در سالهای گذشته به خاطر تعداد خیلی زیاد (حداقل ۸۰ تا) طرح تجاری که نوشتم، با سرمایهگذاران (مالی، جسمی، ذهنی و …) زیادی سرو کار داشتم که مرتب میگفتند ما یک فروشگاه مثل دیجیکالا یا آمازون میخواهیم بزنیم یکم بهتر! البته بعدهادر رادیو مذاکره شعبانعلی – دامهای کارآفرینی بود که دقیقا این جمله را به عنوان دام شنیدم و گفتم جانا سخن از زبان ما میگویی. من به عینه دهها مورد این چنینی سراغ دارم.
بگذریم. در اینجا میخواهم همان حرفی را که در تمامی کلاسهای دادهکاوی برگزارشده میزنم را درشت بنویسم و یک مثال موردی از فروشگاه آمازون بیاورم، البته بعدها خیلی با آمازون کار خواهیم داشت.
دادهکاوی چاقوی دولبه است، اگر تسلط کافی نداری انجام نده چون به احتمال بسیار بالا طرف مقابل را زخمی میکنی.
اگر شما بخواهید سرمایهگذاری کنید و کمی هم اخبار تکنولوژی را گوش کنید، از رشد بسیار سریع آمازون مطلع خواهید شد، کمی هم تحقیق کنید با دیاگرام ارزش شرکت و ارزش سهام آن مواجه خواهید شد:
اگر هم کمی درک آن مشکل است، دیاگرام زیر را نگاه کنید. در زیر مشاهده میکنید که اگر در سال ۱۹۹۷ به اندازه ۱۰۰۰ دلار سهام آمازون را میخریدید، الان چقدر ارزش داشت.
به نظر همه چیز عالی میآید. کافی است یک سایت فروش کتاب، ویدیو و موسیقی بزنیم تا کلی سود کنیم.
اما صبر کنید! کمی بیشتر تحقیق میکنیم. ما که به احتمال بالا نمیتوانیم آمازون شویم. نگاهی میاندازیم به رقبا در کشورهای مختلف.
نشد که. اصلا بیا به جنبه دیگر نگاه کنیم. وضعیت سود دهی شرکتها چطور است؟
چقدر سود پایینی است نه؟ در کشور انگلیس (به ظاهر پیشرفته در مقابل کشور جهان سومی ما) سود شرکتها در این حوزه منفی است! خود آمازون هم چندین سال از جیب خورده است. اکنون، اگر اتفاق بدی نیفتد میتواند روی سود ۲ درصد مانور دهد.
یک جای کار میلنگد، شما پی میبرید که در آمازون خبرهای بیشتری وجود دارد. چه میکنید، فروش که بالاتر است، پس چرا سود باید کم شود؟
خبرهایی هست. رخدادهای صورت گرفته در آمازون را بررسی میکنید. ببینید چه خبر است.
بله، اگر کمی بیشتر با دنیای تکنولوژی آشنا باشید، متوجه میشوید که رشد شرکت آمازون به خاطر اتفاقهای مرتبی است که رخ داده است. نه فروش صرف. همچنین میتوانید ببینید که عرضه برخی خدمات یا محصولات هم گاهی نتوانسته از سقوط ارزش جلوگیری کند (مثل استفاده از پهباد در ارسال کالا، یا ارائه کتابخوان کیندل، یا خریدن سایت توییچ)
حتما با خودتون فکر میکنید اگر به اندازه کافی سرمایه جمع کنم، به اندازه کافی متخصص جمع کنم و بتوانم یک برند معتبر را همراه کنم موفق خواهم شد. والمارت (Walmart) همه اینها را دارد. بهتر است بدانید که
والمارت بزرگترین شبکه فروشگاههای زنجیرهای موادغذایی، سوپرمارکتها و هایپرمارکتها در جهان است. و با درآمدی معادل ۴۶۹ میلیارد دلار، بهعنوان بزرگترین شرکت جهان بر پایه میزان درآمد، شناخته شد. بیش از ۱۱۰۰۰ فروشگاه در ۲۷ کشور، ۲ میلیون کارمند، سهم 26 در صد از کل خريد خواروبار از طريق اينترنت.همچنین صاحب ۵۵ نام تجاری در دنیا است. از طرفی کارخانههای ۴۰ درصد کالاهای فروخته در آن را تصاحب کرده است (یا کالا را سفارشی، مخصوص والمارت عرضه میکنند)!
همچین بی ابتکار و نوآوری هم نیست، در زیر چندتا از باحالترین نوآوریهای اون رو مینویسم:
- 2005 فروشگاههای جدیدی با توربینهای بادی، صفحات خورشیدی نورگیر، دیگهای بخار با سوختهای زیستی، یخچالهای خنککننده آب و باغهای مخصوص برای کاهش هزینهها و تکنولوژیهای صرفهجویی در انرژی.
- افتتاح سوپرسنترهای جدید لوکس، برای جذب خانوادههای ثروتمند.
- ماشینهای حمل و نقل پیشرفته خودران برای انتقال مواد غذایی با همکاری شرکت پیتر بیلت.
- ایجاد چرخهای فروشگاهی خرید خودران.
- فروش آنلاین خواروبار با انواع ترفندها و استفاده از بهترین متخصصان (شروع از سال 2011)
بعید میدونم بتونید چیز دیگری در مقابل والمارت ارائه کنید. درسته؟ حالا وضع والمارت رو با آمازون (با اون سود تقریبا صفر آمازون) مقایسه کنیم. اولین دیاگرام تغییرات ارزش سهام از سال 2015 هست.
