سعی کردم توضیح دهم که در نظر گرفتن مطالعه برای دیگران چه آفتهایی میتواند داشته باشد. یکی از موضوعاتی که هم تکمیل کننده آن بحثهاست و هم خود نیازمند یک بحث جداگانه است، نگاه قطعهای به کتاب است.
البته هر نویسندهای ممکن است سعی کند در نقاطی به اوج نوشته خود برسد. ولی توجه به قسمتهایی خاص، یا دنبال قطعاتی خاص در کتاب بودن، میتواند برای شما دردسر ساز باشد. این دنبال قطعه بودن در کتابها میتواند با هدف تعریف کردن برای دیگران باشد، یا خلاصه برداری یا هر چیز دیگر. نمیخواهم بگویم تمامی کتاب شبیه هم است، یا این که نمیشود کتاب را خلاصه کرد. حرف اصلی من این است:
کتاب را به عنوان یک شی واحد نگاه کنید نه مجموعهای از پاراگرافهای به هم چسبیده که برخی مهم هستند و برخی کمتر مهم هستند.
بنابراین اگر نکتهای را خلاصه برداری میکنید قرار است به شما یک صفحه، پاراگراف یا مجموعه را یادآوری کند نه این که حفظ کردن آن موضوع اهمیت بسیاری داشته باشد.
فرض کنید به سفری رفتهاید. اگر توجه شما روی گرفتن عکس از تمامی جاهای دیدنی باشد، سفر را به قطعات مختلفی تقسیم کردهاید که هر کدام زیباییهای خود را دارد، قبول، ولی با این کار کل سفر را به قطعاتی مجزا تقسیم میکنید که ممکن است زیبا هم باشند، اما اگر هدف دیدن آن نقاط بود که عکسها و ویدیوهای مختلف از آنها (حتی با کیفیت بهتر) وجود داشت و نیازی نبود شما به آن منطقه بروید. وقتی سعی دارید از تمامی زیباییهایی سفر عکس بگیرید (خلاصه بردارید) چیز جز یک تور عکاسی نصیبتان نمیشود. اگر باور ندارید آگاهانه سفر کنید و عکس بگیرید. متوجه میشوید که چه مشکلی وجود خواهد داشت. شما ذات سفر را از دست دادهاید. شما ذات زیباییها را از دست میدهید. شما سفر را که از لحظه تصمیم شروع میشد تا رسیدن به خانه و استراحت بعدش را به نقاطی تقسیم کردهاید که سایر وسایل (پای شما، دوچرخه، ماشین و …) به شما کمک کردهاند آن مناطق را ببینید.
شما میتوانید یک عکس از آن سفر را نگه دارید و آنقدر سفر خوبی داشته باشید که با یک نگاه به آن عکس، کل سفر شما یادآوری شود.
خواهش میکنم امتحان کنید و آگانه ذهنیات خود را بررسی کنید.
در مورد کتاب هم همینطور است. اگر من بخشی از یک کتاب را به عنوان نکته بر میدارم، باید به گونهای نکته بردارم که اگر به آن نکته نگاه کردم، فصلهای متعدد را به خاطر آورم. نه این که آن نکات را حفظ کرده باشم. بنابراین باید بتوانید یک کتاب را در دو صفحه آ۴ خلاصه کنید. البته اوایل ممکن است این کار برایتان سخت باشد و مثلا از ۲۰ صفحه شروع کنید. اما باید آرام آرام خودتان را تقویت کنید تا با کلمات و عبارات، به صورت لحظهای کل حوزه مورد نظر را به خاطر بیاورید. ارزش تلاش و یادگیری را دارد.
نکاتی که شما یادداشت میکنید، و روی آن تمرکز میکنید فقط قطعههای کوچکی از یک پازل بزرگتر هستند، و تاکید بر حفظ خود آنها، شما را از دیدن کل تصویر آن پازل دور میکند. هر چقدر شما روی قطعات بیشتر تاکید کنید، لذت کشف معمای پازل را از دست میدهید.
