توی شرکتهای مختلف که میرم، دوست دارم کنار بقیه بشینم کار کنم. چیزهای زیادی یاد گرفتم، از جمله دستخطهای خوب در برنامهنویسی. یک چیزی که خیلی توجه من رو جلب میکنه، حرص عجیب افراد برای پیدا کردن یک کالا با تخفیفه! مثلا دیجیکالا، بامیلو و … رو در نظر بگیرید. کالاهای به اصطلاح ویژه که بعد از تخفیف تازه ۳۰ درصد گرونتر از قیمت واقعیشون هست (نمونش هم محصولی که من خریدم ۱۹۰۰ دیجیکالا گذاشته بود ۲۹۰۰).
چیزی که داشتم توی خرید دوستان تحلیل میکردم این بود که حتی اگر زمان اونها ساعتی ۳ هزار تومن میارزید، باز هم این همه سر زدن به سایتهای تخفیف و … صرفه اقتصادی نداره!
ممکنه یک بحثی باشه در مورد دیدن کالاهای جدید، یا تکنولوژیهای جدید، که اون هم فکر کنم ۱ ساعت انتهای هفته ببینیم کافی باشه. کافیه کمی زمانی که در تک تک سایتها صرف میکنیم رو ثبت کنیم، بعد میفهمیم که چقدر زمان خودمون (از همه مهمتر انرژی ذهنی خودمون) رو ارزون میفروشیم.
من به تازگی برای موضوعات مختلف، فروشگاههای شبهاینترنتی رو پیدا کردم که طرف من یک شخصه! یک سازمان یا شرکت بزرگ نیست. مانیتور، کیبورد یا کیس رو با یک تلفن سفارش میدم و برام میارن. دیگه نیازی نیست ۳ بار منتظر بدقولیهای شرکتهای بزرگ فروش بشم.
یکی دیگه از خوبیهای این که طرف آدم شخص باشه اینه که برخی حفرههای ممکن در خرید رو به آدم گوشزد میکنن! مثلا داشتم برای دوستم توکن بلوتوث میخریدم که اون فروشنده گفت، مواظب باش، این برای هدست جواب نمیده ها! باید از اون مدل استفاده کنی. شما این موضوع رو هیچ جا نمیبینی یا باید ساعتها جستجو میکردی (چیزی که اصلا بهش فکر نمیکردی).
من آدمهای زیادی رو دیدم که برای یک بیماری به جای صرف ۱۰ هزار تومن ویزیت دکتر، ۱۰ ساعت توی نت چرخیدن تا مشکلشون رو حل کنن، این موضوع نیازمند تفکر هست و نمیشه برای نفی هیچ طرفی به طور عام رای داد. اما موضوع مهمی بود که گفتم با شما در میون بگذارم.
با سواد بسیار اندکی که در حوزه «تئوری بازی» دارم، دوست دارم اگر شما تحلیلی در مورد تخفیف و ارتباط آن با تئوری بازی وجود دارد، برایم بنویسی (در حال حاضر در حال بررسی تئوری بازی و تأثیر آن بر رفتار مخاطبان و چگونگی اعمال تأثیر بیشتر برای ساختن شرایط بازی دلخواه در بازاریابی محتوایی هستم و دوست دارم در این مورد از جنبههای مختلف نظر افراد را بپرسم.)
با مهر
یاور
به نظر من نوع تحلیل ما به این بستگی دارد که ما که هستیم؟ قرار است استراتژی یک فروشگاه در تخفیف را طراحی کنیم؟ یا قرار است به عنوان یک مشتری به این حوزه نگاه کنیم؟
در مورد اول هم کتاب زیاد هست هم مطلب!
در مورد دوم، صرفا باید اول تکلیف خودت رو روشن کنی:
– از جایی که هستی تا آخر عمر راضی هستی و نیازی به توسعه خودت نداری؟
– دوست داری خودت رو توسعه بدی، نه لزوما به لحاظ مالی، حتی به لحاظ توانایی، تفکر و …
اینجا هم با حالت اول کاری ندارم. بالاخره وقتش زیادیه طرف، حالا ۱۰۰ هزار تومن در ماه هم زیاده برا خودش. توی زمان کار یا توسعه فردی، میره دنبال تخفیف.
اما اگر در حالت دوم قرار داری، باید ارزش هر ساعتت رو در بیاری (برای خیلیها من این مبلغ رو بالای ۸۰ هزار تومن در ساعت تخمین زدم که بعدا میگم این مقدار از کجا میآد). اون موقع باید با خودت فکر کنی که آيا ده ساعت چرخیدن در نت برای یک تخفیف ۱۰۰ هزارتومنی به صرف هست یا نه؟
حالا این آدم باید با خودش یک بار برای همیشه خط قرمز تعیین کنه و دیگه به تخفیفها نگاه نکنه! حالا با توجه به تجربه زیادی که توی بازارهای تهران (به عنوان فروشنده) داشتم و تعداد زیاد فروشگاههای مجازی که ساختم و مشاوره دادم یا هوش تجاری روشون توسعه دادم، میتونم بگم اون خریدار (به دنبال توسعه فردی) هیچ سودی از تخفیفها نمیبره و یک بار برای همیشه دورش رو خط بکشه. یک جور قماره، بهتره فقط چیزی که میخواد رو بگرده پیدا کنه بره دنبال کارش.
البته مطالعه کتاب Nudge (کتابش با عنوان سقلمه به فارسی ترجمه شده) و Hooked (کتابش با عنوان قلاب به فارسی ترجمه شده) خیلی خوبن که البته جفتش به درد فروشگاهدارها هم میخورن.