تصویر زیر یکم عقبتر رو نشون میده، که ارزش نسبتا ثابت والمارت رو در مقابل آمازون نشون میده. شما سقوط سال ۲۰۱۵ والمارت رو نگاه کنید. ; کلی سروصدا شد. رویترز، بلومبرگ، فورچون و اکونومیست، هم بنزین رو برداشتن (هشدارها و تحلیلهای مرتب منفی) و آتش سقوط اون امپراتوری رو شعلهورتر کردن. حاصل شد دیاگرام بالا.
مجله اکونومیست یک سری مسابقه برگزار میکنه با عنوان «The Economist Case Competition» که در مورد مطالعه موردی (مخصوصا در مباحث اقتصادی) است. این سری مسابقه ۲۱۰۰۰ دلار جایزه برای تیم اول داره، به علاوه جوایزی که برای دانشگاه مربوطه داره. در اینجا میتونید یک گزارش از این مسابقه با عنوان «10 Years Later…Walmart, or Amazon?» رو مشاهده کنید که چطوری آمازون و والمارت رو مقایسه کرده است.
پس میبینید که کار خیلی هم ساده نیست، و نباید سریع از روی چند تا خبر (خیلی هم معتبر) تصمیم گرفت، ناراحت و سرخورده شد. اگر شکتی میخواهید راه بیندازید، باید بدانید که کلی سال باید از جیب بخورید و به محض سودآوری، کلی رقیب پیدا میکنید که هر لحظه میتونن نابودتون کنن. شرکتهای بزرگ مثل ماهیهای بزرگ تمام ماهی کوچکها رو میخورن و صاحب کلی برند میشن. یعنی اینکه اگر قصد ورود به کاری رو دارید، با تمام قوا و به طور کامل وارد بشین، به اندازه کافی سرمایه و دانش کسب کنید و گول چند تا دیاگرام وخبر رو نخورید.
همچنین، دولتها باید برای ورود برندهای بزرگ از ابتدا برنامهریزی کنند. حتی برای شرکتهای بزرگی که در هر حوزه وارد میشن قوانینی وضع کنن که به شرکتهای کوچک هم اجازه عرض اندام بدن.
نکته آخر اینکه، کلی مقاله هست در مورد اینکه والمارت و آمازون چقدر به صرفهجویی مالی خانوادهها کمک کردن، اونها رو اینجا لیست کردم: لینک ۱، فوربس، لینک ۳. اینجا هم چند تا لینک دارم که به والمارت و بقیه پیشنهاد دادن برای رقابت چکار کنن: لینک ۱، لینک ۲، لینک ۳.
با مطالعه این رقابتها بین بزرگان فناوری میتونید اگر رقیب بزرگی (یا کوچک) دارید استراتژیهای ممکن رو کشف کنید. همچنین، میزان خونین بودن این اقیانوس رو درک کنید.
اگر وقت شد در مورد رقابت علیبابا و جان به در بردنش در رقابت با آمازون خواهم نوشت، از طرفی یک کتاب کامل در دیجیکالا داره به صورت آنلاین و رایگان ترجمه شده (در ۱۴ فصل) تحت عنوان پاورقی دنبالهدار کتاب «دنیای علیبابا» در مورد زندگی «جکما» موسس علیبابا که آموزندهاست (این کارشون رو دوست دارم). من منتظرم کتابش کنن و کتاب چاپی رو بخرم (مثل کتاب «امپراتوری اپ»).
پانوشت ۱: من خیلی وارد جزئیات نشدم و خیلی از اصطلاحها رو نصفه نیمه گفتم. اگرچه خودم این کار رو زیاد دوست ندارم. اما ترجیح میدم آروم آروم وقتی بقیه اصطلاحات رو گفتم، جزئیات بیشتری رو ارائه کنم.
پانوشت ۲: شکل بالای صفحه مقایسه آمازون، مایکروسافت، اول و گوگل. شاید دیدن الگوی رشد اینها که (غیر از آمازون) خیلی شبیه به همه برای شما هم جذاب باشه. دست و پا زدن اپل رو هم (برخلاف باور عموم) مشاهده میکنید.
پانوشت ۳: شاید خیلی از شرکتهایی که در کشورهای چین، ایران، روسیه، چین، هند و … رو از همین مدل نام ببرید که رشد به ظاهر خیلی خوبی داشتند (مثل دیجیکالا ایران، علیبابا در چین، اسوس از انگلیس، Jingdong mall از چین، Rakuten در ژاپن، فلیپکارت در هند و … ) سر صبر اونها رو هم تحلیل خواهیم کرد.
پانوشت ۴: هدف من از این نوشتار، صرفا تاکید روی نیاز به نگاه همهجانبه و تخصصی روی دادههاست و نگاه کردن از یک منظر میتونه فاجعه بار باشه. یعنی نهتنها رقابت با آمازون و قولهای فناوری وحشتناکه بلکه خود اونها هم اونقدر در اقیانوس قرمز قرار گرفتن که سود زیادی براشون نمونده و هر لحظه ممکنه همونطور که آمازون و سایر شرکتها روی والمارت اثر گذاشتن، یک شرکت دیگه بیاد و آمازون رو نابود کنه (تناقض دو جمله پشت هم رو میفهمم و کلا این تناقض بزرگ هست که دنیا رو جذاب میکنه).
پانوشت ۵: شاید الان هم ردپای نتیجهای که در «۱- چرا کتاب بخوانیم؟ بخش اول: ۱ مساوی ۴!» آورده بودم را در متن بالا مشاهده کنید.
نتیجه ۱: اطلاعات و دانش متن کوتاه از یک متن بلند به اندازه نسبت اون دو نیست، گاهی خوندن متن کوتاه نتیجه معکوس داره یا حداکثر صفر هست.