۱- سرگذشت ۶۰ روزه
سال گذشته، خواستم وبلاگی را روی صفحه شخصی خودم راهاندازی کنم. وردپرسش رو نصب کردم، سه تا نوشته را تعیین کردم، تیتر زدم…. اما نشد! آنقدر سرم شلوغ بود و درگیر کار بودم، که تا چندین ماه به کل، توان شروع به کار رو نداشتم.
گذشت و گذشت تا زمانی که اواسط مرداد، کمی سرم خلوت شد. در واقع کسانی که با آنها کار میکردم در بازخورد و برگرداندن دادهها تاخیر داشتند. دیگه برای یک مدت کوتاهی یه شغله شده بودم! کلی فکر کردم و گفتم بهترین کار در این زمان چیست؟ خوشبختانه ایده ادامه وبلاگ به ذهنم خورد. ۱۶ مرداد یک ایده اولیه را آغاز کردم، اما از ۱۷ مرداد، به صورت جدی کار را استارت زدم و هر روز، سعی کردم حداقل یک نوشته را قرار دهم. حتی برخی روزهای اول، در یک روز ۳ مقاله قرار میدادم. نمیدانستم قرار است به چه چیزی تبدیل شود. فقط قصدم این بود بنویسم و یاد بگیرم.
این شد که با کمک و انرژی دوستان، تونستم در ۶۰ روز ۷۷ نوشته رو منتشر کنم که بیشتر از ۳۰ تاش در مورد کتاب بوده. یعنی حداقل در این دو ماه، خط قرمزم که نوشتن ۱۰ نوشته در حوزه کتابخوانی هست رو رعایت کردم. امیدوارم تا سال بعد بتونم این خط قرمزم رو رعایت کنم.
یک خط قرمز دیگه هم که برای خودم در این ۶۰ روز تعیین کرده بودم، نوشتن روزی حداقل یک نوشته بود. خدا رو شکر بهش رسیدم. روزهایی بود که به شدت بیمار شده بودم، مهمان داشتم، سخنرانی داشتم و … اما میشد که تا ۳ بیدار بمونم ولی خط قرمزم رو رد نکنم.
۲- خدایا شکرت
من خوبم شما هم خوبید! من از تعداد بازدید و بازدیدکنندهها نمیگم، چون خیلی افتخار نداره! اما یک چیزهایی هست که لازمه خدا رو به خاطرشون شاکر باشم. بعد از معرفی شدن توسط دوستان بزرگوار، میتونم به موارد زیر اشاره کنم.
۱- گسترده عجیب بازدیدکنندهها
برای خود من عجیب بود این گستره عجیب. از اغلب کشورهایی که فکرش رو نمیکردم برام بازدید کننده اومده! این خیلی برایم جذابیت داشت. در تصویر زیر نقشه بازدید کنندهها از کشورهای مختلف رو میبینید. کشورهای آبی نشانه داشتن بازدیدکننده از اونجاست. از همه هموطنان خارجنشین ممنونم.
۲- درصد بالای ماندگاری بازدیدکنندهها
برام خیلی دوستداشتنی بود که درصد بالایی از دوستانی که از طریق دوستان وبلاگنویسم، به این وبلاگ اومده بودن موندگار شدن، شاید ورودی گوگل من حداکثر ۷ درصد باشه که اون هم توش جستجو کردن «گاهنوشتههای میثم مدنی»! یا سئو سایت من خیلی ضعیفه و یا وضعیت همینه که هست. البته با توجه به این که زیاد تعداد بالای بازدید برام اهمیت نداره، بلکه اول ارتقاء خودم و دوم کیفیت بازدیدکنندهها برام مهمه، زیاد نگران سئو نیستم.
۳- عدم استفاده از شبکههای اجتماعی فیزیکی و مجازی
خوب من توی دانشگاه، شرکتها و … دوستان زیادی دارم. تعداد خیلی محدودشون اصلا از وبلاگ من خبر ندارن! توی لینکدین یا تلگرام هم این وبلاگ رو معرفی نکردم. میدونم شاید از نظر شما افتخار نداشته باشه، اما برای خودم از این نظر که خودم رو نگه داشتم و تمرکزم رو روی نوشتن گذاشته بودم خوشحالم.
