پیشنوشت: سلسله نوشتههای «نکاتی برای کتابخوانی» را بعدا در جای مناسب خود استفاده خواهم کرد. اما دوست داشتم، آرام آرام، برخی نکات مهم را در این حوزه بنویسم. میترسم در آن زمان مجال کافی برای من، یا حوصله به اندازه، برای شما باقی نمانده باشد. من این بخشها را جداگانه میآورم. بعدها در بخش مربوطه، بدون پرداخت به جزئیات، نکات مطرح شده را به این نوشتهها ارجاع خواهم داد.
رانندگی یک کار بسیار دقیق و حساس است و از طرفی بسیار ساده. من از جهات زیادی میتوانم رانندگی را به مطالعه یک کتاب ربط دهم. از طرفی، مطالعه، تفاوت عمدهای با رانندگی دارد:
سریعالاثر بودن رانندگی در مقابل دیربازده بودن مطالعه کتاب.
در واقع شما با رانندگی، سریعتر یاد میگیرید، چرا که رخدادها، پاداش و جرایم زودتر و واضحتر نمایان میشوند. من از همگام کردن «ارتباط مطالعه و رانندگی» با «سریعالاثر بودن رانندگی» سود استفاده را خواهم برد تا بهتر برخی نکات در کتابخوانی را توضیح دهم. در زیر قصد دارم، برخی از اصول فراموششده رانندگی را با شما بازگو کنم و از همین طریق، بهانهای داشته باشم تا برخی نکات در مطالعه را بگویم.
۱- هر ۵ (تا ۸) ثانیه یک بار (برای یک لحظه) از آینه، به عقب نگاه کنید.
در خودرو باید هر ۵ تا ۸ ثانیه برای لحظهای از طریق آینه، به عقب نگاه کرد. در مطالعه هم، باید هر صفحهای که مطالعه کردید، در حد چند لحظه به چیزی که خواندهاید فکر کنید و نه بیشتر! (همانطور که برای ساعتها، غرق در آینه خودرو نخواهید شد). ببینید اصلا چیزی که خواندهاید را به خاطر دارید؟ تحلیل نکنید، صرفا به ذهن تذکر دهید که حواسم به تو هست.
۲- یک حداقل طول مسیر (مثلا ۱۰۰ کیلومتر) را برای خود به عنوان هدف کوچک قرار دهید.
متاسفانه در برخی از کمپینهای کتابخوانی دیدهام که میگویند شبی ۸ صفحه کتاب بخوانید. من با این موضوع چندان موافق نیستم. مثل این است که میخواهید بروید شیراز و هر ۱۰ کیلومتر بایستید! نه تنها لذتی نمیبرید (بر فرض که در رودربایستی هم گیر کرده باشید و مجبور شده باشید) بلکه دیگر رقبتی به سفرهای مشابه هم نخواهید داشت. من پیشنهادم (بسته به کتاب متفاوت است) برای کتابهای روان و سبک، حداقل ۵ بار ۱۰ صفحهای پشت سر هم است. بعدا مفصل در این مورد خواهم نوشت.
۳- برای اطمینان از عدم خوابآلودگی، در هر لحظه باید بتوانید تا ۱۰ ثانیه قبل را به خاطر بیاورید.
این موضوع را چند سال پیش یاد گرفتم که وقتی شب (یا زمانی که امکان خوابآلودگی وجود دارد) رانندگی میکنید، هر چند دقیقه یک بار، در مورد حالت جاده در ۱۰ ثانیه پیش فکر کنید. آیا خاطرتان هست که چی دیدید؟ از چه ماشینی سبقت گرفتید؟ چه تابلویی دیدید؟ … اگر هشیاری شما در حال خواب رفتن پایین آمده باشد، نمیتوانید چند ثانیه قبل را بازگو کنید و سریع باید بزنید کنار.
