نکاتی برای کتاب‌خوانی: آفت مطالعه جهت تعریف برای دیگران (۱)

یکی از آفت‌هایی که در توسعه فردی وجود داره، تعریفش برای دیگرانه. البته در جاهایی این موضوع خیلی مهم و کارسازه. مثلا اگر جامعه مقابلت، حوصله گوش کردن تحلیل طولانی تو رو داشته باشن عالیه. مشکل از اون جایی شروع می‌شه که می‌خوای کتابی که خوندی رو به رخ بکشی. از طرفی احتمالا اطرافیانت هم (با توجه به پلتفرمی که انتخاب کردید) حوصله خوندن متن بلند رو ندارن. بنابراین آروم آروم در اعماق وجودتون یاد می‌گیرید که کتابی خوبه که بشه ازش جمله‌ای رو نقل کرد، بشه قطعه‌ایش رو ایسنتا گذاشت. یا فیلمی خوبه که بشه قسمتیش رو به صورت یک قطعه گفتار ناب بیان کرد. بیشتر ...

خدا رو شکر، پاهای فرزندم ضعیف است!

قرار نیست مثل این خانم که توی تلویزیون، نگاه متفاوت می‌کرد ابراز خوشبینی کنم،

خوشبینی به وضعیت دلار, مشکلات روزمره, واقعیت روزگار, ایراد رشد بی موقع, دهانی که بی‌موقع باز شود

داشتم به بچه توی رحم مادر فکر می‌کردم. زمانی که ضربه‌های کوچک می‌زند و همزمان هم مادر به این خاطر که بچه‌اش سالم است، از این درد خوشحال است. با خودم گفتم، خدا رو شکر، پاهای بچه دو سال زودتر قوی نشده، وگرنه شکم مادر را می‌شکافت! دیگر درد موجود لذت‌بخش نمی‌شد، بلکه گریه‌آور و آزاردهنده می‌شد. هم بچه را می‌کشت (پاره شدن رحم و محل زندگی) هم مادر را. بیشتر ...

چرا صریح می‌نویسم؟ لطفا از صریح بودن من نرنجید، گاهی پاسخ من از دیدگاه شما الهام گرفته و به شخص شما مربوط نیست.

یک خوبی وبلاگ نسبت به سایر رسانه ها، مشخص بودن هویت نویسنده است. شاید شما بتوانید در شبکه های اجتماعی پشت لعاب و فیلتر عکس‌ها و متن‌های عاشقانه قرار گیرید، اما وقتی قرار است عمیق بنویسید جایی برای سیاسی بازی نیست.

من گاهی که به اخبار سر می‌زنم می‌بینم که در یک سایت خبری ۱۰ نفر حرف زده‌اند و صحبت آن‌ها با بیشتر ...

توهم توسعه (۲) بخش عمده عدم رشد ما،‌ جزئی از نوابیغ بودن است.

سال‌ها افتخار شاگردی دکتر محمودیان را داشتم و چیزهای مختلفی هم از او آموختم. یکی از مقالات جالب او نوابیغ  است. کسانی که ادعاهای عجیب می‌کنند و کلی آدم را در دردسر می‌اندازند. کسانی که ادعا می‌کنند آینده را می‌بینند، مسائل عجیب ریاضی را حل می‌کنند و اصرار می‌کنند که دارند در این کشور حیف می‌شوند. بیشتر ...

انتقام بد، انتقام خوب، انتقام زشت (۱)

پیش‌نوشت: این نوشته شاید زیاد مهم به نظر نیاد، اما جز مفاهیم کلیدی است که به نظرم مسیر زندگی من رو بارها عوض کرده. بارها باعث شده تصمیم بهتری بگیرم.

حتما شنیدید که می‌گن کاش از بچگی مسواک زدن رو ممنون می‌کردن، اون موقع ما یواشکی می‌رفتیم و دور از چشم پدر و مادرهامون توی خرابه‌ها مسواک می‌زدیم! اون موقع یک جاهایی مثل رستوران‌ها و قهوه‌خونه‌ها، مسواک می‌آوردن تا یواشکی با یک خمیر دندون دوسیب بزنید! بیشتر ...

