۱- از ندیدن و نخواندن خود شرم ندارم.
حتما با آدمهایی مواجه شدهاید که سعی دارند اعلام کنند تمام کتابها را خواندهاند، تمام اخبار را میدانند و تمام فیلمها را دیدهاند.
من خیلی از فیلمها را نمیبینم، در هفته حداکثر ۳ فیلم خارجی و یک فیلم را در سینما میبینم. تئاتر یا کنسرت هم اگر مورد مناسبی ببینم. سریال هم که کلا نمیبینم (غیر از سریالهای حداکثر ۶ قسمتی). این یعنی من درصد کمی از سریالها، فیلمها و کتابها را دیدهام. بیشتر از این هم وقت ندارم.
خوب وقتی با چنین محدودیتی مواجه هستم، سعی دارم فقط فیلمهای معدودی را ببینم و کتابهای خوبی انتخاب کنم. حالا از چندین طریق سعی دارم یک استک از فیلمها و کتابها را برای دیدن و خواندن داشته باشم.
حتی کتابخانه خودم را از کتابهای درسی، کتابهایی که سطحی هستند و خواندهام، خالی میکنم. سعی دارم فقط کتابهایی که به آنها رجوع خواهم داشت را نگهداری کنم.
از این که کسی عنوان کتابی را بیان کند که نخواندهام یا عنوان فیلمی که ندیدهام شرم ندارم. سعی خواهم کرد در مورد آن تحقیق کنم و اگر خوب بود در صف مطالعه قرار دهم.
حتی نمیگذارم کتابخوانم (BookReader) هم تعداد زیادی کتاب در جلوی دید داشته باشد.
۲- به فروشگاهی که نامش نمایشگاه است نرفتم.
امسال هم نمایشگاه کتاب تمام شد و من نرفتم. راستش رو بخواهید از حدود 7 سال پیش که آن هم به عنوان کمک به برادرم رفتم، به نمایشگاه نرفتهام. اما در همین زمان حداقل از ۳ کتابفروشی خرید کردهام. حتی ۳ کتاب از یک استراحتگاه بین راهی (استراحتگاه بافه در راه قزوین زنجان) خریدم. از کمک برادرم هم برای یافتن کتابهایی که در کتابفروشیها نیستند استفاده میکنم.
توجه داشته باشید، کاری که ما باید انجام دهیم تقویت کتابفروشیهاست. آن ۲۰ یا ۳۰ درصد تخفیفی که در نمایشگاه میدهند جای زیادی از زندگی ما را نمیگیرد. باید مسئولین نمایشگاه درک کنند که آنچه ما نیاز داریم یک نمایشگاه برای آشنایی مردم با کتاب است، نه جایی که 130 میلیارد تومان کتاب فروخته شده است. البته یک مقاله خوب هم در همین مورد برای مطالعه هست.
بگذارید با یک مثال بگویم که خرید از نمایشگاه کتاب (حتی شلوغ بودن و حضور اضافی در نمایشگاه کتاب که منجر به گران شدن فضای نمایشگاه و فروشمحور شدن خواهد شد)
فرض کنید یک ناشر کتابی را به چاپ میرساند.
اگر شبکه کتابفروشیها امکان فروش این کتاب را داشته باشند و خریدار برای کتابهای خود داشته باشند، هر کدام یک تا 50 نسخه از آن کتاب را خواهند خرید. این یعنی حدود 15000 کتاب (۳۰۰۰ کتابفروشی با متوسط خرید ۵ کتاب). این خرید در اولین دور فروش رخ خواهد داد، یعنی بدون این که حتی یک نفر آن کتاب خوب را خوانده باشد. ممکن است بخواهید به بحث رانت و … اشاره کنید که با توجه به خصوصی بودن کتابفروشیها و پخشها، چندان مطرح نیست.
تازه با این آماری که اعلام کردم، برای یک آدم حسابی که کمی وضع زندگی خوبی دارد و بیکار نیست، میارزد که کتاب بنویسد یا حداقل تلاش کند تا چند ماه برای نوشتن یک کتاب صرف کند.
