اول رادیو تصمیم: بازیهای کامپیوتری، فواید، اعتیاد، جذابیت و مسیر شغلی
Go to commentFrom دانیال on رادیو تصمیم منتشر شد ...
Go to commentFrom محمدصادق on رادیو تصمیم منتشر شد ...
Go to commentFrom Amirreza on رادیو تصمیم منتشر شد ...
Go to commentFrom Masoud on فصل اول رادیو تصمیم: بازیهای کامپیوتری، فواید، اعتیاد، جذابیت و مسیر شغلی
Go to commentFrom مهرداد on رادیو تصمیم منتشر شد ...
Go to commentFrom جابر on مروری بر کوتاهترین داستان دنیا
Go to commentFrom عطاالله رضاپور on رشد عرضی و عمقی (۱)
Go to commentFrom میثم مدنی on رشد عرضی و عمقی (۱)
Go to commentFrom کشایتینییخ on مروری بر کوتاهترین داستان دنیا
Go to commentFrom مریم زیدی on درباره من
Go to commentFrom میثم مدنی on درباره من
Go to commentFrom رحیم on چرا در قفس هیچ کسی کرکس نیست؟ قسمت ۱: تخم مرغ از کجا در میآد؟
Go to commentFrom امیرمحمد کرمعلی on وقتشه راه کتابخوانی رو حرفهای آغاز کنید! فعلا با ثبت فعالیت شروع کنید.
Go to commentFrom امیرمحمد کرمعلی on ما بر سگِ هار سجده میکنیم و بر وفادار ضربه میزنیم.
Go to commentFrom امیرمحمد کرمعلی on چرا کتاب بخوانیم؟ بخش سی و سوم: به خاطر تولد تدریجی یک رویا.
Go to commentFrom امیرمحمد کرمعلی on چرا کتاب بخوانیم؟ بخش بیست و نهم: بگذاریم تا ذهنمان آسودهتر، لذتبخشتر، تندتر و بیشتر بِدَود.
Go to comment