همین کار را برای مطالعه کنید. هر بخشی را که تمام میکنید، به این فکر کنید که اصلا آیا هوشیاری لازم برای ادامه راه را دارید؟ آیا همینطوری دارید صفحهها را میخوانید و چیزی در خاطرتان نیست؟ این کار، ذهن را از خمودگی و کاهلی خارج میکند.
در ضمن من یک اعتقاد شخصی دارم: از این نشانگرهای لای صفحات کتاب استفاده نمیکنم! (عکس بالا) هر بار که میخواهم از جایی ادامه دهم باید قسمتهای قبل از شروع و موقعیت را به خاطر آورم. میدانم خیلی از شما مشکل خواهید داشت اما من این جوریم. اعتقادم اینه که این جوری خیالم راحته بخشها رو برای تموم کردن کتاب، الکی رد نکردم.
۴- صندلی خود را قبل از شروع رانندگی تنظیم کنید و به دیگران بفهمانید در حال شروع به حرکت هستید.
باید قبل رانندگی، از تنظیم بودن صندلی، آیینه و فرمان خود اطمینان حاصل کنید. برای کتاب هم همینطور است. لطفا قبل از مطالعه جای نشستن، خوابیدن یا لم دادن خود را تنظیم کنید و به دیگران بفهمانید میخواهید سفر عمیق خود در کتاب را آغاز کنید. با خانواده یا اطرافیان اتمام حجت کنید که قرار است یک کار مهم و حساس انجام دهید.
۵- شما فقط تا ۲۰۰ متر جلوتر خود را میبینید و نه بیشتر!
کنجکاوی شما را درک میکنم. اما شما وقتی رانندگی میکنید فقط ۲۰۰ متر جلوی خود را میبینید و نه کیلومترها آنورتر. پس کنجکاوی خود را با مطالعه برای رسیدن به بخش مورد نظر (که کنجاوی شما را سیراب میکند) کنترل کنید و با مطالعه بخشهای بعدتر، تقلب نکنید (این موضوع با پیشمطالعه و مرور کتاب، یا گزینهخوانی متفاوت است). کمی از حس کنجکاوی خود برای بیشتر مطالعه کردن بهره ببرید. بگذارید لذت کشف در مطالعه باقی بماند.
۶- خوابیدن، خوردن و آشامیدن را در حین رانندگی انجام ندهید. همچنین موبایل و وسایل جانبی را کم اثر کنید.
این موضوع را زیاد دیدهام، تا طرف میخواهد مطالعه کند، قهوه، چای، شیرینی، میوه، تخمه و … را در کنار خود میگذارد. ببینید من میفهمم که حال میده، اما ممکنه به خاطر این فرعیات، کل مطالعه رو از دست بدید. اصل رو، فدای حاشیه نکنید. چند وقت این کار را نکنید، عادت میکنید، باور کنید.
در ضمن، هنگام مطالعه، تاثیر گوشی، لپتاپ و وسایل مزاحم را به حداقل برسانید. اگر آدمی هستید که کلی آدم (مزاحم) در اطراف خود دارید میتوانید از مطالعه در آخر شب، اول صبح، کتابخانه، مترو یا حتی خودرو استفاده کنید. من چند وقتی در خودرو مطالعه کردم و جذاب بود. مخصوصا صندلیش برای نشستن و گذاشتن کتاب روی فرمان، تجربه جالبی بود (البته نه در حین رانندگی!).
۷- از مَناظر لذت ببرید. نگرانیها و صحبتهای احمقانه را بگذارید برای بعد از مسافرت.
قرار نیست در هنگام مطالعه، مشکلات اقوام خودتان و بشریت را حل کنید. روی کارتان تمرکز کنید و اگر میخواهید با کسی بحث، صحبت و …داشته باشید، بگذارید قبل یا بعد از مطالعه.
