این متن را از کتاب پر مغز (شاید مثل گلابی، تمام مغز) «نون نوشتن» از محمود دولتآبادی الهام گرفتم، جایی که مینویسد:
استنباط کردهام، نویسندهای همین که مقبول جامعه افتاد، به صورت بادکنکی رنگی، به وسیله تبلیغات به آسمان فرستاده میشود. یعنی سبک میشود و از خاک به هوا تبعید میشود. عکس این هم صادق است. نویسنده، پس از این که به همت سالها رنج و دشواری، هویت اجتماعی پیدا کرد، با هر چه ثقل یافته، به اعماق فرو میرود. برخی در اعماق شناور و قواص، برخی در باتلاق عمق گم و نابود میشوند. پس نویسنده باید بتواند بار گران زمین را بر گرده خود تاب بیاورد. بادبادکها را به هوا میفرستند تا بترکند و میترکند. تو را در اعماق پرتاب میکنند تا گم و نابود شوی، اما شناور اگر در عمق تاب بیاوری، امیدی به گم و نابود نشدنت هست. غواصی بیاموز، و تاب بیاور. تاب بیاور؛ بار گران جان را بر گرده بسودهی خود تاب بیاور!