خاطرات خصوصي كاترين كبير رو هم بخونيد و به ليست اضافه كنيد البته با ترجمه محمود طلوعي پي دي اف اون در نت هم هست واقعا كتاب تكان دهنده اي هست از روايت پيچيدگي هاي يك زن
میثم عزیز
منظورت اینه که،درحوزه نفوذ خودباشیم؟تا هم متمرکزتر وهم با آرامش بیشتر بریم جلو.واینکه میخوای بگی با دونستن یکسری اخبار ووقایع و…نه تنها تمرکز وانرژی خودمون رو هدر میدیم ،ازاون طرف کاری هم نمیتونیم بکنیم، درنهایت همون نگرانی ،بد وبیرا گفتن به همه کس وهمه چیز.منتهی یک چیزی که هست،اینکه تو به نظر میرسه،مبنای کارت فقط رسیدن به هدف نیست؟وداری فراتر فکر میکنی ،اینکه مبنا رو گذاشتی بر تلاش.که اگر مبنا تلاش باشه ،حتی اگه به هدف هم نرسیم ،باز این منجر به توقف،افسردگی ومواردی ازقبیل نمیشه.ومیخای بگی که ما مدام تلاش کنیم وبجای غصه خوردن وفحش دادن و…همیشه آماده باشیم وهیچ چیزی منجر به توقفمون نشه.ازاون طرف به نظر میرسه(البته تجربه خودم ،از نداشتن تلگرام بطور عمومی واینستا و…)که دست اورد این مدل میشه ارامش،وپیشرفت .بعد یه چیزی دیگه هم هست ،اینکه تا کی ما باید برای طوفان اماده بشیم؟واینکه اگه طوفان اومد وما به خوبی پشت سرش گذاشتیم،دیگه همه چی تمومه؟یا نه برای طوفان های بعدی اماده بشیم؟انچه که به نظر من میاد اینکه، تو مبنات تلاش مداوم هست،بجای سرگرم شدن به رویدادهایی که هیچ فایده ای برامون نداره واینکه اگر از کاری فارغ شدیم برای بعدی اماده بشیم.
سلام اقای مدنی عزیز
در مطلب چرا کتاب بخوانیم بخش هجدهم در قسمت کامنت گذاری دوستی از شما سوالی پرسیدن و شما هم پاسخی دادین و گفتین در مورد اش بیشتر می نویسید (میدانم که خیلی سرتون شلوغه و درخواست من هم زیاده اگرفرصت داشتین )
میشود یک پست بزارین و مشخصا در مورد این موضوع توضیح بدین ممنون میشم راستش من هم خیلی دوست دادم کمی به ذهنم نظم بدم
یکی از استادید بزرگوار حرف خوب و دقیقی میزد، ایشون میگفت: وقتی که این سیستم های پیامکی خیلی کاربرد داشت و اکثر مردم از اون طریق از اخبار و چیزهای دیگه مطلع می شدند، بنده هم شماره ام رو توی چند تا از این محیط ها گذاشتم و برام اخبار ارسال میشد؛ بعد یک مدت متوجه شدم که بعد از دریافت یک خبر (مثلا ساعت 8:30) و خوندن اون، ذهنم درگیر اون میشد تا خبر بعدی از همون سایت یا سایت دیگه ارسال میشد؛ بعد یک مدت خودم منتظر ارسال خبرها بودم ومیشستم و گوشی کنار دستم که دیلینگ دیلینگ و بعد شروع به مطالعه میکردم. این بنده ی خوب خدا میگفت که بعد چند روز متوجه شدم که این سیستم داره من رو مچبور میکنه که هر نیم ساعت یا کمتر ی سر به گوشی بزنم و برم دنبال کارم. بعد از این قضیه کلا موبایل رو انداختم کنار(به چه روشی رو نگفتن) و متوجه شدم که چه تمرکزی از من رو میگرفت.
سر زدن های کوتاه و در زمان کم به اخبار و سایتها و مطالب زرد قدرت فکر و خلاقیت و تمرکز رو به شدت کم میکنه.
From آیا شادی های ما از موفقیتهایمان با دوام تر است و یا غصه از دست داده هایمان؟ پاسخ من به یک دوست و اشاره به یکی از پستهای میثم مدنی – سایت شخصی
on
کی ناراحت میشوید؟ و کی خوشحال میشوید؟
From آیا شادی های ما از موفقیتهایمان با دوام است و یا غصه نداشته ها؟ پاسخ من به یک دوست و اشاره به یکی از پستهای میثم مدنی – سایت شخصی وحید نصیری
on
کی ناراحت میشوید؟ و کی خوشحال میشوید؟
سلام؛
مرسی از این متن, منم همچین جدولی برای خودم دارم اما حالا لازمه چند تا ستون دیگه به اون اضافه کنم. لطفا درمورد خلاصه نویسی کتابها هم بنویسید, اینکه چه زمانی و چطوری بهتره خلاصه برداری کنیم, من شخصا یا بعد از اتمام کل کتاب یا اتمام هر فصل, سعی میکنم برداشت خودم رو بنویسم اما چیزی که اذیتم میکنه اینه که هرزمان تصمیم میگیرم یک کتاب رو خلاصه کنم, در تمام مدت مطالعه ذهنم انقدر درگیراین موضوع میشه که هیچ لذتی از خوندن اون کتاب نمیبرم تا جایی که تصمیم میگیرم اصلا خلاصه نویسی نکنم!