این اتفاق مخصوصا در خوابگاه یا منزل، زیاد اتفاق میافتاد. چون هیچ کس، مطالعه را جدی نمیگیرد. به نظرم بحث بیخود هیچ فایدهای ندارد و شما بهتر است با کسی که استدلال دارد بحث کنید. یا این که کتاب را کنار بگذارید و بحث کنید. همزمان این کار را نکنید. اگر میخواهید بدانید او واقعا استدلال میکند یا دنبال بحث الکی است، از او بخواهید کتاب و فصل مورد نظرش را عنوان کند و شما هم قول دهید آن را میخوانید! ۸ سال است با این ترفند، بحثهای احمقانه را پایان دادهام.
۸- جاده، سخت و آسان دارد، اما احتمال تصادف درآسان زیاد است چون مغز سطح هوشیاری را پایین میآورد. در جاهای سخت هم زود تسلیم نشوید.
وقتی ریتم کتاب کند میشود یا متن بسیار شیوا میشود، ذهن آدم شروع میکند به دَر رفتن! برخلاف تصور عموم، افرادی که در رانندگی سرعت متوسط پایینتر از نرمالی دارند، تصادفات بیشتری داشتهاند (گزارش آن را خواهم نوشت). ذهن، شروع میکند به انحراف. مواظب باشید. باید کمی تندخوانی بلد باشید تا در زمانهایی که متن شیوا میشود یا ساده، با افزایش سرعت خطر انحراف را به حداقل برسانید.
در ضمن، برخی کتابها در بخشهایی بسیار ثقیل و سنگین میشوند. حتی متون ساده. یادم هست وقتی کتاب «شور زندگی» با ترجمه «محمد اسلامی ندوشن» را شروع کردم، آنقدر متن سنگین و قدیمی بود که به برادرم گفتم یک ترجمه دیگر برایم پیدا کن و او گفت فقط ۵۰ صفحه تحمل کن. راست میگفت، ادامه دادم و کتاب روان شد. انگار اول کتاب آزمون ورودی به بقیه محتوا گذاشته بودند.
مشکل اینجاست که حتی بهترین نویسندهها هم نمیتوانند بخشهایی از منظورشان را به خوبی توصیف کنند یا سلیس بنویسند. از آنها دلخور نشوید و کمی با آنها (و مترجمان آنها) راه بیایید.
۹- یک ماشین یا هدف بد، میتواند مسافرت شما را آزاردهنده کند.
ماشینی که مرتب خراب شود یا کیفیت لازم را نداشته باشد و هدف مسافرت بد، هر دو میتوانند مسافرت شما را تلخ کنند. از این رو هشیار باشید که هم کتاب خوب انتخاب کنید و هم به اندازه کافی در نحوه مطالعه، رشد داشته باشید. هر کدام خراب باشند، فرایند مطالعه برای شما آزاردهنده خواهد شد.
۱۰- قرار نیست یک یا ده مسافرت، کل زندگی شما را عوض کند!
آیا شده بروید شمال و برگردید، بعد به شما بگویند، بیا… دو روز رفتی شمال، این همه خرج کردی، کو…. هنوز که شرکت تو ضرر-دِه هستش! هنوز هم که معدلت پایینه! هنوز هم که آمریکا نیروهاش رو از عراق خارج نکرده …
یک کتاب قرار نیست برای شما نقش الههی نجات را بازی کند. قرار است حالتان را بهتر کند و در دراز مدت کیفیت زندگیتان را بهبود دهد. همین. در واقع یک کتاب نیست که زندگی شما را تغییر میدهد، بلکه مطالعه یک مجموعه از کتابها به همراه تغییر فرایند تفکر و تعمق شماست که در درازمدت زندگیتان را بهبود میدهد.
۱۱- برخی مکانها را فقط باید یک بار رفت و برخی دیگر را هر هفته!
خیلی از موزهها، مکانهای تفریحی و … برای یک بار رفتن میارزند. اما برخی جاها هست که میارزد هر ماه رفت. من در دورههایی، بعضی کتابها را ماهی یک بار میخواندم، چون نیاز داشتم. اما برخی را فقط یک بار سریع مرور کردم. به کتابها از نظر تعداد و عمق خواندن، نگاه یکسان نداشته باشید.
