پیشنوشت: سلسله نوشتههای «نکاتی برای کتابخوانی» را بعدا در جای مناسب خود استفاده خواهم کرد. اما دوست داشتم، آرام آرام، برخی نکات مهم را در این حوزه بنویسم. میترسم در آن زمان مجال کافی برای من، یا حوصله به اندازه، برای شما باقی نمانده باشد. من این بخشها را جداگانه میآورم. بعدها در بخش مربوطه، بدون پرداخت به جزئیات، نکات مطرح شده را به این نوشتهها ارجاع خواهم داد.
دسته: آزاد
گامهایی برای مقابله با مدرک گرایی: ۳- معنی مدرکها و عنوانها را بدانیم و یاد دهیم.
۱- تصور
یک لحظه تصور کنید که گوشی خود را در دست گرفتهاید و میروید به ۲۲ قرن پیش، گوشی را با دو دستان خود بالا میگیرید. صفحه السیدی را روشن میکنید… بله… شما لوح درخشان را در اختیار دارید و میتوانید بر پهنهای، حکمرانی کنید. (فقط) نور صفحه نمایش گوشی شما، کافیست تا به مردم ثابت کنید، شما بر همه آنها برتر هستید. آنها به خاطر آن لوح درخشان
۱- چرا کتاب بخوانیم؟ بخش نوزدهم: تا قوه تخیل و رویاپردازی را تمرین دهیم.
۱- آفرینش
شاید شما فیلم فانوس سبز (green lantern) را دیده باشید، یا حداقل با کاراکتر آن در سری انیمیشنهای Justice league آشنا باشید. تصویر او را در بالا آوردهام تا یادتان بیاید.
هر کدام از قهرمانهای کتابهای کمیک بر اساس یک قدرت خاص شخصیتپردازی شدهاند و فانوس سبز بر اساس قدرت تخیل! او وقتی انگشترش را در دست میگیرد میتواند آنچه در تخیل و ذهن خود دارد را از طریق انگشتر و به صورت سبز به واقعیت تبدیل کند. اگر یک چکش بزرگ، اسلحه مرگبار، سفینه فضایی را تصور میکرد به سرعت ظاهر شده و از آن استفاده میکرد. هر که تخیل و تصور قویتری داشت، تواناییهای افزونتری را هم دریافت میکرد. در واقع آن فیلم تاکید زیادی روی قدرت تخیل داشت.
دنیا از نگاه داده: مهرههای شطرنج من و … مردم ایران
سالها پیش در دوره دبستان، اوقات تنهایی خودم را با بازی شطرنج میگذراندم. آنهم با بزرگترین رقیبم، یعنی خودم… روزها و روزها با خودم شطرنج بازی میکردم و خودم را ارتقا میدادم.
آنقدر عجیب کار کردم که خیلی راحت مقام اول شهرستان را در شطرنج کسب کردم … جایزه من شد یک شطرنج خیلی قشنگ و گرانقیمت (مربوط به آن زمان و دقیقا مشابه عکس بالا). مهرههای بزرگ، صیقلی و با بالاترین جزئیاتی که تا آن زمان دیده بودم. آنقدر برام ارزش داشتند که توشون رو گچ گرفتم، کفشون رو پلاستیک زدم. هر بار که خارجشون میکردم: در اتمام کار، موقع گذاشتن در کیف چرمی، با دقت میشمردم تا به ۳۲ برسند و یک وقت، خدای نکرده یکی از مهرهها گم نشه.
دیدگاههای شما و من
.
دفاعیه یا نفریننامه؟ تکنولوژی سطحی به مثابه کوکائین (در پاسخ به KTANFF)
KTANFF، زیر پست «به تعویق انداختن لذت و انجام کارهای غیر فوری و ضروری!» یک متن بسیار پرمغز و زیبا نوشتند که دوست دارم شما هم بخوانید. حیفم آمد در کامنتها غرق شود و بخواهم پاسخی کوتاه به آن بدهم.