۴- تعامل بسیار خوب بازدیدکنندهها
البته که از نظر تعداد دیدگاهها شاید سالهای سال طول بکشه تا به پای آدمهایی مثل محمدرضا شعبانعلی برسم. اما از دید خودم، به عنوان یک آدم تازهکار و ناوارد در پاسخ به ابراز لطف دوستان، اوضاع خیلی خوب بوده. بیش از ۲۵۴ دیدگاه توی این ۶۰ روز ثبت شده، یعنی به طور متوسط هر نوشته حدود ۳ دیدگاه داشته. راضیم اَزَش!
۵- تعداد کم فحاشیها!
خدا رو شکر غیر از دیدگاههای ناهنجار چند تا از دوستانی که من در سالهای گذشته افتخار استادیشون رو داشتم، که به شدت از من شاکی بودن! هیچ مشکلی با دیدگاههای ناهنجار نداشتم. شانس بوده، ماهیت وبلاگ اینجوریه… هر چی که هست، دوستش داشتم.
۶- نداشتن نوشته زیر ۸۰۰ کلمه!
غیر از چند مورد خاص، سعی کردم نوشته زیر ۸۰۰ کلمه نداشته باشم. از این جهت هم خوشحالم. ممکنه شما بگید که با این کار وقتتون رو الکی هدر دادم. به نظرم، کار راحتی نبود. از طرفی هر نوشته به طور متوسط 1,185 کلمه داشته.
۷- عدم ورود به محتوای زرد و عوامانه
خیلی از پستهایی که نوشتم شاید به دل خیلیها (مخصوصا قشر فرهیخته) نشینه! مخصوصا بحثهای دنیا از نگاه داده. اما تمام تلاشم رو کردم از چیزهایی که الکی مردم رو جذب میکنه دوری کنم. حتی در پاسخ به دیدگاهها هم سعی کردم این موضوع رو رعایت کنم. اگر دوستی از من ناراحت شده، همینجا ازش معذرت میخوام.
۸- بیش از ۳۰۰ صفحه نوشته و ۱۵۰ صفحه دیدگاه!
برای خودم هم خیلی این مقادیر جذاب بودن. اگر شما وبلاگ من رو در این دو ماه خونده باشید، یعنی بیش از ۳۰۰ صفحه کتاب (معمولی و تمام متن) رو خوندید و اگر دیدگاهها رو هم دیده باشید، به اندازه ۱۵۰ صفحه مطلب هم اونجا خوندید! یعنی انگار یک کتاب ۴۵۰ صفحهای رو در این دو ماه مطالعه کردید! تبریک میگم به شما و خدا رو شکر میکنم به خاطر این توفیق.
۹- رنک الکسای زیر ۳۰۰ هزار
این اتفاق، فراتر از انتظاراتم بود. یعنی خودم فکر نمیکردم تا عید هم به این رتبه برسم. بیشتر دوست داشتم خودم رو ارتقاء بدم. اما به عنوان یک (و فقط یک) شاخص، راضیکننده است. که البته این رو مدیون دوستان خوبم هستم.
۱۰- خیلی چیزای دیگه…
اصلا همین که تونستم با خیلی از دوستان آشنا بشم، دیدگاههای بسیار روحیهبخش و انرژی زا و …. همه و همه رو دوست داشتم. خدایا شکرت.
۳- دوستان عزیز، ممنونم…
در این میان لازمه از محبت دوستان عزیزی که به من محبت فوقالعادهای داشتند تشکر کنم. به خاطر معرفی وبلاگ من، شراکت در دیدگاهها و … از همتون ممنونم. یک لیست ناقصی رو در زیر آوردم که مطمئن نیستم کامل باشه، اما مینویسم. امیدوارم اگر نام شما رو نیاوردم در دیدگاهها اعلام کنید. ترتیب لیست زیر بر اساس اینه که کدام زودتر به ذهنم رسیده یا زودتر پیداش کردم، هیچ ترتیب دیگهای نداره.
۸- سمیرا شیری
۱۷- محمدصادق اسلمی
۲۱- نریمان درافشان
همچنین از افراد زیر اطلاعات بیشتری نداشتم. اگر لینک بفرستید قرار میدم (آنهایی که نباید منتشر شوند را با «اختصاصی برای میثم» شروع کنید).