۱۲- قرار نیست همه مسافرت بروند. خیلیها حتی رانندگی هم نمیکنند، حتی ماشین خوب هم ندارند.
ما قرار نیست همه دنیا را کتابخوان کنیم. شاید کافی است کسانی که دوستشان داریم و فکر میکنیم به روحیه آنها میخورد را به مطالعه تشویق کنیم و از لذتهایش بگوییم. خیلی طبیعی است که بخش عمدهای از مردم، چیزی بیش از زدن جوجه در جنگل را نتوانند تحمل کنند. یک گذر به مراکز تفریحی تهران بروید، … دود قلیان و جوجه، چشمان شما را باز خواهد کرد.
۱۳- شاید اگر خودتان مسافرت نرفتید، بد نباشد پای صحبتهای یک مسافرترفته بنشینید.
بد نیست پای صحبتهای کتابخوانها بنشینید. از نحوه برداشت آنها از کتاب درس بگیرید. بدانید کجاها را جدی میگیرند، لذتهایشان و اهدافشان را چگونه تعریف میکنند. چگونه برای مطالعه برنامهریزی میکنند؟ چگونه مهارت مطالعه را توسعه دادهاند، چطور کتاب انتخاب میکنند و …
من آنقدر از این موضوع یاد گرفتهام که مطالعه دهها کتاب هم جای آن را نمیگرفت. در ضمن، گاهی زندگی برخی افراد یک کتاب عالی نانوشته است. یاد بگیرید، چطور مثل یک مجری خوب مسیر صحبت را هدایت کنید تا داستان جذابی برای خود بسازید.
۱۴- گواهینامه رانندگی خودرو و مسافرت، تازه سرآغاز یادگیری رانندگی است.
وقتی شما سواد خواندن/نوشتن را به دست آوردید، وقتی یک (یا چند) کتاب به دست آوردید، وقتی مهارت مطالعه را ارتقا دادید، تازه اول کار است. باید سالها مطالعه کنید تا آرام آرام یاد بگیرید. مانند یک راننده ماهر بدون استرس به صندلی تکیه دهید، از موسیقی لذت ببرید، نگاه به اطراف داشته باشید و با کمترین سوء برداشت، مطالعه کنید.
این کار سالها به طول میانجامد و سریع رخ نمیدهد.
۱۵- سال اول را کمک بگیرید. در شب و اتوبان رانندگی نکنید.
وقتی شما گواهینامه میگیرید، در سال اول اجازه رانندگی در شب را ندارید. اجازه ندارید در اتوبان بین شهری رانندگی کنید و باید یک نفر در کنار شما بنشیند.
برای مطالعه کتاب، در سالهای اول از یک نفر کمک بگیرید، در خستگی و خوابآلودگی کتاب نخوانید. کتابهای خیلی سنگین یا منفی را انتخاب نکنید. در انتخاب بازههای مطالعه خود دقت کنید. آنقدر سنگین برنامهریزی نکنید که بخواهید تمام کتابها را در ۵ سال بخوانید. انشاءالله ۷۰ سال وقت دارید و قرار نیست همه کتابهای دنیا را خوانده باشید.
۱۶- میتوان آخر هفتهها مسافرت رفت ولی خوب رفت! مهم این است که برایش برنامه داشته باشید.
قرار نیست هر روز مطالعه کنید. میتوانید برای آخر هفته ۵ تا ۱۵ ساعت، یا ۲ روز در انتهای ماه را اختصاص دهید. اما نکته مهم این است که برای خود خط قرمز قائل باشید و برای مطالعه خود یک برنامه قاطع داشته باشید. سایر برنامهها باید با این برنامه کتابخوانی شما هماهنگ شوند.
۱۷- با خواندن کتاب «خودآموز رانندگی پیشرفته»، راننده حرفهای نخواهید شد.