به خاطر درد زایمان، داد و بیداد نکن، نفس عمیق بکش!

۱- سقط از زایمان کم‌دردتر است!

توی این نوشته‌ها ممکنه برای شما این سوال پیش بیاد که میثم، خودش اوضاعش خوبه،‌ حالیش نیست، زیادی خوشبینه، مشکلی نداره، دغدغه نداره، می‌خواد الکی ما رو الکی‌خوش کنه!

اول این که اگر به تخصص من نگاه کنید، اگر به کارکرد من در مشاوره دقت کنید، هیچ وقت جرات نسبت دادن خوشبینی به من رو نخواهید داشت. من کار اصلیم در خیلی جاها، تحلیل ریسک و پیش‌بینیه! ریسک‌هایی که دیگران نمی‌بینند. خیلی صریح و با سنگین‌ترین کلام ممکن باید مشکلات پیش رو رو ببینم. بیشتر ...

پاسخ‌هایی کوتاه و موقت به پرسش‌های بزرگ

این نوشته رو به این خاطر می‌گذارم که بگم، نه‌تنها سوالاتی که ازم پرسیدید رو فراموش نکردم، بلکه برای اغلبشون سعی دارم یک جواب قانع کننده بدم.

اون‌ سوالاتی که در ایمیل یا در دیدگاه‌های از من  پرسیده شدن و قابلیت پاسخ سریع رو  داشتن، پاسخ داده شدن. اما خیلی از سوالات هستند که  باید توی چند نوشته توضیحشون بدم. برخی از سوالات یکم دیر شدن،  برخی سر  وقت پاسخ داده می‌شن. بیشتر ...

عذرخواهی و توضیح

خوشبختانه در این سال‌ها  مورد لطف بسیاری از دوستان قرار گرفته‌ام و  سوالاتی در ایمیل  از من  می‌شد. همچنین سوال‌هایی هم در دیدگاه‌ها به صورت اختصاصی یا عمومی مطرح   شده است. حتی به صورت حضوری نیز دانشجویان زیادی از من وقت خواستند. اما متاسفانه من در پاسخ به این لطف امکانات  و توان کافی را  نداشته ‌ام.  خواستم بگویم چند نکته مهم را در ارتباط با بنده در نظر بگیرید. بیشتر ...

یا مثل آدم زندگی کن و لذت ببر، یا بمیر!

زن و شوهری بودند که مرتب با هم دعوا می‌کردند، سر غذا، خانواده شوهر،‌ خواسته‌های همسر! می‌دانید نکته جالب کار کجا بود؟ آن‌ها ۷ سال برای رسیدن به هم تلاش کرده بودند! ۷ سال با خانواده‌های خود برای رسیدن به هم مبارزه کرده بودند. دعوا به شدت زیاد بود. من (به دلایلی) به عنوان میانجی به آن‌ها پیوستم. با آرامش خاصی گفتم: خب جدا شید! همه من را آورده بودند تا میانجی و آشتی‌دهنده آن‌ها شوم، اما راه‌کارم این بود که جدا شوند. بیشتر ...

مرا از خوردن شیر، شرمی نیست. نگاهی به نگاه عاقل اندر سفیه

کدامیک از شما در کودکی جایتان را خیس نکرده‌اید؟ الان چه؟ ادرار نمی‌کنید؟

ما در کودکی هم شیر می‌خوردیم، الان هم می‌خوریم. شرمی در آن هست؟

در کودکی راه می‌رفتیم، الان هم راه می‌رویم، چه مشکلی هست؟

کودکی را با بازی گذراندیم… چه مشکلی در بازی هست؟

راستش بعضی مواقع خیلی دلم می‌گیره، از آدم‌هایی که دوست دارند با حذف کارهای طبیعی دوران کودکی خودشون رو بزرگ نشون بدن! حتما شنیده‌اید که می‌گویند (منبعش رو نمی‌دونم، توی ذهنم بود): بیشتر ...