من این موضوع را بارها و بارها تجربه کردهام. با یک مثال دیگر سعی میکنم موضوع را برای شما روشن کنم.
فرض کنید فیلم ۱۲ مرد خشن که از نظر من بهترین فیلم تاریخ است را با کامپیوتر خود باز میکنید و میبینید حرکت خاصی رخ نداده است، میزنید جلو، باز هم چیز خاصی نیست، همین کار را که چند بار تکرار کنید، آن فیلم را بدترین فیلم عمرتان میپندارید.
اغلب فیلمهایی که خیلی دوستشان دارم هم اینگونه هستند. کافیست فقط یک بار جلو بزنید. کافیست فقط سعی کنید تا قطعاتی را حفظ کنید تا برای دیگران تعریف کنید. همان موقع است که کل فیلم را به گند کشیدهاید.
کتابها هم اینطوری هستند. شما دنبال نکته میگردید در صورتی که خود آن کتاب معمولا یک شاهکار است و با جلو زدن شما، یا دنبال نکته گشتن شما، چیزی از کتاب باقی نمیگذارد.
همینجا دوست دارم یک موضوع را روشن کنم. خیلی حرفهایی که میزنم در مورد کتابهای سطحی، حتی متوسط صادق نیست. من خودم خیلی از کتابها را خلاصهخوانی میکنم، خیلی از فیلمها را در ۲۰ دقیقه میبینم. اما این کارها را هرگز با کتابها و فیلمهای خوب نمیکنم. این موضوع جز خط قرمزهای من است.
پس هدف اصلی ما از نکتهبرداری این است که بتوانید یک بخش بزرگ از کتاب را به خاطر بیاوریم، نه این که صرفا آن نکته را حفظ کنیم. اوایل کمی مشکل است، اما اگر به اندازه کافی زمان بین مطالعه و نکتهبرداری بگذارید، کمی هم از کتاب کمک بگیرید، آرام آرام میتوانید این وسعت دید را بیشتر و بیشتر کنید.
این موضوع را در مورد انتخاب شغل یا مسیر حرفهای هم در نظر بگیرید. ممکن است یک شغلی وارد شوید که اوایل پرداختی کمی دارد، اما در کل که شغل را نگاه میکنید، آن را به شغل دیگر ترجیح میدهید. شما شایید حتی نتوانید به صورت روشن دلیل بیاورید که چرا از آن شغل لذت ببرید،دلایل در واقع همان نکاتی هستند که ما از کتاب بر میداریم. ممکن است وقتی بحث حقوق را میکنیم، دهها جمله در مورد دریافتیها به ذهنمان خطور کند و جالب اینجاست که نمیتوانیم به طور دقیق موضوع را توصیف کنیم. اما یک حس به ما دست میدهد. در مورد این بخش کار میتوانید کتابهای ملکوم گلدول از جمله «tipping point» را بخوانید، البته کتاب تصمیمگیری یونا لرر هم چیزهایی در این حوزه دارد.
با سلام
ترجمه ای نادقیق و شاید نادرست:
اگرنور زیادی در روبروی شما قرار دارد باید بچرخید و ببینید در پشت سر شما چه کاری در حال انجام است.
درود به ميثم عزيز
به شخصه در كتاب خواندن، به اين شكل نيستم كه بگم سه كتاب فلسفه بعد سه كتاب روانشناسي و …؛؛؛؛ ، بلكه ممكنه يكي براي توسعه فردي باشه يكي براي فلسفه. نظر شما چيه؟ ايا بهتره به صورت متوالي در يك زمينه مطالعه كنم يا نه بذارم اون كتاب درونم مقداري در بمونه و در يه زمينه ديگه مطالعه كنم؟
سبز و كامروا شويد.
از بابت مطالب مفید و فعالیت مستمرتون تو وبلاگ بسیار سپاسگذارم.