از طرفی نقش کتابفروشیها در کتابخوان کردن عموم مردم بینظیر است. شما در ارتباط با یک کتابفروشی است که میتوانید کتاب مورد نظر خود را ورق بزنید، با فروشنده (که اگر درآمدی وجود داشته باشد آن فروشنده هم حرفهای خواهد شد) صحبت کنید و کمک واقعی بگیرید.
تازه در این میان پخشهای کتاب هم هستند که تعداد زیادی از کتاب را در انبارهای خود دپو میکنند. این یعنی کلی سرمایه که میتواند به چرخه فروش کتاب کمک کنند.
حال اگر شما در نمایشگاه مستقیما خرید کنید، چرخه را دور زدهاید.
۳- عمدهای کتاب نخرید.
نکته آخری که میخواهم بگویم، جلوگیری از خرید عمده کتاب است. احتمال این که شما ناگهان ۲۰ کتاب بخرید و ۵۰ درصد آنها را بخوانید بسیار کم است. چرا که کتاب (و تغییرات زندگی) باید به لحاظ ذهنی شما را رشد داده باشد. از این رو وقتی ۵ کتاب میخوانید دیگر آن آدم سابق نیستید و احتمالا کتابهای دیگری را برای مطالعه لحاظ خواهد کرد. این که بخواهید به نشر و کتاب کمک کورکورانه کنید حرف دیگری است اما تعداد کتاب خیلی زیاد، مانند سنگ بزرگی است که علامت نزدن (نخواندن است).
من شخصا حداکثر ۳ کتاب در هر دفعه میخردم مگر فروشگاههای الکترونیک که در طول زمان، هفتهای ۳ یا ۴ کتاب را در سبد میگذارم و به یک بار میخرم. سعی دارم قبل از خرید هر کتاب از کیفیت حداقلی آن مطمئن باشم، نه وقت زیادی دارم نه جای زیادی که بخواهم به کتابهای متوسط تخصیص دهم.
اگه دوستی کتابی رو معرفی کرد و تاکید بر خوندنش داشت، من چطور باید بفهمم که کتاب ارزش خوندن داره یا نه تا وقتی که من خودم نخونمش؟
اندازه کتاب مهمه، برای زیر ۲۰۰ صفحه بود، سمی هم نبود بخونش.
برای بیشتر به امازون، یا مشابهش مراجعه کن و نظر مردم رو ببین، نویسنده خیلی مهمه، این که چقدر برای تهیه اون کتاب دانش و زمان صرف شده خیلی مهمه.
این که به لحاظ موضوعی مناسب احوالت هست یا نه هم خیلی مهمه. مثلاً فرض کن خسته ای، می ری یک کتاب جامعه شناسی منفی گرایانه (مثل جامعه شناسی نخبه کشی و …) می خونی یا ناراحتی یک رمان غمناک (مثل بادبادک باز و …) می خونی، دلشکسته ای یا مجردی، یک کتاب عاشقانه یا عشق در عشق می خونی (مثل نام من سرخ…)، از حکومت ها دلخوری کتاب های تخریب حکومت می خونی (۱۹۸۴، مزرعه حیوانات، دمکراسی دموقراضه، آتش و خشم، ..)
پرهیزکاری در خواندن کتاب یک اصله مهمه. تو آزادی هر کتابی رو بخونی معادل اینه که آزادی هر دارویی رو بخوری.
این که چی جایگزین مطالعه اون کتاب می کنی هم مهمه. توی نقشه راه البته اشاره کردم که خیلی خواهم نوشت در این مورد.