میثم عزیز
در این سری کتاب خوانی دوست داشتنی رسیدم به این قسمت حقیقتش من در این مدت بیشتر با خواندن کتاب اثر مرکب هاردی به این مشکل خوردم گرچه اول تصورم این بود که هاردی سخنران انگیزشی است ولی به هرحال تصمیم گرفتم بخوانمش مشکل و عذابی که دارم این است که در جنبه های مثبت زندگی ام مثل همین کتاب خوانی و… پشتکار دارم ولی در جنبه های منفی زندگی ام مثل نظم در خواب و… الگوی پیشرفته ای ندارم. خلاصه نمی دانم این مطلبی که قرار بوده بنویسی در این خصوص کدام است شاید به تدریج به آن مطلب هم برسم.
راستی امیدوارم سرتان که خلوت شد راجع به مسیر شغلی هم که گفته بودید بنویسید اگر به رشته دانشگاهی و امیدها و انتظار در کسب رشته مرتبط با رشته تحصیلی و تغییر رشته و… هم که باشد خیلی خواندنی می شود چون به نظرم حداقل برای دانشجوها این مقوله شغل در کنار رشته دانشگاهی اشان برای شان سوالی هایی دارد.
حال خوبی داشته باشید.
سلام اقای مدنی عزیز
“ما فقط اخبار راستی میشنوید که به خاطر تعمیم غلط شما، ممکنه کاملا دروغ برداشت کنید. شاید من باید قشنگ توضیح بدم که آقا من فقط همین یک هفته رو ۱ ساعت میخوابم. فقط این یک هفته رو ۳ تا کتاب خوندم. معمولا این کار رو نمیکنیم و باعث اشتباه دیگران میشیم”
سالها پیش به عکاسی در حوزه تبلیغات روی آوردم فضایی که آن سالها شاید به گسترگی الان نبود و هنوز شبکه های اجتماعی
انقدر فراگیر نشده بودن دلم نمیخواست به کلاس بروم چون هم گران بودن وهم معتقد بودم که چیزی یاد نمیدهند
سالها قبل ترش یک کلاس رفته بودم که خیلی بد درد نخور بود بگذریم.از عکاسی برای پروژه ای دیگری که احتیاج به نور نداشت مبلغی پس انداز کرده بودم و سه شاخه نور خریدم و با فهم اندک من از نور، نور خوبی خریدم اما خب آپشن های داشت که شاید میشد کمی با آنها بازی کرده و پک بهتری بخرم به هر حال از معدود دفعاتی بود که بدون دانش ،چیز نسبتن خوبی تهیه کرده بودم شروع کردم به عکاسی و چندین چند بار عکاس هارا ثبت کردم مرور کردم اماخیلی با چیزی که در مجلات میدیم فرق داشت و متاسفانه آنقدر مدل ذهنی ام بد بود که همیشه معتقد بودم اگر چیزی بد میشود من مشکل دارم (مرکز کنترل بیش ازحد درونی که به نظرم خودش یک بیماری محسوب میشود)و این پروسه مدتها ادامه داشت درگیری من با عکاسی هنوزهم ادامه دارد اما خب یک تفاوت جدی با آن سالها دارد دیگر میدانم آنچه که در فیلم های آموزشی میبینم همه ماجرا نیست آن شخص بارها تلاش کرده باره کارش را خراب کرده و هزار یک کار دیگر کرده و حالامیاید برای من یک ویدوی آموزشی ده دقیقه ای درست میکند من همیشه بعد از دیدن این فیلم ها تمام تلاشم رو میگذاشتم روی پروژه اما نمیشد که نمیشد کاری به اینکه من تجربه لازم رو نداشتم و خیلی از وسایل اونها رو نداشتم ندارم چون خیلی طول کشید تا به خودم بقبولانم که به هر حال ابزار هم مهم است اما به علت همان نگاه سوپر منی که منم هم درگیرش بودم فکر میکردم تمام اشکلات
از ناحیه من است. نمیخواهم با این نوشته از اهمال کاری خودم دفاع کنم حتمن در مورد اهمال کاری خودم هم خواهم گفت .اما مسله من همان است که شما میگویید با تمام وجود حرف هایتان را میفهمم .
