نریمان، در زیر پست «یک قاضی خطا کار تحسین شده». یک مطلبی را گذاشت با متن
این نوشته من رو یاد بحث «میانهرو» و «میانهیاب» در بین اعضای تیم و حتی موضعگیریهای سیاستمداران انداخت.
قطعا این تعریف من خام هست و جای فکر بیشتری دارد:
میانهرو: کسی است که بر مبنای مجموعهای اصول تصمیمگیری خودش رو میکنه و قراره طبق اونها انصاف رو سرلوحهٔ قضاوتش قرار بده. (پرهیز از افراط و تفریط رو نگفتم، چون تعریف مناسبی نداشتم)
میانهیاب: فارغ از اینکه اصول تفکر خودش چی هست، صحبت دو طرف بحث رو نگاه میکنه، حد بالا و پایین رو مشخص میکنه، و بعد یه جایی در حوالی وسط طیف رو به عنوان نظر خودش مشخص میکنه. تا به نوعی سیخ و کباب نسوزن و به هر دو طرف بحث یک چیزی برسد.اینجا هم فکر میکنم ماجرا همین بوده، سنت انبیایی که جناب قاضی صحبت کرده، میانهروی بوده. ولی تعریف ایشان به سمت میانهیابی رفته.
پاسخش خیلی طولانی بود، برای همین یک پاسخ مختصر رو اینجا مینویسم، برای توضیح بیشتر و کاملتر باید سلسله «مسیر شغلی و تصمیمگیری» رو گذرونده باشیم. که به خاطر تموم کردن بحث کتاب ممکنه تا دو ماه دیگه طول بکشه. فعلا به همین توضیحات خلاصه بسنده کنید.
البته نریمان عزیز توجه کن، متن زیر پاسخ به سوال تو نیست! بلکه سوال تو بهانهای برای نوشتن متن کوتاهی در مورد مشکل سادهسازی قضاوت است.
در صحبت نریمان عزیز چند فرض شده که دونه دونه بهشون میپردازم. او در نوشتهاش فرض کرده است که:
۱- فضای عوامل موثر در تصمیم «تکبعدی» است (نیست!).
شما زمانی میتونی میانه رو انتخاب کنی، که یک بعد داشته باشی، مثلا تو میتونی میانه ۱،۲ و ۳ را انتخاب کنی، اما به نظر تو میانه (۱،۲) و (۳،۱) و (۲،۴) کدومه؟
یاد لطیفهای افتادم:
طرف رو گذاشته بودن توی اتاق گِرد و بهش میگفتن یک گوشه بشین.
نکته این جاست که وقتی تعداد ابعاد از ۱ بالا میزند، اغلب شاخصهای مرکزی اعداد، از کار میافتند. در همون تصمیم ساده قاضی، میتونیم به عواملی مانند سوابق فرد، آینده، درآمد، ایالت، وضعیت تاهل و … اشاره کنیم.
۲- عوامل موثر در تصمیم «جهتدار» هستند (نیستند!).
معنی جهت (ORDER) مفهومی است که همین الان در ریاضیات به شدت در حال مطالعه است و مفهوم سادهای نیست. به عنوان یک سوال، به نظر تو(۲،۵) بزرگتر است یا (۴،۳)؟ بخوام موردیتر حرف بزنم، به نظرت کسی که ۱ بار سابقه دزدی داشته ولی پول نداره باید جریمه بیشتری بشه یا کسی که سابقه نداشته و پولداره؟
سوال، مکان میانهای که شیطانک متحرک در تصویر بالا باید بایستد کجاست؟ (پانوشت ۳ را ببینید).
۳- عوامل موثر در تصمیم «خطی» هستند (نیستند!).
ببینید، ما زمانی که مفاهیم خطی باشند درک بهتری داریم، اما حتی اگر هم به ما بگویند که اوضاع نمایی است، درک مناسبی از آن نداریم! به عنوان مثال، به کتاب سطحی «اثر مرکب» از «دان هاردی» نگاه کنید؛ او خیلی جالب داره در مورد اثر نمایی (مرکب) افزایش مهارت1 و سرمایه صحبت میکنه.
