وقتی از مرغ طوفان صحبت میشود، به همه حس هیجان و قدرت دست میدهد. کسی که مرتب تلاش میکند تا طوفان بیافریند. مرغی قوی که در طوفان ظهور میکند و میتواند با وجود سختی زیاد، کار خود را پیش ببرد.
شما هم چنین فکر میکنید؟
در مورد ماهی لجنخوار چه فکر میکنید؟ یک ماهی در آکواریوم که شیشه را تمیز نگه میدارد و به اصطلاح لجنهای آکواریوم را میخورد. با این کار آکواریوم شما برای مدت بیشتری تمیز میماند.
اول از همه به شما بگویم با احتمال بسیار بالایی شما در مورد مرغ طوفان اشتباه فکر میکنید. اگرچه این مرغ یک پرنده اسطورهای است، اما آنقدر بالهایش ضعیف (نسبت به جثه) است که در حالت عادی قادر به پرواز نیست! به همین خاطر در بلندای کوهها یا مشرف به دریا به انتظار طوفان میماند و با شدت گرفتن تندبادها، از انرژی آنها برای پرش بهره میبرد. اما این مرغ تنها راه زندگیش پرواز در این هوای طوفانی است در حالی که سایر پرندگان قادر به پرواز نیستند!
حال سوال اینجاست که کدامیک از این دو به شخصیت شما میخورد؟
بگذارید کمی بیشتر در مورد این مثالها توضیح دهم. البته من برای مثال زدن نوع و شخصیت آدمها از این دو موجود استفاده میکنم.
۱- مرغ طوفان: مثال آدمهایی است که انرژی لازم برای حرکت را ندارند، خستهاند، در جایی گیر افتادهاند، کار ناجوری بر عهده آنهاست و پیشنهاد بهتری هم وجود ندارد تا بروند سر آن کار جدید.اما، انرژی خود را برای خوردهدادهها تلف نمیکنند. مطالعه میکنند، خود را سرحال و آماده نگاه میدارند. از زمان اضافی شغل خود استفاده میکنند تا خود را توسعه دهند به جای این که کار خود را توسعه دهند بالهای آنها (لینکها و موقعیتهای ممکن آنها) نسبت به جثه (استعدادها و تواناییها) آنها کوچک است. خود را به در و دیوار نمیزنند! خود را از دره پرتاب نمیکنند. منتظر طوفانند، اما وقتی طوفان آمد ذرهای صبر نمیکنند، ذرهای ترس به دل راه نمیدهند. این همان موقعیتی است که ماهها منتظر آن بودهاند (پانوشت ۱).
۲- ماهی لجنخوار: از نظر من اغلب انسانهای اطرافم ماهی لجنخوار شدهاند! خوشبختانه با حضور شبکههای اجتماعی جدید، لجنها هم که زیاد شدهاند. وقتی از ورودی دانش و اطلاعات وی میپرسم، وقتی از گذران روز او میپرسم، میبینم که کل روز را مشغول لجنخواری بوده است!
– ترامپ فلان گفت! حالا اگر فلان بشود چه میشود؟
– فلان همکارم پشت سر فلان یکی همکارم، آن حرف را زد.
– فلان گروه افراطی آن کار بد را کرد.
– داعش، طالبان، … فلان کشتار را انجام داد.
فلان مسئول سیاسی آن کار بد را کرد.
– در فلان جا سیل، زلزله، آتشسوزی و …. شد.
برایم مهم نیست که به من انگ بزنید. اما من دوست ندارم تمامی لجن اطلاعاتی اطرافم را به درونم بکشم، بر خلاف ماهی لجنخوار، با خورد این لجنها و استعمال آنها، آکواریوم و مملکت من بهتر نمیشوند. ما در کل روز پذیرای اطلاعات زیادی هستیم. پردازش هر داده و اطلاعاتی، کلی انرژی از ما میگیرد. ما باید خود را برای طوفان آماده کنیم. باید با تمام وجود آماده حمله باشیم.