کتابهای زیادی برای مطالعه پیشرفته و سریع وجود دارد. اما مطالعه خوب، سریع و با فهم کافی یک مهارت است و به راحتی به وجود نمیآید. مدرک لیسانس نیست که بخواهید از میدان انقلاب تهران بخرید! این مهارت را باید همراه با مطالعه و افزایش آن عمل، در طی سالیان سال ارتقاء دهید.
در ضمن، همانطور که شما با رانندگی ۲۰ هزار فرسنگ پشت سر هم، لزوما راننده نمیشوید، بلکه نیاز به زمان، کسب تجربهها و شکستهای متعدد هم دارید. بنابراین انتظار نداشته باشید با خواندن یک کتاب ۲هزار صفحهای ناگهان پیشرفت کنید. خواندن کتابهای بد، ناجور، سنگین، سبک و … جزئی از زندگی یک مطالعهگر خواهد بود.
۱۸- دیگران لزوما در انتخاب مسیر و هدف، همسلیقه شما نیستند، مشکلی هم ندارد.
لزومی ندارد دیگران از کتابهایی که شما دوست دارید خوششان بیاید. شما هم لزومی ندارد از کار دیگران خوشتان بیاید. تنها نکتهای که باید در مورد خودتان رعایت کنید، مطالعه محتوای سالم و متناسب با سن و روحیات شماست.
۱۹- برای شاد شدن، به موزه شکنجه و عبرت نروید!
گاهی ما حالمان بد است و نیاز به یک کتاب خوب داریم، اما میرویم یک کتاب جامعهشناسی منفی، یا انتقادی، سیاسی مطالعه میکنیم. یا میرویم بخشهایی از شعر و تاریخ جهان را میخوانیم که برای شکنجه کردن یک فیل هم زیادی است.
لطفا کتابهای خوب را بشناسید و مقتضیات روحی، سنی و زندگی خود را در مطالعه لحاظ کنید.
۲۰- پارکینگ خوبی برای خودروی خود آماده کنید و آماده و سرحال نگه داریدش!
باید در تهران یا یک شهر پرجمعیت باشید تا قدر پارکینگ را بدانید. وقتی خودروی خود را در بیرون پارک میکنید، هر روز یک دزد محترم میآید و اگر ماشین را (از روی لطفش) نبرد، به راحتی محتویات داشبورد و صندوق عقب را چک میکند و ارزندهها را بر میدارد. از طرفی کثیف شدن و استهلاک در گرما وسرما را هم بر معضلات بیفزایید.
کتابهای خود را در یک جای خوش-دسترس قرار دهید. از طرفی، زیر دست و پا نباشد و برای آن احترام قائل باشید. سعی کنید اگر میدانید جایی قرار است بروید که زمان پرت برای شما ایجاد میشود (مترو، جلسه با آدمهای همیشه تاخیر کن و …) یک کتاب سبک به همراه داشته باشید.
۲۱- اسیر تبلیغات سرمایهداران نشوید، لزومی ندارد برای تفریح به جزایر هاوایی بروید، میتوان با پارک سر کوچه هم خوش بود.
از زمانی که شبکههای اجتماعی گسترش یافت برخی اصطلاحات رواج یافت (این موضوع را مفصل باز خواهم کرد):
– این تفریح که دیگه سوسول بازیه…
– اگه اینا تفریح میکنن پس ما چیکار میکنیم…
– اون وقت ما به شمال رفتنمون میگیم تفریح…
خود شما میتوانید دهها مدل از این نوع جملات را اضافه کنید. اما باور کنید، نیازی به پول و لوکسگرایی آنچنانی برای تفریح ندارید. میتوان با یک فنجان چای هم خوش بود. میتوان از پارک سر کوچه هم لذت برد و …
در مورد کتاب مواظب باشید، تبلیغات بسیار تاثیر گذار خواهد بود. میتوان با کتاب هزار تومانی هم خوش بود. میتوان کتاب را قرض گرفت بدون این که احساس بدبختی کرد. میتوان در کتابفروشی، کتاب مورد علاقه را خواند. میتوان کتاب کهنه دوستی را خرید و …
نگذارید تبلیغات، جلدهای رنگارنگ و قطر کتابها شما را گول بزنند.