بگذار با یک مثال خیلی ساده ادامه بدم. فرض کن با ۱۰ ساعت مطالعه در درس ریاضی، نمره ۱۰ میگیری، با چند ساعت مطالعه ۱۵ میگیری؟ حالا با چند ساعت ۱۹ یا ۲۰ میگیری. اگر بخوام تجربم رو بگم، برای ۵۰ درصد اضافه کردن به نمره، تو باید 90 درصد تلاشت رو اضافه کنی.
میتونم بگم در ۹۵ درصد تحلیلهایی که در دادههای حقیقی داشتم، اثر نمایی رو در الگوی دادهها مشاهده کردم.
بگذار باز هم موردی توضیح بدم. فرض کن، اون شخص محکوم حاضر در ویدیو، ۱۰۰۰ دلار سرمایه داره، الان برای اون 980 دلار جریمه دو برابر 490 دلار جریمه نیست. شاید ۱۰ها برابر باشه.
۴- عوامل موثر در تصمیم «پیوسته است» هستند (نیستند!).
فرض کنید شما ۱ لیتر آب را در فریز میگذارید و به آرامی آن را خنک میکنید،
- در ابتدا چیزی که دارید (آب ۲۰ درجه) است،
- خنکتر میکنید (آب ۱۰ درجه) دارید،
- خنکتر میکنید (آب ۵ درجه) دارید،
- خنکتر میکنید، آیا (آب 0 درجه) دارید؟
معلومه که نه، شما یخ صفر درجه دارید! حتی حجم آب هم تغییرات عجیبی را با تغییرات دما تجربه میکند. شکل زیر را ببینید. محور پایین افزایش دما را نشان میدهد و محور عمودی حجم ( آب-یخ) را. الان این نمودار را دیدید، دوباره برید آب را خنک یا گرم کنید، با وجود دونستنتون هم درک این موضوع براتون سخته.
من مدت زیادی را روی بحث تبدیل فاز در پدیدههای طبیعی گذروندم و میتونم بگم، اوضاع خیلی پیچیدهتر از اینحرفهاست. یک مثال با مزه دیگه (البته خودتون میتونید روی کاغذ یا در کامنت همینجا کلی مثال خوب بزنید):
با اکسیژن معمولی (آدم خوشحال) داریم،
اکسیژن را کم میکنید (آدم بیحال) داریم،
خیلی کم میکنید (آدم خیلی بیحال) داریم،
خیلی خیلی کم میکنید، (یک جسم مرده) داریم.
مدلهای تصمیمگیری زیادی برای تحلیل چند بعد داریم. به عنوان نمونه یک مدل کلی داریم به نام مدل تصمیمگیری چند معیاره (MCDM) که خودش به دو دسته عمده مدل تصمیمگیری چندهدفه (MODM) و مدل تصمیمگیری چندشاخصه (MADM) تقسیم میشه. همونها هم اونقدر سادهسازی فرضیات به مسئله اضافه میکنند که چیزی از مسئله اصلی نمیمونه.
حتی در روشهای پیشرفته مثل سیستمهای دینامیکی هم خیلی توانایی تحلیل «تبدیل فاز» رو نداریم. در این موارد، ما از روشهای سیستمهای چندعاملی استفاده میکنیم که کلی در موردش حرف دارم.
حالا من از شما میپرسم، میانه حجم آب کجاست؟
۵- در تاثیر عوامل «آشوب و اثر پروانهای» نداریم (داریم!).
ذات این عبارت را در جمله معروفی که باعث شد «برخی تغییرات آشوبی را اثر پروانهای بنامند» خلاصه میکنم:
اگر پروانهای در شهری بال بزند، ممکن است باعث ایجاد طوفان در یک استان دیگر شود.
یعنی یک تغییر بسیار کوچک، باعث ایجاد تغییرات بسیار بزرگ خواهد شد، مثلا «ماجراجوییهای دو جوان با یک کلت، باعث جنگ جهانی میشود»! توهم قدرت یک شاه، باعث ویرانی هزارانساله ایران توسط مغول میشود. تازه دارم مسائل رو براتون خیلی ساده میکنم که بشه نوشتشون فقط باید بتونید در ذهنتون تصویر کنید اوضاع رو.
حالا دیگه ممکنه ۳۰ دلار با ۳۱ دلار برای شما خیلی فرق کنه! چه به خاطر اثر پروانهای و چه به خاطر تبدیل فاز. حالا به نظرت تقسیم کردن کلی به ۰، ۳۰ و ۷۰ دلار درسته؟ اصلا ۳۰ دلار الان وسطه؟
۶- عوامل موثر در تصمیم «صُلب» هستند (نیستند!).
