در زیر صرفا چند گزاره آوردم که شاید به دردتون بخوره.
- لزومی نداره به پیتزا سس بزنید، شاید اون پیتزا خوشمزه باشد.
- لزومی نداره توی سفر، جوجه بزنید! شاید منظرههای قابل کشف، باارزشتر باشند.
- لزومینداره هر جایی حرف بزنید، شاید سکوت بهتر باشد
- لزومی نداره جواب هر سوالی رو بدید و بدتر از اون در جواب هر متن بیربط به شما (منظورم بیشتر در شبکههای اجتماعی است) متنی بنویسید.
- لزومی نداره با چای خوشطعم، قند و شکلات بخورید.
- لزومی نداره به قهوه میت و شکر بزنید.
معمولا، پیتزایی رو سس میزنن که نخوان طعمهای موجود رو در دهان تفکیک کنند. یعنی اون پیتزا طعمش و محتویاتش اونقدر داغونه که باید با سس و نوشابه بخوریدش تا بشوره ببره پایین. برای ساندویچ هم همینطور. پس اگر پیتزایی خوبی گیرتون اومد، سعی کنید طعم خودش رو کشف کنید. با فکر و تلاش سعی کنید کشف کنید چه ادویهای توش زدن و چه موادی رو توش به کار گرفتن.
قهوه و چای هم اینجورین. لذت کشف طعم خوب یک چای یا قهوه خالص رو با قاطی کردن مخلفات از بین نبرید. سفر و کتاب هم اینجوری هستند. تمام لذت بعضی سفرها، هیجان کشف چیزهایی هستند که شما انتظارشون رو نداشتید. بنابراین در خیلی از سفرها، بگذارید راه شما رو راهنمایی کنه و اونقدر در مورد محل مورد نظر نقد، تصویر و … نبینید که لذت کشف در خودتون رو از بین ببرید.
موسیقی رو هم ماجراجویانه کشف کنید. هر موسیقی سنتی رو که گوش میکنید، تمام تلاشتون رو بکنید تا صداها رو ازهم تفکیک کنید و تصور کنید که چه سازهایی در حال نواختن است. با گوش کردن چند تا سولو میتونید توی این حوزه فوقالعاده لذت ببرید. سعی نکنید اونقدر در مورد هر موسیقی، حاشیه بخونید که ماجراجویی گوشکردنش رو از دست بدید.
من حتی در خواندن کتابهای ریاضی و مفهومی هم چنین الگویی رو دارم. تمام تلاشم رو میکنم مسائل و قضایا رو حدس بزنم و اثباتشون کنم. چنین ماجراجویی به شما لذت کشف رو میده.
بعضی کتابها رو باید فقط خوند. اگر ناشر و نویسنده به اندازه کافی خوب هستند، بهشون اعتماد کنید و ندیده بخریدش و تا آخر بخونید. نمیخواد جذابیت کشف و چشیدن طعمهای هیجانانگیز متن داخل کتاب رو با خوندن نقدها یا قسمتهای مختلف کتاب از بین ببرید.
پانوشت: ایجاد تعادل بین دانستن و نداستن جهت افزایش لذت کشف خیلی مهمه. شما اگر اطلاعات کافی هم نداشته باشید، نمیتونید به خوبی اون منطقه، کتاب و … رو کشف کنید.