یکی از دوستان من که در حال گذراندن دوره دکترا بود، دچار مشکلی آموزشی شد، کلی ناراحت شده بود و داشت غصه میخورد. کلی به این مملکت فحش میداد و از تصمیم قطعی خود برای خروج از کشور میگفت. استاد راهنمای من که او را ناراحت دید جویای احوال شد و چیزی به او گفت، که من بعد از سالها آن را به خاطر دارم:
حکایت ما حکم کامیونی را دارد که در حال حرکت در میدان جنگ است، هر لحظه دست اندازی، هر لحظه تیری که از آسمان به زمین میخورد. هر لحظه بمبی که در کنارت منفجر میشود. تو به جای این که گریه کنی، خودت را آماده نگه دار که هر لحظه ممکن است راننده کشته شود. کسی جز تو مسئول حرکت دادن آن کامیون نیست.
من از این گفتار انرژی گرفتم و میگیرم. استادم، داشت یک مرغ طوفان را به تصویر میکشید.
جالب است که بدانید، اسم مرغ طوفان وقتی زیادتر شنیده شد که شاپور بختیار ماههای قبل از انقلاب نامهای اعتراضی نوشت و در انتهای آن یک شعر از غلامعلی رعدی آذرخشی نوشت با این عنوان
من مرغ طوفانم نیندیشم ز طوفان موجم، نه آن موجی که از دریا گریزد
شعرهای رعدی، بسیار موجز و گیرا هستند. مثلا به این شاهکار شعر معاصر دقت کنید:
من ندانم به نگاه تو چه رازی است نهان
که من آن راز توان دیدن و گفتن نتوانکه شنیده است نهانی که در آید در چشم
یا که دیده است پدیدی که نیاید به زبان؟یک جهان راز درآمیخته داری به نگاه
در دو چشم تو فرو خفته مگر راز جهان؟چو به سویم نگری لرزم و با خود گویم
که جهانی است پر از راز به سویم نگرانبس که در راز جهان خیره فرو ماندستم
شوم از دیدن همراز جهان سرگردان
حالا شعر مرغ طوفان را برای شما میآورم (توجه کنید این شعر در سال ۱۳۴۸ سراییده شده است). لطفا بخوانید، من که خیلی دوستش دارم.
تنها گریزم ، نا گزیرم کان پریخو – – – تنها رود ، تنها دود ، تنها گریزد
آهوی من دارد اگر خوی پلنگی – – – رعنا پلنگ از چون خودی آیا گریزد؟
گو آتش شوقش سرا پایم بسوزد – – – کِی شعله رقصنده از گرما گریزد
من زیبق لغزان نیم کَز بیثباتی – – – آواره در گرما و در سرما گریزد
من مرغ طوفانم نیاندیشم ز طوفان – – – موجم، نه آن موجی که از دریا گریزد
موجم، چنان موجی که از اوج و حضیضش – – – خیزد گران کوهی و در ژرفا گریزد
از بوم شوم و کرکس دون چند خواهی – – – کز خاک در خلوتگه عنقا گریزد
شهباز را شاید که چون شَهپَر گشاید – – – آنجا که زشتیهاست ناپیدا گریزد
سیمرغ کو کَز طعمهگاه لاشهخواران – – – در اوج استقلال و ِاستِغنا گریزد
از رِی چو بگریزم بِشیراز م کِشد دل – – – آنجا که هر دلداده شیدا گریزد
آنجا که هر گل شعلهای از شوق باشد – – – آنجا که هر پروانه بیپروا گریزد
چون پور عمران راه نور آباد پویم – – – موسی به حق در طور و در سینا گریزد
مکر یهودا با مسیحا بی سبب نیست – – – عیسی دمی باید که چون عیسی گریزد
موسی نیم عیسی نیم اما زنادان – – – چون خضر هم عیسی و هم موسی گریزد
در کوه یابم باده آرام بخشی – – – زین باده کی فرخنده پی بودا گریزد
زرتشت هم آتشگهی بر کوه دارد – – – تا در پناه آتش مزدا گریزد
در فهلیان غمهای خود بر کوه خوانم – – – دردا که کوه از درد آن غمها گریزد
در کوهسار آسوده زان وحشت سرایم – – – آهو به کوه از وحشت صحرا گریزد
چون در گریز از نابکاران پایدارم – – – از صحبتم هر بی سر و بی پا گریزد
از سنگ در تنگ برین جوشد مگر خون – – – کز باغ و داغش لاله حمرا گریزد
