این شعر را که خواستم بنویسم بیاختیار یاد شعرخوانی سید مصطفی هاشمیطبا در مناظرات انتخابات ریاستجمهوری ایران (۱۳۹۶) افتادم شاعر «ما گلهای خندانیم-فرزندان ایرانیم» هم شاعرش با شعر زیر یکی است. این شعر در وصف کتاب نوشته شده بود.
من یار مهربانم دانا و خوش زبانم — گویم سخن فراوان با آنکه بی زبانم
پندت دهم فراوان من یار پند دانم — من دوستی هنرمند با سود و بی زیانم
از من مباش غافل من یار مهربانم
عباس یمینی شریف (۱۲۹۸–۱۳۶۸) بزرگوار، اولین توصیف زیبا از کتاب را در ذهن ما کاشت. اما این نگاه اگر کمی پخته نشود، ما را از واقعیت دور میکند.
اگر کسی را به عنوان یار میگیرید، به قطع (جز حالات بیمارگونه) به مخاطب صرف بودن راضی نمیشوید. چه کسی حاضر است در کنار یاری باشد که فقط بلد است نصیحت کند و پندت دهد، هرچند که هنرمند، باسود،بیزیان و خوشزبان باشد. این یار به نوعی دارد کلمات خود را دیکته میکند. در بهترین حالت میشود یک دیکتاتور خوب.
حتی رادیو وتلویزیون لاکپشتی ما هم سالهاست سعی دارد با مخاطبان خود ارتباط برقرار کند و حتی به صورت ظاهری خود را با نظر آنها تغییر دهد.سالهاست که کلاسها دیگر ماننده گذشته نیست. البته من خودم دو سه بار در دانشگاه به خاطر اعتراض به یک طرفه بودن کلاس، از کلاسها اخراج شدهام. اما امروزه حداقل هر دانشجو و دانشآموزی میداند که باید حقوق خود را فرا بخواند. خود من سر برخی کلاسها میگویم که
الان انقدر کلاسهای ویدیویی خوب در دنیا وجود دارد، آنقدر متنها و خودآموزهای زیادی در سطح وب وجود دارد که حضور شما در کلاس به عنوان شنونده را توجیه ناپذیر میکند. من باید سالها و سالها تلاش کنم تا بتوانم مانند یک استاد فلان درس در پرینستون درس دهم.
تنها نقطه قوت کلاس، میتواند این باشد که با هم حرف بزنیم، با هم مکالمه داشته باشیم. من نوشتههای شما را ببینم و شما از من بپرسید. برخی را بلدم و جواب میدهم و بقیه را هم یک کاریش میکنیم.
البته هیچ وقت به نظر خودم استاد خوبی نشدهام، سعی کردهام نقشش را بازی کنم، بگذریم.
همه حرفهای بالا را زدم تا بگویم، با کتاب تعامل کنید. در آن (یا کاغذهای کنار آن) بنویسید، نقد کنید و به دنبال پاسخ بگردید، اگر آن کتاب موضوع مورد نظر شما را نداشت از بیرون مشاهده کنید. البته این موضوع نباید به تقطیع مکالمه شما منجر شود. نباید زیاد لجبازی کنید.
پس شاید یک امتیاز مهم برای یک پلتفرم ارائه کتاب، توانایی تعامل شما با آن کتاب باشد. میزان وقفههایی که میتوانید در آن ایجاد کنید باشد.
- از این رو کتابهای دیجیتال و صوتی را میتوانید کمی امتیاز کمتری بدهید نسبت به یک کتاب چاپی.
- البته به همین دلیل کتابهای دیجیتال که بتوانید با قلم از آنها استفاده کنید بهتر است. فقط باید مواظب باشید زیاد از این کتاب به آن کتاب نپرید و یکی را انتخاب کنید.
- به قول شاعر، از دل برود هر آنکه از دیده رود. من کتابهای دیجیتال و صوتی زیادی رو ذخبره کردم که استفاده کنم اما چون نمیدیدمشون، اصلا فراموششون میکردم. اما کتابهای چاپی رو که توی کتابخونه گذاشتم مرتب جلوی چشمم هستند و سعی میکنم تمومشون کنم.