ممنون خیلی مفید بود
راستش چند بار با اسم کوچیک خطابتون کردم یجورایی خودم معذبم از این کار، چون خودمو در جایگاهی نمی بینم که بتونم در زمره دوستانتون قرار بگیرم و اونطوری با اسم کوچیک خطابتون کنم. حداکثر بتونم مثل یک شاگرد باشم، اونم تازه اگر لیاقت شاگردی رو داشته باشم.از برچسب ها هم استفاده نمی کنم اما دوست دارم معلم خطابتون کنم. سالها پشت میزهای رنگ و رو رفته و زوار در رفته مدارس و دانشگاه نشستم اما هیچوقت یادم نمیاد به اندازه چیزهایی که در فضای مجازی و از معلم های این دنیا یاد گرفتم از معلم های دنیای واقعی یاد گرفته باشم. از این معلم های مجازی من، دکتر هلاکویی، محمدرضا شعبانعلی و… و شما بودین، اجازه میخوام که معلم صداتون کنم و شما هم منو مثل یکی از اون شاگردهایی ببینین که تو کلاسهاتون و پشت همون میزهای زوار در رفته دانشگاه می شینه ببینین، فقط با این تفاوت که درسی که ازتون میخوام درس زندگیه نه آمار و داده و…
جالب بود دیدم نسبت به نمایشگاه تغییر کرد ولی بنظرم از یک طرف ادم رو تشویق میکنه برای کتاب خوندن و از طرف دیگه ام باعث میشه تو انتخاب کتاب یا سیلقه خودت اشتباه کنی تعداد زیاده. کتاب ها هم گوناگون و با تخفیف وسوسه می کنه که ادم زیاد کتاب بخره که این بده .ولی جای خوبیه برای انگیزه پیدا کردن برا کتاب خوندن مخصوصا برا کسایی که تازه کتاب خون شدن
اگر دقت کنید، انگیزش به شدت موقتیه، حداکثر یک ماه.
توصیه میکنم برید به شهرهای کتاب، کتابخانههای عمومی یا کتابفروشیهای خوب اطرافتون.
شاید گذر در سایتهای فروش کتاب (مثل فیدیبو، دیجیکالا، آدینه بوک و طاقچه و …) خوب باشه، مطالعه بشن و انگیزه گرفت.
سلام بر میثم مدنی عزیز.
همین نمایشگاه است که باعث می شود چیزی در حدود 12 هزار ناشر داشته باشیم و 1600 کتابفروشی در کل کشور که چیزی در حدود 860 تای آنها درسی فروشی (کنکور) هستند و کتابفروشی فرهنگی خیلی کم داریم.
این آمار را تا جایی که یادم هست بیان کرده ام . تعداد دقیق اش را میپرسیم و دوباره گزارش میدهم.
اما تعدادی از انتشاراتی ها مانند نشر قطره از شرکت در نمایشگاه انصراف داده و با ارسال بروشورهایی دلایل خود را گزارش دادند.
بروشورهایی با این مضامین.
جلوگیری از بسته شدن کتاب فروشی ها
دسترسی همگانی به کتاب
و کل مضمون اش این بود که نمیخواهیم بازار نشر و کتابفروشی های شهرستان تعطیل شوند.
همین گردش میلیاردی بازار نشر در نمایشگاه است که باعث می شود که انتشاراتی مانند نشر نو ، که بعضی اوقات در سال یک کتاب چاپ میکند ، خودش را برای حضور در نمایشگاه حاضر کند و کتابهایش را به یکباره بفروشد.
طرح های تخفیف فصلی مانند ، تخفیف بهاره و طرح پاییزه و طرح تابستانه، برای کتاب خوان های شهرستان خیلی عالی هستند.
البته اگر اینبار در همین طرح تخفیفی نوروزی (بهاره) سیستم به یکباره و بدون هیچ اطلاعی به کتابفروشی ها ساعت 8 روز 15 فروردین بسته شد و نارضایتی خیلی ها را در بر داشت. مخصوصا کسانی که گذاشته بودند آخر وقت به خرید کتاب بپردازند.
هیچ کسی هم جواب گوی کتابفروشی شهر ما و سایر شهرها نبود. نه تلفنی را پاسخ می دادند و نه درکانال تلگرامی شان.