حالا به عنوان فروشگاه یا فروشنده اوضاع فرق میکنه. معمولا تخفیف روی کالاهای خاصی اعمال میشه. کالاهای بنجل، در انبار مانده، گرانقیمت (که هیچ کس احتمالا نمیخرد) و از این دست. یک نگاهی به تخفیفات دیجیکالا یا بامیلو بندازید متوجه میشید چی میگم! کسی میاد سکه طلا یا دلار با تخفیف بگذاره؟
حالا برگردم به سوال اصلیت. شاید پیگیری کلمه کلیدی DYNAMIC PRICING خیلی بدردت بخوره! کلی سیستم پیچیده توش داره، نظریه بازی داره و…
از مقالات کلاسیک 1 , اسلایدهای
2, این دو تا هم بدون داشتن تابع تقاضا
3 و ۴ و ۵
ویراست سوم کتاب Dynamic asset pricing از Darrell Duffie و کتاب Empirical Dynamic Asset Pricing: Model Specification and Econometric Assessment هم خوبن.
البته مباحث فوق برای کسایی هست که کمی در حوزه نظریه بازی وارد هستند، میشه از Pricing Intelligence 2.0 به عنوان یک منبع مختصر عمومی نام برد که خیلی سریع توی چند صفحه مباحث مربوطه رو توضیح میده و اگر کسی خوشش اومد میتونه واردش بشه
موضوع اصلی اینه که موضوع اونقدر ریزهکاری و جزئیات مهم داره که اگر بخوای به صورت عمیق یا اصولی بهش وارد بشی، به این راحتی نیست.
اما میشه از مفاهیم عمومی GAMIFICATION برای این موضوع استفاده کرد.
میثم عزیز
به نظر من دیجیکالا برا همین که بفهمی چی جدید اومده خوبه،وگرنه اجناسش که خیلی گرونه!حتب با تخفیف!نمیدونم شایدم اون قیمت ها برا تهران خوب باشه!تو شهر ما که خیلی ارزونترمیتونی بخری.
در مورد همین وقت گذاشتن ،اینکه من خودم چند سال هست برای خرید لباس وکفش و…فقط از یه فروشگاه خرید میکنم وتحت هیچ شرایطی نه از جاهای دیگه قیمت میگیرم نه حتی نگاه میکنم!برا همون معمولا خریدهام خیلی زود انجام میشه.مثلا اگه بخوام لباس بخرم با احتساب رفت وبرگشت اونم با اتوبوس ظرف یه ساعت انجام میشه.منتهی ما یه مشکلی که داریم تقریبا همه به ما گیر میدن،که تو نمیفهمی باید چند جا بری ممکنه جنس های بهتر باشه یا ارزونتر.ولی من تا حالا این کار رو نکردم.میخواستم ببینم این مدل من مشکل داره واقعا؟البته اون آزمون تاکسی یادم هست برا همون گفتم شاید کارم اشتباه نباشه.
یه چیزی هم در مورد عادت کردن وبرنامه ریزی،خیلی از موارد نمیشه درت انجام بشه!مثلا دراون ساعت خودش وغالبا یه مشکل بوجود میاد!مخصوصا اگه متاهل باشی.اینجور موارد شما مبنا رو میذارین بر انجام کار یا نه اجرای برنامه؟مثلا اگه بخواد مهمون بیاد برات وشما طبق برنامه باید مطالعه کنی،اون مهمون رو نمی پذیرید؟چون غالب دوستان میگن ما تلفن جواب نمیدیم واز این موارد.
توی اون موضوع اگر بحث خطقرمزها و ضربالاحلها میبینی که هر چند وقت یک بار باید این موارد رو بروز کنی. مثلا هفتگی، ماهانه یا سالانه.
دوران متاهلی مثل فضای نانو میمونه، قوانین یه جور دیگه است! برای هر برنامهای باید یک تنفس و امکان تغییرات اندک در نظر گرفت. 10 تا 40 درصد برنامهها معمولا انجام نمیشن. اگر این مقدار کمتر یا بیشتره حتما باید توی برنامهریزیت یک تجدید نظری بکنی.
میثم یه چیز دیگه:این درصدها رو چجوری میگی؟فرمول خاصی داره ؟مثلا اینجا میگی 10تا40درصد در مورد اهداف میگی 50تا80درصد باید برسی.مجردها ها چنددرصد برنامه هاشون معمولا انجام نمیشه؟در مورد کتابخوانی وفهم یک کتاب هم درصد داره؟مثلا چقدر ازیه کتاب رو بفهمیم میتونیم بگیم اون کتاب درسطح ما بوده.چون یه وقت آدم فک میکنه اینکه یه کتاب رو نمیفهمه شابد مشکل ازنحوه خوندنش هست.علت این سوال هم اینه که یک سر موضوع میخوره به بحث عزت نفس که محمدرضا میگه که اگر هدف گذاری کنی وبهش نرسی عزت نفست میادپایین .یکی هم اینکه ما بیشتر دوست ها میگیم برنامه داشته باشن تقریبا همه میگن انجام نمیشه.وقتی درصد خطا رو بدونی ،میفهمی که این موارد طبیعیه وخیلی نگران نمیشی ویا قید برنامه رو نمیزنی.
موضوع طولانیه، امیدوارم بتونم مفصل بنویسم در موردش. این موضوع توی مدیریت مدرن خیلی مطرح شده، مخصوصا جایی که مجری زمان می ده. باید بشه جاه طلبی کرد اما جریمه هم نخورد!
اگر هم عجله داری در مورد
Objective and key results
جستجو کن.