- تمام کردن کتاب، یک بار روانی مثبت داره مخصوصا اگر یک چیز فیزیکی باشه. اگرچه احمقانه است اما حقیقت داره.جالبه بدونید که یکی از راههای کمتر خرج کردن، استفاده از اسکناس به جای کارته. دقت کردید وقتی با کارت پرداخت میشه پول، احتمال چونه زدن و … خیلی کمتره؟ دلیلش اینه که ما حس مناسبی از پول داخل کارت نداریم اما از پول در دستمون داریم.
- کتابهای دیجیتال، امکان تمام شدن کمتری دارند. یعنی به طور متوسط احتمال خیلی کمتری وجود دارد تا یک کتاب دیجیتال را بخوانید نسبت به زمانی که یک کتاب چاپی را در دست گرفتهاید. کتاب صوتی گاهی به خاطر این که به صورت خودکار توی ماشین، گوشی و …. پخش میشود، احتمال تمام شدن بیشتری دارد، اما باید مواظب بود که چون این فرایند آگاهانه نیست کمی به آن حس انگیزاننده لطمه میزند.
- دسترسی هم اهمیت دارد. من خیلی از کتابهای روز را نمیتوانم به صورت چاپی تهیه کنم. اینها به قطع راهی جز تهیه نسخه دیجیتال پیش روی ما نمیگذارند. کتابهای سریع (به لحاظ تاریخ مصرف) یا کتابهای دستورالعملی (کوکبوک) هم بهتر است به همین نحو تهیه شوند.
- کتابهای صوتی به ما نحوه ادای کلمات و جملات را یاد میدهد. این موضوع گاهی حتی بر اصل متن هم میچربد. بنابراین اگر در بیان کلمات مشکل دارید یا دوست دارید این موضوع را یاد بگیرید، از کتابهای با کلام خوب استفاده کنید. الان خیلی از گویندههای حرفهای به این موضوع روی آوردهاند. مخصوصا کتابهای شعر، گزینه مناسبی برای گوش کردن به عنوان کتاب صوتی هستند. خود من سعی کردم شاهنامه، گلستان سعدی، اشعار سهراب و .. را یک بار به صورت صوتی گوش کنم و بعد خود چاپی را بخوانم و تمرین پس دهم.
- شما که هستید؟ برخی آدمها توانایی یادگیری و درک شنوایی بالاتری دارند و برخی بینایی. از این رو افرادی که توانایی درک شنوایی بالایی دارند میتوانند از کتابهای صوتی استفاده کنند. البته من شخصا از این توانایی بدورم.
البته موارد دیگری هم وجود دارد که در قسمت بعدی بیشتر به آن میپردازم.
