این بخش رو بعد از سالها مینویسم، قسمت قبلی رو سه سال و نیم پیش نوشتم، همونجا هم گفتم که این یک مقدمه است. قسمت قبلی رو تغییر نام خواهم داد و این بخش قسمت اصلی خواهد بود. تا نقشه راه کتاب خوانی رو تموم کنم.
۱- انسان زندگی اجتماعی دارد؟ حیوانی اجتماعی است؟ یا فقط نیازمند گفتگو است؟
حتما این جمله ارسطو رو شنیدید که میگه انسان حیوانی اجتماعی است! البته خیلی بیشتر تمرکز روی سیاسی بودن هست تا اجتماعی. به نحوی میگه انسان به حکم طبیعت حیوان اجتماعی است، و اون شخصی که خارج شهر باشه، فروتر از آدمیان هست یا برتر از آنها (یعنی یک موجود ناهنجار هست، کسی که متمایز هست). یه جورایی معتقده انسانِ خارج دولت و شهر، موجودیتی انسانی نداره.