(البته این طرح دو روز تمدید شد اما ساعاتش مشخص نشده بود)
ارادتمند
سعید فعله گری
میثم عزیز با سلام و عرض ادب
اگه لطف کنید و آدرس کتاب فروشی های که ازشون خرید میکنی رو بدید ممنون میشم.
شهر کتابها، نشر چشمه در تمامی پاساژها، کتابفروشی پردیسهای سینمایی کوروش یا موزه سینما، باغ کتاب، کتابفروشیهای گسترده در جای جای مختلف مثلا میدون ولیعصر، کریمخان، شهرک غرب و ونک هم هست. کتابفروشیهای میدان انقلاب هم که جای خودش رو داره.
درود به ميثم عزيز
دو سوال برام مطرح شده.
I) قبلا يه بخش كوتاهي پيرامون صفحات كتاب نوشته بودين كه يك تعدادي بايد بيشتر باشه، يك حداقلي. مثلا شازده كوچولو كتاب نيست. حال بنظرت بايد چند صفحه باشه. بشخصه با خودم قرار دارم هر روز حتي شده يك صفحه بخونم ولي خب موندم چون شانزده كوچولو رو براي خودم كتاب در نظر گرفتم و من چون فقط نه ماهه حدودا كتاب مي خونم و هنوز از چهل تا نگذشته. البته فرموده بودين كه بعدا توضيح مي دين.
II) اينكه چه كساني اطرافيانم باشن برام خيلي مهم شده، تا جايي كه برام مقدوره سعي مي كنم فاصله بگيرم از اشخاصي كه براي من نامفيدن. بيشتر زمان روزانم رو سعي مي كنم با شما، محمدرضا، دوستان متممي و كتاب باشم تا بتونم مدل هاي ذهني بيشتري اطرافم باشه و البته يادگيري و فراگيري داشته باشم. و از اون طرف با دوستانم به صورت فيزيكال كمتر زمان مي گذرم به نسبت مواردي كه گفتم ولي خب تو در ذهنم هستن و امروز به ذهنم رسيد اگر به فكرم جهت گرفت سعي كنم اگاهانه جايگزين كنم با انچه از شما محمدرضا و كتاب ها يادگرفتم. نظر شما چيه؟ چگونه اطرافم رو مناسب تر كنم؟ مي خوام رشد كنم ولي اگر اطرافيانم به نظر همون لول قبلي باشن يكجوري نيرو وارد مي كنن براي اينكه به همون سطح برگردم و به شخصه سعي مي كنم اگاهي خودم را در حد مقدوريتم افزايش بدم تا به شكل مفيدتري حداقل در بخش اطرافيانم به صورت كلي مناسب سازي كنم.
بسيار ممنونم از وقتي كه مي گذاريد.
سبز باشيد.
سلام
۱- قبلا در مورد خط قرمزها نوشته بودم، این موضوع به ایجاد خط قرمزها ربط داشته و نمیخواستن کتابخانهها مرتب در مورد هر کتاب تصمیم بگیرند. البته شما میتونی خودت خط قرمزها رو برای خودت جابجا کنی یا تعریف جدیدی ارائه کنی. مشکلی نیست.
۲- ممنون از لطفت. وقتی شروع کنی به توسعه فردی، خود به خود آدمهای دور و برت دستچین میشن، نیازی نیست خیلی به خودت فشار بیاری. خود به خود با آدمی که منطقی نیست یا کتابهای کمی خونده، حرف کمی خواهی داشت. اینجوری میشه که دیگه از هم گریزان خواهیدشد. بهتره یک خط قرمزها و اهداف مشخصی رو برای خودت بنویسی و تا حد ممکن بهشون پایبند باشی. از این که یک سری دوستان در اطرافت حذف میشن زیاد نگران نباش. حتی ارتباط با فامیل (غیر از پدر و مادر که خط قرمز هستند) هم کم کم برات کم اهمیت خواهد شد.
بیشر مینویسم.
🙏🏿