میثم عزیزسلام
اعتراف میکنم از زمانی که با وبلاگ شما آشنا شدم کتابخوانتر شده ام . ولی چیزی که ذهنم را مشغول کرده تاکید شما به خواندن نسخه چاپی کتب میباشد.دوست دارم همانطور که خودت میگویی کتاب را لمس کنم دستم بگیرم و ورق بزنم یاداشت و نت برداری کنم ولی این را خوب میدانم که به دلیل مشغله کاری ممکن است چندین ماه زمان ببرد تا بتوانم یک کتاب را تمام کنم گاهی میشود که یک یا دو هفته به سراغش نمیروم در صورتی که دوست دارم و زمان اجازه نمیدهد گاهی موضوع را فراموش میکنم و گاهی اگر حجم کتاب زیاد باشد به کلی آن را کنار میگذارم ولی زمانی که از نسخه های صوتی استفاده میکنم مدت زمان کمتری میتوانم کتاب را به اتمام برسانم کما اینکه همیشه در دسترسم هست و به محض اینکه زمان فراغت پیدا میکنم به سراغش میروم. کتابهای را که معرفی کرده ای مثل آثار ارینگ استون.دن کیشوت اثر میگل سروانتس و …. را به این طریق خوانده ام و ممنون هستم بابت معرفی کتابهای خوب اما میخواهم بدانم عیب موجود در این کار چیست و چگونه میتوانم آن را برطرف کنم آیا میل به گوش کردن کتب صوتی انگیزه خواندن نسخه های خطی در آینده را از بین نمیبرد؟
ممنون از شما
سلام اقای مدنی عزیز
سلام پرسیدین که شما کی هستین: البته احساس میکنم این سوال رو پرسیدن که خودمون به تنهایی بهش جواب بدیم و کمی دقیق بشم در نحوه یادگیری امون و فکر کنیم که ما چطور یاد میگیرم
اما من کمی از تجربیاتم را با شما به اشتراک میزارم که باز از شما بیاموزم
وقتی کتاب چاپی در دست داریم خیلی از حواس ما با آن درگیر میشود بینایی لامسه و حتی بویای وقتی کتاب رو ورق میزنن یه بویی داره نه همیشه و لزوما شاید خیلی ملوس نباشه اما به هر حال حس بویای مارو حتی با درصد خیلی پایین ممکنه درگیر کنه و حتی صدای ورق زدن کتاب با درصدی کمتری از لامسه و بینایی. به هر حال شما با تمام حواستان در گیر مطالعه میشوید و این یکی از مهترین تفاوت های کتاب چاپی و کتاب صوتی هست .شاید گوش دادن به رمان های صوتی خوب باشد در حالی که مثلا داریم رانندگی میکنیم
اما در مورد نحوه گوش دادن به فایل های آموزشی ماجرا کمی متفاوت هست(تجربه شخصی) به نظرم مهترین آفت گوش دادن به فایل های صوتی آموزشی این است که همزمان کار دیگری را با آن دنبال کنیم اگر واقعا میخواهیم یاد بگیریم باید در آن لحظه شروع به یادداشت برداری کنیم وگرنه توهم یاد گیری رخ میده و به نظرم آدم ِسرمیشه نسبت به اون موضوع
یک نکته بی ربط: برای تقویت لیسینیگ میتوانیم از گوش دادن استفاده کنیم مثلا یک تد را ۱۰ بار یا حتی بیشتر گوش کنیم واقعا من تاثیر این کار رو دیدیم
پی نوشت نامربوط : اول از همه ممنون که یه کم بین پست ها فاصله گذاشتین تا ما همه به شما برسیم البته نه در عمل بلکه در فکر کردن به پست های شما
و مورد دیگه اینکه بخش های “چرا کتاب بخوانیم “من رو واقعا به مطالعه علاقه مند کردن ممنونم بسیار از شما می آموزم
بخش اعظم کار من، رانندگی کردن، مطالعه کردن و کتاب خوندن، فیلم و تلویزیون نگاه کردن و حضور در شبکههای اجتماعی همه فعالیتهایی هستن که باید در حالت نشسته انجام بشن، ولی کتاب و محتواهای صوتی این حسن رو دارن که میتونن در حال راه رفتن استفاده بشن.
سلام بر میثم مدنی عزیز.
من کتاب هام رو همون که به دستم میرسه اول جلد می گیرم. هم ترجمه شده ها و هم کتاب های اورجینال.
بعدش می گذارمش توی کتابخانه ام. بعد از اینکه چند بار مطالعه و دوره شون کردم، اگر احساس کنم که عطف کتاب یا صحافی اش داره فرسوده میشه(یا به طور علمی میشه گفت که دچار خستگی میشه)، میبرم سیمی شون می کنم. البته اون هم سیم دوبل.