حسنا، مرضیه، محدثه، ستاره، مهشید، سارا حق بین، مرتضی دوستی، مهدی شکرانه، سعیده کاخ، فرشید، محسن لاله، محسن وارثی، آلاله، مصطفی منبری اسکویی، افشین غفاری،حمید محسن زاده، میلاد، محمود، عبدالهادي رئيسي، زهره، مهران، ktanff، یزدان زانا، علی لطفی، سعید نوایی، فاطمه صفایی، رویا.
در آخر هم لازمه از دو نفر به صورت ویژه تشکر کنم. اولیش برادرم محمدعلی هستش، که همیشه توی انتخاب و دسترسی برای خرید کتاب کمکم بود و راهنماییم کرد. خیلی از کتابهایی که توی بازار نبودن و من میخواستم رو از ته انبار یک کتابفروشی یا پخش کتاب پیدا میکرد. دوم هم از همسر عزیزم زهرا ممنونم. ایشون نهتنها با وجود کار زیاد، خیلی جاها ایرادات املایی وحشتناک من رو گوشزد کرد، بلکه در این دو ماه، بینظمی در برنامه بیرونرفتنها و تفریحات رو تحمل کرد. به خاطر تازهکار بودنم در وبلاگ نویسی، نتونستم برنامه تفریحات رو درست حفظ کنم. امیدوارم بتونم یک برنامهریزی داشته باشم تا برنامههای جانبی رو هم بتونم مثل قبل پیگیری کنم.
۴- برنامه من برای ادامه وبلاگنویسی
راستش فعلا برنامه هر روز نوشتنم رو قطع میکنم، البته نه نوشتنم رو. میخوام برای یک مدت کوتاه، نفسی بکشم، به این تپهای که ازش اومدم بالا نگاهی بندازم، کمی راه رو بررسی کنم، خیلی از کمبودهایی که در اینجا وجود داره رو به خوبی شناسایی کنم. بعد قویتر شروع میکنم. البته که این استراحت باید حداکثر یک چهارم فعالیت باشه. یعنی سعی میکنم تا ۱۵ روز دیگه برنامه رو مشخص کنم.
قصد دارم یک سری پادکست تولید کنم. اما با چه مدلی و با چه تِمی؟ هنوز بین چند مورد شک دارم؛ به تحقیق بیشتر نیاز دارم.
بحث معرفی کتاب، فیلم و تئاتر رو حتما خواهم آورد. همچنین یک بخشی هم برای معرفی ابزارها و روشهای کاربردی کار با کامپیوتر و گوشی هم در نظر گرفتم. نکته اینه که باید اول براشون برنامهریزی کنم. از طرفی قرارِ انتشار ۱۰ نوشته در ماه برای کتابخوانی سر جاشه! امیدوارم تا عید، به یک جمعبندی خوب توی این حوزه برسم که بتونم یک حوزه دیگه رو (مسیر شغلی، تصمیمگیری، شبیهسازی یا علوم داده) به عنوان تم اصلی جایگزین کنم، وگرنه در این حوزه، حالا حالاها وقت برای نوشتن هست و سعی میکنم به نوشتن ادامه بدم.
سلام بر میثم مدنی عزیز.
اولش باید یه تشکردرست و حسابی بکنم از شما به خاطر این منابع ناب و دسته اول.
دوماً باید بگم که در کنار و رکاب عزیزانی مثل شما ، باعث افتخاره منه.
توی این شصت روز که من خیلی از شما یادگرفتم. مخصوصا داستان بچه خوک ها.
در مورد پادکست ها هم باید بگم که من مشتاقانه منتظر شنیده شدن اونها هستم و بعد از انتشار اولین پادکست این قول رو میدم که در وبلاگ خودم معرفی اش کنم.
اما به نظر من تشکر کردن اینطوری معنای خاصی نداره. دوست دارم عملی کاری رو انجام بدم.
منم از همین جا و البته به قول سخنرانان از همین تریبون ، اعلام می کنم که پادکست های مربوط به معماری و طراحی نرم افزار رو باید به یک سرانجامی برسونم. پس این قول رو به شما میدم که برنامه خودم رو تا 15 روز آینده ، مشخص کنم.
اولیش رو تقدیم می کنم به شما میثم مدنی عزیز.تشکر کردن از معنای من اینطوری معنا میده. :))
ارادتمند.
سعید فعله گری
سعید عزیز شما لطف داری.
