بنیامین والاس در این ویدیو با عنوان «قیمت خوشحالی» مطالعات و تحقیقاتی که روی اشیاء گرانقیمت داشته را بیان میکند. از بطری مشروب ۱۰۵،۰۰۰ پوندی، تا راکت گلف ۵۷۰۰۰ دلاری. بحث روی این موضوع است که آیا واقعا اینقدر برای ما ارزش و شادی تولید میکنند؟ البته «دن گیلبرت» هم مطالعات مشابهی ولی از دید دیگر دارد.
برخی از اشیاء، از نظر تاریخی و موزهای ارزش دارند، مثلا تمبر سوئدی سال 1855 که در زیر مشاهده میکنید به نوعی گرانترین تمبر جهان است. این تمبر در سال ۲۰۱۰ حدود ۱۰ میلیون دلار فروخته شد.
در اینجا میتوانید لیست گرانترین اجناس در موضوعات مختلف را مشاهده کنید. همچنین، در کتاب زنده (هر هفته به روز میشود) «The book of life»از «آلن دباتن» (یکی از محبوبترین نویسندههای من)، بخشی وجود دارد با نام «Why We Continue to Love Expensive Things» که پیرامون دلایل خرید و محبوبیت اشیاء گرانقیمت نوشته است. شعبانعلی هم در درباره استراتژی لوکس گرایی و تفاوت مفهوم لوکس و مفهوم گرانقیمت بحث جالبی در مورد تفاوت جنس لوکس و گرانقیمت داشته است که خود متن و کامنتهای آن اموزنده است.
همچنین در لینکهای لینک ۱، لینک ۲، لینک ۳، لینک ۴ میتوانید مطالب متعددی در مورد اینکه آیا واقعا پرداخت پول زیاد برای اشیا گرانقیمت مقبول است یا نه را مشاهده کنید.
اگر در دست اغلب خانمهای خانهدار قدیم و جدید نگاه کنید، طلایی آویزان است که قیمت آن از ارزش تمام تفریحات و سفرهای عمرشان بیشتر است! خیلی از کالاهای خریداری شده به خاطر چشم و همچشمی (یا هر نام دیگری که شما میخواهید روی آن بگذارید) صورت گرفته است. در زمان قدیم، رقبای شما در چشم و هم چشمی و رقابت، فامیل و هممحلهای شما بودند، اما به لطف شبکههای اجتماعی، امروزه، دیگر همه با پولدارترین اقشار جامعه و در خرید کالاها و خدمات گرانقیمت مبارزه میکنند. این اتفاق، از لحاظ برابر نبودن شرایط رقابت و نقطه شروع وحشتناک است.
من اصلا قصد قضاوت ندارم. صرفا میخواهم بگم، حتی خانوادههای بسیار فقیر هم کلی پول را برای تزیینات، کالاهای گرانقیمت و لوکس پرداخت میکنند، بدون این که از آن بهرهای ببرند. بیایید سعی کنیم با دلایل منطقی بررسی کنیم که چرا باید یک کالای تزئینی، تاریخی یا لوکس ارزش زیادی داشته باشد؟
۱- کم بودن موجودی (مثلا اگر از یک ماشین فقط ۱۰۰ عدد ساخته شود، به قیمت بالاتری فروخته خواهد شد).
۲- داشتن داستان با ارزش در پی آن (یک اثر تاریخی با یک داستان به واسطه هنرمند مربوطه یا اثرگذاری آن در تاریخ اهمیت پیدا میکند).
۳- یادآوری و یاد دادن مفاهیم مهم.
۴- نگهداشت و یاد-داشت وقایع تاریخی.
۵- زیبایی.
۶- نشان دادن فرهنگ و اصالت خانوادهای که آن را در خانه نصب کرده است.
من میخواهم در این نوشته بگویم که اگر شما هر شی گرانقیمتی را بگیرید، خیلی احتمال کمی وجود دارد که در موارد فوق بتواند با کتاب رقابت کند! فقط جوگیری جمعی، ترفندهای تبلیغاتی و عدم آگاهی هستند که ممکن است باعث شوند این موضوع را به خوبی درک نکنیم.
