اگر فیلم All the Money in the World را ندیدهاید، توصیه میکنم حتما آن را ببینید. نکتهای که در آن فیلم برای من خیلی مهم است، این بود که
نوه یک میلیاردر را به میدزدند و از او میخواهند که برای رهایی فرزندش پول پرداخت کند. اما او با وجود داشتن پول بسیار امتناع میکند و میگوید:
I have 14 other grandchildren and if I pay one penny now, then I’ll have 14 kidnapped grandchildren,
من ۱۴ نوه دیگر هم دارم و اگر الان حتی یک پنی بدهم، ۱۴ نوه ربودهشده خواهم داشت.
جالب است بدانید داستان این فیلم واقعی است. چند فیلم دیگر هم با همین مضمون ساخته شده بود که الان خاطرم نیست. در فیلم دیگری که یادم نیست نامش چه بود (شاید ۱۰ سال پیش دیدم)، شخصی که از او پول خواسته شده بود میگفت:
کافیه به این گروگانگیرها پول بدهیم. دفعه بعد با انگیزه بیشتر، امکانات بیشتر و خطرپذیری بیشتر همین کار را تکرار خواهند کرد.
خیلی راحت میتونید حدس بزنید که فرزند یا همسر من گروگان گرفته نشدهاند. اما در جامعه امروز، خیلی چیزها گروگان گرفته شدهاند.
شما به خودرو، خانه، دانشگاهها، ادارات و … نگاه کنید. همه به گروگان گرفته شدهاند! بگذارید صریحتر بگویم:
– افرادی در همان ابتدا ماشینی که ۱۰۰ میلیون است را در دقیقه اول میخرند و در بازار ۱۶۰ میلیون میفروشند. آنها ماشیندزد هستند. مهم نیست این کار را با هماهنگی خودروسازان انجام میدهند، از ضعف نظارتی سیستم استفاده میکنند یا هرچه. در هر صورت آنها ماشینها را گروگان میگیرند و شما باید برای رسیدن به خودرو مورد نظرتان ۶۰ میلیون تومان به گروگانگیران بدهی. همینها ۶۰ میلیون را سرمایه ماشیندزدی بعدی میکنند و دفعه بعد هیچ برند خودرویی را سالم نمیگذارند. خودرویی نماند، طلا، نشد زمین، نشد خانه.
– افرادی دانشگاه را به تصرف خود درآوردهاند و تو برای ادامه حیات باید به ذلت تن دهی. آن موقع است که میفهمی آنچه دارد دزدیده میشود روح و خلاقیت توست. تو هر چقدر سر فرود آوری و حرفهای آنها را بپذیری، طرف قدرتمندتر شده و نفر بعدی را مورد آزار قرار میدهند.
– افرادی به تو کاری را پیشنهاد میدهند ولی در عوض باید هوای آنها را داشته باشی. آنها پروژهها را دزدیدهاند و تو برای این که پروژه را بگیری، باید پول یا امکانات به دزدها بدهی. دفعه بعد او را جسورتر، پولدارتر، قدرتمندتر و پرطرفدارتر میبینی.
– تو به عنوان ناظر در چند جا شرکت میکنی و میبینی، برای یک پوسته وردپرس ۴ میلیارد پول گرفتهاند و قیمت گذاری تو ۸۰۰ هزار تومن میشود. تن به گرفتن پول نمیدهی و از نظارت بیرون میروی!
– با این که نمیخواهم وارد مسائل سیاسی شوم، اما آمریکا به خاطر دلار، قدرت نظامی و .. تمامی نخبگان دنیا را جذب میکند و به آنها که از نظامیگری حکومت خود خستهاند، بودجه نظامی میدهد! بله اغلب فاندهایی که در آمریکا هستند از نوع CIA و NSA هستند. تو حالا برای سیستم نظامی آمریکا خدمت میکنی! هر خریدی که از آمریکا میکنی، هر احترام اضافهای که به او بگذاری، او را قویتر میکنی و دفعه بعد او را پر رو تر، گستاختر و … میبینی، ربطی هم به رییس جمهور ندارد.
بله من ممکن است خودرو مورد نظرم هنوز ۱۰۰ میلیون گرانتر شود، دانشگاه امکاناتی اضافهتر دهد یا نامی داشته باشد، پروژههایی از دستم بپرد، از نظارت بیرون میآیم، پول بسیار کمتری از حضور در آمریکا نصیبم شود، اما
– نه به خاطر ۱۰۰ میلیون، ماشین گران میخرم. نه سکه و نه دلار.