میثم جان سلام،
من هم باید خدارو شکر کنم بخاطر این که با کسی آشنا شدم که می تونم خیلی چیزها ازش یاد بگیرم و خیلی خوشحالم که اکثر عزیزانی که در بالا اسمشان آمد را می شناسم و با نوشته هاشون آشنا هستم (چه در متمم و روزنوشته ها و چه در وبلاگ هایشان).
برنامه داشتن و مهمتر از آن پایبند بودن به آن بنظرم یکی از بهترین راه هایی است که منجر به شادی و شادمانی میشود چراکه در آن “حرکت آونگی در جستجوی شادمانی” (که پاول دولان در کتابش Happiness by design مطرح کرده است) کاملا قابل مشاهده است.
میثم عزیز این شادمانی گوارای وجودت.
سلام، ممنون، که هر بار اسم یک کتاب خوب رو معرفی میکنی.
سلام میثم عزیز
خیلی ناراحت شدم که 15 روز نمی نویسی. آخه من روزانه به وبلاگت سر میزنم و روزانه یاد میگیرم . هرچند تا حد زیادی مطمئنم که بهترین تصمیم رو گرفتی.
راستشو بخوای بعد از خوندن پست های تو در مورد کتاب خوانی کتاب اوصاف پارسایان دکتر سروش رو تموم کردم . در حالی که نزدیک یک سال بود که شروع کرده بودمش . همین دیشب تموم شد. اون رو مدیون شما هستم.این کتاب رو خیساندم . ابر کشیدم و آبی کشیدم. باید بارها اونو آب بکشم. خیلی گوارا بود.
توی وبلاگ شما به فیلم دیدن، تئاتر دیدن، کتاب خواندن، وبلاگ نوشتن و … تشویق شدم. می دونم که اینها رو عملی خواهم کرد.
آشنایی با شما و شعبانعلی و متمم سه اتفاق بی نظیر توی یک سال گذشته عمرم بوده. خدار رو شاکرم.
نگفتم نمینویسم، گفتم منظم نمینویسم. یعنی ممکنه حتی هر روز بنویسم، اما خط قرمز روزی یک نوشته داشتن رو برداشتم.
یکی از علتهای اصلیش هم تشکیل یک سری عادت بد بود (مثلا چندین بار در روز به وبلاگ سر میزدم، زود به کامنتها جواب میدادم از جمله همین) این کار از عمیق شدن توی بقیه کارهام جلوگیری میکرد و یکمی عادت کتابخوانی و سینما/تئاتر/کنسرت رفتن من رو تحت تاثیر قرار داده بود. باید اینها رو رفع کنم. برای همین باید خودم رو به تخت ببندم و به وبلاگ سر نزنم. امیدوارم بتونم ۱۵ روزه این عادت بد رو ضعیف کنم تا بتونم راحتتر به کارم ادامه بدم. برای همین اگر دیر جواب کسی رو دادم از همینجا ازش معذرت میخوام.
حالا که بحثش باز شد و فکر کنم به درد شما هم بخوره میگم. الان دیگه در صورتی مینویسم که بتونم دو روز کامل به وبلاگ سر نزنم! حالا چون خط قرمز ۱۰ نوشته کتابخوانی رو هم نگه داشتم، یه جورایی مجبور میشم که به وبلاگ سر نزنم.
آقای میثم مدنی عزیز.
60 روز وبلاگ نویسی منظم و پُربار رو بهتون تبریک می گم و می خواستم بابت لطفی که در درج نام من و لینک وبلاگم در این پست داشتید هم ازتون تشکر کنم.
باعث افتخار و خوشحالی من هست که لینک وبلاگ دوست عزیزی چون شما رو در لیست وبلاگ های دوستانم داشته باشم و به این طریق، افراد همفکر و همراهِ بیشتری در دایره ی مخاطبان و خوانندگان اینچنین نوشته های ارزشمند قرار بگیرن.
خودم هم سعی می کنم همیشه از مطالب خوب و مفیدتون استفاده کنم و ازتون ممنون.
امیدوارم، هر روزِ زندگی تون، بهترین روزِ زندگی تون باشه.
شهرزاد
آقای مدنی
۶۰ روزگی وبلاگتون رو تبریک میگم💐🌷
۶۰ روز یادگرفتن از مقالاتی که عصاره ی سال ها تحلیل گری ،مطالعه و پژوهشه واقعا جای تقدیر و تشکر داره و همینطور صبر،حوصله و دقت نظر شما در پاسخ های دقیق و بی کم کاست به سوالاتی که مطرح میشد، واقعا بی نظیر بود. به شخصه برای انسان های بزرگی چون شما و بقیه دوستان که با نهایت سخاوت یافته ها و حال خوبتون رو در اختیار دیگران قرار میدین بهترین هارو آرزومندم. بی صبرانه منتظر برنامه های تازه ی شما هستیم.