چند سال پیش وقتی از کسی میپرسیدیم دلار چنده میگفت، الان؟ یا الان؟ قیمتها در لحظه تغییر میکردند. نکته اینجاست که دهها هزار هورمونی که در انسان قرار دارند، فضا، بو، معده و … همه یک شرایط کاملا متغیر را ایجاد میکنند. برای همین یک مثل داریم که میگوید:
پیاده از سواره خبر نداره و سواره از پیاده
حتی اگر در طول زمان این دو جابه جا شوند. یا حرف خیلی قشنگی دیدم که چند وقتی آن را عملی کردم.
آرزوهایت را بنویس و با خود نگه دار، آنها برآورده میشوند و تو فراموش میکنی.
وقتی کسی ازدواج میکند، دیگر فراموش میکند زجرهایی را کشیده، وقتی کسی حتی ساعتها در بیابان برای رسیدن به آب تلاش میکند، و دهها میلیون حاضر است برای آب بدهد، به محض رسیدن به آب، همه چیز را فراموش میکند و راحت آن را هدر میدهد.
زمان، مکان، دیگران، احساسات، هورمونها و …. به طور لحظهای (حتی در یک چشم به هم زدن) تغییر میکنند و ما نمیدانیم چه میکنیم! مثلا نمیتوانی قاضی را همان قاضی بدانی در حالی که در یکی، با همسرش نزاع دارد.
حالا سوال، اگر اول جلسه ۳۰ دلار میانه ۰ و ۷۰ دلار باشه، آیا بعد از دادگاه هم همینه؟
۷– ما همه مجهولاتمان را میشناسیم (معلومات پیشکش)
وقتی میگویم، مجهولاتمان را میشناسیم، در واقع منظورم این است که میدانیم چه پارامترهایی را در دسترس نداریم. در مثال قاضی ممکن است قاضی بگوید من نمیدانم این پول را از کجا تهیه میکند؟ این که مجهول شناخته شده است. برای مطالعه بیشتر در این زمینه حداقل با رویکرد اقتصادی، پیشنهاد میکنم کتاب قوی سیاه را بخوانید. در بخشهای آخر «چرا کتاب بخوانیم؟» هم کمی این موضوع را باز میکنم.
اما آیا قاضی همه متغیرها را بررسی کرده است؟ مثلا اینکه در لحظه تخلف، چه هورمونهایی در ذهن آن مرد ترشح شده است؟ آیا او در آن لحظه مختار بوده یا به خاطر اتفاقی، هورمونهایی ترشح شده که باعث شده، مجبور به خلاف شده باشد؟ آیا احساسات لحظهای فرد متخلف را بررسی کرده است؟ آیا تاثیر این عمل خود روی آینده فرزند را به عنوان یک مجهول شناخته و پرداخته است؟
پانوشت ۱: برای همین هم معمولا آنهایی که قضاوت میکنند و قضاوت آنها تاثیرگذار است باید مراقبت باشند. شخص من، سختترین کار در تدریس را طراحی امتحان و نمره دادن دیدهام، مطمئن باشید روزی اگر شغل شریف و با ارزش تدریس را رها کردم، بدانید به خاطر قضاوتهایی هست که باید بکنم و قضاوتهایی هست که آنها در مورد من میکنند.
پانوشت ۲: هر یک از موارد بالا، عنوان چندین کتاب است. من را ببخشید که انقدر همه را خلاصه (خراب) کردم. حتی موارد هم جامع نبودند. خیلی میشود اضافه کرد که بر میگردد به تصمیمگیری.
پانوشت ۳: شکل بالای صفحه، بطری کلاین یکی از موجودیتهای توپولوژیک جالب هست. خوشبختانه هنرمندان حوزه فانتزی به داد ریاضیدانان رسیدهاند و فضاهای سختتوصیفشونده را خوب میکشند. از اینجا میتوانید سایر آثار هنرمندان اینچنینی را جستجو کنید.
http://moshirfar.com/آیا-نویسنده-می-تواند-بی-طرف-باشد؟
با سلام
با نهایت تاسف اون مثالی که زدین هیچ ربطی به میانه روی نداشت بیشتر تفکر کنید دوست عزیز.
بیشتر و دقیقتر بنویسید. کدوم مثال، چرا ربط نداشت؟