– نه به خاطر اسم (با این شرایط) در دانشگاه میمانم.
– نه به خاطر پول و پروژه و نظارت، تن به زیرمیزی گرفتن و دادن میدهم.
– نه حاضرم برای ۱۰۰ هزار دلار در سال بیشتر، به دشمن ملتم خدمت کنم.
البته که برخی مسئولین این مملکت هم ما را گروگان گرفتهاند! شاید در آیندهای نزدیک آنها را هم تحریم کردم.
درد میکشم، بیپولی میکشم، اما خیالم راحت است که تیشه به ریشه ملت نزدهام.
چقدر باعث شدی فکر کنم!
ممنونم ازت…
سلام
این که خیلی سخت شد.اول درمورد اقدام های سلبی که گفتی درحوزه اموزش اقتصاد و…به نظرم نمیشه در مورد همش یه اقدام مشابه کرد.مثلا درمورد موضوعات اقتصادی خیلی خوبه که شما درجرگه دزدان یا گروگانگیران قرار نمیگیری.منتهی این یه اقدام سلبی هست که درنوع خودش خوبه.منتهی جای سختتر کار اینه که آیا با این اقدام دزدان کم میشن؟یا ضعیفتر؟یا شاید فقط به تعدادشون افزوده نمیشه؟بعد موضوع دیگه درمورد دانشگاه اینه،در انحصار یسری افراد هست خب درست.وباز اینه اینا معمولا گرونگان میگیرن وچیزی رو میخان که باید براشون انجام بدی که اگر ندی،خب ممکنه مثلا اخراج بشی واگر انجام بدی روحت ازرده وخلاقیتت کم میشه.حالا سوال اینه اینجا هم به صرف نرفتن دانشگاه مشکل حل میشه؟!فرض کن هرچی خوب هست مث شما یا محمدرضا نره دانشگاه واین دانش رو انتقال نده.آیا راه های دیگه به اندازه دانشگاه تاثیرگذار هستن.بهرحال دانشگاه بستری هست که میشه خیلی کارای بزرگ توش انجام داد که شاید درحالت خصوصی نشه.وبعد باز اون افرادی که تازه میرن دانشگاه پس چی؟بهر حال دانشگاه درانحصار همون افراد هست.واونا با بودن دراونجا دارن ادمای شبیه خودشون رو بیشتر میکنن!مدلی که ورای پاسخ شما به نظرم میاد اینه که نمیشه از مدل وقف(تحبیس الاصل واطلاق المنفعه)استفاده کنیم ؟اینکه مثلا تو اون محیط باشیم وبه تعبیری حبس باشیم !ولی منفعتمون برسه به بقیه هرچند سختی های زیادی رو متحمل شیم!مثلا درمورد امریکا شما به نظر فقط یه اقدام سلبی نکردی بلکه از همین مدل وققف استفاده کردی!البته هرچند مشابه همین موارد رو درفضای قضا هم هست وما خودمون یه اقدام سلبی کردیم!بخاطر همون گروگانگیری،زیر میزی،ازرده شدن روح.هرچند نمیدونم این اقدام موثر بود یا نه؟!درمورد خودم که موثر بود سختی مالی زیادی باید بکشیم!اون ورشو نمیدونم!
بله.
بلاگ من به اندازه کل یک دانشجویان دانشکده بازدید داره! اون هم نه افرادی که با سرچ گوگل اومدن. اونهایی که میزنن blog.madani.pro یعنی اونها برای نوشته من ارزش قائلن و مثل خیلی دانشجوها دنبال مدرک و نمره نیستند.
سایتی مثل متمم ترافیک بیشتری از سایت دانشگاه شهید بهشتی و دانشگاه صنعتی شریف داره! سایت شخصی محمدرضا هم تفاوت ترافیک چندانی با کل سایتهای دانشگاه صنعتی شریف نداره!
فکر میکنم اگر محمدرضا ۳۰ سال هم درس میداد انقدر نمیتونست تاثیر گذار باشه.
نکته نهایی این که گاهی تصمیمات ما هم کارسازه. مثلا اگر همه جامعه داره فکر میکنه استاد دانشگاهی خیلی شغل خوبیه و تو بیای بیرون، ممکنه این بت شکسته بشه.
خیلی هم نباید تصمیمات رو پیچیده کرد. ممکنه من خودم آدم خیلی سالمی نباشم، اما سعی میکنم تصمیمات خوب بگیرم.