میثم جان
در این شصت روزه آنقدر از تو آموخته ام که اسمت را با افتخار در پیوندهای من در کنار فهرست مهم معلم های من آمده است و خوشحالم که نوشته های تو را پیدا کردم. مطالعه مطالب تو در مورد کتاب خوانی، همه روزه بهترین خوراک فکری صبحگاهی من شده است.
با مهر
یاور
آقای میثم مدنی عزیز
اول اینکه خوشحالم از طیق دوستان خوبم یاور مشیرفر و شاهین کلانتری به وبسایت شما رسیدم و اینکه باید بگم نقشه راه کتابخوانی شما انقدر منو ذوق زده کرد که تصمیم گرفتم مثل برنامهای که برای درسهای متمم دارم هر روز یک مطلب رو بخونم و درموردش فکر کنم. راستش در این مدت نوشتههای شما خیلی ذهن منو به خودش مشغول میکرد، و شاید این مطلبتون بهترین جاییه که از شما به خاطر شصت روز وبلاگنویسی تشکر کنم و اگر چه که در کل این شصت روز همراه شما نبودم اما بسیار از شما آموختم.
شهرزاد، پریسا و یاور عزیز، از شما ممنونم به خاطر همراهی خوب و لطفتان.
از همه شما دوستان ممنونم. چه آنها که در اینجا نوشتید و چه شمایی که به صورت اختصاصی برای من پیام فرستادید. نمیدانم چگونه این همه انرژی که از شما گرفتهام را خرج کنم!
سخت است دوری از وبلاگی که به آن عادت کرده بودم. اما میترسم، میترسم که رشد کیفی نوشتههایم (از دید خودم) کاهش پیدا کنند آن هم به خاطر تحقیقات و مطالعه کم.
میترسم آنچنان که محمود دولتآبادی گفت، از روی زمینی که بودم، مثل بادکنک رنگی، به هوا بلند شوم و در باتلاق نیز فرو روم. من تمام آنچه دارم، از آن حالی است که دارم، از آن عاداتی است که در خود ساختم. طبق یکی از نوشتههای خودم، اعتقاد دارم وبلاگ نویسی یک قنده برای چای یادگیری. نباید چای یادگیری رو برای قند وبلاگنویسی دور ریخت.
میدونم که رتبه و رنک وبلاگم به شدت زیاد میشه، اما اولویتی برام نداره و اون هم یک شکلات، کنار قند وبلاگ نویسی برای چای یادگیریه.
امیدوارم بتوانم ۴۴ ساعتهای پاکی (از اعتیاد به وبلاگ سر زدن) داشته باشم تا بتونم یک روز در میان بنویسم.
درود میثم جان و تبریک بابت رضایت درونی که بهش رسیدی و امیدوارم عمقش برات هر روز بیشتر بشه.
من بطور کلی وبلاگ خوان نیستم و نهایتاً 3 الی 4 وبلاگ رو دنبال می کنم که بتونم ازشون بیشتر ” یاد بگیرم” نه اینکه زمان را باهاشون سپری کنم.به جرات توی مدت کوتاهی که با وبلاگت آشنا شدم بعد از سایت متمم دومین سایتی هست که اول صبح باز می کنم و در طول روز با اشتیاق و ولع می خونم و امیدوارم که ازش نهایت استفاده و یادگیری رو داشته باشم . به هر حال بودنت مایه افتخاره و مسیر روشنی در ارتقای سطح یادگیری من. سپاس
سلام و تبریک دیرهنگام من رو بپذیرید. تبریک بابت پایبندی به برنامه ۶۰ روزه که می دونم کار خیلی سختیه اونم با استاندارد بالایی که شما رعایت می کنید.
منم با خواندن ۳ پست از مطالب شما، مشترک همیشگی شدم و چیزهای زیادی توی این مدت از مطالبی که نوشتید یاد گرفتم و ان شالله یاد خواهم گرفت.
دیدن این مطلب خیلی برای من جذاب و لذت بخش بود و بهم انگیزه داد که نوشتن رو شروع کنم.
عالی می نویسین.