۲۲- هر فصل، مسافرت خاص خودش را میطلبد.
فکر نمیکنم صلاح بدانید (مگر بسیار ماجراجو باشید) در زمستان به اردبیل بروید و در تابستان به کازرون، اهواز و شیراز.
اگر چه حرفم در این مجموعه تکراری شد اما بدانید تکرارم برای اهمیت دادن به آن موضوع است. لطفا سن، روحیه، توان، سواد، دانش و موقعیت خود را برای مطالعه در نظر بگیرید.
۲۳- گاهی برای مسافرت، باید فقط استارت را زد!
من روزهای زیادی را با وجود بارانی بودن به کوه و دریا زدم (البته با ماشین). مهم این است که بنشینی توی ماشین و استارت را بزنی و حرکت کنی، میتوان با یک سالاد، تن ماهی و آب هم زنده ماند. این عمر ما است که بازگشتنی نیست.
خیلی کتابها را همینطوری بیمقدمه شروع به خواندن کردم و هنوز هم طعم آنها زیر زبان من هست. شما هم نیازی نیست برای کتابخواندن، فکرهای آنچنانی کنید و زمین را به زمان بدوزید. لطفا فقط شروع کنید.
۲۴- میتوان با اتوبوس و تاکسی هم مسافرت رفت. میتوان ماشین را قرض کرد.
من هنوز هم با وجود درآمد نسبتا خوبم، کتاب قرض میکنم، در کتابفروشیها کتاب میخوانم، از کتابخانههای عمومی کتاب میگیرم. دنبال کتاب ارزان میگردم. خسیس نیستم، کتابهای گران قیمت هم گرفتهام. اما هیچ وقت تفکر (تحقیرآمیز) دیگران را بر افزایش دانش خودم اولویت ندادهام.
۲۵- بد نیست خلاصه مسافرت خود را در دفتری بنویسید، به شرطی که اصل سفر را خراب نکند.
خیلی خوب است که با یک عکس یا نوشتن چند خط، احساس خود را در مورد سفر یادداشت کنید. اما باید مواظب باشید، این طور نباشد که مرتب ماشین را نگه دارید و توصیف سفر بنویسید یا نوشتن و عکس، جزء اهداف تاثیرگذار سفر شود. باید حداکثر ۲ تا ۵ درصد زمان سفر را صرف این موارد کنید. نه این که هدف شما گرفتن عکس و نوشتن برای پز دادن یا نگاهی در آینده باشد. از لحظه لذت ببر و بدان که داشتن یک عکس یا یک خط توصیف، برای یادآوری کافیست.
من دیدهام که گاهی نکتهبرداری یا یادداشت مفاهیم برای برخی، آنقدر زمانبر است، آنقدر درگیر تغییر رنگ خودکار و کشیدن خطوط با خطکش میشوند که اصل مطالعه زیر سوال میرود. یک کاغذ کاهی بردارید، بنویسید و پس از اتمام به دور اندازید (در بخش مربوط به نکتهبرداری بیشتر مینویسم). نگذارید اصل مطالعه شما خدشه دار شود.
۲۶- تندخوانی مثل داشتن یک ماشین سریع است که نباید از حداکثر سرعتتان استفاده کنید.
متاسفانه زمانی که در مورد تندخوانی صحبت میشود، فکر میکنند قرار است همه کتابها را تند تند بخوانیم. نخیر، تندخوانی یک امکان است برای شما که توانایی افزایش سرعت را به ارمغان میآورد. همانطور که تند رفتن بیش از حد با خودرو، باعث تصادف میشود، تندخوانی با سرعت نامتوازن هم ممکن است باعث از دست دادن محتوا برای شما شود.
تمامی مهارتهای مطالعه هم، چنین هستند. شما نمیتوانید یک کتاب فلسفی یا مفهومی را به سرعت بخوانید. تازه باید توقفهای زیادی هم داشته باشید.
