این روزها چیزی که وحشتناکه، شکسته شدن چرخه امیده. چرخهای که مرتب توش امیدوار میشی و دوباره ناامید میشی. شاید دولت و حکومت نفهمن دارن چکار میکنن، اما بدونن، هیچ کشوری نمیتونست اینجوری بین مردم ایران وحشت بندازه.
مملکت ما بیماره:
- کلی آدم استخدام رسمی هستند که چیزی جز یک بار مالی برای دولت ندارند. هر شخص جدیدی رو هم میآرن میخوان باهاش گند قبلیها رو جبران کنن!
- کلی آدم هستند که دارن زیاد حقوق میگیرن و کاری از دستشون بر نمیآد. نه دانشی دارن، نه اصلا درکی از جامعه امروز دارن، فقط ده برابر یک متخصص حقوق میگیرن، در صورتی که یک تجربه بیارزش دارن همگام با عدم شناخت جامعه امروزی. اونها طی این سالها نیازی ندیدن خودشون رو توسعه بدن، به نظرتون اگر حتی کمی چنین فکر میکردن وضع فرهنگی ما این بود؟
- بانکها و موسسات میان و سود آنچنانی میدن، کلی مردم هم میرن توی اونها سرمایهگذاری میکنن تا سود تضمینشده کلان بگیرن. دولت جلوی ورشکستگی رو میگیره، پول مردم رو پس میده. در پس پرده به مردم میگه، شما اگر برید بخش خصوصی ممکنه نابود بشید، اما این ور، همیشه هوای شما رو دارم! وقتی دولت پول اصطلاحا مالباختههای بانکها رو میداد، یک لحظه با خودش فکر میکرد که مالباختههای بخش خصوصی مگر آدم نبودن؟ اگر به اینها پول میدی به بقیه هم باید میدادی… اما حاضر نبود هزینه کنه.
- چرا باید این وضع افتضاح کارفرمایی-کارگری رو اصلاح کنن، چرا باید این وضع افتضاح شرایط کار رو اصلاح کنن وقتی با فروش نفت و مالیات سنگین، پول افراد حاضر در دولت رو پرداخت میکنن؟ چه کاریه آخه؟
- فرض کن دانشگاه حاضر نیست به یک استاد خوب (واقعی) دو برابر پول بده و استادی که رسمی شده رو بیرون کنه، به نظرتون چطور میشه از دانشگاه انتظار رشد و پیشرفت داشت؟ اون مدیر دانشگاهی، چی نصیبش میشه اگر در راستای رشد ریسک کنه؟ (احتمال نابودی زیاد میشه)، چی میشه اگر هیچ کاری نکنه؟ (با آرامش تمام بازنشست میشه!).
- کارخانجات ما حاضر نیستند به متخصصین خوب پول مناسب بدن، برای همین میبینی اوضاع رشتههای فنی و … انقدر خرابه، حقوق کارگر پایینه. چرا باید دلم برای کارخانهای بسوزه که افرادش رو با رانت و پارتی استخدام کرده و اصلا حواسش نیست تکنولوژی داره همه چیز رو میبلعه، حتی یک سال عقب افتادن نابود کننده است.
اگر بتونیم از این سختیها بیرون بیایم، شاید اوضاعمون بهتر بشه. مثل یک بیماری که ناچار میشه سالم زندگی کنه وگرنه میمیره. نمونهاش شفافیتهای حداقلی در این روزهاست. حرکت و جنب و جوش بخشی (هر چند بسیار کوچک) از سیستم است. بیشتر ...