من که همیشه سعی کردم که کتاب های روز رو به صورت چاپی تهیه کنم.البته بیشتر کتاب هایی که مربوط به تخصص و رشته کاری ام مربوط میشه. یکی از دوستانم میگفت که اکثر این کتاب ها رو میشه به صورت دیجیتال و رایگان تهیه کرد. چرا تو این همه به خودت دردسر میدی که کتاب های چاپی رو از کشوری دیگه تهیه کنی و بعدش برات پست کنن تا بخونی ؟
نمی دونم شاید خودت لذتش رو حس کرده باشی که چقدر احساس خوبی به آدم دست میده وقتی صفحات کتاب رو لمس میکنی.
البته بعضی وقت ها با خودم کلنجار میرم که چرا این همه هزینه رو صرف میکنم؟ اما وقتی اون لذت لمس کردن و در دست گرفتن کتاب های اصلی رو یادم میارم ، همه گزینه ها رو خط میزنم.
بعضی وقت ها چند ماهی انتظار میکشم تا دوستانم کتاب ها رو برام ارسال کنن. اما همین انتظارش هم خیلی شیرینه.
به نظرم مطالعه کتاب های خطی باعث میشه که بینایی تقویت بشه. فکر کنم واسه همینم بود که قدیمی ها(دقیق تر بگم مذهبی ها) میگفتند که قرآن خوندن باعث تقویت نور چشم میشه.
به نظرم که شخصی و ممکنه اشتباه باشه، مطالعه کتاب های خطی خیلی کمتر از مطالعه کتب دیجیتال چشم رو خسته میکنه به نوعی باعث میشه که توجه و تمرکز ما بیشتر بشه.
البته اگرقسمتی هایی از کتاب رو با هایلایتر برجسته کنم، باعث میشه که کمتر توی صفحات کتاب گم بشم و دنبال موضوعات مهم بگردم.
ولی یک لذتی است که خیلی عالیه. مطالعه کتاب در سفر. چه توی اتوبوس، چه توی قطار ، چه توی هواپیما.
باعث میشه که آدم گذر زمان رو حس نکنه و وقتی که از وسیله نقلیه مربوطه پیاده میشی ، یه حس خوب به آدم دست میده و به نوعی میشه گفت که اون مسافرت هم کارامد بوده و سودی داشته.
البته منظورم مثل همیشه مطالعه کتاب های کاغدی بوده. من اکثر دوره کردن کتاب هام یا مطالعه اولیه جهت آشنایی با موضوعات جدید توی مسافرت بوده.
البته من فقط برای تقویت مهارت شنیداری ام و برای اینکه پی ببرم که تلفظ دقیق کلمات کتاب های اصلی چطوریه ، کتاب های صوتی شون رو گوش میدم.
به نظرم برای مرور کردن سریع ، شنیدن کتاب های صوتی میتونه خیلی خوب باشه و یادآوری رو تسریع میکنه.
یه لذتی دیگه هم هست. عکس گرفتن از کتاب ها.
ببخشید که سرت رو به درد آوردم.
ارادتمند
سعید فعله گری
سلام آقای مدنی.
خواستم اگه صلاح دونستید، مطلبی رو در رابطه با مطالعه کتابهای نامربوط با رشته تحصیلی٬ تایمی که طبیعتا میگیره و میتونه صرف مطالعات تخصصی بشه و تاثیر مثبت و منفی آن در آینده و چشمانداز شغلی بنویسید.
این درگیری ذهنی گاها برای منِ دانشجو عذابآور میشه و به نظرم اومد که شما این مسیری که من طی میکنم رو قبلا طی کردید و احتمالا حرفهای شما (درست مانند تمام پستهای این بلاگ) حاوی نکات ارزشمندی خواهد بود.
من در منیجر گوشی ام یک فایل دارم به نام کتابها که در آن هم فایل کتابهایم را به تناسب موضوع و زمانی که می خوانمشان دسته بندی کرده ام و آنقدر این کار را انجام داده ام که «قدرت عادت» باعث شده(کاملا آگاهانه بوده مرسی از چارلز دوهیگ😉) حتی اگر در منیجر گوشی ام دنبال چیز دیگری بگردم ناخودآگاه در همان فایلم و زمانی به خودم می آیم که دیگر فایل را باز کرده ام …