۲۷- قرار نیست برای سفر به شمال، لامبورگینی داشته باشید.
قرار نیست با «جستجوی زمان از دست رفته»، «کلیدر»، «عهد عتیق»، «اوستا» یا «سفرنامه ابن بطوطه» آغاز کنید. میتوانید با یک کتاب ۱۰۰ صفحهای آغاز کنید و حتی بعد از ۱۰ سال هم سمت آن کتابهای قطور و سنگین نروید.
قرار نیست برای خواندن شاهنامه، نسخه گرانقیمت آن را خریداری کنید، کتابهای حجیم و گران را در کتابخانههای عمومی یا کتابفروشیها ورق بزنید و فقط زمانی برای آنها هزینه کنید که مطمئنید بهترین انتخاب شما است. در مورد نحوه کتابخریدن، مفصل خواهم نوشت. کوتاه نوشتن، حداقل در این بخش را صلاح نمیدانم.
۲۸- همه سفرها لزوما عالی نیستند، اما چند سفر بد، برای داشتن یک سفر رویایی، میارزد.
ممکن است ۵ بار ماجراجویی کنید و جاهای جدید را تجربه کنید. احتمالش هست ۴ بار تجربه ناخوشایندی داشته باشید، اما یک بار آخر به آن همه زجر بیرزد. چنان جذاب باشد که بتوانید خوشحال از آن ۴ شکست باشید. چرا که مقدمه رسیدن به این پنجمی بود.
حتی وقتی با این ماجراجویی، یک جای بکر و دستنخورده به دست میآورید و به یک جای مفرح میرسید، ممکن است ماجراجویی خود را متوقف کنید و در همانجا ماندگار شوید. این کار بستن حلقه ماجراجویی است. روی یک مکان و زمان خیلی اصرار نکنید. راه تو را میخواند.
من بارها کتابهای بد به پُستم خوردهاند و بعد از مطالعه ۱۰۰ صفحه تازه فهمیدهام که چه فریبی خوردهام. اما به تجربه فهمیدهام که این کار، لازمه رسیدن به کتابهای جذاب و عالی است. از این که ۴ کتاب مزخرف را پشت سرهم تجربه کردید ناراحت نشوید، لازمه ماجراجویی است، اما اگر بیشتر شد یا با یک متخصص کتاب صحبت کنید یا با یک روانشناس!
در ضمن وقتی یک نویسنده خوب پیدا کردید، سعی کنید اکثر کارهایش را مطالعه کنید به شرطی که شما را برای مدتها گیر نیندازد. سعی کنید از آن نویسنده پس از مدتی عبور کنید.
میشد بیشتر نوشت اما، فکر کنم خود شما بتوانید بیشتر اضافه کنید.
عالی بود این پست. بیشتر از ۵ عنوانش افق تازه ای به روی من باز کرد.
کیفیت مطالعه برای من تبدیل به یک دغدغه شده. و این باعث میشه بهتر مطالب شما رو هضم کنم.
سلام میثم جان. من از وبلاگ شاهین خان کلانتری با شما آشنا شدم. این نوشته ات خیلی لذتبخش و آموزنده بود. در مورد ساختار وبلاگت، فعلا وقت نکردم بررسی کنم که نظری بدم. ولی از طنز تو نثرت خوشم آمد. ملیح و به اندازه. موفق باشی
سلام و ادب
تیتر شمارهی سه، یک دیدگاه جدید و سخت برای من بود، اینکه هیچ نشانه گذاری انجام نشود ادامه مطالعه در نشستِ بعدی.
همچنین تیتر سیزدهم، جذاب بود، اینکه پای صحبت کتابخوان ها بنشینیم. خواندن مطالب این وبلاگ هم حکم همین کار را دارد، موافقید!؟
عبارت مشورت با یک «متخصص کتاب» هم که در پاراگراف آخر آمده برایم جذاب بود.
ممنون از این مطلب، حتما با دوستان خود به اشتراک میگذارم