“به هیچ وجه یک موجود در داخل خم خودتون رو با نقطهای در خارج خم مقایسه نکنید. مگر به اندازه کافی جزئیات به دست بیارید این کار مهارت و تکنیکهای خاص خودش رو داره ”
اگر ممکن است کمی بیشتر در مورد بنویسید ممنونم
فکر نمیکنم کسی بهتر از عکاسها، معنی راستگویی در عین فریب را درک کنند. آنها میدانند که کمی (فقط کمی) تغییر نور، احساس طرف مقابل را نسبت به صحنه تغییر میدهد.
حتما بیشتر مینویسم.
سلام. من خودمو کم مقایسه نکردم. حتی با اوباما هم مقایسه کردم. هر چند من هیچ وقت دوست نداشتم رئیس جمهور بشم ولی این مقایسه بوده.
راستش امروز خودمو با دوستم که تو آلمانه هم مقایسه کردم. یک لحظه حسرت خوردم. می دونید هرچند ما با هم فرق داریم. حالا هر فرقی چه از لحاظ اخلاق و شخصیتی و.. ولی حتی به خودش هم گفتم که حسرت خوردم. شاید این فکرو پیش خودم هم کردم که چرا من نه؟ چرا من شرایط اون رو نداشتم؟
سلام آقای مدنی.
خواستم اگه صلاح دونستید، مطلبی رو در رابطه با مطالعه کتابهای نامربوط با رشته تحصیلی٬ تایمی که طبیعتا میگیره و میتونه صرف مطالعات تخصصی بشه و تاثیر مثبت و منفی آن در آینده و چشمانداز شغلی بنویسید.
این درگیری ذهنی گاها برای منِ دانشجو عذابآور میشه و به نظرم اومد که شما این مسیری که من طی میکنم رو قبلا طی کردید و احتمالا حرفهای شما (درست مانند تمام پستهای این بلاگ) حاوی نکات ارزشمندی خواهد بود.
From ع. د on نقشه راه من، برای نوشتن در حوزه کتابخوانی (۱۵ خرداد ۹۸)
Go to commentFrom سورملينا on 1- چرا کتاب بخوانیم؟ بخش هشتم: تا فرایند واقعی پیشرفت و زندگی را ببینیم.
Go to commentFrom میثم مدنی on 1- چرا کتاب بخوانیم؟ بخش هشتم: تا فرایند واقعی پیشرفت و زندگی را ببینیم.
Go to commentFrom سورملينا on بین کتاب یکجا، کتاب پاورقیوار و کتاب زنده: کدام را انتخاب کنیم؟ مزیت و معایب هر کدام چیست؟
Go to commentFrom جعفرسیرجانی on من مرغ طوفانم؟ یا ماهی لجنخوار؟
Go to commentFrom مریم محمدی on من مرغ طوفانم؟ یا ماهی لجنخوار؟
Go to commentFrom میثم مدنی on من مرغ طوفانم؟ یا ماهی لجنخوار؟
Go to commentFrom محمدط on من مرغ طوفانم؟ یا ماهی لجنخوار؟
Go to commentFrom آیا شادی های ما از موفقیتهایمان با دوام تر است و یا غصه از دست داده هایمان؟ پاسخ من به یک دوست و اشاره به یکی از پستهای میثم مدنی – سایت شخصی on کی ناراحت میشوید؟ و کی خوشحال میشوید؟
Go to commentFrom آیا شادی های ما از موفقیتهایمان با دوام است و یا غصه نداشته ها؟ پاسخ من به یک دوست و اشاره به یکی از پستهای میثم مدنی – سایت شخصی وحید نصیری on کی ناراحت میشوید؟ و کی خوشحال میشوید؟
Go to commentFrom م.الف on وقتشه راه کتابخوانی رو حرفهای آغاز کنید! فعلا با ثبت فعالیت شروع کنید.
Go to commentFrom سعید on شما چای را به خاطر قند میخورید یا قند را به خاطر چای؟
Go to commentFrom وحید نصیری on 1- چرا کتاب بخوانیم؟ بخش هفتم: تا لذت از درد را یاد بگیریم
Go to commentFrom مریم محمدی on چرا کتاب بخوانیم؟ بخش سیوچهارم: تا یکی از اولین قضیههای هندسه، یعنی خم جردن را با عمق وجود درک کنیم!
Go to commentFrom میثم مدنی on چرا کتاب بخوانیم؟ بخش سیوچهارم: تا یکی از اولین قضیههای هندسه، یعنی خم جردن را با عمق وجود درک کنیم!
Go to commentFrom سعیده on چرا کتاب بخوانیم؟ بخش سیوچهارم: تا یکی از اولین قضیههای هندسه، یعنی خم جردن را با عمق وجود درک کنیم!
Go to commentFrom حسین صبوری on چرا کتاب بخوانیم؟ بخش سیوچهارم: تا یکی از اولین قضیههای هندسه، یعنی خم جردن را با عمق وجود درک کنیم!
Go to commentFrom مهدی on آیا یار مهربان من یک دیکتاتور خوب است؟
Go to comment