کتابها بیشترین مقدار نسبت محتوا به قیمت را در خود دارند، خیلی از آنها، تاریخی پنهان و عجیب را بازگو میکنند. معمولا تیراژ خیلی پایینتری نسبت به سایر اشیا دارند. اغلب آِنها در نوشته شدن هم، کلی داستان در خود دارند. آلن دباتن در کتاب «هنر سیر و سفر» خود، دانستن داستان اشیاء و مکانهای مورد بازدید را امری مهم در لذت بردن از سفر میداند. کتاب هم، چنین است. فکر نمیکنم چیزی بیش از یک کتابخانه خوب و دستچین شده (نه اینکه کلی کتاب ۳۰ جلدی بدون اطلاع از محتوا را کنار هم بگذاریم، و برای تزیین بگیریم، اگر چه من با همان هم مخالف نیستم و ایرادی در آن نمیبینم) اصالت و فرهنگ یک خانواده را بازگو کند.
چه چیزی میتواند به اندازه محتوای کتابها در ذهن انسان زیبایی بیافریند. به راستی چه جلوههای ویژهای توان رقابت با ذهن رویا پرداز انسان همگام با محتوای کتاب را دارد؟ چه موجودی مانند کتاب، میتواند در خود به این اندازه مفهوم و داستان در خود داشته باشد؟ حتی داستان مطالعه آن کتاب، توسط شخص شما!
اگر با این نوشته فقط بتوانم بگویم، که خرید دانهدانه کتاب، نهتنها هزینه زیادی ندارد، بلکه شاید با ارزشترین کلکسیون از مجموعه آثار هنری است که خود شما هنرمند آن هستید (از طریق جمعآوری تاریخچهای از مطالعات خودتان و خانوادهتان) به هدفم رسیدهام!
پانوشت نسبتا بیربط: اگر فیلم Interstellar اثر کریستوفر نولان را دیده باشید، میبینید که وقتی نقش اول فیلم در ابعاد زندگی گیر میکند، از طریق کتابخانه و انداختن کتاب با فرزند خود ارتباط برقرار میکند! به نظرم مفهومی بزرگ در پس همین صحنه (نویسنده و کارگردان به عمد یا غیر عمد آن را در فیلم گنجاندهاند) نهفته است، یک معنای ضمنی اینست که:
شما از طریق کتابخانه با فرزندان خود صحبت میکنید حتی وقتی در ابعاد زندگی گیر افتادهاید.
عکس آن صحنه را اینجا قرار دادهام تا یادتان بیاید.
در فیلم تخیلی Doctor Strange سال ۲۰۱۶ هم روی ارزش کتابخانه تاکید زیادی شد، چنانکه نگهبان کتابخانه از رده بالایی برخوردارد بود. این کار در بسیاری از فیلمها تکرار شده است، حتی کارتون موش و گربه. شاید شما هم بتوانید از این دست تجربیات را توسط کامنت در میان بگذارید.
چقدر ورق زدن آلبوم عکسهایی که در مهمانیها، سفرها، با آدمهای آشنا و غریبه انداختهایم لذتبخش است داشتن یک کتابخانه، گاه به گاه تماشای عطف کتابها، نام داستانها و نویسندهیشان که خواندهای آنها و دمی با آنها زیستی نیز همان قدر مایه خوشی است.
جالبه کتابخونه اولین چیزی هست که وقتی به اتاق دوستانم می رم نظر منو جلب می کنه. از این طریق میشه آدمایی که اهل مطالعه هستند رو تشخیص داد.
در فیلم رستگاری از شائوشنگ هم کتابخانه جایگاه و اهمیت ویژه ای داره. اسم کتابخانه دار پیر، بروک brok هست او نمی تونه از مفاهیم کتاب برای نجات زندگیش بهره بگیر ه اما قهرمان داستان به این توانایی دست پیدا می کنه