یا سرخ روی از تاب می افتان و خیزان – – – هر لاله در نزهتگه خضرا گریزد
غارتگری ار تنگ دزد از غار شاپور – – – چون مزدکی از هیبت کسرا گریزد
نوروز بر اذر نهد اسفند کز دیو – – – وز چشم زخمش گلشن نوزا گریزد
زین خاک خرم شهد شیرینی رباید – – – وز نیشکردر خوشه خرما گریزد
وان مرغک ناز آزما با جفت زیبا – – – از سرو بن در شاخه افرا گریزد
اینجا هنر چون غنچه شاداب خندد – – – اینجا سرشک از چشم خون پالا گریزد
چون تلخ کامی را هنر شیرین کند کام – – – چون آذر برزین سوی بالا گریزد
وندر پی آن گرم رو، شبدیز شبرنگ – – – با جان روشن از دل یلدا گریزد
وز تیشه فرهاد فریادی بر آید – – – کز نیش و نوشش صخره صما گریزد
صد گنج باد آورده را بخشد به خسرو – – – وز کوه غم پرورده سیل آسا گریزد
مهر آورد بر تند خو پرویز بی مهر – – – از بیستون در طارم اعلی گریزد
ور بر دلش بنشیند از شیرین غباری – – – زی آسمان زین توده غبرا گریزد
چون گرد غیرت بر دل مجنون نشیند – – – چون گرد باد از محمل لیلا گریزد
ور خار نخوت در خلد در پای وامق – – – با عذر لنگ از محفل عذرا گریزد
امروز اگر در خشکسال صلح و سازش – – – مشک سره از عنبر سارا گریزد
فردا که خوی جنگجویان نرم گردد – – – اسکندر آرد شرم و از دارا گریزد
دانا نجوید راز هستی گر بداند – – – کاین راز از جوینده دانا گریزد
ور نگذرد از زشتی زیبا نمایان – – – از دیدن هر زشت و هر زیبا گریزد
داند که این اجرام را باشد شتابی – – – چونانکه دنیا گویی از دنیا گریزد
وندر دل هر جنبشی یابد سکونی – – – ماناجهان از هر گریزی واگریزد
در زیر وبالای جهان کابوس بیند – – – هر خفته کز افسانه و لالا گریزد
ای نو گل بیدار بخت آرزوها – – – کز خندهات خواب از سر خارا گریزد
بر سینهی گرم از بر کوی بلورین – – – گر جامهپوش نرمی از دیبا گریزد
هنگامهی شعر نو و شعر کهن چیست – – – جان سخن زین بحث نکبتزا گریزد
عشق کهن یا عشق نو هر گز شنیدی – – – کی از جهان مهر جهانآرا گریزد
عشقی که شور انگیز باشد دیر پاید – – – مفتی ندارد شور و زین فتوا گریزد
زینگونه باشد کار شعر جاودانی – – – کز ماه و سال و شاید و اما گریزد
راز هنر در پرده ی راز روانها – – – از چنگ صد ها بوعلیسینا گریزد
نابودی فرهنگ ما نابودی ماست – – – – – – بی جان توانایی زِ هفت اعضا گریزد
این سرزمین ماوای امید جهان است – – – آواره باد آنکس کزین ماوا گریزد
روزی رسد کز فر این فرهنگ سرکش – – – تیر ستم در ترکش جوزا گریزد
وای ار جوان در پستی و سستی گراید – – – وای ار هنر از همت والا گریزد
وای ار زعهد کودکی فرزند ایران – – – با مهد خود در غرب و آمریکا گریزد
وای ار فرشته در پی اهریمن افتد – – – وآنگه زجابلقا به جابلسا گریزد
پانوشت ۱: عکس بالا را به عمد کمی متفاوت گذاشتم. از عکس یک کلاینت ایمیل به نام Thundirbird استفاده کردم. خواستم توصیه کنم از این نرمافزار که کار موزیلا (سازنده firefox) برای بررسی ایمیلهای خود استفاده کنید و تا حد امکان از چک کردن ایمیل در مرورگرها (مثل کروم، فایرفاکس یا IE خود داری کنید).
پانوشت ۲: شاید مطالعه دو بخش «آزمون صندلی عقب تاکسی برای خودشناسی!» و «به انقراض آدمهای با رویکرد خرسهای قطبی نزدیک میشویم: ادامه آزمون صندلی عقب تاکسی برای خودشناسی!» در کنار متن بالا کمک کند تا منظورم را بهتر برسانم.