البته میثم جان،موردی که درباب ترافیک سایت،وبازدید گفتی درست.ولی چیزی که هست اینه که ما نمیتونیم به صرف این مورد از تاثیر گذاری صحبت کنیم!(کلی دارم میگم منظورم متمم ویا شما نیستی ویا اینکه محمدرضا تاثیرگذار نبوده!که قطعا بوده) چرا که اگر در همین موارد هم اگر مثل دانشگاه ابزار سنجشی باشه فک نکنم از 2یا 3کسی بیشتر بشه!چرا که در این موارد هم اکثرا فقط نوشته ها رو میخونن!وحالا یه زحمت هم میکشن ومینویسن درسته میثم راست میگی!کاملا موافقم!عالی بود!این مثل این میمونه که بخای حقوق مسولیت مدنی بخونی وبری فقط مواد رو بخونی که16ماده است!وهر ماده رو هم بخونی کاملا درسته!ولی کافیه بری کتاب1200صفحه ای مسولیت مدنی رو بخونی تازه میفهمی همش محل بحثه وچالش!اینجا هم معلوم نیست چند درصد بچه ها واقعا میخونن؛فکر میکنن ویادمیگیرن!شاید فقط میان میخونن ورد میشن!کافیه یه امتحان بگیری!مثلا میتونیم ادعا کنیم کسانی که این مطالب رو میخونن رفتن سراغ تاریخ یا متون عمیق تر یا بلندتر،یا نه؟حاضرن سختی خوندن این کتب رو تحمل کنن؟!به نظرم ماحتی دراین مورد هم نمیشه به این راحتی نظر بدیم.هرچندتقریبا میدونم منظورت از ارایه این مطالب چیه واینکه باهات موافقم که یکسری چیزها تو جامعه بتش شکسته بشه تا فقط آدم های عاشق برن سراغ این شغل ها هرچند این به نظر میرسه یه بخشش به جامعه مربوط میشه.
من فکر نمی کنم در دانشگاه هم چنین امکانی داشته باشی. یعنی تفاوتی ایجاد نمی کنه.
ببین مشکل اینه که من عاشق چیز دیگه ای بودم و این کاری که باهاش مواجهم یک چیز دیگه است! فرض کن عاشق کسی هستی و وقتی وارد می شی می بینی یکی دیگه رو بهت انداختن!
البته من تدریس رو (در حد علاقه و کار دلی) رها نمی کنم و در دانشگاه های دیگه ادامه خواهم داد، اما لزومی نداره بهش به عنوان یک شغل تمام وقت نگاه کنم.
من خودم دانشجوام و تمامی این نکته هایی که گفتین مثل: عمیق نبودن ، سطحی خوندن و ی عالمه چیزای دیگه ازین قبیل توی دانشگاه هم داره اتفاق می یوفته و فقط تنها چیزاضافی نبود علاقس .
درود به ميثم عزيز
بنظر مي تونيم بگيم مواردي كه درونشون انحصار وجود داره، توانايي تبديل به گروگان گيري رو دارن. مثلا شركت گوگل در زمينه جست و جو انحصارگر و انحصارطلب هست اما بدليل اينكه سود بيشتري از راه عرضه محصولات عمومي بدست مياره، دست به گروگان نمي زنه (چه كاريه دارم سودم رو مي كنم تازه بدون گروگانگري)، اگر هم دست به گروگانگيري بزنه عملا جايي مي زنه كه نامحسوس باشه.
زماني از انحصار گروگان گيري بوجود مياد كه عملا فرد نتونه درك مناسبي از تاثيرات ايندش داشته باشه و جلو پاش رو مي بينه و البته تا بخشي رو مي تونيم به اموزش (كه من خيلي باورش دارم مخصوصا در دوران كودكي كه شامل والدين و دبستان ميشه) مرتبط بدونيم و بخشي هم عملكرد قوي سيستمه كه باعث ميشه انحصار مثبت باشه و تبديل به انحصار منفي يا گروگانگيري نشه.
* البته در زمينه اندرويد يا اي او اس مي تونه اين ديدگاه باشه كه شما رو تو يه زندان انداختن و ازش شاد و خوشحالين (خيلي بيشتر اي او اس در اين ديدگاه).
* در مورد تم وردپرسي كه فرمودين، بنظرم شركت سفارش دهنده دولتي بايد باشه، چون اگر خصوصي بود با احتمال خيلي بالاتر يك همچين دزدي اي ازش نمي شد.
سبز و كامروا باشيد.