قرار نیست مثل این خانم که توی تلویزیون، نگاه متفاوت میکرد ابراز خوشبینی کنم،
داشتم به بچه توی رحم مادر فکر میکردم. زمانی که ضربههای کوچک میزند و همزمان هم مادر به این خاطر که بچهاش سالم است، از این درد خوشحال است. با خودم گفتم، خدا رو شکر، پاهای بچه دو سال زودتر قوی نشده، وگرنه شکم مادر را میشکافت! دیگر درد موجود لذتبخش نمیشد، بلکه گریهآور و آزاردهنده میشد. هم بچه را میکشت (پاره شدن رحم و محل زندگی) هم مادر را.