یکی از استادید بزرگوار حرف خوب و دقیقی میزد، ایشون میگفت: وقتی که این سیستم های پیامکی خیلی کاربرد داشت و اکثر مردم از اون طریق از اخبار و چیزهای دیگه مطلع می شدند، بنده هم شماره ام رو توی چند تا از این محیط ها گذاشتم و برام اخبار ارسال میشد؛ بعد یک مدت متوجه شدم که بعد از دریافت یک خبر (مثلا ساعت 8:30) و خوندن اون، ذهنم درگیر اون میشد تا خبر بعدی از همون سایت یا سایت دیگه ارسال میشد؛ بعد یک مدت خودم منتظر ارسال خبرها بودم ومیشستم و گوشی کنار دستم که دیلینگ دیلینگ و بعد شروع به مطالعه میکردم. این بنده ی خوب خدا میگفت که بعد چند روز متوجه شدم که این سیستم داره من رو مچبور میکنه که هر نیم ساعت یا کمتر ی سر به گوشی بزنم و برم دنبال کارم. بعد از این قضیه کلا موبایل رو انداختم کنار(به چه روشی رو نگفتن) و متوجه شدم که چه تمرکزی از من رو میگرفت.
سر زدن های کوتاه و در زمان کم به اخبار و سایتها و مطالب زرد قدرت فکر و خلاقیت و تمرکز رو به شدت کم میکنه.
سلام اقای مدنی عزیز
در مطلب چرا کتاب بخوانیم بخش هجدهم در قسمت کامنت گذاری دوستی از شما سوالی پرسیدن و شما هم پاسخی دادین و گفتین در مورد اش بیشتر می نویسید (میدانم که خیلی سرتون شلوغه و درخواست من هم زیاده اگرفرصت داشتین )
میشود یک پست بزارین و مشخصا در مورد این موضوع توضیح بدین ممنون میشم راستش من هم خیلی دوست دادم کمی به ذهنم نظم بدم
حتما. امیدوارم بتونم از فرصت عید به خوبی استفاده کنم.
میثم عزیز
منظورت اینه که،درحوزه نفوذ خودباشیم؟تا هم متمرکزتر وهم با آرامش بیشتر بریم جلو.واینکه میخوای بگی با دونستن یکسری اخبار ووقایع و…نه تنها تمرکز وانرژی خودمون رو هدر میدیم ،ازاون طرف کاری هم نمیتونیم بکنیم، درنهایت همون نگرانی ،بد وبیرا گفتن به همه کس وهمه چیز.منتهی یک چیزی که هست،اینکه تو به نظر میرسه،مبنای کارت فقط رسیدن به هدف نیست؟وداری فراتر فکر میکنی ،اینکه مبنا رو گذاشتی بر تلاش.که اگر مبنا تلاش باشه ،حتی اگه به هدف هم نرسیم ،باز این منجر به توقف،افسردگی ومواردی ازقبیل نمیشه.ومیخای بگی که ما مدام تلاش کنیم وبجای غصه خوردن وفحش دادن و…همیشه آماده باشیم وهیچ چیزی منجر به توقفمون نشه.ازاون طرف به نظر میرسه(البته تجربه خودم ،از نداشتن تلگرام بطور عمومی واینستا و…)که دست اورد این مدل میشه ارامش،وپیشرفت .بعد یه چیزی دیگه هم هست ،اینکه تا کی ما باید برای طوفان اماده بشیم؟واینکه اگه طوفان اومد وما به خوبی پشت سرش گذاشتیم،دیگه همه چی تمومه؟یا نه برای طوفان های بعدی اماده بشیم؟انچه که به نظر من میاد اینکه، تو مبنات تلاش مداوم هست،بجای سرگرم شدن به رویدادهایی که هیچ فایده ای برامون نداره واینکه اگر از کاری فارغ شدیم برای بعدی اماده بشیم.
با عرض سلام و ادب،
چه متن موثر و بجایی نوشتید؛ واسه ی من که روشنگر بود. چون خودم به شخصه به انتظار طوفان روزگار می گذرونم و امیدی به معجزات لحظه ای ندارم. انسان بجای گلایه بایستی سکان هدایت زندگی رو به دست بگیره.
مارشال رومل هم با اینکه یک نظامی کاملا حرفه ای بود، از جنگ نفرت داشت اما عمده ی مطالعات مستمرش در رابطه با فنون جنگ و مطالب نظامی بود. چون معتقد بود زمانه آبستن حوادث پیش بینی نشده است و بایستی همواره منتظر و مراقب اوضاع جهان بود.