آیا کتاب خواندن یا کتابخوان بودن یک وظیفهی اخلاقی است یا طریقی برای رسیدن به اهداف معینی در زندگی است؟
۱- چرا کتاب بخوانیم؟ بخش هجدهم: تا لَنگِ دانش نمانیم.
توی این نوشته، بیشتر تاکیدم روی حفظ بودن دانش از قبل، یا کسب دانش در لحظه است. جدای از این که خیلی از دادههای دریافتی در لحظه رو نمیشه دانش حساب کرد (داستان جارچی و کلاهبردار رو ببینید)، حتی اگر هم به دانش عمیقی تبدیل بشه یا اینکه بخواد در تصمیمگیری (حتی در بهترین شکلش) به کار گرفته بشه، مشکلاتی را همراه خواهد داشت.
منوچهر، محمدعلی، امیر، محمدرضا و جادی
پیشنوشت: شاید از متن برداشت کنید که بخواهم مثل پایان فیلمها و کتابهای پرافتخار یا در لحظه پیروزی، تشکر کنم. اما شما این متن را به مثابه «مراجع یک مقاله» در نظر بگیرید. یعنی دادن ارجاع در آن واجب است و مهم نیست این مقاله (یا کتاب) چقدر افتضاح یا چقدر خوب باشد (پانوشت 0). شاید نوشته «فریب «هر کی تلاش کنه موفق می شه» رو نخورین» از جادی هم کمی من رو وسوسه کرد تا در مورد اینکه «چطور شد این وبلاگ رو آغاز کنم» بنویسم. نمیخواهم دیر بنویسم تا یک وقت سوء برداشت شود که پس از پیروزی (یا شکست) این متن را نوشته. این کار را میکنم تا نوشتهام بیشتر بوی واقعیت داشته باشد.
گامهایی برای مقابله با مدرک گرایی: ۲- تکامل شاخصهای کلیدی به جای چرخه تکامل معکوس
۱- مدرک چیز بدی نیست، اما، در کنار چیزهای دیگر معنا دارد.
در ایران خودمون، همین ۱۰ سال پیش،
- رسیدن به و عبور از سد کنکور خود نشان از پشتکار و تلاشهای زیادی بود. عرضه دانشگاهها یک پنجم تقاضای دانشاموزان هم نبود.
- هنوز بحث نظرسنجی دانشجویان، اساتید را وارد بازی احمقانه دادن نمره تقلبی نکرده بود. امتحانها شاید سختگیرانهتر و بهتر بود. کسی که از دانشگاه خارج میشد، به احتمال بالایی شرایطی را تحمل کرده بود که توانسته بود آن را بگذراند.
- رعایت نکردن مسائل اخلاقی در دانشگاه و کلاس (در طول یک دوره حداقل ۴ ساله) را نمیشد ریاکارانه انجام داد و بالاخره، افرادی که مشکلی داشتند شناسایی و تا حدی برخورد میشد.
- به خاطر ارزش مدرک، تلاش و تقلای بالاتری وجود داشت.
البته تاکید کنم که موارد بالا نسبی است، نه آن موقع تمام اجرا شده و نه الان حذف، فقط تا حد زیادی کاهش یافتهاند.
در واقع هنوز هم مدرک و مخلفات آن را میتوان به عنوان یکی از شاخصها در نظر گرفت، چیز بدی نیست، دو تا از مورادی که میتواند مدرک را به یک عامل منفی (از لحاظ طبقهبندی شخص در دسته آدمهای متقلب و بدون استراتژی) تبدیل کند،
رشد عرضی و عمقی (۱)
این متن را در ادامه نوشتهای از یاور مشیرفر عزیز، با عنوان «خطی یا پیچیده؟ این ایده هنوز خام است»، پرداختهام. از این تکه متن او آغاز میکنم:
نمی توان تصوری این چنین داشت که توسعه مهارت های فردی با یک «کمیت» مثلا دویست صفحه کتاب خواندن در یک روز یا سه هزار کلمه نوشتن به اتمام برسد. این درخت همیشه نیازمند خاک حاصلخیز، آب، اکسیژن و نور خورشید است.